هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱۹:۰۷ سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۰

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

سو لى


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۷:۰۲:۳۶ یکشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۲
از این سو، به اون سو!
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
پیام: 541
آفلاین
قلپ قلپ قلپ...

مواد شوینده وارد بینی و دهان لرد سیاه شدند و چون ارتباطشان با بقیه بدن قطع شده بود، زیر سر لرد سیاه جمع شدند.

-عه، این چرا نشتی داره؟ همینجا وایسا تا برم یه تشت آب بیارم ببینم نشتی از کجاست.

گابریل، کله لرد را همانجا رها کرد تا خیس بخورد و آلودگی‌ها از سطحش جدا شوند.

-یک درصد فکر کن وایسیم!

کله لرد سیاه از لغزنده بودن سطح زیرش استفاده کرده و با سرعت قل خورد.
-در ضمن، نشتی هم نداریم.

لرد سیاه دید مناسبی نداشت. چرا که زاویه دیدش با هر بار قل خوردن، تغییر می‌کرد. سعی کرد به طرف در ورودی قل بخورد. موفق هم شد! این را از صدای شخص بالای سرش فهمید.

-برف؟
-برف کجا بود وسط این گرما؟ کفی شدیم.
-گوله برفی سخنگو!

سو، کله لرد سیاه را برداشت و روی پایش گذاشت.
-چقد شبیه کله ای! می‌خوای برات کلاه درست کنم؟
-چون ما واقعا کله ایم! سر مبارک لرد ولدمورت هستیم. انقدر هم برعکس نگهمون ندار، سول!


بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱۶:۵۸ سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۰

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۵۸:۱۸
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5455
آفلاین
- ما داشتیم قل می‌خوردیم! بذار کارمونو ادامه بدیم.

لرد قلی به خودش می‌ده و از زیر پا بیرون میاد، اما با همون قل می‌ره و می‌خوره به اون یکی پای همون شخص.
- سد معبر نکن. ما می‌خوایم قل بخوریم!

لرد می‌خواد با قل بعدی تغییر مسیر بده و از پا عبور کنه که ناگهان احساس می‌کنه دیگه با زمین برخورد نداره و داره رو هوا بلند می‌شه. طولی نمی‌کشه که با یک جفت چشم که با دیده‌ی تحقیر بهش زل زده بودن مواجه می‌شه.

- کثیفی! خیلی کثیفی. چرک و آلودگی ازت می‌چکه. باید تمیز و ضدعفونی بشی.

لرد مسلما در حالت عادی خوش‌حال می‌شد تا اثرات گل و لایی که از توپ‌بازی روش مونده بود پاک بشن، اما گابریل در امر پاکسازی... خب یکم زیادی وسواس داشت!

- نمی‌خوایم. ما می‌خوایم کثیف بمونیم. اون مواد شوینده رو از ما دور کن... بهت دستور می‌دیم نکنی! نکن... داریم می‌گیم نکـ...

انواع و اقسام مواد شوینده رو سر لرد خالی می‌شن و چشم و دماغ و دهنش پر از کف می‌شه.


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۱۸:۳۱
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6946
آفلاین
خلاصه:

سر لرد سیاه با برخورد پنکه سقفی قطع می شه و شروع به قل خوردن و پایین رفتن از پله ها می کنه.
آرکو از سر لرد به جای گلدون و لینی به عنوان لونه استفاده می کنه. یه میمون سر لرد رو به جای نارگیل بر می داره و باهاش توپ بازی می کنن. کله لرد پرت می شه تو آزمایشگاه هکتور و تصمیم می گیره قل بخوره و فرار کنه.

...................

کله لرد تلاش می کنه و هل کوچیکی به خودش می ده.
یه ذره تکون می خوره.

ولی هکتور با یه ملاقه که ازش بخار بلند می شه می دوئه طرفش.
-حاضره. حاضره. آآآآآ کن... آ کن هواپیما بیاد!

کله می فهمه وقت زیادی نداره.
-این که داغه! معجون به این داغی اثر نمی کنه. برو جلوی پنجره فوتش کن تا سرد بشه. ما می خوریمش.

هک ساده اس. بیچاره و بدبخته. خنگ هم هست. می ره جلوی پنجره که فوت کنه.

کله لرد یه هُل و دو هُل و سه هُل می ده و از در قل می خوره بیرون. وسط راه صدای اسکورپیوس رو می شنوه که داره تو چت باکس سر ملت داد می زنه که: مگه سر آوردین؟

کله هم به نوعی داشت سر می برد.
مسیر قلش رو عوض می کنه... که یهو یه پا روی سرش قرار می گیره و متوقفش می کنه!
-آهای... کجا؟!




پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱۶:۲۶ سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
امروز ۱:۳۵:۰۲
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
پیام: 1502
آفلاین
- قبل از اینکه فاجعه‌ای به بار بیاری یه بار دیگه امتحان میکنیم باشه؟ هرچی من گفتم تکرار کن.

هکتور که عجله داشت زودتر به معجون سازی‌اش ادامه دهد سریعا موافقت کرد.

- ما
- ما
- لرد ولدمورت
- ...
- هستیم
- هستیم!

هکتور چانه‌اش را خاراند و گفت:
- ما هستیم؟ بله میدونم که هستی! تو دستیار گردالوی سخنگوی من هستی! شک نکن تجربیات شگرف و تاریخ سازی رو با هم تجربه میکنیم!

لرد که مطمئن شده بود هیچ کس نامش را نمیشنود تصمیم گرفت برای فرار از دست هکتور تصمیم جدیدی بگیرد:
- خب تو معجون ساز بودی دیگه درسته؟

هکتور سینه اش را جلو داد و با غرور گفت:
- بله بهترین معجون ساز قرن!

- خب پس حتما میدونی که برای تست کارایی معجون و نتیجه بهتر به هوای آزاد نیاز داریم درسته؟ توصیه میکنم در و پنجره اتاقت رو باز کنی.

هکتور بشکنی زد و گفت:
-دیدی گفتم ما با هم بهترین گروه رو تشکیل میدیم؟ ایده ات عالیه! بذار این در رو باز کنم تا هوای تازه وارد اتاق بشه.

لرد به در باز اتاق نگاه کرد و با خودش فکر کرد چند ثانیه بیشتر برای فرار مهلت ندارد تا از این مخمصه جان سالم بدر ببرد. او باید برای نجات جانش تا میتوانست قل بخورد...!


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱۴:۵۶ سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۰

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
-یه دقیقه وایسا!

هکتور ملاقه به دست سرجاش ایستاد.
-چی شده؟

کله لرد نفس عمیقی کشید.
-چرا به همه حرف‌هامون توجه می‌کنی، جز بخش لرد کبیر بودن ما؟! چرا این بخش رو هیچکس نمی‌شنوه؟

هکتور ویبره در جایی زد.
-به جز کدوم بخش؟ متوجه نشدم!
-لرد ولدمورت کبیر! ما لرد ولدمورت کبیریم... اربابت!

هکتور همچنان منتظر به کله لرد زل زده بود.

-میشنوی؟!
-میشنوم... منتظرم جواب بدی. کدوم بخش؟

کله لرد باز حرفش رو تکرار کرد.
-ما لرد ولدمورت کبیریم! ارباب همتون! در واقع خب... کله لرد ولدمورت کبیریم! بدنمون یه گوشه این خونه افتاده!
-بدن کی؟! چی شده؟

کله لرد قل خورد و خودش را به دیوار کوبید.

-خب... مثل اینکه چیزی برای گفتن نداری. بریم دیگه ها؟ بریم به معجون سازیمون برسیم!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱۱:۲۷ سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۰

اسلیترین، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

اسکورپیوس مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۱ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰
آخرین ورود:
دیروز ۱۳:۰۱:۰۵
از دست حسودا و بدخواها!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ایفای نقش
ناظر انجمن
پیام: 216
آفلاین
- اینجا دیگه کجاست؟
لرد سیاه به فضای اتاق نگاه کرد. بنظرش اشنا می آمد. صدای قلوپ قلوپ در اتاق شنیده میشد. معجون های رنگ و وارنگ در اتاق خودنمایی می کردند و صاحب اتاق مشغول هم زدن چیزی در پاتیلش بود و همزمان اواز هم میخواند. لرد فهمید اتاق چه کی است، اتاق برترین و ناموفق ترین معجون ساز قرن هکتور دگورث گرنجر.

- کی بود؟
هکتور به محض اینکه صدای شکستن شیشه رو می‌شنوه به منبع صدا نگاه می‌کنه و فکری در ذهنش شکل میگیره.

- دستیار کروی سخنگو!
- ما دستیار کسی نیستیم، ما ارباب ولدمورت کبیر هستیم.
- معجون دوست داری؟
- متنفریم!
- پس دوست داری.

معلوم بود هکتور تحمل جواب منفی رو نداره.

- ما ارباب ولدمورت کبیریم و از معجون متنفریم!
- بیا بریم دستیار خوبم، می‌خوام روت معجون هام رو امتحان کنم.

ظاهراً بدشانسی های لرد سیاه داشت به اوج خودش می رسید.


ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۴۰۰/۶/۱۶ ۱۱:۳۷:۳۲



پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱۰:۵۶ سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۰

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۵۸:۱۸
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5455
آفلاین
لرد مدام از اینور به اونور شوت می‌شد و محدوده‌ی دیدش هربار از چمن سرسبز خانه ریدل‌ها به آسمون آبی بی‌انتهای بالای سرش می‌افتاد. این وسط هر از گاهی هم چهره‌ی دوست‌داشتنی میمونا تنها محوطه‌ای بود که قادر به مشاهده‌ش بود.

جدای از اینا، لرد نمی‌دونست مدام شوت شدنش از اینور به اونور توسط پاهای میمونا بدتر بود، یا این که چون میمونا قانون سرشون نمی‌شد، هر از گاهی با خطای هند به سمت سر و صورتشون کوبیده می‌شد.
- ملعون‌ها! دست از سر ما بردارین. ما توپ نیستیم، ما لرد ولدمورت کبیریم!

اما گوش میمونا هم مثل سایر اهالی ریدل‌ها بدهکار نبود.
حالا دیگه بارون هم گرفته بود و پاهای میمونا گِلی شده بود و لرد هی تلپ از این چاله‌ی آب به اون چاله‌ی آب پرتاب می‌شد. لرد خیس و گلی و کثیف شده بود!

- بگیر که اومد. گل پیروزی!

آخرین ضربه که به مقصد دروازه شوت شده بود، متاسفانه یا خوشبختانه به قدری بلند بود که لرد از بالای دروازه عبور کرده و بعد از شکستن شیشه‌ای، داخل اتاق یکی از مرگخوارها فرود میاد.


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱۰:۲۸ سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۰

اسلیترین، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

اسکورپیوس مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۱ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰
آخرین ورود:
دیروز ۱۳:۰۱:۰۵
از دست حسودا و بدخواها!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ایفای نقش
ناظر انجمن
پیام: 216
آفلاین
چی؟ ما نارگیل هستیم؟ ما ارباب ولدمورت کبیر هستیم!

اما میمون بعد از حرف لرد سیاه لبخندش بزرگ تر هم میشه و در عین حال لبخندی شیطانی هم روی صورتش نمایان میشه.
- توپ نارگیلی!
ما توپ نیستیم! ما لرد سیاه هستیم!

از قضا همون روز میمون دومینیک دوست هاشم به خونه ریدل ها دعوت کرده بود و الان داشت می‌رفت توپ نارگیلی رو نشونشون بده تا باهم فوتبال بازی کنن.
- ما رو بذار زمین، ما توپ نیستیم!
- توپ نارگیلی.

بعد چند دقیقه میمون سر لرد سیاه رو می‌بره پیش دوستاش تا باهم یه دست فوتبال بازی کنن.
- بچه ها فوتبال!




پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱:۱۴ سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۰

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
اما سوراخ دماغ لرد حسابی حساس بود و بعد چند دقیقه طاقتش طاق شد ‌و عطسه جانانه‌ای کرد.
پیکسی حشره ریز سبکی بود. در نتیجه، به سان پر کاه از تو لونه جدیدش شوت شد به نقطه‌ای از خونه ریدل ها.

-حشره ملعون! نشناخت ما رو! خجالت هم خوب چیزیه!

اما فقط حشره ملعون نبود که نشناخت لرد رو!

-هوم... گرده... صاف و صیقلی... مال کیه؟

اسکورپیوس از چند زاویه مختلف کله لرد رو مورد بررسی قرار داد. چندین حدس مختلف هم زد... اما لحظه‌ای حتی شک نکرد که شاید این کله همایونی لرد سیاهه. حق هم داشت خب... بخاطر سختگیری بلاتریکس هنوز چشمش به جمال لرد روشن نشده بود.
-ببرم بفروشمش؟
-ما مگه فروشی هستیم ملعون! شرم کن!

اما قبل از اینکه اسکورپیوس بخواد شرم کنه، کله لرد در دستان پشمالوی میمونی جا گرفت.
-نارگیل!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۲۰:۳۶ دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۶:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
لینی هل میده... و هل میده... و باز هم هل میده. لینی انقدر هل میده تا برس تو صورت لرد فرو میره و کله و برس یک جا میچرخن.
حالا کله ی لرد برسی داشت که بهش وصل شده بود.
- خونه ام آنتن هم داره.
- این چرا نمیفهمه این کله ی ماست؟ حیف که دستمون نزدیکمون نیست وگرنه تاکسیدرمیت میکردیم پیکس!
- خونه ی قشنگم، من خیلی خسته شدم میخوام بخوابم. یک ساعت دیگه منو بیدار کن. ساعت بلدی دیگه؟
- معلومه که ما ساعت بلدیم... وایسا ببینم کجا داری میای؟ الان داری تو دماغ ما میخوابی؟ نرو اونجا ما حساسیت داریم. نرو... د میگیم نرو!

اما لینی بی توجه به کله ی سخنگو، صاف توی دماغ لرد رفت و خر و پفش به هوا بلند شد.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.