در پی پست وزارت آمدم
در کفن با خون شهامت آمدم
با دلی خونین و داغ دوستان
در دلم عشق وزارت آمدم
آشنای کوی یاران
ریگولمی کشم پر سوی یاران ریگول
گرچه وزیرم ولی آزاده ام
مرشد راهم بود خوده ریگول
من نی ام چون بگمن ولدک پرست
نی منم چون ولدکه بی یار و خز
ارزشی ام زاده شمشیر و جنگ
چون رفیقانم ز جانم شسته دست
ولدک ار بر نیزه افرازد تنم
یا که در آتش بسوزد پیکرم
لحظه ای دست بر ندارم از وزارت
تا که سازم سایت برای بعدنم
من وزیرم کوه صبرم شیر در بند و کمردم
از پرنسس هم نترسم لودو این را داده درسم
پ.ن:
ما شیفتگانِ خدمتیم ، نه تشنگانِ قدرت