هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱۹:۴۴ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۰

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۰۸:۲۵
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5462
آفلاین
صبح روز بعد:

- روزنامه روزنامه ... خبر داغ داغ! ... رسوایی آلبوس دامبلدور !

پسر شماره 1 مدام این جمله رو تکرار میکرد و به هرکی میرسید به زور یه روزنامه پیام امروز تو دستش میچپوند و بعد از گرفتن پولش دوباره برمیگشت سمت یکی دیگه.

پسر شماره 2 با دیدن پسر شماره 1، زبونشو واسش در میاره و خودش میگه:

- مجله آی مجله ... خبر دست اول! ... فاش شدن راز آلبوس والفریک پرسیوال برایان دامبلدور !

و سعی میکرد مجله های طفره زن رو به زور به مردم بفروشه. پسر شماره 1 از میون جمعیت راشو به سمت پسر شماره 2 باز میکنه و جلوش قد علم میکنه.

- این خبر مال ماس! واس چی از ما خبر کش میری؟

پسر 2 رو دوتا پاش وایمیسه تا قدش بلندتر از پسر 1 بشه و میگه:

- اشتباه گرفتی! این شمایین که با کلک خبر مارو قاپیدین.

پسر 1 هرچی تلاش میکنه قدشو بلند تر از 2 کنه موفق نمیشه پس بیخیال میشه و میگه:

- حالا میبینیم کی بیشتر فروش میکنه!

و سریع از اون دور میشه تا روزنامه هاشو بفروشه. پسر 2 هم عقب نمیمونه و اونم تا میتونه عکس زیبای دامبلدور همراه اون بانوی زیبا رو میفروشه!

سمت مرگخوارا:

مرگخوارا یه گوشه روی هم تلنبار شدن و هنوز نتونستن راهی برای ورود به گریمولد پیدا کنن.

بالاخره لینی با جدیت تمام لونا و چند نفر دیگه رو پرت میکنه اونور و بعد از تکوندن گرد و خاک لباسش میگه:

- دیگه وقتی برای معطلی نیست! باید سریع تر بریم تو گریمولد.

همون موقع روزنامه ای پرواز کنان پایین میاد و رو سر لینی میفته. لینی اونو با عصبانیت از رو سرش برمیداره و میخواد مچاله ش کنه که با دیدن عکس دامبلدور با تعجب و حیرت متوقف میشه.


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




Re: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ یکشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۰

بلاتریکس لسترنجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۷ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 188
آفلاین
همه مرگخوارا درحال قدم زدن به سمت خانه گریمالد بودن که بلاتریکس جفت پایی واسه لوسیوس گرفت . لوسیوس تعادل خودشو از دست داد و زمین خورد . و خواست دهنشو باز کنه و حرفی بزنه که بلاتریکس با خونسردی با چکمه اش راه دهنشو بست و مانع از خبردار شدن بقیه مرگخوارا شد . لینی که درو شدن بقیه رو میپایید رو کرد به بلاتریکس و گفت :

" من سعی میکنم حواسم باشه توی خونه اونا حسابی شلوغ بشه و حواسشون با حضور ما پرت شه . نکته دیگه ای هم هست که لرد تاکید کرده باشه ؟ "

بلاتریکس با لبخند وحشتناکی فشار بیشتری به دهان لوسیوس وارد ساخت و با گفتن " نه " خم شد و یقه لوسیوس رو گرفت و به خونه ریدل برگشتن .

لرد درحال منج بازی با نجینی بود و نجینی که دوس داشت مار و پله بازی کند هر بار تاس رو قورت میداد . لرد نوازشش میکرد و تکه ای گوشت از آخرین سفیدی که زیر شکنجه های تفریحی مرگخوارا کشته شده بود رو جلوی نجینی انداخت و مشغول تماشای نجینی شد .

بلاتریکس حضور خودشو اعلام کرد :

" سرورم . خیالتون راحت باشه . بقیه رو به سرپرستی لینی به سمت گریمولد فرستادم . این جونور دیگه نمیتونه حرف مقت بزنه . میتونید با خیال راحت بکشیدش .

- نـــــــــــــه .

- پس عکس رو واسم آماده میکنی ؟

- غلط کردم سرورم . آره . یه کامپیوتر بیارین تا درستش کنم .

لحظاتی بعد



- نگران نباش لوسیوس . اگه چیزی که ارباب میخواستن نباشه بدون درد شکنجه ات میکنم .

لرد با رضایت نگاهی به عکسی که لوسیوس درست کرده بود انداخت :

تصویر کوچک شده


- همین خوبه . ازش کپی کنید و توی طفره زن و پیام امروز هم ازش چاپ کنید .


?You dare speak his name
!Shut your mouth
!You dare speak his name with your unworthy lips


Re: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ سه شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۰

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
بلاتریکس در حالی که میلرزید با لحن بچه گانه ای گفت:
- ارباب اخه من که بی شما نمی تونم باشم.

ولدمورت با عصبانیتی که در چهره اش موج می زد فریاد زنان:
- خفه شو. همین که هست. زودتر از جلوی چشمان من برید.

در حالی که مایع های زرد رنگی از شلوار های مرگخواران بیرون میریخت ( )هم با صدای پقی به سمت خیابان گریمولد آپارات کردند.

خیابان گریمولد

مرگخواران یکی یکی در میدان گریمولد ضاهر می شدند و به یک دیگر می پیوستند.

وقتی که لینی به عنوان آخرین مرگخوار وارد خیابان گریمولد شد و پیش دیگر مرگخوار ها رفت مرگخوار ها شروع به بحث کردند:
- واقعا می خواهید برید این پیش محفلی ها؟

- مگه چاره ای دیگه ای هم داریم؟

- نمی دونم. ولی فکر نکنم اگه هم بخواهیم بریم این جا راه مون بدن.

- ایوان راست میگه. ما اگه با این لباس و قیافمون بریم اون جا فکر می کنن گدا سر کوچه ایم. ( )

- یه فکری.

- چه فکری؟

- خب وایسا الان می گم دیگه. رز مگه هفت ماهه به دنیا اومدی این قدر عجله داری؟

- ببخشید لینی.

- داشتم می گفتم.

- چی می گفتی لینی؟

- رز یه لحظه ساکت شو تا بگم. می خواستم بگنم که ما می تونیم به عنوان گدا سر کوچه بریم اونجا و بگیم که خونه نداریم و بذارن چند روزی اینجا زندگی کنیم. قبوله؟

همه به نشانه موافقت سر تکان دادند و به سمت خانه گریمولد راه افتادن.


ویرایش شده توسط هری جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۰/۷/۱۹ ۱۴:۵۶:۱۲

این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱:۰۸ سه شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۰

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۰ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۲:۱۳ پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۱
از البرز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 334
آفلاین
[spoiler=خلاصه]
لوسیوس مالفوی یک عکس از زمان جوانی لرد ولدمورت پیدا میکنه که در اون عکس یه ساحره ناشناس در آغوش ولدمورته. لوسیوس میخواد بوسیله این عکس از ولدمورت اخاذی کنه ولی ولدمورت قبول نمیکنه و وقتی میخواد لوسیوس رو بکشه اون فرار میکنه و اون عکس را به محفل ققنوس می ده. بعد از فرار لوسیوس، ولدمورت ادعا میکنه اون عکس با دستکاری و فتوشاپ درست شده و از مرگخوارا میخواد عکسو براش بیارن ولی عکس به دست فرد و جرج میفته و اونام اونو همه جا پخش میکنن و همه خبردار میشن. ولدمورت برای جبران آبروی ریخته شده ش از مرگخوارا میخواد که لوسیوس رو به خانه ریدل بر گردونن و مجبورش کنن ایندفعه یه عکس فتوشاپی از دامبلدور بسازه و همه جا پخش کنه. محفلیا هم لوسیوس رو به عنوان زندانی نگه داشتن و میخوان اونو با ریگولوس معاوضه کنن. در نهایت معاوضه انجام میشه و لوسیوس به دست لرد ولدمورت میفته و ولدمورت قصد کشتن اونو میکنه که...
[/spoiler]

بلاتریکس با موهای وزوزی و پریشانش میان ولدمورت و لوسیوس میپرد و میگوید:
_ نــه نــــه نــــــه ....

ولدمورت: نگمه! چیو نه؟

بلاتریکس: تام ... من میخوام اعتراف کنم!

ولدمورت: تام باباته! مگه بت نگفتم فقط وقتی تنها بودیم میتونی منو تام صدا کنی؟

بلاتریکس: من میخوام اعتراف کنم تام! میخوام اعتراف کنم که همیشه عاشق تو بودم ولی بیشتر از تو عاشق شوهر خواهرم یعنی لوسیوس بودم!

ولدمورت چنان نعره ای می زند که کلیه جنبندگان خانه ریدل تا شعاع پنج کیلومتری به سوراخ هایشان میروند و مرگخواران هم به گورستان ریدل()

همه میروند جز بلاتریکس و لوسیوس که از ترس خشک شده بودند. لرد ولدمورت که همچنان نعره میزد، گفت: جریمه تون میکنم! جریمه ای که تو عمرم تا حالا کسی رو نکردم! عذابی بهتون میدم که آرزو کنید کاش به دنیا نمیومدید. جریمه تون اینه که یه هفته میرید به خانه گریمولد و پیش محفلیا زندگی میکنید. هیچ عذر و بهانه ای هم قبول نیست. اگه شده التماس میکنید تا قبولتون کنن!


هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما


Re: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱۴:۲۶ جمعه ۱۵ مهر ۱۳۹۰

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
یاهو



جسی و ریگولوس : وااااا... چرا اینجوری می کنی ... خب بیا بریم دسته گل بخریم دیگه !
گلرت: دسته گل ؟ ... عشق ؟ ... زندگی ؟ ... عشق مدرن ؟!


.:.فلش بک .:.
نوشته زیر با رنگ قرمز و اندازه ای بزرگ روی صفحه نقش بست :
متاسفانه به دلیل مسائل ناموسی از نشان دادن فلش بک معذوریم !

با تشکر ، گروه اعتقادات جادویی ، گاج !!!!
.:. پایان فلش بک !!! .:.

جسی و ریگولوس :
گودریک بدون توجه به پلکهای مستمر اون دو نفر و بالا پایین پریدناشون برای ابراز وجود ، به سمت لوییس برگشت و گفت :
- دنبالم بیا ... باید حرف بزنیم!


.:. لحظاتی چند پس از چند لحظه قبل ! .:.
- ببین گلرت ... باید اینا رو یه جوری جمع و جور کنیم ... دیگه دارن شورشو در میارن ... به اندازه کافی از قضیه عشق بلا و لرد "" بودیم ! ... اینا دارن بدتر از اونا لاو می ترکونن ... من دیگه دارم دیوونه می شم ! ... نمی فهمم دور و برم چه خبره ! ... همش دو ساعت خوابیدم بیدار شدم از اونموقع به بعد قاطیم ... می تونم یه فیلو با شمشیرم دوتا کنم !
- گودی حالت خوبه ؟!
- آره چطور ؟!
- آخه یهو جوش آوردی !
- چی ؟ ... جوش ؟! ... نه بابا جوش چیه ! ... داشتم می گفتم ... باید یه فکری بکنیم ... اینا دارن خیلی تابلو بازی در میارن .


.:. پیش بقیه ، دور از گودریک و گلرت .:.
- جسی ، عزیزم ... پس بالاخره کی می خوای این پلیور رو آماده کنی برای من ؟ ... زمستون داره می رسه ها !
- کدوم پلیور ریگولوس ؟!
- همونی که گفتی داری برای من می بافی دیگه !
- آهان ! ... ای بابا اونو گفتم که جلو ملت کلاس بزارم ! ... عیزم !
- جدا ؟ ... راست می گی ؟ ... پس اون گلا رو که برات آوردم بده ببرم گل فروشی که اگه یه دونشون خشک شه کلی پولشو باید بدم !
- مگه ... مگه اونا رو برای من نخریدی ؟!
- نه بابا قرض گرفته بودم ! ... من تسترالم کجا بود که پالون داشته باشه !(فرهنگنامه غنی ضرب المثل های فارسی-جادوگری ! ، برگرفته از تاپیک ضرب المثل های جادویی ، جوراب دامبلدور ، به ترجمه ابوالمعالی نصرالله منشی ، نشر زهره ، ، 1384 ، چاپ پنجم ، تیراژ 1 !)
- ریگولوس؟!
- بله عزیزم ؟
- همون جا که هستی واستا .
- چرا عزیزم ؟!
- روی گونت یه مگس نشسته !
- مگس ؟ ... کو ؟!
- گفتم تکون نخور .
بــــــــــووووووووووووووووم !

.:. دقایقی بعد؛ خانه ی ریدل .:.
ایوان کیسه یخی رو توی دستش گرفته بود و داشت با اون ، گونه ریگولوس رو که جای نانچیکو به وضوح روش دیده میشد ، می مالید !! درحالی که با چهره ای خشمگین به لوسیوس نگاه میکرد که چطور در حال راز و نیاز با همسرش بود!!!


- خب خب! بهتره سفارشات آخر رو هم به همسرت بکنی! میدونی که سزای خیانت چیه ؟! هان ؟!
این صدای بی روح لرد بود که لوسیوس را مخاطب قرار داده بود! لرد ولدمورت چوبدستی اش را به هوا چرخاند، اما اتفاقی مانع آن شد ...






Re: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۲۲:۵۳ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۰ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۲:۱۳ پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۱
از البرز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 334
آفلاین
لوسیوس که دست هایش بسته بود مانند بچه های بی آزار در میان محفلیان اینور و آنور را نگاه میکرد و معصومانه پلک میزد.

گلرت: خانم اجازه من بگم؟
جسیکا: بگو
گلرت: اعدامش کنیم؟
جسیکا: نخیر!
سدریک: خفه ش کنیم؟
جسیکا: نچ!
گودریک: زبونشو از حلقش بکشیم بیرون؟
جسیکا: نــــه!
پدر پرسیوال: میگم دخترم اسید بپاشیم تو صورتش راحتش کنیم ...
جسیکا: ابدا!

گلرت که مشخص بود ناراحت شده با ناامیدی گفت:
_ای بابا نکنه میخوای آزادش کنیم؟

جسیکا: بله آزادش میکنیم ولی نه باین راحتی. اونو مبادله میکنیم. با یکی از مرگخوارا تاخ میزنیم! لوسیو با ریگولوس تاخ میزنیم!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۰/۷/۱۴ ۲۳:۰۷:۰۹
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۰/۷/۱۴ ۲۳:۲۲:۱۳

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما


Re: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۲۲:۱۴ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
یاهو



.:. کافی نتِ اختصاصی مرگخوارها!!!.:.

ابتدا" دوربین چندین یخچالِ شبیه سایدبای ساید رو که سیم های رنگارنگ گوناگونی بهش وصله و سپس با لنز فیش آی نمایی از چندین سیستم کامپیوتر رو که توسط آن یخچال که بعدها به ابرکامپیوتر تغییرنام داد،نشون میده!

- بیبین داووشم آسه آسه بوگو الان شی رو بژنم دَییقا"؟!
- اینجا نوشته برای برش عکس اول برو قسمت pen tool ، کلیک کن!حالا دورتا دور ولدی رو علامت گذاری تا خط چین شه!
- ها؟
- بعدش Ctrl + enter رو بزن! بعدش lasso tool رو انتخاب کن و روی عکس راست کلیک کن و ...
- هِن؟
ایوان سرشو از رو کتاب بلند میکنه و باتعجب به مورفین که هنوز در حال باز کردن فولدر عکسهای لرد بود نگاه میکنه !

- "شتررررقققق ق ق... گووووپس س س س..." ( افکت زدن پس گردنی و سپس ترک خوردن مانیتور به دلیل اصابت سر مورفین با آن)


.:. یه رب بعد .:.

ریگولوس بلک، پدر فتوشاس؟ فتوشاپ؟ مرگخواران درحالی که لبخند جسی کشی تحویل دوربین میده، روی کلمه ی print کلیک میکنه و با افتخار از ساختن عکسهای دامبل درحال راز و نیاز با نمید و اما واتسون و مگی در سواحل هاوایی و دفتر مدرسه ... به سمت اتاق لرد میره!

هِلِک... هِلِک ....هِلِک
( افکت صدای پای مرگخواران)


.:. مراینگاه خانه شماره 12 .:.

یکی از یاران سربازان گمنام محفل خنده ی شیطانی به دور بین تحویل می ده و یه سرنگ خالی از جیبش می کشه بیرون. بعد در حالیکه با آرامش یه آهنگ ملایمی رو زیر لب زمزمه می کرده سرنگو آروم آروم از هوای مرلینگاه می کنه!

صدای خنده های شیطانی و رعد و برق و جیــغ ولدمورت و همه ی اینا هم به گوش می رسیده این وسط.

آستین ردای لوسیوس رو بالا می زنه، سرنگو نزدیک می کنه که ییهو شیشه های پنجره خرد می شن و همه ی ملت محفلی به سرکردگی ناظر کمکی می ریزن تو مرلینگاه و گلرت و سرنگش هم با دیوار ضلع سمت چپ یکی می شن!


لوسیوس هم که می بینه اوضاع خیطه و در حال حاضر هیچ راهکاری برای آزاد شدن وجود نداره زود از سر جاش بلند می شه رداشو می تکونه و با بی گناهی انگشتشو می گیره به سمت جرج:

- این بود! کار خودش بود! خودم دیدم بهش آدامس سمی داد! تازه یه بارم به من گفت گوسِـفَند!

ملت با این حالت به جرج خیر می شن ؛

از اون ورم جسی که تا حالا تو کل زندگیش هیچ وقت به این تمیزی درون سوژه گند نزده بوده و از این بابت احساس غرور و افتخار می کرده می ره جارو خاک انداز بیاره تا بقایای گلرت رو از دیوار ضلع سمت چپِ مرلینگاه جمع کنه!

- ببینم دوستان! حالا باید با این زندونی چیکار کنیم؟!





Re: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱۳:۴۳ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۰

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۰۸:۲۵
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5462
آفلاین
همان موقع، همه ی مرگخواران احساس سوزشی رو دستشان کردند. سوروس آستینش را بالا زد و با ترس به علامت شوم خیره شد.

- ارباب احضارمون کرده.

ایوان برای اینکه به همگان امید دهد با آرامش شروع به صحبت کرد: موبایل ارباب سه روز پیش توسط یکی از تسترالا بلعیده شد. پس ... شاید کار دیگه ایمون داشته باشه!

روفوس با ناراحتی سرش را به نشانه ی مخالفت تکان داد و گفت: دیروز خودم برای ارباب یه گوشی نو گرفتم.

لودو محکم پس گردنی ای به روفوس زد و همراه بقیه ی مرگخواران به سمت خانه ریدل آپارات کرد.

لرد کنار پنجره ی اتاقش ایستاده بود و به حیاط خیره شده بود. او انتظار مرگخوارانش را میکشید و بی صبرانه منتظر حضورشان بود.

- پق، پاق، پوق، پیق ...

مرگخواران یکی پس از دیگری شروع به ظاهر شدن کردند. بلا که همیشه اولین جایی که نگاه میکرد اتاق لرد بود، آب دهانش را قورت داد. با انگشتش اتاق لرد را نشان داد و با صدایی لرزان گفت:

- اونجارو!

مرگخواران رد دست بلا را دنبال کردند و بعد رسیدن به چهره ی غضبناک لرد برخورد لرزیدند. چیزی که بیش از پیش لرد را ترسناک تر نشان میداد، نجینی بود که همانند شال گردنی دور گردنش حلقه زده بود. حتی از آن فاصله نیز نیش های نجینی که به سرعت در هوا در حال تکان خوردن بود را تشخیص دادند.

بلا نفس عمیقی کشیدی و پرسید: آماده این؟

با دیدن چهره های نگران مرگخواران، جوابش را گرفت. اما بیش از این نمیتوانستند لرد خشمگین را منتظر بگذارند، پس راهی اتاق لرد شدند.

اتاق لرد:

لرد بعد از فرستادن کروشیوهای متعدد و سرزش کردن فراوان مرگخواران بالاخره دست از مجازات آن ها برداشت و گفت:

- سه روز بهتون مهلت میدم. با این مراحلو به خوبی اجرا کنین. مرحله اول پیدا کردن لوسیوس. مرحله دوم برگردوندنش به اینجا و مرحله ی سوم وادار کردنش برای ساختن یک عکس فوتوشاپی دیگه، اینبار برای رسوایی دامبلدور!

لودو که به سرعت گفته های لرد را یادداشت میکرد تا چیزی را از قلم نیندازد بعد از گذاشتن نقطه ی پایان جمله اش با تردید پرسید:

- اما برای چی ارباب؟ نمیخواین حساب جرج و فرد و محفلیارو برسین؟

برقی در چشمان لرد نمایان شد و گفت: به حساب اونا هم بعدا میرسم. اگه همه جا پرشه از عکسای متفاوت رسوایی از فردهای مختلف، همه شک میکنن و عقلشون اونارو به سمتی هدایت میکنه که بفهمن همش الکیه. اونوقت آبروی ریخته ی ارباب برمیگرده!

بلا دستانش را به هم مالید و گفت: پیش به سوی دامبلدور فوتوساشی!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۵ ۱۴:۰۱:۴۴
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۵ ۱۴:۰۳:۳۱

🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




Re: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱۹:۵۷ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۰

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
یاهو




.:. مرلینگاه محفل .:.

- من فکر میکنم بهتره اونو تیکه تیکه کنیم، بعد بسوزونیم و بعد خاکسترشو به عنوان کود گیاهان استفاده کنیم!!
- این همه خشونت لازم نیست عیزم! ما کافیه این عکس رو تو نت پخش کنیم و بدون محدودیت کپی رایت، اینطوری ممکنه برای فروشش کلی گالیون گیرمون میاد که باهاش میتونیم چندین شعبه از مغازه هامون داشته باشیم!!
- Oh YeaH !! باهر چی که پول باشه کاملا موافقم !!


.:. تالار پذیرایی گریمولد .:.

هری پاتر - پسری که زنده ماند! - از اینکه در آنفوان؟! جوانی اهل بیتی به هم زده بود و بچه هایش همچون پروانه دورش میگشتند در پوستِ خود نمیگنجید!

به اواخر مهمانی نزدیک میشدیم که نوبت باز کردن کادو ها شد؛ جینی که لحظه ای از کنار هری جم نمیخورد و همه چیز را از همانجا تحت نظر داشت یکی یکی اسامی کادو دهندگان را قرائت!! میفرمود و با ناز و ادا به هری تقدیم میکرد! ( * راوی از چندین بوسه ی پنهانی نیز روایت کرده است! )

جینی تکانی به موهایش داد و سپس با صدای رسایی گفت:
- اوه ممنونم جیمز! اما عزیزم بابا دیگه از سنش گذشته که با نهنگ کوکی تو بازی کنه !
جیمز: نــــــــــــــع !
جیمز چشم غره ای به جیمز رفت که یعنی " " و سپس کادوی استرجس را باز کرد و گفت:
- وای عزیزم! ببین استر چی بهمون دادی؟! بازدید یک روزه از منوی مدیریت !! این خیلی جالبه !!
استر سرش را تکانی داد و با گودریک مشغول حرف زدن شد که ناااااااااااگهااااااان صدای باز شدن درب توجه همه را به خود جلب کرد!

غـــــــیییژژژژ ... ووووییییژژژ

- هعی دوستان! چند دقیقه به حرفامون گوش کنین!
آرتور ویزلی نگاهی به همسرش سپس به فرد و جرج کرد و گفت:
- بهتره آروم باشین پسرا ! امیدوارم حرف مهمی داشته باشین!!
جرج لبخندی زد و با هیجان گفت:
- البته پدر ! خب متاسفم هری که مجبورم وقت تو و بقیه رو بگیرم اما باید بگم یکی از مرگخوارا اینجاس ، ما اونو تو مرلینگاه زندونی کردیم، اما نکته ی مهمش اینه که اون یه چیز محرمانه همراهش بود!
سیریوس که دستش روی چوبدستی اش قفل شده بود گفت:
- اون چی بود جرج ؟!
جرج از داخل جیبش پاکی را بیرون کشید و گفت:
- چون همه ی شما دوستان ما هستین، مجبوریم کمتر از دیگران از شما پول بگیریم! پس لطفا اول نفری 1 گالیون بهمون بدین تا از راز ولدمورت بهتون بگیم!!!
هری پس از شنیدن نام ولدمورت دستی به پیشنانی اش کشید و به سمت جرج رفت و بعد از دادن گالیون گفت:
- به مرلین قسم اگه شوخی کرده باشین باید تمام اینجا رو تنهایی مرتب کنین!!!
جرج چشمکی زد و پاکت را به وی داد ، هری پاکت را گرفت و با تعجب به عکس و سپس دوستانش خیره شد!


.:. پشت درب محفل .:.

- من فکر میکنم ارباب از چیزی ناراحت بود!!
- بهتره به کارمون برسیم بلا ، ارباب اون عکس رو میخواد!!

" tio tio , tio tio SMS "
ایوان با خوشحالی نچندان طولانی، دستش را در جیب بالایی ردایش کرد و مشغول خواندن پیام جدید شد:
" 5 تصویر جدید عبارتند از:
1- کد 11234، نام: " چوبدستی مرلین " قیمت: 50 گالیون
2- کد 11435، نام: " آرم وزارت سحر و جادو" قیمت: 50 گالیون
3- کد 11324، نام: " تالار اسرار" قیمت: 50 گالیون
4- کد 11323، نام: " آفتابه دامبلدور" قیمت: 50 گالیون
5- کد 11213، نام: "عاشقانه ولدمورت" قیمت: 80 گالیون **

مرگخواران با چشمانی که بی شباهت به مودی باباقوری نشده بود به یکدیگر خیره شده بودند!

جرج و فرد کار خود را کرده بودند!! بی شک ولدمورت آنها را زنده نخواهد گذاشت!






Re: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱۷:۰۵ پنجشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۰

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
مرگخواران، همه نالان از آواداکداورا ها و کروشیو های لرد، چهارزانو بر روی زمین نشسته بودند.
بلاتریکس درحالیکه دل و روده ی بلیز را از میان موهای وزش بیرون میکشید با احتیاط پرسید:
- ارباب؟ چرا لوسیوس فرار کرد؟

لرد ولدمورت دوباره سرخ شد.
نفس عمیقی کشید تا آرامشش حفظ شود، نشد.
نجینی را نوازش کرد تا ارامشش حفظ شود، نشد.
یکی از مرگخوار های ممدش را آواداکداورا کرد تا آرامشش حفظ شود، نشد.
گوشی تلفن را برداشت و شماره ای را گرفت.
- ســــــلام، شما با همراه سیفید میفیدی تماس گرفتین، من آلبوس دامبلدورم و فعلا چون شناسه م نیست قادر به پاسخگویی نمی باشم، لطفا بعد از شنیدن "اکسپلیارموس" پیغام بگذارید. اکسپلیارمـــــــــوس!

- سلام پشمک، زنگ زدم بهت یادآوری کنم که حالم ازت به هم میخوره، ازت متنفرم، میخوام صد سال سیاه سر به تنت نباشه و تازه، سال دومی که بودم اومدم تو دفتر احمقانه ت و یه وسیله ی نقره ای مزخرف رو دزدیدم و از برج ستاره شناسی پرتش کردم پایین! آره!

سپس، تلفن را با شدت روی میز کوبید و آنگاه نفسی راحت کشید.
بلاتریکس، با اطمینان از آرامش اربابش، دوباره پرسید:
- ارباب؟ لوسیوس کار بدی کرده؟

چشمان سرخ ولدمورت برقی زد.
- البته بلاتریکس، اون با استفاده از یه سری شیوه های احمقانه ی مشنگی و فتوشاف، یه عکس تقلبی از ارباب ساخته و الان داره می برتش پیش محفلیا که آبروی لرد ولدمورت کبیر رو بازیچه ی اون پاترچه کنه. همین حالا برین دنبالش، اون عکس رو هر جا که هست و دست هر کسی افتاده نابودشـ...نه، بیارینش پیش ِ من!هر فردی رو هم که اون عکس رو دیده یا ازش خبر داره بکشین!

بلافاصله پس از پایان جمله ی لرد ولدمورت، صدای آپارات مرگخواران مطیع به گوش رسید.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.