هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۳
#11

پروفسور گودریک گریفندور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۶ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۱۲ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
از سالن عمومی گریفندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
زندان آزکابوزکی-بوسنی هرزگوین-دفتر رئیس زندان:
...مرلین:ببینم رئیس چرا مارو اینجا تبعید کردن؟
رئیس:چون امنترین جاس...در ضمن هیچ کشوری شما رو قبول نمیکرد ما در اینجا وفادار به شاهنشاهی کینگزلی هستیم.
فاج: وای بر شما...تف بر شما تف!!!
ببند دهنتو گستاخ...نگهبان!!!
نگهبان:پتریفیکوس توتالوس!
...سه روز بعد...
فاج:مرلین...اینجا چقدر تاریکه!تو چوبدستی نداری؟!
مرلین:نه...بیا بنام گریفندور پاشیم تو همین زندان شعار بدیم...شجاع باش ...برخیز!
مرلین و فاج : مرگ بر استکبار...مرگ بر شاه شکبولت!
--------------------
زندان جادویی ایالتی امریکا-خلیج گوانتانامو-کوبا
رئیس زندان: شما به اینجا تبعید شدید...و به 34 سال هم صحبتی با نگهبانان این زندان که غولهای غارنشینن محکوم شدین!!!
مرلین: بدبخت شدیم!
---------------------
زندان آزکابان-بریتانیای کبیر
کرام: اینجا رو امضا کن پاتر...حکم آزادیته!!!
پاتر:بفرمایین اینم امضا...خدافظ...
---------------------
بریتانیای کبیر-کاخ کینگزلی...
کینگزلی:وضع بدست...شورشیها به اینجا رسیده اند! کرام، پاتر ساکت شد؟
کرام:بعد از آزادی حرکتی از او مشاهده نشده...سرورم.
100 متر انطرفتر در خیابان...
پاتر: بگو!!!
ملت:مرگ بر شاه!
-بگو
-مرگ بر شاه!
ملت:تا خون در تن ماست- کورنلیوس رهبر ماست...
...در کاخ...
قربان شورشیان قصد تصرف روزنامه پیام امروز رو دارن سرورم!
کینگزلی:نه...این ولدمورت کجاس؟اون میتونه جامعه جادوگری رو ساکت کنه...کجاس؟
کرام: سرورم مرگخواران لرد سیاه در آزکابانن...اون تنهاست...
کینگزلی: آزادشون کن...
کرام: ولی...
کینگزلی: همین که گفتم!!!
---------------------
آزکابان-بریتانیای کبیر-2 بامداد...
کرام : لسترنج... بیا بیرون شما آزادین...
--------------------
زندان جادویی ایالتی امریکا-خلیج گوانتانامو-کوبا
مرلین: نامه ت تموم شد؟
فاج: آره...چجوری میفرستیش؟
مرلین: دیروز یه جغد مردنی پیدا کردم...تا گرینلند برسه خیلیه ولی بهتر از هیچیه...برا پاتر میفرستمش!
فاج: بگیر بخونش...

-----------------------به نام خدا----------------------

اینها نمیدانند چه کنند...جامعه جادوگری در خطر

است. مردم قیام کنید...به سر کارهاتان نروید ...

از پودر پرواز استفاده نکنید...مردم قیام کنید...جامعه

در خطر است...وزارت را به آتش کشید...مرگ بر

استکبار.

کورنلیوس فاج

---------------------------------------------------------


وه که چه بیرنگ و بینشان که منم...کی ببینم مرا چنان که منم؟!

تصویر کوچک شده


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۳:۰۸ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۳
#10

پروفسور اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۸ چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۵
از کارخانه ی روغن سازی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 191
آفلاین
کرام و کینگزلی که سخت دنبال انجمن فدائیان اسلام هستند که البته فاج و مرلین که از این دسته هستند رو مشخص کردند و هری پاتر و هرمیون گرنجر که به علت بی احترامی به شئونات ملت شاهنشاهی دستگیر شده اند و در سلول مخصوص به سر میبرند.
-------------
در کاخ کینگزلی
کینگزلی:همه ی افراد ساواک اعم از تیمسار سپهبد...گروهبان....ازتیمسار ...سپهبد..گروهبان
همشونو جمع کن و بیار.
کرام:چشم
کینگزلی:اول برو آزکابان مرلین و فاج رو شکنجه بده و چند تا پس گردنی هم به هری پاتر و هرمیون گرنجر بزن بعد بهت میگم چی کار کنی
زن کینگزلی که طرفدار انجمن فدائیان اسلام و سخت طرفدار هری پاتر بود گفت:
زن کینگزلی:با هری پاتر کاری نداشته باش
کرام:چشم اعلیا حضرت!
کینگزلی:چی میگی عیال.......میدونی اونا چه آدمهایه کثیفی هستند......
زن کینگزلی:ولی خدا رو خوش میاد شما اونا رو شکنجه بدی.....اصلا چی کار کردند که میخوای اونا رو شکنجه بدید؟؟؟؟؟؟
کینگزلی:اونها علیه رزیم شاهنشاهی آریا مهر کینگزلی شورش به پا کردند...و میخواستند منو از سلطنت سحرو جادو برکنار کنند.
زن کینگزلی:من میگم اونها رو تبعید کن.
کینگزلی:تبعید؟
زن کینگزلی:بله...اینطوری هم دیگه هیچ کاری نمیتونند بکنند
کینگزلی:بگذار اول اونا بفهمن که با چه کسی این کارو کردند و یک کم شکنجه بدم بعد میفهمند که با کی طرفند!
بعش همشونو تبعید میکنم به آفریقا!!
زن کینگزلی:ولی.......
کینگزلی:ولی نداره دیگه!!باید اونا بفهمند که با دیکتاتور کینگزلی طرفند!
کرام:من برم دیگه؟
کینگزلی:میتونی بری!!همون کاری که گفتم بکن!
کرام تعظیم بلند والایی میکنه و از کاخ کینگزلی خارج میشه و میره طرف آزکابان!
------
در آزکابان
کرام اول میره سراغ سلول مرلین و فاج.
فاج:مطمئن باش که ملت علیه شما شورش میکنند....و ما هم آزاد میشیم!
کرام:ببند اون دهنه کثیفته و گرنه میگم یکی از این دیوانه سازها بیاد با یک بوسه ببنده!
کرام:تو مرلین.....تو چرا علیه اعلی حضرت کودتا کردی؟
مرلین:من کودتا نکردم!
کرام:از اون ریشت خجالت بکش!
کرام:دستتو بده به من ببینم!
مرلین:بفرما!
کرام:به...به....عجب ناخن های خوشگلی داری!
مرلین: خوشگلی از خودتونه!
فاج:
کرام:جاسم اون ناخن کشو بردار بیار!
مرلین:نههههههههه چی کار میکنی!
کرام ناخنهای همه ی انگشتهای مرلین رو میگیره و مرلین که از درد بیهوش شده بود!
کرام:حالا نووبت توئه!
فاج:من چی کار کردم؟؟
کرام:الان بهت میگم چی کار کردی!
کرام همه ی ناخنهای فاج رو میکشه!
فاج:آییییییی!
----
کرام میره تو سلول پاتر و گرنجر.
کرام:پاتر تو خجلت نمیکشی به دیکتاتور کینگزلی بی احترامی میکنی!
پاتر:نه!
کرام: (کرام یک پس گردنی به به پاتر میزنه)
کرام:چرا اینکارو کردی؟!
پاتر جوابی نمیده!
کرام:اونا رو میبینی که اون گوشه افتادن؟
هری:بله
هری: چیکارشون کردید؟؟!؟!؟
کرام:ناخن هاشونو کشیدم!
هرمیون یک جیغ بلند میکشه!
کرام:گفته باشم که کاری نکنید که به اون روز در بیارمتون!
هری که زبانش بند آمده بود چیزی نگفت
کرام:تو چرا اینکارو کردی؟؟
هرمیون:من....میخواستم....
کرام یک جیغ بلند میکشه و میگه:
کرام:میخواستی چی!
هرمیون معذب میشه
کرام:چون بچه اید و هنوز به سن قانونی نرسیدید باهاتون زیاد کاری ندارم و به احترام اعلیا حضرت کینگزلی آزادتون میکنم ولی دفعه ی بعد ببینم که بی احترامی میکنید به آریا مهر کینگزلی انقدر شکنجتون میدم که بمیرید!
----
فاج و مرلین هم به بوسنی و هرزه گوین تبعید شدند



Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۲:۲۱ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۳
#9

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
مرلين: ديديد بالاخره من چشمك زدم و اين غولا رو به شورش درآوردم؟
مرگ بر ولايت كينگزلي.. مرگ بر ويكتور كرام خائن.. مرگ بر هرچي زورگوئه... مرگ بر حكومت شكم... مرگ بر نيروهاي نوشابه اي.. من دولت تعيين ميكنم... من وزير تعيين ميكنم... من معاون اول و دوم تعيين ميكنم... اين زندان هم مثل زندوناي ديگست... مثل همه ساختموناي ديگه كه روزي دو سه تاش ساخته ميشه ميره بالا و با يه پلك من ميريزه پايين... من با استكبار شكم ميجنگم!....
ديمنتورها از در و ديوار پا به فرار ميگذارن و غول ها از شوق و شعف بالا و پايين ميپرن..
(بقيشم مشخصه.. از بالا پايين پريدن غولها ساختمون رو سر همه خراب ميشه)


امضا چی باشه خوبه؟!


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۱:۰۸ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۳
#8

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
فاج درون زندان داره انگشتاشو میشمره سه دفعه شمرده که در باز میشه کرام میاد تو:
کرام: بگو همدستات کین زود باش همدستاتو معرفی کن زود باش تا نگفتم یه لب ازت بگیرن
فاج: بابا یقه رو ول کن خفه شدم مرگ با لب گیری بهتر از مرگ با تنفس مصنوعیه
در همین لحظه در باز میشه و مرلین رو میندازن تو
کرام: بیا اینم از رهبر و مقتدای شما ببین این موجود ریشو رو به چه خفتی دراوردیم . هوی پیرمرد برو پهلوی فاج مردنی بگیر بتمرگ
. خب نفر بعدی رو بیارید تو
هری رو کشان کشان میارن تو.
کرام: آها اینم اون نجات دهنده بشریت. با تریپ بچه مثبتش حالا بیا تو گوگولی برو پهلوی عمو مرلین بشین خودم میگم برات شبا قصه میگه زیاد نترسی. آفرین.
هری: نمید عزیزم امشب کی برات قصه میگه امشب چطوری میخوابی
کرام: اه اه حالم بهم خورد زز به این خفنی نوبره. خب اون مجرم بعدی رو بیارید تو
هرمی رو میارن تو
هرمی با صدایی که سعی میکنه تا حد امکان گریه دار و ناز باشه: ویکی ... عزیزم ...
کرام یه لحظه رنگش میپره ولی سریع به خودش تسلط پیدا میکنه: راه وزیر و کشور مسایل خانوادگی نمیشناسه. اول از همه خودت رو باید به سلابه بکشیم. یادته هر چی خواستم ازت لب بگیرم لب ندادی حالا اینجا باید لب بدی خوبشم بدی اونم به کیا.
هرمی: اوه ویکی تو چی شدی مسخ شدی
کرام: صداتو ببر دختره همه چیز دان حالا تو که همه چی رو میدونی بگرد راه پیدا کن از اینجا خلاص شی
یه صدای گرومپ گرومپی میاد...
کرام : آهای دیوانه ساز ها این صدای چیه
گرومپ ... گرومپ
کرام که یکمی ترس ورش داشته: یکیتون بیاد اینجا آهای توضیح بدید چی شده

صدا از دور: هاگر هرمی خواست ... هرمی کو ...هرمی اینجاست
کرام: آهای نگهبانا یکی جلوی اون غول بی شاخ و دمو بگیره آهای
چند تا دیوانه ساز میرن سراغ گراوپی ولی....
تعداد زیادی غول پشت سر گراوپی دارن میان جلو در جلوی همه اونها آلبوس دامبلدور قرار داره هر کدوم دیوانه ساز ها رو پرت میکنن اینور و اونور
کرام: وای خدایا وقتم نیست به وزیر جغد بفرستم اینجا چه خبره
گراوپی از دور هر می رو میبینه : هرمی .... هرمی
هرماینی در حالی که داره اشک شوق میریزه: اوه ما اینجاییم زود بیا ... گراپی عزیزم
نمید پشت سر گراپی داره میاد تو تا هری رو میبینه میدوه سمتش هری هم از اینطرف میدوه .... ( سانسور )
تماشاچیا: اه ... این فیلمم حتما ویدا ساخته
آلبوس خطاب به غول ها: بریزدید و این لانه فساد رو خراب کنید... بروید ای غول های عزیز من ...
بعد یه چشمکی به هری میزنه: اون زمانی که هاگرید رو فرستادم تا غول ها رو به جبهه خودمون در بیاریم برای این مواقع بود .. و در این درس هایی است برای آیندگان و دیکتاتور ها


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۰:۳۴ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۳
#7

کرنليوس فاج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۱ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۰:۴۱ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 22
آفلاین
من: من جدی جدی باید اینجا بمونم؟
کرام:آره
من: آجر پاره! بابا من خواستم سایتو متحول کنم
یک ندای آسمانی در گوش من: تو به هدف خودت رسیدی! تلاشتو ادامه بده
من: ببین ویکتور ما میتونیم با هم کنار بیایما
ویکتور: ببین من هرمی رو هم انداختم تو زندان چی میگی تو؟
من: نه! تو اینکارو نکردی
کرام: چرا باور نمیکنی یه نیگا به سمت راست خودت بنداز
من:وای هرمی! چقدر بهت گفتم با این کرام نگرد دیدی چی شد؟
هرمی: من میکشمش این کرامو!میکشمت!

کرام: باشه خودتو ناراحت نکن
من: مرلین تو هم اینجایی؟
مرلین: بله!
من: هری تو هم؟
هری: من نمیدمو میخوام!اون بدون من میمیره!
کرام از در میره بیرون:خوش باشید!
من: نگران نباشید بچه ها ... مرلین ببین میتونی این اعلامیه ها رو یه جوری به مردم برسونی؟
مرلین: باشه سعیمو میکنم!
و این داستان ادامه دارد.....


[i][size=medium]


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۰:۲۶ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۳
#6

پیتر پتیگرو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۹ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۲:۳۹ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸
از هرجا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 231
آفلاین
یه سوالی واسه من پیش اومده که می خواستم از مدییریت آزکابان بپرسم... زندانی سیاسی چند روز محکومیتشه؟


در جنگ سرباز بی طرف وجود ندارد .....
دامبلدور نمرده ....


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۹:۲۳ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۳
#5

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
پتی گرو هیچ حمله ای به ازکابان پذیرفتنی نیست
بنابراین نمایشنامت پاک میشه...اینجا چون زندانه قوانینش با بقیه تاپیکا فرق میکنه

توجه:آزادی از ازکابا غیر ممکنه...مگر برای خود ولدمورت و دامبلدور

اینجا زیر نظر وزارت سحر و جادو هست و زیر نظر شخص من(معاون اول سحرو و جادو)


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۹:۱۵ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۳
#4

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
خوب لیست اعضایی که به اینجا منتقل شدند:
1-فاج...مدت محکومیت دوروز
2- مرلین...مدت محکومیت دو روز
این دوستان میتونند درباره مگس پراندن و اب خونک خوردن اینجا نمایشنامه بزنند

توجه داشته باشید اینجا آزکابان هست و پر از دیوانه ساز پس فرار مقدور نیست!!!!....تا دستور آزادیتون داده بشه...برای اینکه قضیه لوس نشه....بعد از دو روز دستور آزادی صادر میشه و شما میتوانید فعالیت ضد وزارت خود را انجام دهید!!!
هنگام اوردن به ازکابان مدت محکومیت اعلام میشه


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۹:۰۹ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۳
#3

ديوانه ساز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۵۳ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۲۸ یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
معلومه که دیوانه ساز داریم من اینجا هستم و منتظر قربانی

-----------------
ناظر:قبول شما مامور شکنجه دوستانی...توجه داشته باش با احترام شکنجه بدی!!!...سعی کن پستات به صورت نمایشنامه باشه



Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۴:۱۶ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳
#2

دلورس  آمبریج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۲۵ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۵۳ سه شنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۴
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 93
آفلاین
خوب دوستان عزيز من...
زندان آزکابان شروع به فعاليت مي کند....

ابتدا تمامي دوستان اين قوانين رو بخونند..و اگر مشکلي بود در تاپيک نحوه برخورد اعلام کنند...
۱.تمامي مجازات هاي که براي اعضا در نظر گرفته مي شود در اينجا اجرا مي شود...
۲. مجازات هاي ساده نظير چيزايي که من به فرض ممنوع کردم..مستقيما به اينجا..و مجازات بزرگ..بعد از تشکيل دادگاه..به اينجا فرستاده مي شوند.
۳. مجازات ها از ۱ ساعت در آزکابان..تا ۱ هفته در آزکابان و در شرايطي بيشتر...در نظر گرفته ميشوند.
۴. کساني که به آزکابان محکوم مي شوند فقط حق زدن پست در همين تاپيک را دارند...
۵.در اومدن از ازکابان فعلا فقط با طي دوران محکوميت امکان پذير است..تا يه فکري براي فرار کردن هم بکنيم!
۶.جنبه دوستان ضامن فعاليتي شاد در آزکابان و سايت خواهد بود!
۷.ديوانه ساز هم داريم!



دلورس جین آمبریج
سازمان ملل جادوگری!
سفیر صلح.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.