ملت : اه چه خوب خب نقشت چیه هدویگ؟
هدویگ: خوب باید اول زاق اسلی ها رو چوب بزنیم ببینیم چند نفرن
لوییس: به من گفتن که 10-12 تا هستن ولی فکر کنم بیشتر باشن چون این اسلی ها که اصلا مردونگی سرشون نمیشه که
.
هدویگ: خوب پس ما هم با 10 نفر میریم که هم به تعداد خودشان باشه و هم اگه احیانا بیشتر بودن قدرت بچه های گریفو نشونشون بدیم
فرانک: ولی هدویگ من می گم ما دوتا تیم 10 نفره درست کنیم که اگه اسلی ها نا مردی کردن ازشون شکست نخوریم
ده تا پسر ده تا دختر.
هدویگ: آره خوبه اول ما پسرا میریم اگه یوقت اوضاع خیط شد دخترا بیان کمک.
پرسی : نه گروه ها مختلط باشن بهتره.
رومسا : آخه شما ها چقد دست و پا چلفتی هستین که باید همیشه ما از مخمصه نجاتتون بدیم
.
سارا : ولشون کن رومسا گناه دارن یه وقت کم میارن سه میشه
استرجس: چیچی شما ها هی شلوغش می کنین کار از محکم کاری که عیب نمیکنه
فرانک : استر راس می گه ولی در قدرتمند بودن دختران گریف که اصلا شکی نیست
!!!
دخترا : مرسی ، لطف داری فرانک
ریموس : خب حالا ما باید گروه بندی ها مونو انتخاب کنیم
هدویگ: خوبه پس گروه اول: خودم ، رومسا، فرانک، جسیکا،سارا، اندرو،ریموس ،وجدان دامبل، سیریوس و دارن.
پس بروبچز این افراد خوبن؟
پرسی: پس من چی منم می خوام تو لیست اول باشم
فرانک: اه ه ه ه ه چه جالب شدی پرسی ، قبلا خیلی مزخرف بودی اصلا جرئت اینجور کارا رو نداشتی تازه نقض قوانینم که یاد گرفتی
هدویگ: فرانک راست می گه تازه من که اصلا نمی خواستم تو رو تو هیچ کدوم از لیست ها بزارم
پرسی : اختیار دارین ، مزخرفی که از خودتونه!!!
ولی دنیا پیشرفت می کنه من هم همینطور
استر : جالبه پرسی حرفای قشنگ میزنی
.
لوییس : بسه بچه ها تمومش کنین.
رومسا : لوییس راست می گه ، خوب گروه بعدی کیه ؟؟؟؟
هدویگ: خوب با احتساب پرسی ، بیل ، مرلین ، لوییس ، استرجس ، فرد ، جرج و سه نفر هم داوطلب.
خوبه؟
ملت : آره ولی این سه نفر رو هم باید خودت تعیین کنی !!!
و هدویگ رو به فرانک ، رومسا و استر کرد و گفت: هر کدومتون یکی رو انتخاب کنید و او نها هم این کار رو کردن.
=======به این ترتیب گروه ها تشکیل شدن=======
هدویگ : خوب حالا میرسیم به نقشه
خوب ما الآن دقیقا 11.5 ساعت وقت داریم یکی باید بره اول به اسلی ها بگه که دوئل قبوله.
لوییس : من این کارو میکنم.
هدویگ: خوبه ، پرسی حالا تو باید به ما بگی کوچه بغلی جه جور جاییه؟
پرسی : وقتی که ما واسه دوئل می رفتیم تبدیل می شد به یه خیابوبون جادویی که خیلی عریض و طویل بودش و در عین حال سر و صدای ناشی از طلسم ها رو هم کاملا دفع می کنه.
هدویگ : خب تیم اول باید سر ساعت در مکان حاضر بشه و برای دوئل آماده بشه، حالا دو شرط پیش میاد :1.یا اسلیترینی ها کلک نزدن که دخلشونو در میاریم
2. کلک زدن که ما باید به گروه دوم خبر بدیم که بیان حالا بهترین راه حل برای خبر کردن گروه دوم به نظر شما چیه؟
استر: ارسال پیام به وسیله سپر مدافع
پرسی : امکان پذیر نیستش چون جادو ها از تو کو چه خارج نمیشن و دفع میشن، باید دنبال یه راه حل بهتر بود
فرانک: خوب میشه یه کار دیگه کردش :یکی از دکمه های رداهای بچه های گروه دو با گروه یک رو جادو کنیم که وقتی گروه اول دکمه را فشار داد اون دکمه توی ردای گروه دو داغ شه و از خودش بو تولید کنه !!!!
هدویگ: آره فکر فوق العاده ای هستش پس همین کارو می کنیم.
و اما در مورد جایی که بچه های گروه دو غایم شن، همه باید راس ساعت هفت توی یکی از اماکن نزدیک به اتاق ضروریات مثل کتابخونه ، جغد دانی و یا WC باشن.
فرانک خوب پس حالا بچه ها رداهاتونو گروه به گروه بدین که واستون جادوشون کنم.
و تا نیم ساعت بعد فرانک داشت رداها را جادو می کرد و بوی مخصوصی رو که نصب کرده بود به همه نشون میداد.
به این ترتیب بچه ها راس ساعت هشت و نیم رفتن صبحونشون رو بخورن و در انتظار نقشه اسلی ها باشن
========================================
آیا گریفی ها نقشه اسلی رو درست متوجه شدن؟؟؟؟آیا بازم می تونن موفق بشن؟؟؟؟آیا خوب بود و ادامه بدم؟؟؟
[b][size=large][color=3300FF][font=Georgia] Life is the