سلام شاخدار. ما خوبیم.
ما دروغ گفتیم...در اوج بیماری به سر می بریم!
نقل قول:
حقیقتش مدتی میشه که درخواست نقد جایی نداده بودم و احساس میکنم بعضی چیزا توی نوشته هام داره فراموشم میشه و خودمم نمدونم چی هستن!
فهمیدن این آسونه. البته اگه واقعا همچین چیزی باشه. ولی برای فهمیدنش باید با پست ها و سبک نوشتن شما آشنا باشم...قبلا چند بار نقد کرده باشم. هنوز نیستم. ولی سعی می کنم در حالت کلی کم و کسریاشو(اگه داشته باشه) بگم. گاهی هم این فقط توهم خودمونه. خودم گاهی سریع و سرسری یه چیزی می نویسم و رد می شم. یکی میاد می گه چقدر جالب بود. گاهی فکر می کنم و وقت می ذارم و یه چیزی می نویسم ولی کسی عکس العملی نشون نمی ده. کلا خود آدم قاضی مناسبی نیست. دوستاش هم نیستن. چون هر چی بنویسه می گن خوبه.
این که یه مدت ننویسیم و نوشتن برامون سخت بشه هم خیلی طبیعیه. هر چی بیشتر بنویسین، ایده ها سریع تر به ذهنتون می رسه. نکته های طنز و سوژه ها رو سریع تر می گیرین.
وقتی باشگاه دوئل مدتی تعطیل می شه، پیدا کردن سوژه برای ما خیلی سخت می شه. نوشتن پست نتیجه هم همینطور. ولی وقتی شروع می کنیم، خیلی راحت و پشت سر هم این کار رو انجام می دیم. منم اگه دو هفته پست نزنم، بعدش برام سخت می شه.
بررسی
پست شماره 63 حکومت تاریکی، ریموند:
یکی از نقاط قوت پست شما توصیف هاش بود. توضیحات شما، نوشته نشدن که مثلا بین دیالوگ ها و توصیف ها تعارل برقرار کنن، یا پست رو پر کنن. همشون کاری برای انجام دادن دارن. به زور وارد متن نشدن. چون این اشتباهیه که خیلیا مرتکب می شن. چند تا دیالوگ می نویسن، بعد فکر می کنن دیالوگ زیاد شد...الان دیگه باید یه توصیف هم بنویسم. یه توصیف اجباری در مورد فضا یا یکی از شخصیت ها می دن که معمولا توی ذوق می زنه.
پست قبل از پست شما با یه جالت کلی نوشته شده. بعد از این حالت کلی، معمولا بهتره یه توضیحی در مورد زمان یا مکان بدیم. چون مثل این می مونه که آخر اون پست، شخصیت های ما غیب شدن. بعدش بهتره توضیح بدیم که کجا ظاهر شدن. هر چند مقصدشون مشخص بود و با خوندن یکی دو خط از پست شما می شد متوجه شد کجا هستن.
نقل قول:
گابریل دستش رو جلوی دهن راب گرفت و با چشم هایی کاملا گرد شده به دفتر شهردار نگاه کرد!
-اینجاااا چه خبره رابببببببب؟!
گابریل چرا همچین کاری کرد؟ یه عکس العمل کوچیکه...ولی خواننده فکر می کنه که رابستن می خواد اینا ساکت باشن، نه گابریل.
نقل قول:
گابریل رابستن رو که به صورت خودش چنگ میکشید جلوی در رها کرد و به سرعت مشغول تمیز کردن کف دفتر شهرداری شد!
رابستن هم گوله گوله اشک ریزون رفت و کنار بچه نشست!
این جاش خیلی خوب بود. همیشه می گم ویژگی های شخصیت ها رو به هر قیمتی که شده وارد داستان نکنین. هر جا اسم گابریل اومد، فکر نکنین حتما باید یه ربطی به تمیزی پیدا کنه. موقعیت باید مناسب باشه. این جا موقعیت مناسب بود.
نقل قول:
-هویی مگه کوری؟
رابستن که هنوز ننشسته بود جیغی کشید و خودش و توی بغل بچه انداخت.
-ناز...ناز...نا....ز با...با...ناز...
-راب نگفته بودی بچه هم به حرف اومده!
توضیحتون در مورد صحنه کم بود. خواننده اصلا متوجه نمی شه چه اتفاقی افتاده. بعد از خوندن ادامه داستان می فهمه...ولی این کافی نیست. اون موقع دیگه از روی اون صحنه رد شده. صحنه رو باید روی خودش کامل و درست توضیح داد(مگه این که قصد غافلگیر کردن داشته باشیم). این جا پای بانز وسطه...ولی بازم می شه کمی توضیح داد که خواننده بفهمه چی به چیه. مثلا بعد از "هوی مگه کوری؟" توضیح داده بشه که رابستن با شنیدن این صدا وحشت کرد و جیغی کشید و ...
با همین تغییر کوچیک، صحنه واضح تر می شه.
نقل قول:
رابستن که حالا متوجه بانز شده بود سعی کرد جای خودش توی بغل بچه رو با جای بچه تو بغل خودش عوض کنه و وانمود به نترسیدن کنه!
توصیف یه "ترسیدن ساده" با این صحنه، خیلی قشنگ بود. انتخاب مسیر سخت تر ولی قشنگ تر.
نقل قول:
رابستن چرخید و پشتش رو به سمت گابریل کرد!
-خوب شدن شد؟
این جاش هم خوب بود. شما صحنه های طنز خوبی خلق می کنین. گاهی اگه یه ذره کامل تر توصیف بشن، بهتر منتقل می شن. این یکی کامل بود.
نقل قول:
گابریل کنترل و از دست رابستن قاپید و تند و تند شبکه ها رو برگردوند!
-پیداش کردم بانز! گادفری!گادفری رو پیدا کردم!
پیدا کردن گادفری از توی تلویزیون ایده خیلی خوبی بود. توی پست قبلی درباره دوبین های مداربسته حرف زده شده بود، ولی تلویزیون هم خیلی جالب بود.
سیرک ایده جالبیه...ولی این جالب بودن کاملا به نفر بعدی بستگی داره که قسمت جالبش رو بگیره.
گادفری ظاهرا شعبده بازه...ولی اگه نبود می شد غیر عادی ترین نمایش ممکن رو براش در نظر گرفت. حتی الان که شعبده بازه هم باز می شه این کارو کرد. برن ببینن داره یه کار دیگه انجام می ده و بفهمن کار شعبده بازی بهش ندادن. نمی دونم گادفری چه جور شعبده بازیه. اگه خاص باشه از شعبده بازی هم می شه سوژه گرفت.
سوژه رو خوب و درست و به اندازه پیش بردین. گاهی باید درجا بزنیم...گاهی باید به عقب برگردیم...ولی گاهی هم دیگه باید شجاعت به خرج بدیم و سوژه رو کمی هل بدین که بره جلو. این یکی وقت هل دادنش رسیده بود و شما هم همین کارو کردین.
ما توی این پست ریموند نداریم. این خیلی خوبه که جایی که شخصیت خودتون حضور نداره هم بتونین راحت بنویسین. شخصیت های حاضر رو هم خوب می شناختین و ازشون خوب استفاده کردین.
پست شما که تموم شد و صفحه شو بستم، با خودم فکر کردم پست، شکلک داشت؟ و برگشتم و دوباره بررسی کردم. این یعنی شکلک ها کاملا درست و سر جاشون بودن که اصلا جلب توجه نکردن یا توی ذوق نزدن. اضافه نبودن.
رفتم و توی پست های قدیمی تر شما دنبال چیزی که شاید گم شده باشه گشتم.
صحنه های خوبی می نویسین...حتی گاهی شخصیت ها رو فدای صحنه می کنین. اگه توی این قسمتش بتونین تعادل رعایت کنین عالی می شه. اگه شخصیتی برای یه صحنه مناسب نیست، شخصیت رو فدا نکنین...از یکی دیگه برای اون صحنه استفاده کنین. چون وقتی منطق شخصیت، کلا زیر سوال بره، نوشته شما هرچقدر هم که قشنگ باشه ارزشش رو از دست می ده. ایفای نقش همینه. هر چیزی رو می تونیم بنویسیم...ولی مجبوریم یه سری چارچوب رو رعایت کنیم. هر چند که در صورت رعایت نکردنشون شاید آزاد تر باشیم و نوشته هامون بهتر بشن.
یه سری از اعضا هستن که کلا بی منطق می نویسن. بحث اون جداست. مثلا هاگرید. عالی هم می نویسه. اینا دیگه اونقدر بی منطق می نویسن که اصول و قوانین توی پستشون بی معنی می شه. ولی اون سبک خیلی سختیه. اگه کسی از پسش بر بیاد، اشکالی نداره که اونجوری بنویسه.
الان طنز شما کمی عوض شده. قبلا خیلی بی پرواتر و شجاعانه تر و گاهی زیادی تیز بود. الان کمی با احتیاط تر می نویسین. اگه از من بپرسین، روش فعلی رو ترجیح می دم...چون اینو می شه تقویت کرد. قبلی رو کنترل کردن کمی سخته.
روش قبلی خیلی درست نبود، چون کل تمرکزتون روی همین بود. اون طنز، سوژه و شخصیت ها و اصول ایفای نقش رو کنار می زد. باید حد وسط این دو تا رو پیدا کنین. طنز فعلی هم خوبه، ولی کمی باید جلوتر بره. کمی باید بیشتر خودشو نشون بده. نباید هم براتون سخت باشه. چون توی پست های قبلی صحنه های خیلی خنده داری دیدم که با شخصیت ها و اصول ایفای نقش اصلا در تضاد نبودن.
تمام تلاشمو کردم که کل ویروس هامو توی همین نقد جاسازی کنم. امیدوارم موثر باشه و هر چه بیشتر مریض بشین!