هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۱۸:۳۴ سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۳
#14

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
کریچر هرمیون و هری روی علف های کنار پادگان خوابیده بودند و همه چیز را دیدند ...
هرمیون : حالا چی کار کنیم ؟پادگان از دست رفت
هری: هووم
کریچر : من یک فکری دارم
هری: کریچر وقتی دو تا عضو قدیمی دارند صحبت میکنند یک تازه وارد نمیپره وسط
هرمیون : هری درست صحبت کنا ... کریچر ...حرفت را بزن
کریچر: نمیشه از ساعت برگردون استفاده کرد ؟
هرمیون : ...
کریچر : آهان ... خوب اگه نمیشه
هرمیون : کریچر تو یک شاهکاری :bigkiss: ... چرا به فکر خودم نرسید ... بعد میره تو فکر ...خوب .. الان پادگان گرفته شده ... هووم ... معنیش اینه که اگه ما هم برگردیم به گذشته باز هم پادگان را میگیرند ... اما نه ... به نظر یک شبیخون میاد .. فهمیدم باید چی کار بکنیم ... باید برگردیم به سفیدا پیشنهاد بدیم یک تله تو پادگان برای سیاها بگذارند .. آره
هری: خوب چرا بهشون نگیم نگذارن پادگان را بگیرن ؟
هرمیون : هری ... یک خورده فکر کن ... الان پادگان گرفته شده معنیش اینه که .. پادگان به نظر گرفته شده و ما که میریم توی گذشته درواقع کاری میکنیم که اینطوری بشه .. اگه ما تو گذشته جلوی اشغال پادگان رو میگرفتیم این چیزایی که الان میبینیم اتفاق نمی افتاد ..
هری: من بازم نفهمیدم
هرمیون : عیب نداره ... من و کریچر میریم ...
بعد گردنبندشو میندازه گردن خودشو کریچر ... 123 حاضری؟
کریچر : اوهوم
----------
2 روز قبل
هرمیون : خوب حالا چی کار کنیم؟ باید بریم به هگرید بگیم یک شبیخون ترتیب بدن ... یادت نره تو نقششون باید خودشون دست گیر شوند بعد سفیدای دیگه به اونجا حمله کنن ... یادت باشه ... نباید خودمونو ببینیم اگه فکر کنیم اوضاع بر وفق مراده بر نمیگردیم به گذشته
کریچر : منم نمیفهمم ...
هررمیون : مهم نیست ...
بعد میره پیش هگرید ...: سلام هگرید ... داری چی کار میکنی ؟
هگرید : هیچی ...کارای محفل را جور میکنم
هرمیون : هگرید فکر نمیکنی که وقت یک شبیخون باشه ؟ به سیاها ؟
هگرید : هووم ... خوب موقعیتش باید پیش بیاد
هرمیون : پیش اومده ... اونطور که من شنیدم .. میخوان دو روز دیگه حمله کنند به اینجا
هگرید: هووم از کجا.. ؟ ای کلک از زیر زبون ویکی کشیدی؟
هرمیون : خوب دیگه .. پس یادت باشه ... یک شبیخون باید بهشون بزنی .. اوکی ؟ اینجوری بهتر میتونیم بگیریمشون .. من فکر میکنم یک عده را به عنوان طعمه بگذاریم بعد که اومدند تو میریزیم سرشون ... نظرت چیه ؟
هگرید : هووم خوبه .. به پروفسور دامبلدور میگم ...
-----
و این گونه بود که نقشه ی یک شبیخون کشیده میشود
------
دو روز بعد ... در چمن های اطراف :
هرمیون2و کریچر 2یک خورده از خودشون فاصله دارند ... هرمیون1 گردنبند را میندازه گردنش و میچرخونه و غیب میشه
هرمیون2 رو به کریچر2 : خوب حالا وقتشه برگردیم پیش هری
هرمیون و کریچر : سلام هری
هری: مگه تو نرفته بودی...؟
هرمیون : نه فهمیدم که مشکلی ندارند .
هری: آهان
--------------
در داخل پادگان :
سیاه ها : اینا از کجا پیداشون شد ؟
سفیدا : اینیم دیگه ... با پای خودتون اومدین تو ... حالا باید معنیش را بفهمید ...


ویرایش شده توسط هرمیون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۱۶ ۸:۱۲:۲۹
ویرایش شده توسط هرمیون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۱۶ ۸:۱۴:۴۶

world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۱۱:۳۷ سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۳
#13

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
سیریوس:گریچر!
کریچر:معععععععععع!آقا سیریش شما مگه نرفت بیدید
سیرویس:میبینم که برای خودت آزاد شدیو همین طور ولبچرخی!
کریچر:آقا سیریش. من غلط وکنم. من مخلصم شماییمایم. جون .آقا سیریش
_قربونت برم کریچر .بسه عزیزم. بسه
_نفس من بید
_گفتم بسه .باشه
کرام:سیریوس میکشمت!؟
_پاشو خودتتو جمع کن ببینم :yclown: میخوام بکشمت!میخوام بکشمت! ببین یهمشت لنگ لونگ شوت شفته چل میخوان منو بکشن جمع کن چخه بچه برو برو دمه خونتون بازی کن


ویرایش شده توسط سیریوس در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۱۵ ۱۱:۴۳:۱۹

وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۸:۵۹ دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۳
#12

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
هرمیون جان
تا حالا دیدی لرد ولدمرت کبیر کسیو بکشه و بعد بگه:چون حوصلم سر میره اونو زنده کنم!!!!!
کدوم آدم عاقلی دیدی که دشمنشو دوباره زنده کنه!!!!

پادگان به در همان تاریخ 13/10/83 تخریب شد!!!و الان چطور میخواد ادامه بده؟

تمام اخباری که در باره فعالیت مجدد پادگان بگوش میرسد شایعه ای بیش نیست!!!!
-----------------
همیشه راه فراری وجود دارد و من در نمایشنامه هام حتی به دشمنم هم فرصت بازگشت میدم
----------------
چند روز بعد در داخل منزل نویسنده!!!!
درینگ درینگ
نویسنده:کیه؟
یه سفید:یه سفید
ن:بفرمایید
سفید:بابا این چیه زدی...هیچ راهی برای بازگشت وجود نداره که!!!
ن:خوب آخه اومدی تموم مرده ها رو تو نمایشنامت زنده کردی...حتی رولینگ همچین کاری نکرده....ولی همیشه راهی وجود داره...فقط باید فکر کنی!!!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۱۸:۵۰ یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۳
#11

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
بعد یک مدت :
کرام : هووم واستا حساب کنم :
تا به حال .. آره ... همه سفیدا گرفتیم .. دیگه چیزی نمونده به جز یک مشت بچه مدرسه ایی ....
گیلدی : ا جدی ؟
کرام : آره جون تو ... اونارم رو مخشون کار میکنیم میاریمشون طرف خودمون ...ولی حال کردی .. همه سفیدا رو کوبوندیم ؟
گیلدی : آره منم چند تاشون را دادم فاج و قبیلش بخورند ...
کرام : .. هوم ... خوب حالا چی کار کنیم ؟
گیلدی : بریم حال سفیدا رو بگیریم
کرام : یک چیزی میگی ها .. سفیدا همه مردن !
گیلدی : ا .. خوب دوباره زندشون میکنیم .. دوباره میگیریمشون کاری نداره
کرام : هووم....
گیلدی : بابا ویکی ... زود باش دیگه به کار بنداز .. سفید نباشه یعنی هیجانی هم نیست ..
کرام : هووم قبول ... یک بار دیگه آزاد میکنیم ..ولی برم چی بگم ؟ آهان
<سیاه ها به علت مشکلات فنی نتونستند سفیدا رو نگه دارند به همین دلیل .... پادگان در تاریخ 13/10/1383
دوباره شروع به کار کرد >
---------
خونه نویسنده :
درینگ درینگ
ن: کیه ؟
یک سیاه: یک سیاه
ن: بفرمایید
یک سیاه : بابا این چیه دیگه زدی ؟
ن: به من چه آخه یعنی چی هممون را کشتن آقا من جنبه این چیزا رو ندارم .. خوب الان من باید چه جوری ادامه میدادم ؟
یک سیاه : هنگ کردم چرا ؟


ویرایش شده توسط هرمیون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۱۳ ۱۹:۰۵:۵۵

world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۱۷:۵۴ یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۳
#10

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
ناگهان در زمین سوراخی پدیدار گشت و چندین تن از سیاهان از سوراخ ریختن بیرون!
ملت سیاه: موهاهاهاهاهااهاهاهاهاهاهاهاهاهاها
ملت سفید:
ملت سیاه به دنبال ملت سفید:
ملت سفید: آقا نامردیه.... ما ستاره دنباله دار داریم! شما آذرخش دارین!
ملت سیاه: هوووم... همینیه که هست!
پس از یه ربع تعقیب و گریز که سی چهل تا از سفیدا هم از جارو پرت شدن پایین سفیدا بیخیال فرار کردن میشن!
دومبول: من خاحم جنگید!
دیپت (دامبل 2) : درصته... با حر کس باید احداف را اصط!
دومبول: آیا طو حم؟
دیپت: من از طو حم خفن طر بوده اصط!
دومبول: من یکه طازم!
دیپت: ای کاش من هم یک روظ یک بصیجی اصط!

نیم ساعت بعد...
ملت سیاه جمع شدن دور دیپت و دومبول دارن جدالو تماشا میکنن!



Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۱۳:۵۴ چهارشنبه ۹ دی ۱۳۸۳
#9

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
کریچر وارد میشه
کریچر: اهم اهم 3 2 1 امتحان میکنم
من خاکستریم من خاکستریم
خاکستریها گروه جدیدی هستند که با همه میسازن البته در حد معقول
خاکستریها تابع جناه سیاه و هم چنین سفید نیستن
خاکستریها مستقل هستند به آنها بپیوندید قدرت و عضت از آن آنهاست

لوسی دیگه به من نگی سیاه ها باشه پسر خوب؟
نیک :
لوسیوس: باشه
کریچر : من یک جن ازادم پس نبینم یکی به من بگه صاحابت کو روشن شد
ملت: بلللللللللللللللللللله


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۸:۲۹ چهارشنبه ۹ دی ۱۳۸۳
#8

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
کريچر: سپهبد تيمسار سوسک العظما وارد مي شود احترام بگذاريد
سوسک : سر لشگر کريچر اين ارتش ما چرا اين قدر قليل است
کريچر: قربان اين نيکلاس ملعون بدون هماهنگي با من و شما افراد رو براي تعطيلات کريسمس به مرخصي فرستاده تا برن در کنار خانوادشون
سوسک: که اين طور از اون جايي که من فرمانده ي خوبي هستم اين بار رو مي بخشم
نيکلاس: اين لطف شماست
سوسک: کريچر تو چرا نرفتي به مرخصش
کريچر: جناب سوسک من هيچ وقت بدون اجازه ي شما کاري نمي کنم در ضمن
جانم فداي رهبر(سوسک) کريچر نداره همسر


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۱۱:۲۳ سه شنبه ۸ دی ۱۳۸۳
#7

نیک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۴ شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۴
از برج گریفیندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 187
آفلاین
اینک سر نیکلاس وارد می شود. تعظیم کنید.
لوسی:ای جونم من جونم بفرمایید قربان ،بفرمایید.
نیک:بیخودی پاچه خواری نکن نمیدونستم تو بریتانیا برره وجود داره.بهت ستاره نمیدم!روشن شد؟
لوسی:بلی قربان
سر:تیمسار سوسک، من به عنوان یکی از مقام های بالای اشباح از شما می خوام این پادگان نظامی رو از وجود سیاهها پاک کنید.
سوسک:بلی جناب سر.
سر:متشکرم


GENERAL OBIWAN KENOBY


بدون نام
جیمز: بابا نیک چرا پرت و بلا میگی! ما که ارتش این لندهورها رو بیرون کردیم از اینجا!
نیک: بابا حالا من یه چیزی گفتم دیگه به این!
جیمز: چی؟ از این میترسی؟ بابا این که ترس نداره. خودم اراده کنم نسل ملفوی ها از رو زمین کنده است! هوی لوسی دیگه این ورا نبینمت وگرنه هر چی دیدی از چشم خودت دیدی. این آخرین اخطاره!
فرمانده هم به زودی انتخاب خواهد شد



Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۱۸:۴۴ شنبه ۵ دی ۱۳۸۳
#5

لوسیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ دوشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۲ پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۲
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 229
آفلاین
سر نيكلاس : ميدان .... خبر دارد.

سر لشگر سر لوسيوس وارد مي شود

سوسك :
آخ خخخ آخ له شدم بابا جلو پاتو نگاه كن

سر لوسيوس : سرباز (نيكلاس) مگه بهت نگفتم حشره كش به اينجاها بزن....
سر نيكلاس : بله قربان.
سر لوسيوس : پس اين سوسك اينجا چيكار ميكنه.
سر نيكلاس : عذر مي خوام . تكرار نمي شه.
سر لوسيوس : دفعه بعد اگه سوسكي اين دورو برا ببينم سوسك رو مي كنم تو حلقت و دستور مي دم فوكس بندازتت تو انفرادي تا آب خونك بخوري.

سر نيكلاس :
ارتش براي بازديد آماده است.
سر لوسيوس : يكبار گفتم ارتش نيازي به بازديد نداره
مرگخوارها هميشه آماده اند.
سر نيكلاس : ميدان آزاد


من برگشتم







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.