هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۱۲ دوشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۵

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
1.
لینی شروع به قدم زدن تو بخش محافظت شده‌ی جنگل ممنوعه که پروفسور پادمور ترتیب داده بود می‌کنه. با هر قدمی که برمی‌داشت منتظر بود یه جانور عظیم‌الجثه‌ی مخوف چهارستاره جلوش بپره و با خورده شدنش دلی از عزا در بیاره.

لینی که از بس راه رفته بود و موجودی رو ندیده بود کلافه شده بود، رو تکه سنگ بزرگی می‌شینه و با دقت به اطراف خیره می‌شه.
- پس چرا حیوون من نمیاد.

برای دقایقی لینی با فرمت still waiting به انتظار کشیدن ادامه می‌ده. تا اینکه صدای عجیبی توجهشو به خودش جلب می‌کنه. اوه نگران نشین! خبری از یه جونور عجیب نیست، صدای غار و غور شکم لینی بود!

لینی خم می‌شه و از کوله‌پشتیش دو تا موز برمی‌داره. یکیشو می‌خوره و در همین حین مشغول کندن اسم خودش رو پوست موز می‌شه. همون موقع صدای خش‌خشی از لا به لای بوته‌ای که کنارش قرار داشت بلند می‌شه. لینی با وحشت پرشی می‌کنه و به حالت تدافعی چوبدستیشو به سمت بوته‌های متحرک می‌گیره.
- یه ماهی غول پیکر.

لینی با دیدن موجود عجیبی که بدنش سرتاسر از فلس پوشیده شده بود و جلوی بوته ایستاده بود، چند قدم به عقب می‌ره.
- نه تو که ماهی نیستی. میمونی؟ چرا اینقد زشت و قناصی(قناس؟)... عه غواص؟

لینی مطمئن بود که اون جونور زبون آدمیزاد رو نمی‌فهمه، اما نمی‌دونست چرا احساسش بهش می‌گفت غواص(!) به وضوح معنی کلمه زشت و صد البته قناص(قناس؟) رو فهمیده بود. چون حالا با نگاه خشنی مستقیم بهش زل زده بود.

لینی با ترس آب دهنشو قورت می‌ده و به سرعت شروع به جستجو در مغزش می‌کنه.
راه مقابله با اون چی بود؟ ناگهان موزی که گوشه‌ای افتاده بود چشمکی به لینی می‌زنه و همین کافیه تا لینی تمام توضیحات مربوط به غواص رو به یاد بیاره.

خب البته راه مقابله با غواص پرتاب کردن خیاری که اسمت روش حک شده بود، اما لینی جز موز و مقادیری گیاه سبز رنگ در اطرافش، چیز دیگه‌ای برای دفاع نداشت.

ریونکلاوی که باشی، می‌دونی یه موجود جادویی با موزی که توسط گیاهان جادویی سبز شده گول نمی‌خوره و اونو خیار فرض نمی‌کنه. در نتیجه نه تنها نجات پیدا نمی‌کنی، بلکه به خاطر پرتاب موز تو کله‌ش عصبانی‌تر می‌شه و درجا قورتت می‌ده و جان به جان‌آفرین تقدیم می‌کنی.

بنابراین لینی راه هوشمندانه‌ی دیگه‌ای رو به دنبال می‌گیره. لینی نگاه وحشت‌زده‌شو مدام بین غواص که حالا حالت هجومی به خودش گرفته بود و آماده حمله بود، و موزی که رو زمین افتاده بود سوئیچ می‌کنه.

حتما لازم نیست آدم باشی تا بفهمی وقتی مدام به یه چیز زل می‌زنی و آهسته بهش نزدیک می‌شی، احتمالا وسیله‌ایه که در لحظه به کارت میاد و جونتو نجات می‌ده. غواص داستان ما هم ازین قضیه مستثنی نبود. در یک لحظه‌ی مثلا هیجانی، لینی و غواص جفتشون به سمت موز ولو شده هجوم می‌برن.

لینی که به موز نزدیک‌تر بود، بلافاصله پاشو دراز می‌کنه و لگدی به موز می‌زنه. موز به دو قدم‌اون‌طرف‌تر پرتاب می‌شه و توی چاله‌ی کوچیکی میفته. لینی دوباره به بهونه‌ی بدست آوردن موز شروع به دویدن می‌کنه. غواص هم به سرعت به سمت موز می‌ره و بنا به قصد خاص لینی، غواص زودتر به موز می‌رسه. خم می‌شه و...

- ها ها ها! تو گول خوردی. نمی‌دونی در این لحظه چقد قیافه‌ت دیدنی شده! وای نگاش کن.

خم شدن حرکتی بود که یک غواص هرگز در زندگی خودش نباید انجام می‌داد! از عواقب خم شدن غواص، خالی شدن آبیه که تو سوراخ کله‌ش قرار داره. بدون آب که بشه، ذخیره انرژیش هم به پایان می‌رسه و یه موجود له بیشتر نمی‌شه.

غواصِ خم‌شده‌ی داستان ما، با صدای گرومپی پخش زمین می‌شه و زبونش از دهنش میفته بیرون. لینی با خونسردی جلو میاد، غواصو از گردن می‌گیره و با خودش حمل می‌کنه.

دقایقی بعد با دیدن پروفسور پادمور که مشغول تماشای حیوانات رام شده‌ی سایر دانش‌آموزا بود، دوان‌دوان جلو می‌ره.
- بفرمایین پروفسور! براتون یه غواصو رام کردم.

استر با تعجب نگاهی به غواص فلک‌زده‌ای که تو دست لینی بود می‌ندازه و می‌گه:
- اینو رام کردی یا کشتیش؟

2.
تعریف جانور تو دوره‌های مختلف متفاوت بوده. اول می‌گفتن هرکی بتونه رو دوپاش راه بره آدمیزاده و سایرین جانور هستن. بعد دیدن بعله نشانکا و پرپرکا و همه پا شدن به لطف جنا اومدن خودشو آدمیزاد بنامن. فهمیدن گند زدن! بعد گفتن خب باشه، هرکی بتونه حرف بزنه آدمیزاده بقیه حیوون. باز دیدن غولای غارنشینی که دو کلوم از جن‌ها یاد گرفته بودن اومدن ادعای انسانیت می‌کنن. مجددا فهمیدن شاهکار کردن!
بعدش گفتن خب باشه، هرکی هوشمندی لازم برای درک قوانینو داشته باشه اون آدمیزاده، بقیه‌رم می‌ذاریم تو دسته حیوانات.
خب به نظر می‌رسه که فعلا این مورد پسندیده‌ترین تعریفه. اینطوری مانتیکورا و ابوالهول و... که قادر به تکلم هوشمندانه‌ای هستن، بازم تو دسته حیوانات باقی موندن چون کافیه بری جلوشون، می‌خورنت و قانون سرشون نمی‌شه. (البته ابوالهول لطف می‌کنه زندگیتو به یه چیستان متصل می‌کنه)

3.
معروف به غول برفی و پاگنده.

4.
گرگینه‌ها!

از القابشون می‌تونم به گرگ‌دیس، آدم گرگ، گرگ آدم و گرگ‌نما اشاره کنم.
اصلنم از رو برگه‌ی جیگر نگاه نکردم.


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۱:۰۷ جمعه ۱ مرداد ۱۳۹۵

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
1-یک رول کوتاه در مورد رام کردن موجودات 4 ستاره بنویسید ! (فضا سازی در این رول نویسی بسیار اهمیت دارد ) (20 امتیاز)

دانش آموزان به چهره استرجس که در مقام استاد مراقبت از موجودات جادویی در آنجا حاضر شده بود، نگاه کردند. البته استرجس به چهره آنها نگاه نکرد و بسیار آنها را ضایع کرد. در واقع استرجس یک نگاه به خورشید خشمگین انداخت که با لجبازی تمام نشسته بود وسط آسمان آبی و گرمایش را همچون پتک میکوباند روی سر ملت.

استرجس وقتی نتوانست روی خورشید را کم کند، نگاهی به داخل جنگل ممنوعه انداخت.
حتی با وجود آنکه درختان جلوی جنگل را گرفته بودند، او میتوانست حس کند که در جنگل از تابش آفتاب در امان هستند و البته جنگل بسیار دنج، زیبا، جادار، مطمئن و به همراه هزاران جوایز نقدی و غیر نقدی دیگر میباشد.

در نتیجه، استرجس پس از یک محاسبه ساده دو دو تا، پنج تا، با صدای بلندی رو به دانش آموزان کلاس گفت:
- جمع کنید بریم جنگل!
- پروفسور، شما نسبتی با دامبلدور دارید؟

برای استرجس به اندازه یک میلیونوم ثانیه طول کشید تا متوجه منظور دانش آموز شود، پس غر غر کنان گفت:
- منظورم این بود که بریم برای شناسایی حیوانات داخل جنگل، و اینکه اگر کسی بتونه یه جانور چهار ستاره رو رام کنه و بیاره پیش من، پنجاه امتیاز، به اضافه شام اضافی دریافت میکنه! تو رو هم نمیدونم از کدوم گروهی، به همین خاطر پنجاه امتیاز از هر چهار گروه کسر میکنم!
- راستش من از گروه کاربران مهمان هستم پروفسور.

استرجس:

استرجس چهره پوکرفیس خود را تغییر داد و سپس آن کاربر مهمان را از صحنه محو ساخت. پس از آن، آنها به سوی جنگل ممنوعه به راه افتادند.

دقایقی بعد:

استرجس با آرامش تمام در زیر سایه یک درخت نشست. دانش آموزان هم دور او حلقه زدند. اما استاد درس مراقبت از موجودات جادویی بدون کوچکترین نگاهی به چهره های آنان گفت:
- جمع کنید برید دیگه! کسی هم اگر بدون جانور رام شده برگشت، حذف شناسه میشه!

دانش آموزان با تمام سرعت دویدند و در افق های دوردست جنگل محو شدند!
استرجس هم از درون کیفی که همراه خود داشت، تکه ای پیتزا بیرون آورد و بر دهان گذاشت.
- اوووم... خوشمزس!

همان لحظات، قسمت دیگری از جنگل:


آرسینوس به آرامی شاخه یک درخت را از جلوی نقابش کنار زد و شاخه دیگری را از کراوات سرخش کند، او به محض تهدید استرجس مبنی بر حذف شناسه کردن ملت، با تمام سرعت دویده بود و حتی نمیدانست در آن لحظه کجای جنگل است. به همین دلیل نگاهی به چپ و راست انداخت تا کسی آنجا نباشد، سپس با تیمم بر خاک پاک جنگل که از خون شهدای هاگوارتز سرخ شده بود، منوی مدیریت را جیب ردای سیاهش بیرون کشید.

او با لبخندی منوی مدیریت را روشن کرد و نقشه جنگل ممنوع را روی آن آورد، به همراه محل زندگی تک تک جانورانش البته. پس از آن، آرسینوس نیشش را باز کرد، پشتش را به دوربین کرد و از درون جیب ردایش یک نقاب به شکل خنده ترولی بیرون آورد و رفت به دنبال جانور مورد نظرش...

ساعتی بعد، آرسینوس در حالی که خودش را محض رضای جانور چهار ستاره در گل پلکانده بود و مقادیری برگ درخت هم چسبانده بود به خودش، به آرامی از لا به لای برگ درختان به محوطه خالی مقابلش نگاه کرد و آن جانور را دید...
یک تکشاخ سیفید میفید و زیبا بود که ایستاده بود و با یال نقره ای بلندش عشوه گری میکرد.

- مونثه پس. فهمیدم چیکار کنم.

آرسینوس همزمان با گفتن این حرف، به وسیله دکمه های منوی مدیریت، یک لباس اسب تکشاخ برای خود ظاهر کرد که البته کراوات سرخی با راه راه های سیاه از جلوی گردنش آویزان بود.
او لباس های تکشاخ را پوشید و به آرامی جلو رفت. به محض آنکه توجه تکشاخ ماده را جلب کرد، چشمکی زد، سپس چرخید، دمی تکان داد و حرکت کرد به داخل درخت ها...

تکشاخ ماده حس کرد که این یک چراغ سبز است و او شوهری پیدا کرده و بالاخره از ترشیده شدن خود جلوگیری کرده، بنابراین ناگهان شیهه باوقاری کشید و چهار نعل تاخت دنبال آرسینوس در لباس اسب!

آرسینوس با دیدن این صحنه به شدت هول کرد و خودش هم دوید. همانطور که میدوید ناگهان حس کرد که بوی پیتزا به مشامش میخورد. البته آرسینوس اصولا بویی حس نمیکرد، ولی خب بوی پیتزا که بو نیست، بوی پیتزا یک لایف استایل است و به همین دلیل آرسینوس به سادگی به سوی آن جذب شد.

دویدن آرسینوس با استشمام بوی پیتزا به حالت چهار نعل شد و اسب تکشاخ دیگر هم برای جلوگیری از ترشیده شدنش چهار نعل به دنبال آرسینوس دوید.
آنها آنقدر دویدند تا ناگهان آرسینوس با دیدن استرجس و پیتزایی که او در حال به دندان کشیدنش بود، زد روی ترمز و خط ترمز بسیار عمیقی هم به جا گذاشت که موجب کسر شدن هزار امتیاز از گریفیندور، به جرم تخریب اموال عمومی شد.

به محض ترمز گرفتن و ایستادن آرسینوس، استرجس خود را از جلوی او کنار کشید و اسب تکشاخ بخت برگشته هم زد روی ترمز که نتیجه اش شد برخورد با آرسینوس یکی شدن آرسینوس و خودش با درخت مقابلشان.

آرسینوس به سرعت کراوات لباس اسبی اش را گره زد به گردن اسب تکشاخ.
- رام شد پروفسور. نمره من رو بدید برم که کار زیاد دارم.
- رامش کردی، ولی نمره میخوای؟ همین که به خاطر بلند کردن من از زیر درخت ازت نمره کم نمیکنم برو مرلینو شکر کن.
- مرلین رو شکر.

2-جانور چیست ؟ (5 امتیاز) (پاسخ های دارای منطق نیز امتیاز داده میشود و حتما نیاز به پاسخ دقیق نیست)

جانور اصولا به موجودی گفته میشود که درک و شعور اطاعت و اجرای قوانین را دارا نمیباشد. برای مثال آکرومانتیولا، مانتیکور و گرگینه ها (در شکل انسانی خود) با وجود آنکه کاملا هوشمند میباشند و قابلیت تکلم را دارند، به دلیل خوی درنده و وحشی خویش در دسته جانوران قرار گرفته اند.

3-یتی یک جانور چهار ستاره است نام های دیگر آن را ذکر کنید ! (پاسخ باید صحیح باشد) (5 امتیاز)

1. پا گنده
2. غول برفی

4-در تدریس ذکر شد که یک شخص (انسان) جزو دسته بندی جانوران ذکر شده است نام شخص یا لقب های وی چیست ؟ (پاسخ صحیح باشد)(5 امتیاز)

گرگینه میباشند پروفسور.
لقب ها:
1. گرگ دیس
2. گرگ آدم
3. گرگ نما



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۵۹ پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۲۲:۰۸
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 541
آفلاین

1-یک رول کوتاه در مورد رام کردن موجودات 4 ستاره بنویسید ! (فضا سازی در این رول نویسی بسیار اهمیت دارد ) (20 امتیاز)

- سلام و درود فراوان بر تو یتی!
- سلام لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی!

چندین ماه قبل، بر فراز رشته کوه های هیمالیا:

- ما اکنون باید چه کار بکنیم؟
- حااارااا واکا حاکاواواوا!
- چه قدر دقیق توضیح دادید... دنگ ترجمه بنمای!... چه قدر جالب، حقیقتا جنابتان تمایل به تناول این جنابان را دارای می باشید!
- واواااااا!
- ظاهرا بسیار شدید نیز تمایل دارید.... هاق هاق هاق!
- حوکه واکا ویی؟
- آه... خیر مسئله چندان مهمی نمی باشد، خودتان را ناراحت ننمایید.
- واکا واکا! واکا ویی؟
- حال که اصرار می نمایید... آری، این جانب از فرط بی درآمدی بدین سرای آمده ایم که خود ماجرایی مفصل را دارای می باشد، هاق هاق هاق!
- ووکه واکه!
- طول می کشد ها، گرسنه تان می گردد.
-ووکه!
- خب ماجرای از آن جای شروع شد که اینجانب دانستیم مردی عنکبوت گون می باشیم و ...

ربع ساعت بعد:

- آری و ما گفتیم، سیتا، لکن به فریادی بلند گفتیم! اینجا گفته اند که نمی شود فریاد کشید و خطر سقوط بهمن موجود می باشد!

یتی با حرکت سر تایید کرد.

- لکن سیتا راهش را بگرفت و با عمو جانش به دیار هندوستان باز بگشت و اینجانب نیز راهی این کوهستان گشتیم.

ناگهان بغض یتی بترکید و لادیسلاو را در آغوش بگرفت، او لادیسلاو را محکم در آغوش بگرفت و با هق هقی ضعیف گفت:

- نووکه نه کوو واکن واکن که کناووو!
- چی... خیر ما دیگر قصد تشکیل خانواده نداشته و ... دختر خاله گرامی آخر چرا؟!


زمان حال:

لادیسلاو در حالی که از دور برای یتی دست تکان می داد، در حالی که دست یک یتی کوچک را گرفته بود، رفت تا در مسیر کوه نوردان کمین کند...

2-جانور چیست ؟ (5 امتیاز) (پاسخ های دارای منطق نیز امتیاز داده میشود و حتما نیاز به پاسخ دقیق نیست)

موجود جانداری که، تنها بر اساس غریزه رفتار می کنند. آن ها صرفا جاندارانی هستند که تنها نیاز به رفع نیازهای اوّلیه جسمانی دارند. این دسته جانداران بعضا دارای احساسات می باشند و شرایطی که باعث شود آنان برخلاف غریزه و در جهت احساس عمل کنند، بسیار کم است و این مورد بیشتر در سگ سانان و برخی گونه های خاص که آنان را حیوان خانگی می نامند، صادق است.

در دنیای جادویی تعریف این موضوع به میزان درک موجود از جادو بستگی دارد.

3-یتی یک جانور چهار ستاره است نام های دیگر آن را ذکر کنید ! (پاسخ باید صحیح باشد) (5 امتیاز)

یتی نام تبتی این موجود است که در اصل می شود آن را بزرگ پا یا پاگنده نامید. این موجود بیشتر با ترول های کوهستانی اشتباه گرفته می شود. از نام های دیگر او می شود مرد برفی را نیز نام برد. یک نام دیگر او Sasquach می باشد که گمان می کنم ساسکواش تلفظ می گردد. این موجودرا علاوه بر ترول ها با ژیگانتوپیتکوس که موجودی باستانی، انسان نما ومنقرض شده از گونه پریماتها می‌باشد مشابه دانسته‌اند.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۲:۱۵ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵

سپتیما وکتورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۸:۴۰ جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 52
آفلاین

1-یک رول کوتاه در مورد رام کردن موجودات 4 ستاره بنویسید ! (فضا سازی در این رول نویسی بسیار اهمیت دارد ) (20 امتیاز)

-هی هاگرید امروز‌ کجا می ریم؟
-جنگل ممنوعه.
-اینو که می دونم منظورم اینه که موضوع درسمون چیه؟
-می خوام طبقه بندی موجودات را براتون توضیح بدم.
-طبقه بندی؟
-اره بعضی حیوونا نسبت به توانایی ها شون و خطراتشون و ... دسته بندی می شند.مثلا رو در رویی با ببر یا شیر برابر است با مرگ که این حیوانات ۵ستاره هستند.
-چه با حال!
-خوب حالا برو تو خوابگاه تا عصر.
-باشه خدافظ .
-مواظب خودت باش.

کلاس درس:
-بچه ها از این طرف.
دراکو:بازم با یک غول دو رگه کلاس داریم .!
-خفه شو مالفوی!
-بسه دیگه بچه ها..
-بدلیل خطر ناک بودن موجودات ۵ستاره با موجودات ۴ستاره اشناتون می کنم .
-این یک تستراله که جزو چهار ستاره ها محسوب می شود ،باید رامشون کنید چون با جادوگر ها میونه خوبی ندارند و خودشونو صاحب جنگل می دونند .بنابر این باید با انها به طرز اهانت امیزی رفتار نشه و خیلی هم تو کار هاشون دخالت نکرد.و از انها هم تعریف و تمجید بشه .حالا کی می خواد با این تسترال ارتباط دوستانه برقرار کنه؟
-من!
-دراکو تو نمی ...
-من می تونم.
-باشه خودت خواستی !
دراکو به تسترال نزدیک شد و دستش را جلو برد اما بدلیل اینکه تسترال ها در تشخیص افراد مهارت خاصی دارند درکو را با لگد به زمین انداخت و همه (مخصوصا هری)به او خندیدند.



2-جانور چیست ؟ (5 امتیاز) (پاسخ های دارای منطق نیز امتیاز داده میشود و حتما نیاز به پاسخ دقیق نیست)


جانوران موجوداتی زنده قادر به حرکت تنفس،تغذیه و تولید مثل هستند.که شامل انسان،حیوان و گیاه می شوند.در خشکی، اقیانوسو اسمان زندگی می کنند که به دسته های :مهره داران،پستانداران،خزندگان،پرندگان،ابزیان،موجودات جادویی،تک سلولی ها و سخت پوستان تقسیم می شوند.


3-یتی یک جانور چهار ستاره است نام های دیگر آن را ذکر کنید ! (پاسخ باید صحیح باشد) (5 امتیاز)
مرد برفی،میگو،گیا درد،بیگفوت،ساسکواش،از گونه های ژیگانتوپیتکوس



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
جلسه دوم مراقبت از موجودات جادویی

صدای خنده ی بچه های کلاس از داخل راهرو شنیده میشد ! گویا خبر نداشتند که چه اتفاقی افتاده است ! استرجس همراه با دسته های کاغذ وارد کلاس شد و همزمان به دانش آموزان نگاهی انداخت !
خنده بر لبان لینی وارنر خشک شده بود ! کسی منتظر او نبود بلکه منتظر باروفیو بودند!
چشمان هکتور نیز گشاد شده بود !
استر کاغذ هارو بر روی میز گذاشت و گفت:
20 امتیاز از همه کسر میشه تا دیگه انقدر شلوغ نکنین ! صداتون تا راهروی پایینی هم میاد !
20 امتیاز از ریونکلاو بیشتر کسر میشه تا لینی دیگه تعجب نکنه !
لینی :
استرجس اهمیتی به چهره ی لینی نداد و گفت :
25 امتیاز هم از هکتور و اسلاترین کسر میشه تا دیگه چشاشو گشاد نکنه
هکتور :
باز هم استرجس اهمیتی نداد و ادامه داد :

خب استاد قبلی این درس یعنی باروفیو عزیز انصراف دادن و از این لحظه من تدریس این درس رو به عهده میگیریم و در خدمتتون هستم !
بوم .... شپلخ...
هاگرید با سر و صدای زیاد وارد کلاس شد و گفت:
استاد باروفیو ببخ.....د بیا
استر سرش را بلند کرد و نفس بلندی کشید و گفت:
هاگرید جان پسرم چند تا کم کنم هم خدا راضی باشه هم بنده ی خدا ؟
هاگرید دهانش را باز کرد که حرف بزنه ولی....
ااا..اه اه...
آرسی یک مگس با تیر کمون پرت کرد تو دهنش
_ به خاطر حرکت محشر آرسی فقط 30 تا کم میکنم از گریفیندور
آرسی : (این که باز کم کرد !)
استر به هاگرید اشاره کرد که بنشیند و ادامه داد :
خب برای این جلسه یک سوال از شما دارم کی میدونه جانور چیست ؟
همه به همدیگه نگاه میکردن و کسی پاسخی نداد به همین دلیل استر باز هم ادامه داد ...

_دسته بندی جانوران به پنج دسته تقسیم میشه که بر طبق سازمان نظارت بر موجودات جادویی از یک ستاره تا پنج ستاره رو شامل میشه ! که البته رو به رو شدن با موجودات پنج ستاره یعنی خود مرگ ! البته موجودات چهار ستاره هم اگر تخصص نداشته باشید منجر به مرگتون یا آسیب دیدگی بسیار شدید خواهد شد !
تمامی موجودات در دنیای جادویی دسته بندی شدن و هیچ موجودی در این کره خاکی وجود نداره که شامل دسته بندی نباشد ! یک شخص هم جزو این دسته بندی هستش !
هری آرام گفت : جالبه !
_ خب برای این جلسه فکر میکنم کافی باشه لطفا تکالیف زیر را تکمیل کنین و برای جلسه بعد با خودتون بیارید !

1-یک رول کوتاه در مورد رام کردن موجودات 4 ستاره بنویسید ! (فضا سازی در این رول نویسی بسیار اهمیت دارد ) (20 امتیاز)

2-جانور چیست ؟ (5 امتیاز) (پاسخ های دارای منطق نیز امتیاز داده میشود و حتما نیاز به پاسخ دقیق نیست)

3-یتی یک جانور چهار ستاره است نام های دیگر آن را ذکر کنید ! (پاسخ باید صحیح باشد) (5 امتیاز)

4-در تدریس ذکر شد که یک شخص (انسان) جزو دسته بندی جانوران ذکر شده است نام شخص یا لقب های وی چیست ؟ (پاسخ صحیح باشد)(5 امتیاز)



عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۸:۴۲ شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵

باروفیو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۲ جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۶:۱۵ شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶
از محصولات لبنی میش استفاده کنید!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 191
آفلاین
نمرات


یک توضیحی اوّل بدم شما ره ... نمره دهی توی کلاس و نمره دهی توی مسابقه در روستای ما متفاوت هسته. ممکنه اگر خود من داور یک دوئلی باشم و دو تا از پست‌های این کلاس در اون شرکت کنن کسی که نمره‌ی کمتر ره گرفته برنده بشه. پس نمرات ره مقایسه نکنید. در نمرات فقط چیزهایی که مطلقاً درست یا غلط هسته ره لحاظ کردم و جذّابیت داستان ره که سلیقه ای هسته به عنوان آپشن اضافه در نظر گرفتم یعنی اگر پستی خیلی قوی باشه یک نمره‌ی مثبت اضافه‌ای ره گرفته.


اسلیترین: 27


کنت الاف: 28


املا/دستور/نگارش: یک مورد غلط املایی/تایپی ره داشتی و یک مورد تغییر لحن پست بین کتابی و محاوره‌ای. (-2)

محتوا: یک مورد پیچوندن درخواست اصلی ره داشتی که قرار بود قدرت جادویی ره ره برای جانور کشف کنی ولی ویژگی‌های عادّی که این داره ره نوشتی. عنصر تخیّلی که می‌خواستم ره نداشتی. (-5)

یک موردم همینطور نصیحتی می‌گم و توی نمره‌ی تو اینه ره تأثیر ندادم: وقتی تلمیح ره استفاده می‌کنی، یا باید از همه فهم بودن سورس اطمینان داشته باشی، یعنی انقدر معروف باشه که احتمال این که کسی نفهمه منظور تو چی هسته خیلی کم باشه، یا باید طوری این کار ره بکنی که اگر طرف سورس تو ره دیده/شنیده/خونده باشه، تلمیح تو ره بفهمه و حال کنه و اگر ندیده/نشنیده/نخونده باشه، اصلاً توجّهش جلب نشه که تو چیز دیگه‌ای ره اشاره کردی. مثلاً یک انیمه یا یک آهنگ متال سورس‌های مناسبی برای تلمیح آشکار نیستن چون افراد خاصّی انیمه ره می‌بینن یا متاله ره گوش می‌دن، امّا مثلا استفاده از لهجه «برره‌ای» ره می‌شه انجام داد چون کمتر فرد ایرانی‌ای هسته که حدّاقل پنج دقیقه از اینه ره ندیده باشه. ایناره کلّاً در مورد اون کارتونی که در رولت استفاده کردی گفتم که از قضا تصادفاً یکی تیتراژش ره چند روز پیش به من نشون داده بود ... در غیر این‌صورت منظور توره نمی‌فهمیدم.

نجینی: 30


املا/دستور/نگارش: یک مورد علامت‌گذاری اشتباهه ره داشتی که اینه ره لحاظ نمی‌کنم تا به پاپا نگی ... باشه؟ (باز چی شده.)

پاراگراف بندی و ظاهر پست: اوّل پست تو تجمّع شکلکش زیاد هسته و تمام جملات از دم شکلکه ره دارن که این چشمه ره می‌سوزونه می‌زنه. 17 تا دیالوگ پشت سر هم و 17 شکلک! (-2)

محتوا: یک مورد پیچوندن درخواست اصلی ره داشتی که قرار بود قدرت جادویی ره ره برای جانور کشف کنی ولی ویژگی‌های عادّی که این داره ره نوشتی. عنصر تخیّلی که می‌خواستم ره نداشتی. (-5) به نظر من ایده‌های طنز تو کلّاً خیلی جالب هسته، اینه ره هم می‌شه توی رولت دید هم توی سوال دو. با مقداری تمرین می‌تونی پرورش این ایده‌ها ره هم تقویت کنی و نویسنده‌ای در سطح اسطوره‌های روستای ما بشی. (+2)

پانسی پارکینسون: 22


املا/دستور/نگارش: متأسّقانه شما کلّ نمره‌ی این بخش رو از دست دادین (-5) چون به سبک چت کردن تایپ کردین. این پیشرفت تکنولوژی هرچقدر خوبی داشته، نابود کردن شیوه‌ی نگارش درست رو هم در برداشته و خیلی‌ها املای صحیح رو کلّاً فراموش کردن. چند مورد از ایرادات املایی: «به»، «که»، «بخوان»، «دیگه»، «یه»، «چند تا»، «فکر» و ...
ضمناً بهتره به جز دیالوگ‌ها، از ادبیات کاملاً محاوره‌ای استفاده نکنیم.

پاراگراف بندی و ظاهر پست: بین پارگراف‌ها دو بار اینتر ره بزن تا این‌ها از هم جدا بشن. یا بین دیالوگ و پاراگراف بعدیش. (-2)

محتوا: یک مورد پیچوندن درخواست اصلی ره داشتی که قرار بود قدرت جادویی ره ره برای جانور کشف کنی ولی ویژگی‌های عادّی که این داره ره نوشتی. عنصر تخیّلی که می‌خواستم ره نداشتی. جغدها توی دنیای جادویی این ویژگی ره داشتن! (-5)
یک مورد استفاده از لغات خارج عرف داشتی که اینه ره در نظر نمی‌گیرم ولی ما این‌جا این‌قدر صریح عرف ره زیر پا نمی‌گذاریم و حتّی‌الامکان قابل چاپ (!) می‌نویسیم.
یک مورد دیگر هم بی دقّتی به خواسته‌ی سوال داشتی که در سوال دوّم به قسمت «اجتماعی سیاسی» توجّه ره نکردی. (-1)

در پایان اینه ره بگم که نگاه نکن که نمره‌ی تو خوب به نظر نمی‌رسه، کلّ مواردی که گفتم با یک ویرایش کوتاه برطرف می‌شه و رعایتشون کار سختی نیسته که نیاز به مهارت یا تمرین داشته باشه. فقط دقّته ره می‌خواد.


گریفیندور: 34


آرسینوس جیگر: 35


املا/دستور/نگارش: یک مورد جمله بندی شیری ره داشتی (زبان مارمولک به سرعت جمع شد و مارمولک را هم بالا کشید. مارمولک هم مستقیما رفت) یک مورد غلط املایی (جلّ الخالق) (-2)

محتوا: کلّا طنز توره دوست داشتم، لبخنده ره ره روی لب‌های خواننده‌های خوب توی خونه آورد! (+3)

آلیشیا اسپینت: 29


املا/دستور/نگارش: چند مورد فاصله گذاری غلط ره داشتی، مثلا حرف ربط «و» ره به کلمه بعدی چسبوندی. همچنین در علامت‌ها هم فاصله صحیح ره رعایت نکردی. علامت هایی مثل نقطه، ویرگول، تعجّب و ... به کلمه‌ی قبلی می‌چسبن و با کلمه‌ی بعدی فاصله دارن. علامت‌های چندتایی مثل ؟؟ درست نیستن. یک علامت سوال کافیه. (-3) یک سری موارد نادرست هم هستن که در موردش سختگیری نمی‌شه مثلا نیم‌فاصله که چون بعضی کیبردها ندارنش خیلی‌ها در جای لازم ازش استفاده نمی‌کنن یا تشدید که معمولا مثل اعراب‌گذاری ازش صرف نظر می‌شه ... اون ها به کنار امّا دیگه استفاده از «ا» به جای «آ» درست نیست با این که مثل مواردی که گفتم یک مقدار مرسوم شده.
یک مورد هم تغییر لحنه ره داشتی. (-2) برای قسمت‌هایی که دیالوگ نیستن یک لحن ثابت انتخاب کن و در طول پست تغییرش نده. بعضی جاهای پستت به لحن کتابی نزدیک می‌شد و بعضی جاها فاصله می‌گرفت. پیشنهاد من اینه که کتابی نوشته بشه امّا این مورد سلیقه‌ایه. مهم اینه که تغییر نکنه و البته کاملاً شکسته و محاوره‌ای هم نباشه ... مثل چت کردن!

محتوا: یک مورد بی دقّتی به خواسته‌ی سوال داشتی که در سوال دوّم به قسمت «اجتماعی سیاسی» توجّه ره نکردی. (-1)

لوییس ویزلی: 35


فقط یک مورد علامت‌گذاری اشتباه بود که اینه ره صرف نظر کردم. (چی؟...)

هری پاتر:33


محتوا: یک مورد پیچوندن درخواست اصلی ره داشتی که قرار بود قدرت جادویی ره ره برای جانور کشف کنی ولی هیچ نیروی خاصّی ره نداشت! فقط تشابه اسمی ره داشت. عنصر تخیّلی که می‌خواستم ره نداشتی. (-5)
طنز تو هم لبخنده ره روی لبای خواننده‌های توی خونه آورد. (+3)

آلبوس دامبلدور: 35




I'm sick of psychotic society somebody save me




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۱۸ جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵

آلبوس دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 178
آفلاین
به نام خدا


1. رولی بنویسید و در آن با استفاده از خلّاقیّت و تخیّل خود، خواص جادویی حیوان مشنگی خود را کشف کرده و یا از آن‌ها استفاده کنید. (30 نمره)
- آلبوس، نوکم مو در اورد ان قدر گفتم، من همدم، همدل، دوست، زن، کوفت و مرض نمیخوام!
- آخه چرا فوکس؟ دوست نداری یکی پا به پات بسوزه؟
- من فعلا یکیو میخوام شلوارکم رو بدوزه.

چشم های آبی دامبلدور چرخید و به جا لباسی فوکس نگاه کرد، شلوارک راه راهِ قرمز و سفید که از ناحیه خشتک جر خورده بود در راس آن قرار داشت. ذهن دامبلدور رفت سمت زمانی که این شلوارک پاره شد، باشگاهِ عشق و دوستی، قسمت ژیمیناستیک، حرکت صد وهشتادِ خروسی و زارت! ناگهان با یاد آوری آن صحنه زیر خنده زد اما فوکس که از ذهن پیرمرد اطلاعی نداشت، فقط سرپرست محفل را دید که به شلوارک او نگاه میکند و میخندد.
- بازم شلوارک دید، ذوق کرد.

یک ساعت بعد - لندن

- اینارو نگاه کن فوکس، قشنگ نیستن؟

ققنوس با تعجب به مرغ عشقی که درحال مردن بود، نگاه کرد.
- جون دادنه این کجاش قشنگه؟
- اونو نمیگم، نگاه کن، بالاش زده مرغ عشق. به نظرت ممکنه مرغ عشق، تخم عشق بذاره؟
- لابد اسم بچه ش هم میخوای بذاری عشق کوچولو.

آلبوس به حرف فوکس توجهی نکرد و وارد مغازه شد، او به همه پرنده های موجود در مغازه نگاه کرد، در رویاهایش روزی را می دید که یک لشگر از پرندگان داشته باشد که همه به یکدیگر عشق بورزند و جوجه های مختلف به وجود بیاورند و معنی عشق را به همه پرندگان دنیا بفهمانند و یواشکی برتی بات های مخفی اش را بخورند و...
- نـــــه! برتی بات هام نه! همون یه پرنده خوبه!

ققنوس و فروشنده نگاهی به یکدیگر انداختند، ققنوس بالَش را دور شقیقه ش چرخاند و مرد شانه ای بالا انداخت. آلبوس یکی یکی به قفس ها سر میزد و برای امتحان آن ها صدای " بوس " در می اورد اما اکثر پرندگان به انتهای قفس می چسبیدند. بالاخره یک پرنده با شنیدن " بوس دامبلی " شروع به آواز خواندن کرد. پیرمرد با خوشحالی گفت:
- این پرنده فرزند روشنایی منه!

بلافاصله سرش را برگرداند و به قفسی که در آن کبوتری کرک و پر ریخته قرار داشت، نگریست.
- اما اینو میخرم.
- آلبوس؟ الان خودت گفتی که...
- نه نه، همینو میخوام، لطفا حساب کنید.

چند دقیقه بعد که سرپرست محفل به همراه یک قفس در دستش از مغازه خارج شد، فروشنده به سرعت شماره تلفن برنامه شوک را گرفت و گفت:
- الو؟ سلام جناب، من فکر کنم روح رونالدینیو رفته تو بدن یه پیرمرد.

چند ساعت بعد - دفتر مدیریت هاگوارتز

- حالا ببین چه پرنده ی... عه! ... تو اینجا چیکار میکنی استر؟
- الان من مدیر هاگوارتزم پدر جان، اطلاعیه رو نخوندی؟
- خب میشه چند لحظه تشریف ببری؟ به هرحال منم وقتی سوروس منو نکشته بود مدیر بودم.
- نه من اصن اینطوری نمیتونم و...

ناگهان در قفس کبوتر باز شد و پرنده ی بدون کرک و پر که بی شباهت به مرغ بریان نبود، از آن بیرون پرید و روی میز مدیریت افتاد و چشم در چشم استرجس دوخت. بعد از چند ثانیه مدیر هاگوارتز گفت:
- البته که می تونید آقای دامبلدور، شما پیشکسوت مایید.

این بار نوبت دامبلدور و فوکس بود که نگاهی بین یکدیگر رد بدل کنند، سپس یک پاس توی عمق، یک قیچی برگردان از آلبوس و ...

- توی دروااااازه! قطعا وقتی توپ توی دروازه باشه یعنی گل شده! باور کنین بینندگان عزیز!

در این لحظه که استرجس با تلاش بسیار به سمت در دفتر مدیریت در حال حرکت بود، فوکس پرواز کرد و روی کنترل تلوزیون فرود آمد و آن را خاموش کرد. سپس به پیرمرد نگریست. پیرمرد نزدیک فوکس آمد و طوری که کبوتر نفهمد در گوش نداشته ی ققنوس نجوا کرد:
- خب فوکس، میخوام وظیفه سختی بهت محول کنم.
- دوباره با مسواک ریشاتو بشورم؟
- نه نه، میخوای توانایی های این کبوتر رو کشف کنی، ببین از چه روشی میتونه برای محفل مفید باشه. منم باید برم مسابقه کوییدیچ رو ببینم و ببینم اگه هری نفس کشید گریفیندور رو برنده کنم.

قبل از آنکه ققنوس بتواند اعتراضی بکند، آلبوس با گام های بلند به سمت در رفت و از آن خارج شد.

دو ساعت بعد

- وای فوکس چه صحنه هایی رو از دست دادی! فوکس؟ ... تو چیکار کردی؟!

ققنوس روی میز نشسته بود و با انزجار به کبوتر " نیمه زنده " نگاه میکرد. سپس لیست بلند بالایی را از لا به لای پر هایش دار اورد و به دست پیرمرد داد و خودش روی میز دراز کشید. دامبلدور تند تند شروع به خواندن کرد:
- نمیتونه پرواز کنه... نمیتونه شنا کنه... توانایی رزمی نداره... از حیوانات غیر پرنده میترسه، پی نوشت، من دارم میرم چین؟ چرا فوکس؟
- ان قدر زدمش که فکر کنم برم اونجا میتونم دان دو شائولین بگیرم.

پیرمرد به این موضوع فکر کرد که شاید واقعا این پرنده توانایی بالقوه ای ندارد، بنابراین او را از روی میز برداشت و به سمت پنجره برد. ناگهان پرنده به هوش آمد و کمی بال بال زد و دامبلدور بلافاصله او را رها کرد و پرنده با صدایی شبیه به صدای افتادن لگن پلاستیکی، روی زمین افتاد. فوکس گفت:
- اینطوری نمیمیره آلبوس، از بالا تر بگیر بندازش.
- خب اون گفت ولش کنم منم بدون اختیار ولش کردم.
- اون اصن نمیتونه...
- زیر بال هاش؟
- نه منظورم اینه اون اصلا نمیتونه حرف بزنه تو چطوری میگی گفته ولش کنی؟

فوکس آروم آروم اومد بارون به سمت کبوتری که بعد از آزمون های شنا و هنر های رزمی فوکس و پرت شدن از دست دامبلدور خیلی با مرگ فاصله ای نداشت، رفت. ققنوس لگدی به پهلوی کبوتر بخت برگشته زد و پوست گردن او را به دلیل نداشتن یقه، گرفت و از روی زمین بلند کرد.
- بلند شو مرتیـــ ... بلند شو عزیزم ... بیا جای من استراحت کن.

پیرمرد نگاه مشکوکی به فوکس انداخت و فکری به ذهنش رسید. با وجود پیری، با چابکی خودش را به ققنوس رساند و کبوتر را از چنگال های وی قاپید و در چشم پرنده نگاه کرد و منتظر واکنش او شد. بعد از چند ثانیه لبخندی به کبوتر زد و گفت:
- متاسفم، چفت شدگی مانع کنترل ذهنت میشه.

سپس به کارت روی میزش نگاهی انداخت و گفت:
- فکر کنم بدونم تواناییت به چه دردی میخوره.

دقایقی بعد - خانه ریدل

- ارباب، از طرف پست یه هدیه براتون اومده.
- امروز تولدمون نیست، کسی هم از ما خوشش نمیاد، برای چی باید کادو بگیریم؟
- نگفته از طرف کی و از کجا میاد، فقط زده برسد به دست تام.

ولدمورت که با شنیدن اسم کوچکش فهمید کادو از طرف دامبلدور است آهی کشید و با بی حوصلگی جعبه را از ریگولوس گرفت و روبان روی آن را باز کرد و خود به خود در جعبه باز شد و چشم های قرمزش به پرنده بدون پر افتاد، چند ثانیه با جدیت به پرنده خیره ماند، سپس لبخندی زد و با خوشحالی گفت:
- عشق ورزیدن چه قدر چیز خوبیه.

مرگخواران:

2. پنج مورد از خواص اجتماعی سیاسی شیر گاومیش را نام ببرید. (5 نمره) (اختصاصی)

1. شیر گاومیش باعث صلح جهانی میشه، زمانی که همه جادوگر ها از یک نوع شیر استفاده کنند متوجه میشوند که از یک پیکرند و از همان طور که زبان و فرهنگ باعث اتحاد و استحکام یک ملت ملت میشود، شیر گاومیش هم سبب یکپارچگی جامعه جادوگری میشه.

2. از شیر گاومیش رو میشه سر جلسه آزمون های سمج بین دانش آموزا پخش کرد تا هم تبلیغی برای دولت باشه و هم به توانایی مغز کمک کنه و باعث شه موسیقی های قباس عادری سر جلسه امتحان تو مغزشون پخش نشه و درس های خونده نشدشون یادشون بیاد.

3. از اونجایی که شیرگاومیش دارای هیچگونه مواد انرژی زایی نیست میشه اون رو یه خوراکی مقوی برای کوییدیچ بازان دونست تا با استرس مقابله کنن و صد در صد تواناییشون رو به کار ببندن و باختنشون رو تقصیر داور و زمین وحلقه و توپ نندازن و یه بازیکن خفن بشن، لژیونر بشن و برن تیم ملی و معروف بشن و خلاصه پولدار بشن.

4. از اونجایی که شیر گاومیش از شیر گاو معمولی گرون تره میتونه یه منبع درآمد خوب باشه تا جامعه با بیکاری مقابله کنه و روستایی های زحمتکش بیشتری به وجود بیاره تا هم انگل جامعه نشن هم پول در بیارن و هم افتخار کنن که شغلشون با شغل وزیر یکی بوده.

5. کارخونه چیپس سازی زم زم میتونه از شیرگاومیش استفاده کنه و چیپسی با طعم شیر گاومیش بسازه تا ذهنیت غلط دانشمندان رو مبنی بر مضر بودن چیپس تغییر بده و مردم از این خوراکی خوشمزه استفاده کنن و چاق نشن و همه کنار هم خوشحال زندگی کنن.


به یاد گیدیون و هری.

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵

هری پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۶ پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۹:۳۱ یکشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۸
از فضا آورد منُ پایین بین شما بر زد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 137
آفلاین
ارشد گریفیندور، اِ ارشد مرشد نداریم که! بیخیال...


تکیلف اول!


یک سال پیش تو همین حوالی:


- جیگرم! جیگرم! جیگرم!
- دِ دو دیقه دندون رو جیگر بذار بیبینم که وزیر می‌شه خر.
- دندون رو خودم بذاریم؟!

خیلی وقت بود که هری دیگه اون پسر برگزیده نبود و برای رفع گرسنگی شکم خونوادش و خونواده ی عیالش مجبور بود چوپونی کنه و به مزرعه ی سرزردش که پر از گیاهای مفید صادر شده از افغانستان بود برسه. از اون‌جا که کل مزرعه رو گاومیشای بارفیو تصاحب کرده بودن هری مجبور بود تنها خرش، جیگر، رو بیاره ور دست خودش تو گریمولد و باهاش زندگی کنه.

- به رای مردم و دستورات شورای زوپس، وزیر این دوره از انتخابات کسی نیست جز آقای جیگِر!
- جیگَرم!

او جیگر بود و جیگر، وزیر بود! هری همیشه دلش می‌خواست یه دور منو رو تو دستاش بگیره و باهاش کل ویزلیا رو بلاک کنه اما به علت فهیم بودن ملت و عدالت شورای زوپس هیچ وقت منویی گیرش نیومد. اما حالا زوپس، وزارت و منو رو به جیگر داده بود، یک عدد خر. شاید اگه جیگر مال هری نبود، هری بلند می‌شد و کل ملت رو به اکسپلیارموس می‌بست اما خب جیگر، خر هری بود. کی از داشتن یه پارتی تو وزارت بدش میاد آخه؟

- هُشه خر، بلند شو بریم ساختمون وزیرینا بگیرم وزیرت کنم.
- اون جیگِره، من جیگَرم.

ساختمون وزیرینا:

- ببین جناب، شما یه خر آوردی ادعا می‌کنی وزیره؟
- تلویزیون گفت دادا. به صداقت تلویزیون شک داری تو؟ این‌همه زلال آحکام نشون می‌ده شک داری تو؟ نکنه به سخنان حاج آقا رائفی پورم شک داری تو؟! استغفرالمرلین! :bro:
- نه آقا، شکلات خورده هرکی شک داره اصلا. فقط این خر شما چه ویژگی مفیدی داره برای وزارت آخه؟

خر چه ویژگی خوبی می‌تونست داشته باشه؟ تا حالا ندیده بود کسی شیر خر بخوره اما خب به طور کلی شیر خر رواج زیادی تو جامعه داشت که خب این هم چندان چیز جالبی برای وزارت نبود. ولی خب وقتی نماد دموکرات ها خره پس چرا خر نباید بتونه وزیر بشه؟ اصلا خر باید وزیر بشه که بتونه مردم رو خر کنه دیگه. اما نمی‌شد جلوی خود مردم گفت که می‌خوایم خرتون کنیم برای همین هری گفت:
- این خر من، جیگره!
- ژون! راست می‌گیا، عجب جیگریه!

و جیگَر به جای جیگِر وزیر شد.

چند صباحی بعد:

- وزیر خر حیا کن، وزارتُ رها کن!
- شیر گاومیش، تو حلق وزیر!
- قافیه که نداشت.

در بین هیاهو و اعتراض کاربرا، جیگر آسوده نشسته بود تو اتاقش و یونجه میل می‌کرد. هری هم بغل دستش لم داده بود روی کاناپه و مشغول بلاک کردن لیست بی‌ پایان ویزلیا بود. به شکل ناگهانی در شکست و آرسینوس جیگِر واقعی وارد شد و داد زد:
- پاشین وزارتم رو بهم پس بدین بینم. من جیگر با گاف مکسورم!
- حالا تو هی مکسور مفتوح کن واسِ ما. نمی‌ذاری این خر بدبخت یکم حال کنه بلکه رشد شیر خر داشته باشیم تو جامعه خب.
- جیگرم! جیگر مفتوح!

آرسینوس لیستی رو از تو جیبش در آورد و گفت:
- دِ لامصبا، انفجار و اینا داره رخ می‌ده تو شهر، نیروی تروریستی بالش وارد عمل شده!
- باشه.
- کل خزانه رو اختلاس کردن رفت!
- باشه.
- رشد بیش از اندازه ی تعداد ویزلیا باعث شده مرلین تو آسمون هفتم هم بناله از این‌که چرا انقدر ویزلی زیاده تو آسمونش!
- جیگَر جان، بزن این رو بلاک کن بره پی درس و مشقش انقدر تو کار ما دخالت نکنه.

جیگَر منوش رو از لای یونجه ها بیرون آورد و دکمه ی " بلاک کن این رو دادا" رو زد اما اتفاق خاصی نیفتاد. جیگر رو کرد به هری و گفت:
- فک کنم لای دم و دستگاش یونجه رفته، دکمه های دیگه رو بزن ببین عمل می‌کنه یا نه.

جیگر سم طلایی در جهت عمل کردن به حرف صاحبش همینطور یورتمه رفت رو منویی که زمانی در دست بزرگان سایت بود. بنگ! همه جا سیاه شد و فقط می‌شد ارور های مختلف رو هوا دید که وارد حلقوم افراد حاضر در اتاق می‌شد. دلفی که جزو ملت همیشه حاضر در صحنه بود پرید تو رول و گفت:
- بگمن تو بازم یه پیام شخصی رو فرستادی واسِ همه که سرور سایت بترکه؟ خب من چط...

و سایت از ریشه و اساس دان شد! قصه ی ما به سر رسید، کلاغه هم چون سایت دان شد کلهم در افق محو شد.

پ.ن: برای ببعی شکلک گذاشتین، خب چرا برای خرا نذاشتین؟ تا کی تبعیض آخه؟

تکلیف دوم!


1- خب شیر گاومیش می‌تونه جایگزین شیر گاو بشه بدیم ملت هی بخورن. معمولا هم می‌گن قبل خواب شیر بخورین پس از همین شیره می‌شه استفاده کرد که ملت بخوابن نیان تو خیابونا اعتراض و اینا.

2- هر وقت کسی چیزی ضدتون گفت می‌تونین بگین "شیر گاومیش، بنوش!"

3- در هنگام اعتراضات می‌شه شیر گاومیش رو سر و صورت ملت زد و سرکوب کرد.

4- کیک می‌شه زد تو شیر گاومیش خورد جهت سپری کردن اوقات فراغت تو وزارت خونه.

5- بازم هر وقت کسی چیزتون گفت می‌تونین بگین "شیر گاومیش، بنوش!". دوبار گفتم چون واقعا مهمه این مورد.



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۱۸ جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵

لوئیس ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۴ سه شنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۲:۰۰ چهارشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۵
از سرعت خوشم میاد!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 244
آفلاین
1- رولی بنویسید و در آن با استفاده از خلّاقیّت و تخیّل خود، خواص جادویی حیوان مشنگی خود را کشف کرده و یا از آن‌ها استفاده کنید. (30 نمره)

- میگم خواص جادویی داره!
- نداره.
- داره!
- نداره.

لوئیس و چارلی ویزلی به شدت در خانه گریمولد درحال بحث بودند.موضوع مورد بحث آنها این بود که لوئیس معتقد بود سگش، آرکو خواص جادویی دارد ولی چارلی با این موضوع مخالف بود.چارلی ادامه داد:

- اگه دلیل بیاری که سگت خواص جادویی داره من باور میکنم.
- الان واست دلیل میارم!

لوئیس در یک لحظه یک کلاه کاراگاهی در آورد و بر سر گذاشت.سپس با قدم های بلند شروع به راه رفتن و صحبت کرد:

- همونطور که میدونی دماغ سگ خیلی قویه.پس به این نتیجه میرسیم که آب دماغ یا موی دماغش خواص تقویت بویایی رو داره اونم خیلی زیاد که بی شک جادوییه!
- چی؟...

لوئیس پس از چند لحظه ژست گرفتن و تکان دادن سرش به نشانه تایید به چارلی نگاهی متفکرانه کرد.

- دلیل دوم! چشم های سگ به قدری جادویی و خفنه که وقتی توش نگاه میکنی دچار هیپنوتیزم میشی
- جان؟!
- و میرسیم به آخرین خواصش! میشه با موهاش معجونی درست کرد که باعث رشد سریع موها میشه.اونم از نوع نرمش!
- تحت تاثیر قرار گرفتم!

روز بعد

برای تنبل هایی مثل لوئیس سَر صبح بود. اهل خانه تازه بیدار شده بودند و درحال راست و ریست کردن صبحانه بودند. ناگهان لوئیس از طبقه بالا نعره زد:

- چارلی جون مادرت برو حموم! بوی پوزه کوتاه اوکراینی میدی!
- تو چطوری فهمیدی من دیروز با پوزه کوتاه کار کردم؟
- یکم آب دماغ آرکو رو خوردم.گفتم جواب میده!
- آب دماغ سگ...

3 ساعت بعد

- نه لوئیس بهت که گفتم نمیشه با آرکو بری بیرون!

باز هم جر و بحث! اما اینبار موضوع ساده تر از قبل بود.لویس می خواست با آرکو به پیاده روی برود.همین!

- اما بابا! به این چشم های معصوم این سگ بیچاره نگاه کنید. ببینید چقدر دلش می خواد بره بیرون.
- نه لوئیس... اما سگت خیلی بامزه است... مخصوصاً چشم هاش... باشه میتونید برید!
- ممنون!

در سوی دیگر اتاق دهان چارلی به اندازه ای که فکش اجازه میداد باز شد!

صبح روز بعد

- صبح بخیر پدر!
- صبح بخیر چارلی اوضاع اژدها و اینطور صحبت ها چطوره؟
- خوبـ...پدر؟! شما مو درآوردین! دیگه کله تون تاس نیست!
- آره میدونم. یکم از معجون موی سگ لوئیس گرفتم. خیلی به درد بخور بود!

در این لحظه بود که چارلی به خواص سگ ها پی برد. ناگهان هنگ کرد و در مانیتورش با پیام ارور رو به رو شد!

2- پنج مورد از خواص اجتماعی سیاسی شیر گاومیش را نام ببرید. (5 نمره) (اختصاصی)

1- شیر گاومیش صدها برابر از شیر گاو پر کلسیم تر بوده و گاومیش در کتاب رکورد های گینس به عنوان پر کلسیم ترین حیوان ثبت شده است و احتمالاً همین موضوع هم باعث وزیر شدن باروفیو شده است!

2- پس از استفاده از شیر گاومیش کلسیم ما بالا زده و به علاوه محکم کردن استخوان ها، مغز، معده، روده و سایر اعضای بدن را هم محکم سازی میکند.

3- با خوردن شیر گاومیش اعتماد به نفس بسیار بالا رفته و میتوانیم قله های موفقیت را فتح کنیم!

4- آیا می دانستید در جنگ جهانی دوم نیرو های متفقین برای شکست هیتلر از شیر گاومیش استفاده میکردند؟ ما هم میتوانیم در صورت بروز مشکل خستگی یا نبود نیرو از شیر گاومیش استفاده کنیم!

5- شیر گاومیش در جنبه های سیاسی تبلیغ بسیار خوب و منظقی ای است و سلامت، نیرو، تلاش و باقی قضایا را تبلیغ میکند.




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۳۲ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵

آلیشیا اسپینت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۰ جمعه ۱۱ تیر ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۰:۲۲ شنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۱
از روی جارو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 140
آفلاین

1. رولی بنویسید و در آن با استفاده از خلّاقیّت و تخیّل خود، خواص جادویی حیوان مشنگی خود را کشف کرده و یا از آن‌ها استفاده کنید. (30 نمره)


-الیشیااا ببین چی پیدا کردم.
الیشیا که کم کم داشت خوابش میبرد با صدای انجلا از خواب پرید.
چشماشو مالید انجلا کنارش نشسته بود ویه موجود عجیب دستش بود.با تعجب نگاهی بهش انداخت وگفت:این چیه دختر.

انجلا همین جور که دست حیوانشو گرفته بود وامتحانش میکرد گفت:نمیدونم اینا یکی از دوستام واسه تولدم واسم فرستاد ولی نمیدونم چیه وچیکار انجام میده.

الیشیا نگاهی به حیوان انداخت به نظر میاد خواب باشه بیحال افتاده بود.پوزه درازی داشت.وپوستش پولک پولکی بود .یه دم دراز داشت با دست وپاهای کوتاه .الیشیا بهش سیخونک زد اما تکون نخورد بازم همون کارو کرد ولی نه تکون نخورد.
-انجلا فکر کنم این یه چیزی هست این جوری شد .
-من که نمیدونم این چه حیونیه حتی نمیدونم غذاش چیه.
-اممم.من یه فکری دارم بیا بریم از هرمیون بپرسیم اون میدونه حتما.

در اتاق مطالعه گریفیندور
انجلا سرشو به علامت باشه تکون داد و همون طور که اون حیونو لمس میکرد با انجلا به سراغ هرمیون رفتن.هرمیونو تو اتاق مطالعه پیدا کردن.رفتن پیشش .
-هرمیون تو میدونی این حیون که دست انجلاست چیه؟؟
هرمیون همین که سرشو بلند کردواون حیونو تو بغل انجلا جیغی زد .
-وای اینو از کجا اوردید.
انجلا والیشیا چشماشون گرد شد.
-اینو یکی از دوستای انجلا بهش داده.مگه چیه؟؟

هرمیون گفت:این بهش میگن تمساح .تو اب زندگی میکنن .مخصوصا تو بیشه زار ها بیشتر زندگی میکنه دندونای تیزی داره وگوشت خواره حتی ادم هم میخوره.
-من که ازش نمیترسم به نظر اروم میاد .بعد روشو به سمت انجلا کرد و ادامه داد:تو چی میترسی؟

-انجلا گفت :معلومه که نه اون خیلی ارومه.
هرمیون نفسشو با کلافگی بیرون داد:چرا متوجه نمیشید اون ارومه چون خوابه واینکه از اب بیرونه اگه بیدار شه وغذا نباشه شما رو میخوره .با اینکه این نوع جانور بیرون اب اروم تره ولی بازم خطر ناکه.

انجلا سرشو با لجبازی تکون داد وگفت:اون حیون خوبیه مگه نه الیشیا؟
الیشیا سرشو با تردید تکون داد وگفت :خوب اره.
الیشیا از هرمیون تشکر کرد سپس با انجلا واون حیون تو بغلش که حالا فهمیده بودن اسمش تمساح به سمت حوض وسط حیاط مدرسه راه افتادن .

در حیاط مدرسه
وقتی انجلا والیشیا کنار حوض رسیدین .انجلا اروم تمساح رو داخل اب گذاشت.بعد چند دقیقه تمساح شروع به حرکت کرد ودهانشو باز کرد .انجلا والیشیا با دیدن چند ردیف دندون داخل دهن تمساح هست یکم ترسیدن.

-بیا الیشیا من گوشت گرفت.
انجلا گوشت رو گرفت و به تمساح داد.
-انجلا بیا بریم کنار دریاچه یکم برگردیم.
انجلا با خوشحالی سرشون تکون داد.-باشه پس صبر کن یه طناب ببندم به گردنش تو حواست به جولی باشه تا بیام.
-جولی ؟؟؟کیه؟؟؟
-اسمشو گذاشتم جولی دیگه.

بعد از چند دقیقه انجلا با یه طناب صورتی برگشت وطنابو به گردن جولی بست با انجلا به سمت دریاچه راه افتادن.

کنار دریاچه
وقتی کنار دریاچه رسیدن .روی سنگی کنار دریاچه نشستن وشروع کردن به خاطر تعریف کردن وخندیدن.

-به به ببین کی اینجاست.
انجلا والیشیا با شنیدن صدا به سمت صدا برگشتن ویکی از دانش اموزان اسلایترین رو دید که نمیشناخت.
کنارش یه سگ وایساده بود.اون به الیشیا وانجلا اشاره کرد وسپس گفت برفی بخورشون.

انجلا والیشیا که چوب دستیشونو نیاورده بودن شروع به جیغ زدن کردن وفرار کردن اما با صدای دیگه ای سر جاشون وایسادن صدایی خش دار.
-یا دست از سر صاحب من بر دار وبرو یا میخورمت.
الیشیا وانجلا وقتی برگشتن جولی رو دیدن.

صدا از هیچکس در نمیامد انگار زمان متوقف شده بودوبعد جولی با یه حرکت پرید وسگ اون دانش اموزو خورد.بعد رو کرد به خودش وگفت:خودتم میری یا میخواهی بری پیش سگت.

اون که تازه به خودش امده بود برگشت وجیغ زنان فرار کرد.
انجلا گفت:تو..تو حرف میزدی؟؟
جولی گفت:اره من یه موجود جادویی هستم که دوستت بهت داده.من علاوه بر حرف زدن قابلیت خوندن طلسم ها رو هم دارم با این که یه حیوان مشنگیم.

انجلا والیشیا وقتی این صحبتا رو شنیدن خندیدن .انجلا جولی رو بغل کردوبا الیشیا به سمت قلعه برگشتن.



2. پنج مورد از خواص اجتماعی سیاسی شیر گاومیش را نام ببرید. (5 نمره) (اختصاصی)
1-پوست رو سفید میکنه.
2- پوست رو نرم میکنه.
3-واسه از بین بردن زردی بچه
4-به عنوان نوشیدنی قوی وخوش مزه
5-به عنوان نرم کننده مو




تا عشق و امید است چه باک از بوسه ی دیوانه ساز







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.