هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: رده بندی مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۴:۵۹ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۸۷
#22

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
نقل قول:
اينجا هم شش مرگخوار غايبند ... سه نفرشون در راه خدمت به من مرده ان . يکي شون ترسو و بزدل بوده و نيومده ... که سزاي عملشو مي بينه . يکي شونم هست که مطمئنم ديگه پيش ما نمياد ... اونم کشته مي شه ، و يک نفر ديگه هست که وفادارترين خادم منه و داره انجام وظيفه مي کنه .


فکر میکنم آن یه نفری که بزدل و ترسو هست و هیچ وقتم پیش مرگخوارا باز نمیگرده بدترین مرگخوار میتونه لقب بگیره !

و فکر کنم با حوادث اخیر کتابها ( اینجا کتاب 4 ) ، این فرد کسی نباشه جز ایگور کارکاروف !

گرچه لوسیوس مالفوی با اینکه خیلی مورد اعتماد لرد بود اما با افتضاحهایی که پدید آورد میتونه یکی دیگه از گزینه ها باشه !

و البته نظر بعدیم بیشتر روی افرادی بوده که در آخرای صف قرار داشتند ! یعنی افرادی مثل کراب و گویل ! .


منتهی فعلاً روی نظر اول و دومم بیشتر پافشاری میکنم !


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: رده بندی مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۴:۵۰ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۸۷
#21

آگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۱ یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۴:۳۳ چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 24
آفلاین
باید ببینید بهترین مرگخوار ، از نظر چه کسی ؟
اگه از نظر رولینگ بخوایم بحث کنیم یه چیزه ، از نظر محفلیا یه چیز دیگه ، از نظر لرد سیاه ... خوب مسئله فرق می کنه !

اگه منظور زننده تاپیک از نظر لرد سیاه هست ، باید گفت که ولدمورت فقط به میزان منفعتی که از افراد می برده ، براشون ارزش قائل بوده و همینکه سوددهی طرف تموم می شده از چشم ولدمورت می افتاده .

بدترینشونم کسیه که بهش خیانت کرده باشه .

تازه شم ... ولدمورت کسی رو خوب نمی دونسته که ! حتی اسنیپم که به نظر خودش وفادارترین می دونسته ، خودش کشت تا چوبدستی برترو ازش بگیره .

اصولا کسی که قلبش سیاست و منش سیاهی داره ، همه رو بد می دونه مگر اینکه نقیضش ثابت بشه .


چه باحاله این :


Re: رده بندی مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۴:۳۳ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۸۷
#20

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
ببخشید که یکم وقفه توی کار این تاپیک افتاد ... از صحبت های دوستان می شه نتیجه گرفت که لوسیوس ، بلاتریکس ، اسنیپ و بارتی از وفادارترین مرگخوارا بودن و هر کدوم در برهه ای از زمان اینو نشون دادن ، و غیر از این می شه از آنتونین دالاهوف و چند نفر دیگه اسم برد که هسته ی مرگخواران رو تشکیل دادن ... (اینها وفادارترین ها بودن ، نه بهترین ها ... اونم همیشه )


حال ما می خوایم طبق چیزایی که در کتاب نوشته شده بدترین مرگخوار ، - بدترین مرگخوار یعنی کسی که به دنبال لرد نرفته و اونو تکذیب کرده ، یا در مأموریت ها خرابکاری کرده و ... - رو انتخاب کنیم ...

من متن کتاب رو از اونجایی که لرد بدنش رو بدست میاره و مرگخواران واکنش های مختلفی از خودشون نشون می دن و صحبتهایی که لرد می کنه می نویسم ... کتاب جام آتش ، جلد دوم ، ترجمه ی ویدا اسلامیه ، صفحه 743 - انتهای صفحه - تا نیمه های صفحه ی 747 ...

نقل قول:
ناگهان صدای خش خش شنل های متعددی به گوش رسید . جادوگرها بر روی قبرها ، در پشت درخت سرخدار ... و در هر جای تیره و تاریکی خود را ظاهر می کردند . همه ی آنها نقاب داشتند و کلاه شنلشان را روی صورتشان انداخته بودند . آنها یکی یکی جلو می آمدند ... همه ی آنها آهسته و با احتیاط پیش می آمدند گویی آنچه را می دیدند باور نمی کردند . ولدمورت ساکت شد و منتظر ماند . آنگاه یکی از مرگخوارها جلوی او زانو زد و چهار دست و پا به سمت ولدمورت رفت و لبه ی ردای سیاهش را بوسید . او زیر لب گفت :
- ارباب ... ارباب ...
مرگخوارانی که پشت سر او بودند نیز همین کار را کردند . یکی یکی زانو زدند و لبه ی ردایش را بوسیدند و عقب ایستادند . آنها دور قبر تام ریدل ، ولدمورت ، هری و دم باریک که هنوز ناله و شیون می کرد حلقه زدند و دایره ای تشکیل دادند . اما هنوز بین بعضی از آنها فاصله ای به چشم می خورد گویی منتظر افراد دیگری بودند . اما به نظر می رسید که ولدمورت انتظار کسی را نمی کشید . او به جادوگران نقابدار نگاهی انداخت و با این که باد نمی وزید صدای خش خش شنل هایشان به گوش رسید گویی همه با هم لرزیده بودند . ولدمورت به آرامی گفت :
- مرگخواران ، خوش آمدید . از آخرین باری که همدیگه رو دیدیم سیزده سال می گذره ... سیزده سال ... با این حال شما به پیام من جواب دادین ، انگار همین دیروز همدیگه رو دیده بودیم ... در هر حال دوباره هممون زیر پرچم علامت شوم متحد شدیم . اما آیا واقعا متحد شدیم ؟
او رویش را برگرداند و در حالیکه شکاف های بینی اش باز شده بود بو کشید . سپس گفت :
- بوی گناهکاری میاد ... اینجا پر از بوی گناه شده .
برای دومین بار لرزشی بر اندام جادوگران افتاد گویی حضورشان در آنجا فقط برای این بود که شجاعت پشت کردن به او را نداشتند . ولدمورت گفت :
- همه تون صحیح و سالمین و قدرتتون خدشه دار نشده ... وگرنه این قدر فوری در اینجا حاضر نمی شدین . با دیدن وضعیت شما از خودم پرسیدم چرا این گروه هیچ وقت به کمک اربابشون نیومدن . اربابی که قسم خورده بودن تا ابد بهش وفادار باشن ...
هیچکس حرفی نزد . هیچکس تکان نمی خورد جز دم باریک که روی زمین افتاده بود و هق هق گریه می کرد . ولدمورت آهسته گفت :
- بعد به خودم جواب دادم ... حتما همشون فکر می کردن من رفته ام و تباه شده ام ... اونا رفتن توی جمع دشمنانم و تقاضای عفو کردن ... گفتن که جادو شده بودن و نمی دونستن دارن چیکار می کنن ... بعد دوباره از خودم پرسیدم : ولی چطور ممکنه به ذهنشون نرسیده باشه که من دوباره بر می گردم ؟ اونا که می دونستن من سالها پیش چه اقداماتی کرده بودم تا از مرگ جسمانی مصون باشم . اونا که به چشم خودشون قدرت عظیم منو دیده بودن . در زمانی که من مقتدرتر از هر جادوگر دیگه ای بودم قدرت بیکران من برای همه شون به اثبات رسیده بود ... بعد به خودم جواب دادم : شاید اونا فکر می کردن قدرتی مافوق قدرت من وجود داره .قدرتی که می تونه حتی لرد ولدمورتو شکست بده ... گفتم شاید طرفدار جادوگر دیگه ای شدن ... شاید طرفدار قهرمان مردم عامی و گند زاده ها و مشنگ ها شدن ... شاید طرفدار آلبوس دامبلدور شدن ...
جادوگرن نقابدار با شنیدن نام دامبلدور به تکاپو افتادند و با حرکت سر مخالفتشان را نشان دادند و زیر لب چیزهایی گفتند . اما ولدمورت به آنها اعتنایی نکرد و گفت :
- واقعا نا امید شدم ... اقرار می کنم که خیلی نا امید شدم ...
یکی از مردان نقابدار خود را جلو انداخت و در حالیکه سراپا می لرزید در برابر ولدمورت به خاک افتاد . با صدای جیغ مانندی گفت :
- ارباب ! ارباب ، منو ببخشین ! هممونو ببخشین !
ولدمورت قهقهه را سر داد . چوبدستیش را به سمت او گرفت و گفت :
- بشکنج !
مرگخوار بر روی زمین جیغ کشید و به خود پیچید . هری اطمینان داشت که صدایش به خانه های اطراف می رسد ... ای کاش مأموران پلیس می آمدند ... هری در اوج نا امیدی خدا خدا می کرد که کسی به کمکش بیاید ... هر که بود برایش فرقی نمی کرد ...
ولدمورت چوبدستیش را بالا گرفت . مرگخواری که شکنجه شده بود روی زمین ولو شد و نفس نفس زد . ولدمورت به نرمی گفت :
- بلند شو اَوری ! بلند شو ! تو تقاضای بخشش می کنی ؟ من نمی بخشم . من چیزی رو فراموش نمی کنم . سیزده سال آزگار ... من زمانی شما رو می بخشم که کوتاهی سیزده سالتونو جبران کرده باشین . همین دم باریک تا حدی تونسته جبران کنه ، مگه نه ، دم باریک ؟
او به دم باریک نگاه کرد که همچنان هق هق می کرد و گفت :
- تو به سمت من برگشتی ... اما این برگشتن از روی وفاداریت نبود ... از ترس دوستان قدیمیت به سراغ من اومدی ... دم باریک ، تو مستحق این درد و عذابی خودتم اینو خوب می دونی ، درسته ؟
دم باریک ناله کنان گفت :
- بله ، ارباب ... خواهش می کنم ، ارباب ، خواهش می کنم ...
ولدمورت با خونسردی به دم باریک نگاه می کرد که روی زمین ناله و شیون سر داده بود و در همان حال گفت :
- با این حال تو به من کمک کردی که به بدنم برگردم . با وجودی که آدم بی ارزش و خیانتکاری هستی و به من کمک کردی ... و ولدمورت به کسانی که بهش کمک کنن پاداش می ده ...
ولدمورت دوباره چوبدستیش را بلند کرد و در هوا چرخاند . پرتوی نورانی همچون نقره ای مذاب در مسیر حرکت چوبدستی در هوا شناور ماند . لحظه ای بی شکل ماند سپس پیچ و تابی خورد و به شکل دست انسان در آمد که مثل مهتاب سفید و درخشان بود . دست درخشان پرواز کنان پایین رفت و به مچ دست خون آلود دم باریک متصل شد .
بلافاصله صدای هق هق دم باریک قطع شد . نفس هایش بلند و صدا دار شدند . دستش را بالا آورد و ناباورانه به دست نقره ای خیره شد که کاملا به مچش چسبیده بود . درست مثل این بود که یک دستکش تابناک خیره کننده به دست کرده باشد . او انگشتان درخشانش را باز و بسته کرد سپس در حالیکه دستش می لرزید شاخه ی خشکیده ی نازکی را از زمین برداشت و با دستش آن را خرد کرد . او آهسته زمزمه کرد :
- سرورم ، ارباب ... خیلی قشنگه ... ازتون ممنونم ... خیلی ممنونم ...
سپس چهار دست و پا جلو رفت و لبه ی ردای ولدمورت را بوسید . ولدمورت گفت :
- امیدوارم دیگه وفاداریت نسبت به من خدشه دار نشه ، دم باریک .
- هرگز ... سرورم ... هرگز ، سرورم ...
دم باریک بلند شد و در جایش در حلقه ی مرگخواران ایستاد . صورتش هنوز از اشک خیس بود و به دست نیرومند جدیدش نگاه می کرد ... (ادامه این متن ، نقل قول اولین پست همین تاپیک است)

اینطور که اینجا نوشته شده لرد از همشون ناراضیه ، اما از کی بیشتر ؟ کی بوده که از همه بدتر بوده ؟ اَوری ؟ دم باریک ؟ کی ؟

[spoiler=نقل قول پست اول تاپیک]کتاب جام آتش - جلد دوم ، ترجمه ی ویدا اسلامیه ، فصل سی و سوم (مرگخواران) ، از صفحه ی 747 تا 749

... ولدمورت به سمت مردی که در سمت راست دم باریک ایستاده بود رفت . در مقابلش ایستاد و آهسته زمزمه کرد :
- مالفوی ، دوست حقه باز من ! شنیدم تو بدون تکذیب رفتار گذشته ات تونستی وجه ی آبرومندتو حفظ کنی . می دونم که هنوزم آماده ای که رهبری شکنجه گران مشنگ ها بشی ، درسته ؟ ولی لوسیوس ، تو هم هیچ وقت سعی نکردی منو پیدا کنی ... البته انکار نمی کنم که در جام جهانی کوییدیچ شجاعت زیادی از خودت نشون دادی ... ولی بهتر نبود انرژیتو صرف پیدا کردن اربابت و کمک رسوندن بهش می کردی ؟
صدای آهسته ی مالفوی از زیر کلاه شنل به گوش رسید که گفت :
- سرورم ، من در تمام این مدت گوش به زنگ بودم . اگه اثری از شما پیدا می کردم یا باد به گوشم می رسوند که شما کجا هستین فورا خودمو بهتون می رسوندم . امکان نداشت چیزی منو از این کار ...
ولدمورت با سرخوشی گفت :
- تابستون پارسال که یه مرگخوار وفادار علامت منو به آسمون فرستاد چرا فرار کردی ؟
مالفوی با شنیدن این جمله حرفش را نا تمام گذاشت و ولدمورت ادامه داد :
- بله ، من از همه ی این چیزها خبر دارم ، لوسیوس ... من ازت نا امید شدم ... امیدوارم در آینده وفاداری بیشتری از خودت نشون بدی .
- البته سرورم ، البته ... شما خیلی بخشنده این ... ازتون ممنونم .
ولدمورت دوباره حرکت کرد و در محلی که جای دو مرگخوار خالی مانده بود ایستاد . این فاصله میان مالفوی و نفر بعدی بود . ولدمورت به آرامی گفت :
- اینجا جای لسترنج هاست . اونا به من وفادار موندن . اونا ترجیح دادن به جای محکوم کردن من به آزکابان برن ... وقتی درهای آزکابان باز بشه لسترنج ها پاداشی می گیرن که به خواب هم نمی دیدن . دیوانه سازها به ما ملحق می شن ... اونا متحدین طبیعی ما هستن ... دوباره غول های تبعید شده رو احضار می کنیم و لشگری از موجوداتی درست می کنیم که لرزه بر اندام همه میندازن ...
او دوباره با راه افتاد . از جلوی بعضی از مرگخواران بدون هیچ حرفی رد می شد اما در مقابل بعضی دیگر می ایستاد و با آنها حرف می زد .
- مکنر ، دم باریک می گه تو برای وزارتخونه کار می کنی و هیولاهای خطرناکو می کشی . همین روزها قربانی های بهتری گیرت میاد ، مکنر . لرد ولدمورت برات تدارک می بینه ...
مکنر زیر لب گفت :
- متشکرم ، ارباب ... ممنونم .
ولدمورت به سوی دو نفر از نقابداران رفت که از بقیه درشت هیکل تر بودند و گفت :
- اینم کراب خودمونه ... امیدوارم این دفعه بهتر عمل کنی ، باشه ، کراب ؟ گویل ، تو هم باید بهتر عمل کنی .
هر دوی آنها با دستپاچگی تعظیم کردند و با حالتی معذب گفتند :
- چشم ارباب .
- حتما بهتر عمل می کنیم ، ارباب .
ولدمورت از جلوی مرد خمیده ای که در سایه گویل ایستاده بود گذشت و به آرامی به او گفت :
- تو هم باید بهتر از گذشته رفتار کنی ، نات .
- سرورم ، الهی که قربونتون برم . من وفادارترین ...
ولدمورت گفت :
- بسه دیگه .
ولدمورت به بزرگترین جای خالی در حلقه ی مرگخواران رسیده بود . همان جا ایستاد و با چشم های قرمز ماتش طوری نگاه کرد گویی افرادی را که باید در آن جا می ایستادند می دید .
او گفت :
اينجا هم شش مرگخوار غايبند ... سه نفرشون در راه خدمت به من مرده ان . يکي شون ترسو و بزدل بوده و نيومده ... که سزاي عملشو مي بينه . يکي شونم هست که مطمئنم ديگه پيش ما نمياد ... اونم کشته مي شه ، و يک نفر ديگه هست که وفادارترين خادم منه و داره انجام وظيفه مي کنه .
مرگخواران تکان خوردند . هري چشم هايشان را هنگام نگاه کردن به يکديگر از پشت نقاب مي ديد . ولدمورت ادامه داد :
- خادم وفادار من الان توي هاگوارتزه و زحمات اون باعث شده که دوست جوونمون امشب به اينجا برسه ...[/spoiler]



Re: رده بندی مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۹:۳۳ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۸۷
#19

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
اولا اینکه بلاتریکس از اول مرگخوار بوده و تو جام آتشم از همون اول گفته بودن که اون دو تا جای خالی برای لسترنج ها متعلق به بلاتریکس لسترنج و رودلف لسترنج هست ... من نمیدونم رابستن رو از کجا آوردین؟ مثل این میمونه که بخواین بگین علی دایی تا حالا تو تیم ملی نبوده!

دوما بخاطر روحیات ولدمورت خوانندگان باید بدونن که مرگخواران امکان نداره درجات مختلفی داشته باشن ... چون از دید ولدمورت خودش تنها رئیس مطلقه و حق فرماندهی داره و بقیم خدمتگزارانشن .. کسانی هم مثل بلا، لوسیوس یا اسنیپ کسانی هستن که سوگلی های لرد محسوب میشن ...

یعنی چون خدمات ارزنده تری رو برای لرد انجام دادن لرد سیاه بیشتر بهشون توجه میکنه و مرگخواران هم به همین علت سعی میکنن به سوگلی های لرد بیشتر احترام بذارن و اونا یک جور حالت سر گروهو پیدا میکنن وگرنه در تمام اجتماعات بین مرگخوارانم مشخصه هیچکدومشون کاملا از دیگری اطاعت نمیکنن چون دائم در حال دعوا با هم هستن ...

بلکه همونجور که گفتم به اونایی که به لرد نزدیکترن احترام بیشتری میذارن و از طرفی اونایی که به لرد نزدیک تر هم هستن همشون جادوی قدرتمندتری دارن مثل اسنیپ و بلاتریکس ... به همین دلیل اینجوری هم که حساب کنیم باز میبینیم احتمالش هست که بعضی از مرگخواران از بعضی دیگر بیشتر اطاعت کنن ...

نمونش تو محفلم بود ... تو محفل .. محفلی ها هیچ کدوم مزیتی نسبت به هم نداشتن اما بعضی هاشون بخاطر خدماتشون برجسته تر به نظر میرسیدن ...

به نظر منم از اول ولدمورت سه چهار تا رو به بقیه ترجیح میداده ... یکیش بارتی کراوچ بود که مرد ... یکیش لوسیوس بود که تو ماموریت هاش شکست خورد و مغضوب شد ... یکی اسنیپ بود که ولدمورت علی رغم اینکه قبولش داشت چون سر راهش قرار گرفت مجبور شد نابودش کنه ... اون یکی هم بلاتریکس بود که چون از همه با دووم تر بود میشه شاید تو بین این افراد از همه به لرد نزدیک تر بود ...




Re: رده بندی مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۸:۰۹ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۸۷
#18

نارسیسا مالفویold**


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۳ سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۸
از یه دنیای دیگه !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 392
آفلاین
حوصله اعلام زدن ندارم . تشریف ببرین کتاب چهارم ، هری پاتر و جام آتش جلد دوم ، صفحه 615 همون جایی که سیریوس بلک داره آمار مرگخوارها رو به هری و دوستاش میده !



Re: رده بندی مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۷:۳۸ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۸۷
#17

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
بازم دارین سفسطه میکنین ! من نمیگم بلا داغ شوم نداشته !


گفتم ممکنه یکی از سندهای اینکه مرگخواریت ایشون معلوم بشه این داغ باشه کاری که با مالفوی پسر در کتاب 6 انجام دادن !

خودمم قاطی کردم دیگه :دییییی

من میگم بلا مرگخوار صرف نبوده ، و اینکه داغ شوم هم داشته منتهی قط برای اینکه لرد از آن خوشش میومده ، آن رو یکی از نزدیکان و وفادارتریناش قرار داده !

جایگاه بلا در صف معلوم نیست !


راستی ریگولی نظرش رد میشه چون مرگ کسی جایگاه آن رو از بین نمیبره !

سه نفر از شش نفر آخر صف مرده بودن اما جاشون محفوظ بود !


بلا :

من تاکید کردم دو جا وجود داشته ! این برای سه نفر ( رودولف و رابستن و بلاتریکس ) کمه !

نیست ؟!


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: رده بندی مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۷:۲۵ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۸۷
#16

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
نقل قول:
مری باود نوشته:پ.ن 1 : بلا پست اول رو بخونی میبینی که بلا جایگاهی نداشته توی صف !
پ.ن 2 : گفتم جایی از کتاب رو نقل قول کنین که بلا توش با علامت شوم دیده شده باشه چون به مرگخواریت صرفش شک داریم ! این همون دلیلی هست که باهاش مالفوی رو توی کتاب 6 میسنجن ... اوکی ؟

بلاتریکس یکی از کسایی بوده که زیاد به لرد خدمت کرده و زیادم پیشش بوده ولی اینای از مرگخواریتش نبوده بلکه به صرف علاقه بوده و بس ! لردم چنین حسی ر به آن داشته ! جایی که بلا در کتاب آر توسط مالی ویزلی به مرگ محکوم میشه چنین حسی در میان حملات دیده میشه ! و البته آنجا گفته میشه وفادارترین یار لرد ! و حرفی از مرگخواریت نیست !


بلاتریکس وفادار و خدمتگزار لرد بوده ولی مرگخوار نبوده و علامت شوم نداشته؟!

کتابسرای تندیس،کتاب 7،فصل 23،صفحه 536:
نقل قول:
بلاتریکس جیغ زنان این را گفت و عقب عقب رفت تا بهتر بتواند هری را ببیند و ادامه داد:_مطمئنین؟خب پس لرد سیاه باید فورا مطلع بشه!
آستین چپش را بالا زد و هری داغ علامت شوم را روی پوستش دید و میدانست که بلاتریکس خیال دارد با لمس آن،ارباب محبوبش را فرا خواند_
لوسیوس مچ دست بلاتریکس را گرفت و از تماس دستش با علامت شوم جلوگیری کرد و...


بلاتریکس تو ماموریتام حضور داشت و در دوئل هم بسیار توانا بود،نمونه شو تو پست قبلم گفتم که در وزارتخونه طلسم دامبلدور رو دفع کرد و سیریوس رو کشت یا در کتاب 7 فنریر و رفقاش رو به خاک مالید،پس روی بلاتریکس بنظر من هیچ بحتی نیست.

در مورد نات هم بلاتریکس لسترنج سایت توضیح داد بنظر من کاملا درست گفت اما در مورد اینکه دالاهوف سومین مرگخوار باشه مخالفم هنوزم معتقدم رده بندی پست قبلم درست تره.

اما اینکه همش اون گردهمائی مرگخوارا در شبی که لرد به جسم انسانیش برگشت رو مطرح میکنید درست نیست،اصلا نمیشه اینو مبنا قرار داد،مرگخوارا در یه دوره زمانی طولانی به لرد خدمت میکردند و لوسیوس و اسنیپ و بلاتریکس کاملا معلومه یه سر و گردن از بقیه بالاتر بودن.(بازم به دلایلی که در پست قبلم گفتم)

-----------------------------------

نقل قول:
ریگولس بلک نوشته:یادتون رفته بلاتریکس لسترنج و لوسیوس مالفوی دو مرگخواری بودند که لردسیاه بهشون اعتماد کرد و هورکراسس هاش رو بهشون داد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


تو پستی که قبل از شما زدم دقیقا اینارو گفته بودم.



Re: رده بندی مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۷:۲۲ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۸۷
#15

بلاتريكس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۱ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴
از ما هم شنیدن...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
هووم مری عزیز :

اگه منظور شما دوجا نبوده پس چرا می گین بلا جایگاهی توی اون صف نداشته؟منظور لرد از لسترنج ها همه لسترنج ها بوده ..یعنی رابستن بلا و رودولف ..که مطرح ترین های لسترنج ها بودن البته به جز ریگولس که خیانت کار محسوب میشه و کشته شده .

در این صورت مری پس نمیشه گفت که لرد بلا رو مورد خطاب قرار نداده و بلا در اون جمع حضوری نداشته چون بلا هم جز لسترنج ها حساب میشه و از اونجایی که تعدادی ذکر نشده من یک نقل قول از حرف خودت برات می ذارم:

نقل قول:
اگر رابستن و رودولف رو در نظر بگیریم همون جا ایستده ان اما گفته نمیشه جایگاه سه نفری یعنی بلا در این میون نیست ! و شاید اصلا لرد بلا رو مرگخوار صرف حساب نمیکرده !


هوم با توجه به این حرفت مری ..رودولف هم توی زندان بوده..بلا تنها توی ازکابان نبود.رودولف هم توی زندان بوده که یک قسمت کتاب خود بلا می گه:

نقل قول:
من و رودولف بودیم که توی ازکابان به لرد وفادار موندیم ..


و اینم از کنایه هایی هست که گاه و بیگاه به مرگخواران می اندازه

با این حرفت موافقم که میگی لرد مرگخواراش رو از روی اصالت میبره بالا اما تا حدودی.لرد یک موجود خودخواهه کاملا خودخواه که فقط به دنبال منافع خودشه و اگه پاش بیافته بهترین مرگخوارش رو هم برای رسیدن به هدفش قربانی می کنه مث اسنیپ که قربانی شد..پس مرگخواران از نظر لرد به خاطر انجام ماموریت هایی که می ده خدمت هایی که می کنه و اینا سنجیده میشه و حتی بار ها ذکر شده که لرد از پاچه خواری متنفر بوده فکر می کنم برای همینه که شیرین بازی نات رو پس می زنه و با عصبانیت جوابشو می ده

در مورد حرف ریگولس:نمی دونم چی بگم! فکر می کنم که رودولف توی اون نبرد اخری کشته شد درست یادم نیست .خیلی از خوندن اون کتاب می گذره بقیه اگه یادشونه بگن

اگه نات واقعا شیرین کاری نکرده ...هوم پس اگه واقعا وفادارترین بوده چرا از افتخاراتش چیز زیادی ننوشتن در حالی که بار ها مرگخواران مث لوسیوس و بلا و انتونین و اسنیپ مطرح شدن؟

هووم مری پس موافقی که نات کمی شیرین کاری کرده..ولی فکر می کنی جای بحث داره خب نظرت محترمه ولی من فکر می کنم که نات فقط سعی کرده بود خودنمایی کنه و البته چون لرد از این کار بدش می اد پسش زده بود

مرسی


وقتی شب برمی خیزد
دنیا را در خود پنهان می کند
در تاریکی غیرقابل رُسوخ
سرما بر می خیزد
از خاک
و هوا را آلوده می کند
ناگهان...
زندگی معنایی جدید به خود می گیردl


Re: رده بندی مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۷:۱۹ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۸۷
#14

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
نقل قول:
ولدمورت دوباره حرکت کرد و در محلی که جای دو مرگخوار خالی مانده بود ایستاد . این فاصله میان مالفوی و نفر بعدی بود . ولدمورت به آرامی گفت :
- اینجا جای لسترنج هاست


آخرین باره تاکید میکنم ! پست اول رو بخونین !

بلا جان و مونتی عزیز در اینجا گفته شده دو جا ؟ اوکی؟ پس بلا حساب نشده !

منم نگفتم که بلا میتونسته از آزکابان بیاد آنجا شما در صحبتات گفتی تو کتاب جایی علامت شوم کراب و گویل و نات رو اشاره نکردن بهش . من گفتم حضورشون دران جمع حکم داشتن علامت شومه !
به بلا اشاره نکردم که توی آن جمع نیست یا هست ! در مورد بلا تاکید میکنم جایگاهی نداشته پس شاید اگر بیرونم بود در آن جمع نبود !

خصوصیات مرگخواران قابل سندیت نیست !


خود شیرینی نات رو کمی قبول میکنم ، منتهی دوست دارم کمی بیشتر تحقیق کنیم و ...


ریگووولی
: سند خوبیه ! نگاه میکنم حتماً !


نارسیسا : لطفاً پستای قبل رو بخونین ! این قسمت رو منم نقل قول کردم . منتهی زیرش توضیح دادم !
وفادارترین و سردار و ... نشان مرگخواریت نیست ! همونطور که بلا تریکس گفت لرد به شخصیت و خود بلا علاقه داشته !


کمی دقت و وقت ! متشکر !


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: رده بندی مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۷:۱۳ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۸۷
#13

نارسیسا مالفویold**


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۳ سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۸
از یه دنیای دیگه !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 392
آفلاین
سلام !

اومدم یه سرکی بکشم و برم پی کارم !

مری جون و بارتی کوشولو !

یادتون باشه آخرای کتاب هفت ، شکست هیچ مرگخواری و حتی مرگ اسنیپ باعث ناراحتی لرد سیاه نشد ولی با مرگ بلاتریکس بود که لرد به قول کتاب :
نقل قول:
نعره زد

کتاب هفتم ، جلد دوم ترجمه ویدا اسلامیه ، صفحه 838

و دو خط بعدشم نوشته :

نقل قول:
هری احساس کرد که با حرکت آهسته بر می گردد ؛ خشم ولدمورت از سقوط آخرین و بهترین سردارش مثل بمبی ترکید و موج انفجارش مک گونگال ، کینگزلی و اسلاگهورن را به عقب پرتاب کرد و ....


این نشون میده که بلاتریکس بهترین سردار لرد سیاه بوده و اینکه آخرین فردی بوده که از بین رفته چون قدرتش از بقیه مرگخوارها بیشتر بوده .

و مرگ اون ، و فقط اون بوده که لرد سیاه رو چنان خشمگین کرده که تا اون زمان سابقه نداشته

خوش بگذره تصویر کوچک شده








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.