هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۱۳:۳۶ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
#5

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
اهم منم گزارش لحظه به لحظه رو بدم...
---------------------------------------------------------------------------------
ساعت 3 وارد رستوران شدم و سریعا قبل از این که بچه ها بیان یه سفارش دادم تا برای خودم خوشحال باشم که در همون لحظه بلر و دمبول و سالی اومدن تو رستوران و از من تقلید کرده و یه سیب زمینی و نوشابه گرفتن و مشغول خوردن نوشابه های فوق ارزشی که مزه آبنبات چوبی می داد شدن.

ما تصمیم به پیچوندن گرفتیم و گفتیم پا شیم بریم که دانگ به همراه عده ای دیگه اومدن...و ما از پیچوندن منصرف گشتیم...لحظه هایی بعد شاهد وفور جادوگرهای گل گلی خال خالی مخملی ارزشی ورزشی نرمشی چرخشی و ... از آسمان بودیم...

دقایقی بعد سرو کله یکی از منفورترین اعضا پیدا شد و ان کسی نبود جز ولدمورت(اه اه اه)...

ما که ناهار خورده بودیم...ولی حالا راست یا دروغشون با خودشون یه عده گفتن ناهار نخوردن و حاجی در کنار من یه چیز برگر یا همبرگر متوجه نشدم سفارش داد و بعد خوردن ان در 3 گاز تصمیم به اغافل ما گرفت و 6 هزار تومن از دور وری هاش دریافت کرد و مرا برای خرید پیتزای خانواده راهی صندق کرد...(البته از این پیتزا فقط دو تیکه به من رسید اونم به دلیل این بود که من رعایت افراد گشنه رو کردم فکر نکنین اونا زود خوردن...)

در این میتینگ با چهره هایی همچون هدویگ و سوروس اسنیپ آشنا گشتیم و عده ای مثل وزیر اسبق و سیریش را بعد چند وماه و چند سالی دیدیم...

ساحره های فوق ارزشی نیز از روی طرحی که برادر حمید به زیبایی قدرت یه جادوگر را نشان می داد طرح کف برگر کشیدند...و صد البته من ناراحت نشدم چون باز هم چون خودشان کشیدن بلد نبودن طرح بردار حمید را دزدیده بودن و ما هم از آنجا که یا این قوم پلید آشنا بودیم از نسخه اصلی یک کپی گرفته بودیم... (نشانه باهوش تر بودن جادوگرا از ساحره ها)

سپس به سمت پارک لاله رفتیم و در راه خیلی خوشحال و خندان راجب قدرت خودمان نسبت به مدیران صحبت کردیم و مدیران هم قبول کردند که ای قدرت ما بیشتره...

در پارک به روی چمن هایی ولو گشتیم و همه نشستن از خاطرات خوش قدیم صحبت کردیم از اعضایی که شمارشون 511 به پایین بود یعنی زمانی که کرام به دنیا نیومده بود...

و مهم ترین بحث که بچه ها بدونن کرام چقدر ارزشی بوده به پست های ساحره های مغرور کرام در شهر لندن خندیدیم...

سپس از مجسمه دامبل به سمت آبنما دامبل رفتیم تا تا جمعمون جمع شه و در اونجا الیور هورنبای و دوستشم دیدیم...
و دقایقی بعد به سمت جایی رفتیم که یه دفه در پارک لاله لوکیشن فیلم برداری ما بود...

و در اونجا یه عضو ارزشی به نام سالازار روی یه نفر آب ریخت و جنگ آبی در اون منطقه شروع شد و در گیری ها به جایی کشید که من آخرش یه پس گردنی به سالازار زدم و یه تکل هم زیر پای میلاد که فیلم این قضایا موجود می باشد...

و سرانجام وب مستری به نام دومبول که از همه خیس تر بود و آب حتی در معده روده و بقیه ی اعضای او نفوذ کرد...
پس از آب بازی دوباره به سمت آبنما ی دامبل رفتیم...
در اونجا عده ای آش رشته خوردن...کودکی بهانه بستنی گرفت و برای خود بستنی خرید... من و عده ای هم آب طالبی نوش جونمون شد... (خیلی گرم بود...ما چیزی نگفتیم)

بعد از نیم ساعت هم من و الیور هورنبای و دوستش به سوی خونه عازم گشتیم...


ویرایش شده توسط ققنوس در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۱۰ ۱۳:۴۳:۲۰

[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۱۲:۱۶ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
#4

تام ریدل پسر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۷ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۸:۴۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲
از نا کجا آباد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 233
آفلاین
خب بعد از مدتها منم یه گزارش میتینگ بنویسم!!

ساعت چهار جلوی رسیتوران مذکور رسیدم و دیدم که جادوگران و ساحرگانی از صبح در آنجا زنبیل انداخته و مشغول تناول انواع غذاهای مجاز و غیر مجاز!!بودند

بالفور با همگی سلام علیک نموده و کنجی در جوار سیریش قدیمی و حاجی امپراطور جیگر و کریچ گزیدیم!!!

از آنجایی که من و حاجی در نحوه برخورد کمی از هم دلگیر شده بودیم!!!مدام در حال قربان صدقه هم بودیم به طوری که اعضا شگفت زده به من و حاجی خیره شده بودند که اینها چرا اینقدر برادرانه و قزوین وارانه به هم اظهار لطف مینمایند!!

ناگهان صدایی هو هویی مرا به خود جلب کرد و جغدی مشکی رنگ توجه مرا جلب کرد....گفتم:سیاهای کیستی؟
گفت:جغدی هستم سفید رنگ و هدویگ نام!!..از آنجایی که هواخواه زیاد دارم برای آنکه مرا نشناسند خودم را به رنگ سیاه آغشته نمودم!!!

بعد از مدتی کینگزلی و گیلدی و لوپین به جمع ما پیوستند و من هم از آنجایی که دلم برایشون تنگ شده بود به جمعشان پیوستم!!اگر چه آنها بعد از مدتی به طور کاملا مشکوک از ما جدا شدند!!!

ناگهان صدایی آمد که به طرف پارک لاله به پیش!!!
ما هم مخلصوار!!از رستوران در امدیم...بعد از مدتی پیمودن راه متوجه شدیم که با طلسم پیچگوشتی!!کاملا پیچانده شدیم و صاحب صدا و یارانش!!به همراه انجمن آداس و حومه!!!....از رستوران خارج نشده اند!!!..........در نتیجه ما هم کم نیاوردیم و به راهمان تا پارک لاله ادامه دادیم!!

در راه دست حاجی به طور کاملا مشکوکی به دور گردن من بود((احتمالا خیلی جیگر شده بودم و خودم خبر نداشتم!!)) ...بگذریم..در پارک لاله و در کنار مجسمه دامبل2 !!مدتی به بحث درباره سایت پرداختیم و از دوران قدیم یادی نمودیم و رول رو مورد بررسی موشکافانه خود قرار دادیم!!و همچنان دو پرنده سینا نام در اطراف ما پرواز میکردند!!!

طولی نکشید که دوستان پیچاننده به ما زنگ زدند و گفتند که کجایید؟گفتیم به شما ملحق خواهیم شد و از مجسمه دامبل 2 به مجسمه دامبل 1 کوچ نمودیم و به اونها ملحق شدیم!!!..سپس به جایی مشرف شدیم که ای کاش نمیشدیم!!

حرکات کاملا ارزشی در این پارک به وفور از اعضای شخیص جادوگران دیده شد و متاسفانه یکی از مدیران این حرکات را رهبری میکرد!!اصلا هم به ریش سفید این مدیر که به تازگی جان خود را از دست داده اشاره نمیکنم!!!

این حرکات ارزشی بشدت در حال افزایش بود و قیافه ما سه نفر((من و حاجی و کریچ)) به این حرکات مانند نگاه اسنیپ میبود به هری ..پر از نفرت!!!

در حرکت کاملا ارزشی نیش نیش نامی بر روی حاجی آب ریخت و حاجی با حرکتی کونفو مانند همراه کشتی کج!!! او را به داخل زمین چمن پارک فرو برد!!تا انتقام ریزش آب رو روی چهره نورانیش را گرفته باشد!!

بعد از مدتی آتش بس اعلام شد و حرکات ارزشی متوقف شد...تصمیم گرفتیم به سمت مجسمه دامبل یک بازگردیم و نیازهای مادی رو تامین بگردانیم!!
هر کسی به بدنبال خوراکی و آذوقه ای برای خودش میبود!!
و ما هم به دنبال آذوقه خویش!!

در همین گیر دار بود که یک عدد فرد مخلص آمد و اعلام نمود که متفرق شید و من و کریچ در عجب که چرا همیشه به ما دو نفر گفته میشود که متفرق بشید!!!

به سویی نقل مکان کردیم و بحثهای دوست داشتنی خود را ادامه دادیم!!......
بعد از مدتی از همه از هم خداحافطی کردند و مدتی بعد ما((حاجی من کریچ و سیریش قدیمییا گری بک حال حاضر)) هم از هم خداحافطی نمودیم و من و سیریش به سمت میدان انقلاب حرکت نمودیم

در پایان:
1-جلسه مدیر نداشت
2-همه چشم به سی دی ارزشی داشتند که گیلدی به من داده بود
3-خدایا ..بار الها!!..این توماس جانسون را چقدر شبیه تیکا آفریدی!!!
4-جای خالی تیکا مدتی به شدت احساس میشد!!!
5-این اولین میتینگی بود که اثری از پیام دیده نمیشد!!
6-میلاد یک قطره..توجه کنید یک قطره آب روی من پاشید
7-میتینگ که دو تا سینا داشته باشه.....قابل تحملتر از میتینگیه که یک سینا داشته باشه!!!
8-طرز طبخ کف برگر به شیوایی هر چه تمام تر توسط آداس طراحی و اجرا شد!!
9-خوش باشید!!


[b]دلبستگی من به ریون و اعضاش بیشتر از اون چیزی بود که فکر میکردم!!.....بچه های اسلایت


مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۱:۲۳ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
#3

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
از درون مغاک!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1130
آفلاین
هی ملت!...زیاد مشعوف نشوید!...من فقط آمدم اینجا تا میتینگ رو در چند جمله خلاصه کنم!...همین!


1-سر و صدای بیش از حد ملت جادوگر و ملت ساحره در رستوران بوف!

2-میتینگ بدون مدیر!

3-قدم زدن های مشکوک!

4-نقاشی های مشکوک که بین آداسی ها و جادوگرها رد و بدل شد!

5-حضور چهره های جدیدی مانند اسنیپ و هدویگ!

6-حضور چهره های قدیمی که خیلی وقت بودن ندیده بودیمشون مانند سیریوس بلک قدیمی سایت!

7-تداخل زمان بازی آلمان-آرژانتین با زمان میتینگ و مشکلات بسیار!

8-پارک آبی لاله!!!

همین!...واقعا من حال نوشتن هیچ چیزی رو ندارم و بهتره که بقیه ی دوستان بیان و نکته های میتینگ رو باز براتون بگن!


شناسه ی جدید: اسکاور


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ جمعه ۹ تیر ۱۳۸۵
#2

توماس جانسونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۲ سه شنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۲۱ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۵
از قصر كرنوال
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 332
آفلاین
اولین پستو من زدمااااااا
=========================================
راس ساعت چهار وارد رستوران شدم و یهو در کمال تعجب سیل خروشان جادوگرانی های تابلو در صحنه رو دیدم که به واقع به ظاهر رستوارن شیلنگ گرفته بودن!! نصف میزا رو همراه باصندلی ریخته بودن بغل هم

اولین کسی که شناختم میلاد بود و بعد یهو هیشکیو نشاختم!! جز چند نفر از قبیل دایی و سهیل و کفی و...
میلاد یه میز دیگه(!!)به مجموع میزها اضافه کرد و منو نشوند پشتش(من چقدر مهمم )
بعد از اون متوجه شدم که آداس کنترل امور رو بدست گرفته و کلکلی خت در میونه...
در همین حال سهیل(سدی) با هدفون واکمن سونیش ما را شگفت زده نموده بود.در کنار او هم برادر حمید به طرزی مظلومانه کتاب "لرد لاس" را مطالعه مینمود که اعتراض من را بر انگیخت و باعث یک دعوا و بزن بزن و چاقو کشی و سگ کشی بین من و سدریک شد
در همین حال من متوجه حضور بلرویچ شدم و به ناگاه با تصمیمی انتحاری در صدد آن برآمدم خفتش نمایم که نشد ولی بعدا شد.
در همین حال حاجی و کفی و دو وبمستر در حال بخند بخند و بگوبگو بودند و بلر و سیریش قدیمی هم ایشان را همراهی مینمودند گاهی مواقع.
من هم مخ اسنیپ رو به کار گرفته بودم و چپ و راست و بالا و پایین از در و دیوار و زمین و بلبل و هوا برایش سخن میگفتم....
در همین اوصاف ما متوجه ورود پرنده ای بزرگ و خسته،مهم و سرشناس و هم نام با پرنده ای دیگر هدویگ شدیم!!
بعد از سلام و احوال مشورت به ناگاه بنده از جا برخاستم و بلرویچ را خفت گردانیدم طوری که نفهمیدم خفت شده


بیرون از رستوران جواتان بزرگ - تومی،بلر و هدویگ- وایسادن و درباره پروژه بزرگ ترکیب آجاس و گل گلی بحثی نمودند!!
در داخل رستوران همی بحثی گرم بین آداس و عمو حاج برقرار بود طوری که برای هم نقاشی و اعلامیه سند میکردند.در همینجا برادر حمید ما را با هنرشان شگفت زده تر از آنچه بودیم نمودند.

اما متاسفانه آداسی ها با حضور رییسشان شارژ شده بودند و بدون رعایت حق کپی رایت نقاشی ها را نابود میکردند.

در گوشه ای دیگر هم واکمن بازان سونی اریکسون در حال کار کردن گوشی هایشان بودند و در نهایت معلوم شد گوشی تومی پدر بزرگ و گوشی دایی فرزند خلف است!!
یه دفعه ای سهیل و برادر حمید طی یه عمل برقی انتحاری موشکی از جا بلند شدند که برن هوا و اب خوری(این دقیقا حرفی بود که خود سهیل زد)
نقل قول:
منو حمید میریم این اطراف هوا و آبخوری...بخشید هواخوری!!


میلاد هم به حمایت از اونا طی یه عملیات انتحاری شدید دیگه تصمیم گرفت که بره فوتبال نگاه کنه و صد البته در نهایت قرار شد توی پارک لاله فوتبال تماشا کنیم!!دسته جمعی....!!
در این پادگان بودیم که نصفی از افراد به قصد پارک لاله ما را ترک نمودند و نصفی هم ماندند.(نصف یعنی منو میلادو دایی و سالی و اسنیپو سدی و...)
البته بنده هم در یک سوتی بزرگ شرکت کردم و از نام زُپس به جای زوپس استفاده کردم و تعجب بسیاری رو برانگیختم از جمله حاجی!!
پیزایی خانوداه خوردیم و بلند شدیم بریم که من هم هوس انتحاری بازی کردم و گفتم نمیام پارک لاله!!!!
********************
ملت جادوگرانی دور حوض ورودی پارک نشسته بودند و کاملا تابلو بودند که بنده با دست و بال خون آلود بازگشتم و واقعا این بار باعث تعجب شدم!!!!!
میلاد هم من را اغفال نمود تا یه گل براش بکنم و خودم را جلوی ملت به عنوان یک بی فرهنگ نشون بدم که صد البته آدم برای مدیریت هر کاری میکنه!!
بعد متوجه شدم که کریچ و لرد دارن با هم حرف میزنن و من پیش خودم گفت(آخ جون جلسه مدیران)
و بعد مرض مدیر شدن با سر توماس زد!!!!!!!!!!!!!

میتینگ آروم آروم به سمت خاله بازی و ارزشی گری پیش میرفت.
به عنوان مثال:
1- شروع آب بازی میلاد با بقیه و worm میریخت!!
2- شروع انتقام گیری بقیه از او!!
3- صدها آتش بس(اب بس)میان افراد و باز هم شروعی مجدد!!
4- شکار لحظه ها توسط عکاسان و خبر نگاران(DNN-JBC)
5- گیر دادن و خفت کردن مدیرا توسط توماس که گیر داده بود مدیر بشه!!!!که میشه
6- تبدیل سر میلاد به مدل مو

------
در مورد تیترهای زیر فکر کنید:

باز هم مخابرات ایران بهترین مخابرات جهان(بهترین دروغ اول آوریل)
مدیر آینده؟مشخص است...توماس!!
واکمن بازان جوان(روی این جوانش خیلی فکر کنین)
جشنواره نویسندگان جوان در جادوگران(برنده ارزشی سال)
انتخابات وزیر جدید(ققی؟یا توماس از خیر اینم نگذشته؟)
آیا خاکستری ها بر میگردند؟عمرا...فقط کار مهم!
-------------------------
خوب میدونم گزارش جذابی نبود اما بالاخره میفهمین چه خبره دیگه
به امید مدیر شدن خودم


کاهنان مصری سه هزار سال قبل از میلاد این کتیبه قدرت و قهرمانی را پیدا کردند و برای آن محافظانی گذاشتند.تا 3 سال پیش کسی آخرین محافظ ر�


مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۱۲:۰۶ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۸۵
#1

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
از درون مغاک!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1130
آفلاین
خب...

دوستان میتونن از این به بعد در این تاپیک گزارش جلسات حضوری غیررسمی رو بخونن و در موردش بحث بکنن...

(نکته: درسته که این تاپیک برای جلسات غیررسمیه ولی به هر حال نظم در هر تاپیکی مهمه...پس لطفا سعی کنید از زدن انواع پست های اظهار وجودی خودداری فرمایید!)


شناسه ی جدید: اسکاور







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.