هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۲۱:۲۴ چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۸۷

مورگان الکتوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۳ شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 620
آفلاین

یک رول بنویسید و در اون نبرد یک گروه جادوگر رو با گیاه دارک پرسیکا شرح بدید! هرچقدر نبرد رو مخوف تر و هیجان انگیزتر توصیف کنید بیشتر نمره می گیرید! سبک نوشتاری مهم نیست! (۲۵ نمره)


نبرد آسپ با گیاه دارک پریسکا!!

آسپ در حال قدم زدن بود که ناگهان با گیاهی بس مخوف و غریب مواجه شد.آسپ در حالی که سعی می کرد ترس خود را پنهان کند با صدایی لرزان گفــت: یا مرلین... این دیگه چیه!! یعنی من با یه گیاه... چی بود؟!... هان یعنی من با یه گیاه قاتل مواجه شدم؟؟( لازم به ذکر است که آسپ این جملات را با لحن کتابی و کاملا خز بیان نمود!)
گیاه دارک پریسکا:به به وزیر مردمی! مدت ها بود که منتظر این فرصت بودم!
- نه گیاه عزیز! شما الان اشتباها برداشت کردید! در واقع شما اصلا منتظر چنین فرصتی نبودید!
- عجب ... تو داری من رو گمراه می کنی! برای جنگ آماده شو!

در همین هنگام مبارزه ی بین آسپ و گیاه به طرز ارزشی شروع شد و آسپ هم به صورتی ژانگولری چوبدستی اش را بیرون کشید.

گیاه دارک پریسکا در حالی که از آماج ورد های آسپ جاخالی میداد : کاری می کنم که گروه جستجو دو هفته ای هم نتونند پیدات کنند؟!!

ترس و وحشت بر آسپ حاکم شد ولی این وزیر مردمی با تمرکز بسیار بالا، توانست با آن مقابله کند.گیاه در حالی که شاخه هایش را به دور آسپ می پیچاند، به کلاس هاصی خصوصی که می توانست با این جوان سیفید برگزار کند هم فکر می کرد!!

آسپ: این چرا حرکاتش شبیه به دومبل شده؟!!
گیاه:

در همین هنگام با هجوم موجی از شجاعت در وجود آسپ، روحش بیدار شده و با حرکتی خشانت بار چوبش را ساقه ی گیاه فرو کرده، پس از تخریب چند آوند چوبی و آبکشی و و همچنین نابود سازی کامل چوبدستی، بر گیاه پیروز شد!

فلاش فوروارد

-نترسید! این گیاه مرده!


تکلیف دوم رو هم که در رول توضیح دادم: سه نفر از دانشمندان سازمان اسرار که موفق به پیدا کردن خواص دارک پرسیکا شدن. نام دانشمند، خاصیت و کاربرد! (۵ نمره)

مرلین مک لارن: این دانشمند در سال 1760 میلادی موفق به کشف دو مورد از خواص گیاه دارک پریسکا شد.

1. شیره ی شفابخش گیاه که توانایی شفای زخم های ناشی از نیش اکثر مارها را دارد.

2. کوبیده ی برگ این گیاه که در تهیه ی معجون ها کاربرد دارد و خاصیت آن بیشتر در تقویت قوای بینایی ، است.

سلسیتنا اسپینیت: این دانشمند در سال 1901 میلادی ، توانست با کمی به خطر انداختن زندگی خود،خواص جادویی غریب پرزهای ساقه ی پیچان این گیاه که در ساخت معجون های کشنده کاربرد دارند را کشف کند.

درک واربک: این دانشمند در سال های اخیر مسئله ی مهمی یعنی ، قابلیت پیوند این گیاه با گیاهان جادویی دیگر را کشف نمود. از پیوند این گیاه با گیاهان گوناگون دیگر، نمونه های اهلی تر و قابل استفاده تر ، پدید می آیند. امید است با این روش به زودی اولین مزرعه ی پرورش دارک پریسکای پیوندی در جنوب غرب هاگوارتز دایر شود.


تصویر کوچک شده


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۰۶ چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۸۷

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
جلسه اول گیاه شناسی

دارک پرسیکا، گیاه قاتل!


نور آفتاب بر حیاط هاگوارتز می تابید و فضای پر مهر و آکنده از بوی عطر گل و درختان سرشار از ویتامین دی می شد!

دانش آموزان چهار گروه مدرسه در گوشه ای از محوطه، نزدیک به گلخانه های هاگوارتز جمع شده بودند و منتظر استاد گیاه شناسی بودند! با اتفاقاتی که در ترم زمستانی هاگوارتز افتاده بود دانش آموزان انتظار داشتند باز هم به جای رفتن به کلاس به بازیگوشی و رفتن به جاهای تاریک و خلوت بپردازند! ولی او آمد! کسی که قرار است گیاه شناسی را متحول کند! کسی که تا پایان ترم سه نفر در کلاس او به فجیع ترین شکل ممکن کشته می شوند!

استاد گیاه شناسی به آرامی از پلکان ورودی هاگوارتز پایین می آمد. نور خورشید بر چهره اش می تابید و هیچ کس قادر به دیدن و شناسایی او نبود! دانش آموزان به او خیره شده بودند و هیچ حرفی نمی زدند. تا اینکه با پنهان شدن خورشید پشت ابر چهره او نمایان شد!

بارتی: این که وزیر مردمیه!
قبل از اینکه دانش آموزان بتوانند عکس العملی نشان بدهند صدای شکافته شدن هوا به گوش رسید و تا جایی که لحظاتی پیش بارتی کراوچ قرار داشت بوته ای کاکتوس دیده می شد! استاد گیاه شناسی در حالی که چوبدستیش را به سمت بوته کاکتوس گرفته بود با صدای مخوفی گفت:
-دو ساعته دیگه به حالت اولش بر میگرده...گلخونه شماره یک لطفا!

گلخانه شماره یک!

میز بزرگ و گردی در وسط گلخانه قرار داشت و همه دور آن جمع شده بودند. جسم کوچکی بر روی میز دیده می شد که پارچه سفید رنگی آن را پوشانده بود. استاد گیاه شناسی بر خلاف رفتار خشنی که بیرون از گلخانه نشان داده بود با علاقه به بچه ها نگاه می کرد. هنگامی که همه دور میز جمع شدند کلاهی سبز رنگ که شکل عجیبی داشت را بر روی سرش گذاشت و با هیجان شروع به صحبت کرد!

-آلبوس سوروس پاتر، استاد گیاه شناسی هستم! به من بگید پروفسور آسپ! راحتی شما باعث رضایت ماست!
پیتر پتی گرو دستش را بالا برد و گفت: ببخشید پروفسور! مگه دارید جنس میفروشید؟
برق قرمز رنگی در چشمان آلبوس درخشید و چوبدستیش را اندکی بالا آورد که پیتر فریاد زد: نه پروفسور! ببخشید پروفسور! غلط کردم! منو تبدیل به کاکتوس نکن!

آلبوس نیشخندی زد و به آرامی گفت: شما تبدیل به کاکتوس نمیشی. هرکس بنا به شخصیتی که داره تبدیل به یک گیاهی میشه! تا آخر ترم شخصیت همتون رو یک دفعه معلوم می کنم!
سپس با قدم هایی آهسته به دور گلخانه مدور شماره یک شروع به گردش کرد!

-گیاه شناسی چیست؟
بلافاصله سه نفر دستشان را بالا بردند.
-این سوالیه که جوابش به شما هیچ ربطی نداره!
-
آلبوس ادامه داد: شما باید در ترم های پیش با اصول مقدماتی گیاه شناسی و مبحث های تئوری آشنا شده باشید. هر کس که یادش رفته یا اطلاع کافی نداره میتونه به کتابخونه مراجعه کنه چون بخش های تئوری گیاه شناسی بسیار خسته کننده ست. در این ترم من شما را با شش گیاه جالب آشنا می کنم. کارهای عملی بسیاری انجام خواهید داد و آسیب های متنوعی می بینید!

سکوت مطلق بر کلاس حکمفرما شده بود. همه با هیجان و اندکی ترس به آلبوس نگاه می کردند.
-گیاهی که امروز می خوام به شما معرفی کنم گیاهی مخوف معروف به گیاه قاتل هست، دارک پرسیکا!
این گیاه برای اولین بار در جنگل سانیا در جنوب انگلستان دیده شد. سانیا یکی از مکان های گردشگری مشنگ هاست و هرسال در فصل زمستان اونجا پر از مشنگ های کباب به دست و باروبندیل به کمر میشه که برای پر کردن اوقات فراغت به سانیا میرن! در سال...بله آقای آگدن؟

باب آگدن در حالی که برق شیطنت آمیزی در چشمانش دیده می شد گفت: ببخشید پروفسور آسپ! ولی شما گفتید مطالب تئوری گیاه شناسی رو توضیح نمیدید و فقط کار عملی داریم! من به عنوان نماینده بلیز زابینی خواستم بپرسم شما برای چی یک حرفی رو میزنید و بعد...

صدای آشنایی به گوش رسید. چند لحظه بعد آلبوس چوبدستیش را در جیبش گذاشت و در حالی که به بوته خیار چنبری اشاره می کرد گفت: هیچ وقت به حالت اولش بر نمی گرده!
دانش آموزان:

-در فوریه ۱۹۷۳ یک پسر بچه مشنگ به همراه پدر و مادر و خواهر پنج سالش به جنگل سانیا میرن. بعد از ظهر وقتی کورنلیوس جوان به همراه خواهرش به گردش میره راه رو گم می کنه و در اعماق جنگل گم میشه. پدر و مادر اون بچه ها هیچ وقت فرزندانشون رو پیدا نکردن. گروه تجسس دو هفته کل جنگل رو جستجو کرد ولی اونا نتونستن بچه های گمشده رو پیدا کنن!
«ماجرایی که دقیقا اتفاق افتاده اینه! کورنلیوس و خواهرش با یک گیاه کوچک سبز رنگ با برگ های آبی روبرو میشن. به خاطر حس کنجکاوی که داشتن به گیاه نزدیک میشن و در یک لحظه کوتاه قبل از اینکه اون دو نفر بتونن کاری انجام بدن اشعه بنفشی از گیاه به اونها برخورد می کنه و تا جایی که لحظاتی پیش دو کودک آینده دار و جوان های آینده دار مملکت قرار داشتن تکه های گوشت، خون و استخوان دیده می شد!»

ترس و وحشت بر کلاس کلاس حاکم شده بود. هیچ کس قادر به حرف زدن نبود و همه با حیرت به استاد گیاه شناسی خیره شده بودند. آلبوس ادامه داد: وزارتخونه متوجه جادو در وسط یک جنگل مشنگی شده بود. بلافاصله نیروهای وزارت به اونجا رفتن و با صحنه خونبار و هولناکی روبرو شدن. تقریبا سه ساعت زمان برد تا کل ارتش وزارت تونستن اون گیاه رو مهار کنن و برای تحقیق به وزارتخونه بیارن.
«در حال حاضر هفت تا از این گیاهان در سازمان اسرار نگهداری میشن و دانشمندان در حال تحقیق بر روی اونها هستن. بعضی از اون دانشمندان موفق به کشف خواص مفیدی شدند که در تضاد کامل با ماهیت وحشی این گیاه بود. تکلیف این جلسه شما اینه که باید تحقیق کنید در مورد سه نفر از این افراد که هر کی اسمش چی بود، چه خاصیتی رو کشف کرد و اون خاصیت چه کاربردی داره! من یکی از این گیاهان رو به اینجا آوردم تا به شما نشون بدم!»

و سپس به جسم روی میز اشاره کرد و پارچه سفید روی آن غیب شد. گیاه کوچک سبزرنگی با برگ های آبی که دور ساقه آن پیچ خورده بود در مرکز میز خودنمایی می کرد!
-فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه! دارک پرسیکا، گیاه قاتل!
دانش آموزان: تصویر کوچک شده
غوغایی در کلاس به پا شد. دانش آموزان جیغ می کشیدند و به سمت در گلخانه فرار می کردند. عده ای نیز به زیر میز هجوم می بردند و با تمام وجود فریاد می زدند. بعضی از آنها نیز به کل قطع امید کرده بودند و بر روی صندلی های خود در حال خواندن شهادتین بودند!

چند دقیقه طول کشید تا همه آنها مجددا به آلبوس سوروس خیره شدند که به زور جلوی خنده اش را گرفته بود!
-نترسید! این گیاه مرده!

تکالیف:

یک رول بنویسید و در اون نبرد یک گروه جادوگر رو با گیاه دارک پرسیکا شرح بدید! هرچقدر نبرد رو مخوف تر و هیجان انگیزتر توصیف کنید بیشتر نمره می گیرید! سبک نوشتاری مهم نیست! (۲۵ نمره)

تکلیف دوم رو هم که در رول توضیح دادم: سه نفر از دانشمندان سازمان اسرار که موفق به پیدا کردن خواص دارک پرسیکا شدن. نام دانشمند، خاصیت و کاربرد! (۵ نمره)

موفق باشید!


ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۵ ۱۹:۲۷:۱۵
ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۵ ۱۹:۵۳:۰۸
ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۵ ۱۹:۵۵:۲۶



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۱۹ دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۶

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
نقد و امتیازدهی جلسه سوم گیاه شناسی:


گریفیندور:
[spoiler=باب آگدن]سوژه ی خوبی داشتی، کسب اطلاعات از یک جن خاکی! ولی من به جز دیالوگ چیز دیگه ای توی پستت ندیدم. البته دیالوگ هات بسیار پر محتوا و در مورد گیاهان ریشه بلند اطلاعات رو به خوبی داده بودی ولی پستت فضاسازی نداشت. می تونستی محیطی رو که باب و جن خاکی در حال صحبت هستن رو توصیف کنی و یا ویژگی‌ها و شکل ظاهری اون جن خاکی. چند تا غلط املایی کوچیک هم داشتی که میشه ازش صرف نظر کرد.
27 امتياز.
[/spoiler]

[spoiler=تد ریموس لوپین]پست خوبی بود. یک سوژه ی عالی با یک فضاسازی مناسب و استفاده از شكلك‌هاي به جا! تکلیف رو هم به خوبی انجام داده بودی و در مورد گیاهان ریشه بلند توضیح داده بودي. يه چند جا غلط املائي داشتي كه مي‌شه در نظر نگرفت!
جیمز بوقی! اطلاعات می گیره بعد بدون تشکر مي‌زاره مي‌ره؟! عجب! آبرو نذاشته برای ما!
30 امتياز!
[/spoiler]

[spoiler=پرسي ويزلي]سوژه‌ي خوب و جالبي داشتي، خوبم پرورشش داده بودي. ديالوگ‌هات هم خوب بود. فضا سازيت مناسب بود. يه پست تقريبآ بي‌نقص! ولي يه مشكل كوچيك داشت! نمي‌دونم چرا با اينكه خودت تدريس كرده بودي ولي اين اشكال رو داشتي! در مورد گياهان ساقه بلند نوشتي! چرا؟! بايد در مورد گياهان ريشه بلند مي‌نوشتي! احتمالآ حواست نبوده چون توضيحي هم كه نوشتي براي ريشه بلنده ولي يك امتياز بابت اين موضوع ازت كم مي‌كنم!
29 امتياز!
[/spoiler]


هافلپاف:
[spoiler=هدويگ]پست بدي نبود. سوژه‌ي خوبي داشتي. تيكه‌ي كلاه دامبل جالب بود. ولي فضاسازي اصلآ توي پستت وجود نداشت! يه جورايي هم انگار مي‌خواستي زود تمومش كني بره و سوژه‌ات رو خوب پرورش نداده بودي! يه جور رفع تكليف! ولي در كل پست قابل قبولي زده بودي.
26 امتياز!
[/spoiler]

[spoiler=آلبوس سوروس پاتر]سوژه‌ي جالبي داشت و به نظرم هم پرورش خوب پيدا كرده بود. از شكلك هم خوب استفاده شده. فضاسازي هم مناسب بود. طنز خوبي هم داشت! من كه مشكلي توي اين پست پيدا نكردم!
30 امتياز!
[/spoiler]


اسلیترین:
[spoiler=بارتي كراوچ]تنها چيزي كه مي‌تونم در مورد پستت بگم رفع تكليفه!
ديالوگ خاصي نداشتي! فضا سازي هم كه هيچ. چون توي تكليف مشخص شده تكليف بايد رول باشه نمي‌تونم ازت امتياز كم نكنم!
در مورد تكليف، خوب و جالب نوشته بودي كه به دادت رسيده وگرنه امتيازت خيلي پايين مي‌شد! در ضمن ريششون نه ريشه‌شون!
27 امتياز!
[/spoiler]


جمع كل شركت كننده در كلاس: 6 نفر.
گریفیندور: 3 نفر.
هافلپاف: 2 نفر.
اسلیترین: 1 نفر.

ویرایش شد!


ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۴ ۲:۰۴:۰۸
ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۴ ۲:۰۴:۳۹
ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۴ ۲:۱۲:۱۹



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۶

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
رولی بنویسید و در اون از گیاهان ریشه بلند صحبت کنید.
-------------------------------------------------------------------------
آلبوس با سرعت به سمت کلاس گیاه شناسی حرکت می کرد. طبق معمول دیرش شده بود و طبق معمول بدون تکلیف! به نفس نفس افتاده بود و از ته دل به پرسی ویزلی و تکلیف های خزش بد و بیراه می گفت:
-گیاهان ریشه بلند جادویی؟! الهی ریشه کن بشی پرسی. مرلین تو کمرت بزنه. کجایی آلبوس دامبلدور که یادت بخیر؟
به کلاس گیاه شناسی رسید. باورش نمی شد که تکلیفش را انجام نداده است. او یکی از بهترین دانش آموزان کلاس گیاه شناسی بود ولی این دفعه...کاش به حرف های دنیس گوش داده بود. کاش تکالیفش را برای روز آخر نمی گذاشت. کاش از روش SQ3R مشنگ ها استفاده کرده بود.
در زد و وارد کلاس شد و ناگهان از تعجب چشم هایش گرد شد. همه ی دانش آموزان از سر جایشان بلند شدند و به او احترام گذاشتند.
-سلام آلبوس!
-قربونت برم آلبوس!
-خاک پاتیم آلبوس!
...
آلبوس:
هیچ خبری از پروفسور دامبلدور و حتی پرسی ویزلی نبود. دانش آموزان دستمال های رنگارنگی از اسکاور گرفته بودند و در آن لحظه داشتن برای آلبوس...همین دیگه!
آلبوس به دور و برش نگاه کرد. نمی دانست چه اتفاقی افتاده است. ناگهان کاغذی که بر روی میز استاد بود توجهش را جلب کرد. آرام آرام به میز نزدیک شد. نگاهی به اطرافش کرد. بچه ها هنوز با علاقه به او نگاه می کردند. کاغذ را برداشت و شروع به خواندن کرد:

آلبوس سوروس پاتر

با توجه به اینکه آلبوس دامبلدور در غیبت صغری به سر می بره و پرسی ویزلی هم گند زد با این تدریسش وظیفه ی امتیازدهی تکالیف این جلسه دانش آموزان را به عهده ی تو میزارم. نمره هات رو که دیدم فهمیدم توی گیاه شناسی از همه بهتری! تکلیف خودت هم توسط من امتیازدهی میشه. شروع کن!

با تشکر
ایگور کارکاروف، مدیریت مدرسه


آلبوس:
فکرش با سرعت سرسام آوری به کار افتاده بود. تازه دلیل رفتار غیرطبیعی و بسیار صمیمانه ی بچه ها را فهمیده بود. ولی چیزی که بیش از همه او را می ترساند نامه ی مدیر مدرسه بود...تکلیف خودت هم توسط من امتیازدهی میشه...ولی او هیچ تکلیفی نداشت. تکلیف دانش آموزان را باید امتیازدهی می کرد ولی خودش تکلیفی نداشت. تکلیف دانش آموزان، تکلیف خودش...سرانجام راه حل را یافت!
بر روی صندلی نشست و پایش را روی میز گذاشت و رو به بچه ها کرد:
-خب، تکلیف هاتون رو بیارید.
دانش آموزان در حالی که در یک دست تکلیفشان و در دست دیگر دستمال های اسکاور را در دست گرفته بودند به سمت آلبوس حرکت کردند.

یک ساعت بعد

آلبوس با صورتی عرق کرده و چشم هایی گود رفته آخرین تکلیف را امتیازدهی کرد و بعد چند خطی از تکلیف بارتی را بر روی کاغذ دیگری نوشت!!!
-بیا بارتی، با ارفاق دوازده!
بارتی: ولی اگـ...
-به حرف من اعتراض می کنی؟ سه نمره کم شد.
بارتی:
آلبوس بلند شد. یکی از دستمال های همه کاره را از دست یکی از بچه ها کشید و عرق صورتش را پاک کرد.
-تکالیف همتون امتیازدهی شد. من برم نمره هاتون رو به مدیر تحویل بدم.
-آلبوس یکم ارفاق کن!
-آلبوس دو نمره ی دیگه به من بده!
-آلبـــــــــــوس!
آل با این حالت به بچه ها نگاه کرد و بعد از کمی مکث گفت:
- یک نمره به همتون اضافه شد.
-هورااااااااا تصویر کوچک شده
آلبوس نیشخندی به آنها زد و از کلاس خارج شد و به سمت دفتر مدیر دوید. بعد از کمی دویدن و سر و کله زدن با چند تا سیریش و گیریس سرانجام به دفتر ایگور کارکاروف رسید. تکلیفش را در آورد و بار دیگر از روی آن خواند:

گیاهان ریشه بلند جادویی:
امروزه گیاهان ریشه بلند اهمیت زیادی را در گیاه شناسی پیدا کرده اند. دانشمندان سازمان اسرار خواص جدیدی را برای این گیاهان و مخصوصا ریشه های آنان کشف کرده اند که از مهم ترین این خواص می توان به کاربرد حیاتی آنها در تولید گوی های زرین ( سری PG ) اشاره کرد!
این گیاهان در دمای هفت درجه فارنهایت بهترین شکل و فرم خود را دارند. یکی از مهم ترین آفت های گیاهان ریشه بلند جانوری کوچک به اسم سیریش است.
همچنین به تازگی گیاهان ریشه بلند خانگی در بین جادوگران بسیار رواج پیدا کرده است و آخرین قیمتی که برای آنها تعیین شده است گلدانی شانزده گالیون است! ( بسوزه پدر تورم )

بار دیگر از روی آن خواند. سپس در زد و در حالی که تکلیفش را در دست گرفته بود وارد دفتر مدیر شد. تکلیفی که گلچین تکالیف همه ي دانش آموزان بود!




Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۱:۵۳ پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۶

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
رولی بنویسید و در اون از گیاهان ریشه بلند صحبت کنید .



- ... ببین اصلا از نظر تو چرا ریششون بلنده ؟
- خب , ببین اونروز که تو کلاس پروفسور ویزلی بودم گفت که برای اینکه آب جذب کنن .
- تو دیگه چی در موردشون می دونی ؟

بارتی ایستاد و رو به گابریل کرد و گفت :
- خب ... بیا روی این نیمکت بشین تا کامل برات توضیح بدم .

هر دو به سمت نیمکتی که در نزدیکی آنها در پارک بزرگ جادوگران بود رفتند و کنار هم روی آن نشستند و بارتی شروع کرد به صحبت کردن راجع به گیاهان ریشه بلند .

... اونا معمولا ریشه های مختلفی دارن . بعضیهاشون افقی بلندن و بعضیهاشونم عمودی خیلی بلندن و بعضی ها تراکم زیادی دارن و بعضی هاشونم به صورت چند رشته ی عمودی یا افقی امتداد یافتند و به اعماق رفتند یا آنقدر افقی رفتند که بالاخره به منطقه ای رسیدند که سطحش از سطح درخت پایینتر باشه و از خاک بیرون زدن .
در کل گیاهان ریشه بلند گیاهان خوش مزه ای هستند , البته معمولا !
جسه ی بزرگی ندارن این میوه ها و معمولا شاخه هم ندارند و ریشه به همان میوه متصل است .
از این جور گیاهان میتونم , هویج , سیب زمینی () و ... رو نام ببرم که هر کدوم خاصیت های فراوانی هم دارند .
هویج برای چشم خیلی خوبه و آبش هم مزه ی خیلی خوبی داره . سیب زمینی رو می تونیم سرخ کنیم و بریزیم کنار خورش (؟!) یا بریم بوف با ساندویچمون سیب زمینی سرخ کرده بخوریم و این حرفا


- چه جالب . گفتی چرا ریششون بلنده ؟
بارتی : تصویر کوچک شده

نگاهی به گابر کرد و ادامه داد :
- به حرفای من گوش نمیدی ؟
- چرا گوش می دم , حالا یه بار دیگه بگو عزیزم تصویر کوچک شده
- باشه , واسه اینکه بتونن آب زیادی جذب کنن تا میوشون بهتر باشه و محصول بهتری بدن !

گابر که گویا تحقیق خودشو تموم کرده به بارتی اشاره می کنه تا بلند شن و برن خونه که کلی کار واسه اونروز دارن !



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۱:۳۴ پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۶

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
نقد و امتیاز دهی جلسه دوم :



گریفندور :

جیمز هری پاتر :
می بینم که همیشه و همه جا پستهای بلندت اساتید رو مدهوش می کنه
تو اولا با سیریوس ها و کراوچ ها چیکار داری ؟ من خودم کراوچم بوقی بزنم ازت امتیاز کم کنم ؟
خب از قسمت اول بهت می دم 14 بدلیل اینکه آخرش یکم بد شد و یک امتیاز هم بدلیل استفاده ی بیش از حد از کلمات کرمانی (؟!) کم می کنم که خواننده هیچی حالیش نمی شه .
یک امتیاز به خاطر کرچکی که گفتی می دم که می شی 14 !
خب از دومی هم 14 امتیاز می گیری چون اون قسمتهای آخرت باز یکم خراب شده بود .
ولی سوژه ی جالبی بود .
28 !

چارلی ویزلی :
قسمت اول پستت عالی بود و فقط در بعضی جاها مثل :
نقل قول:
از پیچ و خم ها ساقه بالا می رفت
به جای اینکه بعد از ساقه "ها" بذاری بعد از پیچ و خم گذاشتی که البته این یه نمونش بود و 16 امتیاز با دو امتیاز مربوط به گیاه می گیری !
قسمت دوم هم عالی بود !
30 !

الفیاس دوج :
جالب بود و مشکلی نداشت فقط یه جا گفتی 3 روز نرفته مرلینگا یه جا 5 روز که یک امتیاز کم می شه به خاطر هماهنگ نبودن .
2 امتیاز در مورد گیاه هم گیری که می شی 16 !
قسمت دوم هم خوب و عالی بود و فقط یکی دو مورد غلط تایپی داشت که اونم مهم نیست !
30 !


هافلپاف :

آلبوس سوروس پاتر :
امتیاز کامل رو از قسمت اول گرفتی و همه چیز خوب بود ... 17 !
قسمت دوم هم خوب بود و آخرش یکم لوس شد !
30 !

ماتیلدا استیوز :
قسمت اول پستت خوب بود که فقط به صورتی نوشتی که انگار داری خاطره تعریف می کنی و بقیه ی موارد مشکلی نداشت ... 16 !
قسمت دوم پستت هم مثل خاطره بود و اوق رو ما معمولا عوق () می نویسیم !
از 15 امتیاز این هم 13 بهت می دم .
29 !

هدویگ :
خب ... تکلیف اولت خوب بود و اونطور که من دیدم دو کلمه به کار برده بودی که 2 امتیاز کم می شه و چون زیاد در مورد گیاه توضیح نداده بودی یک امتیاز بهت می دم ... 14 !
قسمت دوم پستت هم خوب بود و احساس می کنم زود کلاسو تموم کردی . این تعاریف رو هم چون من در مورد کرچک هیچی نمی دونم می پذیرم در حالیکه فکر کنم واسه همه یه مشکلتی داشت .
با این حال امتیاز رو به همه و به تو هم دادم !
27 !


گریفندور :88 > 17.6 > 18
هافلپاف : 86 > 17.2 > 17
اسلیترین : 0
ریونکلا : 0



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۲۳ جمعه ۳ اسفند ۱۳۸۶

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
- پرمانگاس ! پسرم ، کجایی ؟

صدای خنده و جهش های کودکانه و شادابی شنیده میشه و در پی اون پسرکی که 6 سال بیشتر نداره پا به سالن میگذاره و در حالی که دست جن خاکی ای رو گرفته و کشان کشان اون رو با خودش به جلو میبره نزدیک پدرش میشه .

پرمانگاس : بله بابا پرسی ؟ تصویر کوچک شده

پرسی : ببخشید بابت اون موقع ، سرم شلوغ بود ، باید آخرین مقالم رو برای پیام امروز تکمیل میکردم ، هوووم ، فکر کنم گفتی که دو تا سوال میخوای بپرسی . هنوزم میخوای ؟ تصویر کوچک شده

پرمانگاس لبخندی زد ، لحظه ای توجهش به عنکبوت غول پیکری که در حیاط بدنبال یکی از جن های خاکی میدوید جلب شد و مجددا به پدرش نگاه کرد و گفت : بله ، هنوزم هست . امروز نیکلاس و مایکل داشتن در مورد اسامیشون صحبت میکردن که چه معنی ای دارن ، وقتی از من پرسیدن من نفهمیدم معنی اسمم چیه !

پرسی که عینکش را صاف میکرد ، لبخندی زد ، سرش را به پرمانگاس نزدیک کرد و به آرامی گفت : اسم تو ادغام شده دو تا اسمه ! پر از اسم من یعنی پرسی اومده و مانگاس هم از اسمه مادرت ماندانگاس تصویر کوچک شده ( )

لحظه ای با تعجب به پدرش نگاه کرد و بعد تنها چیزی که در یکایک جوارح صورتش نمایان بود شادی بود ! ، با همان لحن کودکانه اش گفت : واو ! اگر میدونستم اینطوریه که همیشه بیشتر از این به اسمم افتخار میکردم ... وای عالیه ! ولی هنوز من یه سوال دیگه دارم

پرسی به آرامی گفت : بگو عزیزم

پرمانگاس به جن خاکی ای که تمام سعیش را میکرد تا از دستش فرار کند و به سایر دوستانش بپیوندد اشاره کرد و ادامه داد : راستش این موجودا خیلی گیاه های ساقه بلند رو دوست دارن ، نیکلاس میگفت حتی براشون نقش همدم رو هم ایفا میکنه ! میشه در موردشون توضیح بدید به من ؟ تصویر کوچک شده

پرسی لبخند شیطنت آمیزی زد و زمزمه کرد : ترجیح میدادم این سوالو از مادرت بپرسی ، ولی ...

صدای زیر و زنانه ای از سوی دیگر سالن شنیده شد ، ماندانگاس که پیشبندی پوشیده بود و مشغول کارهای آشپزخانه بود ، گفت : در مورد چی حرف میزنی عزیزم ؟ چه سوالی ؟

پرسی که غافل گیر شده بود ، ناشیانه سرفه ای کرد و رو به ماندانگاس گفت : چیزه ، راستش پسرمون در مورد گیاهان ساقه بلند حرف زد و توضیح خواست ، من گفتم که از تو بپرسه ... هنوز که آخرین باری که رفتیم جنگل رو یادت نرفته ؟ جفت گیری موجودات ! تصویر کوچک شده

ماندانگاس : وای چه خوب یادته ! آره آره ، توی اون سفر اطلاعات زیادی بدست آوردیم در مورد این چیزا . و به فکر فرو رفت .


فکر ماندانگاس


پیرمرد ماگلی که در جنگل های آمازون زندگی میکنه ، لبخندی به لب داره که باعث میشه دندان هایی که از دست داده جای خالیشون بیشتر حس بشه و در مورد گیاهان ساقه بلند داره توضیح میده به پرسی و ماندانگاس :

بله فرزندانم ، گیاهان ساقه بلند از قدیمی ترین و با ارزشترین گیاهان هستند که 13 درصد جنگل های آمازون از اونها بهره مند هست .

پرسی که با انگشت به یکی از گیاهان عجیب و بلند اشاره میکنه ، میپرسه : میشه بیشتر در مورد ویژگی هاشون توضیح بدی فرانک ؟

پیرمردی که فرانک نام داره ، ادامه میده : بله . این گیاهان ویژگی های منحصر به فرد و زیادی دارند ، من خیلی از عمرم رو صرفشون کردم . اونها توی هر محیطی میتونن زندگی کنن ، فرقی نمیکنه که جنگلهای استوایی اروپا باشه ، یا بیابان های خشک و بی آب و علف صحرای گبی آفریقا ! در واقع ادامه زندگیشون توی هر یک از این محیط ها تفاوتی نمیکنه ، اگر توی جنگل های استوایی باشن که از آب و مواد معدنی خاک استفاده میکنن به راحتی و رشد میکنند ؛ اگر توی مناطق کم آب هم باشن ، انقدر ریشه هاشون رو گسترش میدن و پایین و پایین تر در اعماق زمین میفرستند تا به آب دست پیدا کنند و رشد کنند . تصویر کوچک شده


از ویژگی های دیگه این گیاهان میشه به خاصیت داروییشون اشاره کرد ، از ریشه ، ساقه و برگ این ها برای مصارف دارویی و پزشکی استفاده میکنند ، باور کردنی نیست ولی ریشه این گیاهان میتونه مشکل دیسک کمر رو کاملا رفع کنه !

بعضی از بومیان آمریکا هم بر این عقیده هستن که این گیاهان شانس میارن و هر جا باشن اونجا آباد میشه ، و میتونه مشکلات مالی و ... رو حل کنه !


ماندانگاس علاوه بر به خاطر آوردن این ماجرا اینها رو برای او توضیح میداد ؛ بالاخره پرمانگاس رضایت داد و با لبخند شیرینی تشکر کرد و همانطور که دست جن کوچک را میکشید به حیاط رفت .


ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۳ ۱۲:۲۴:۴۹

چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۰۲ پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۶

هدویگold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۶ چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۹:۵۰ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۸۷
از در خوابگاه دخترانه ي گريفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 245
آفلاین
در كلاس با شدت باز شد. با ورود دامبلدور پسرها با این حالت و دخترها این شکلی به او نگاه کردند. دامبلدور كلاس را از نظر گذراند و با خوشحالي گفت: سلام پسرها! خوبين؟ امروز مي خوام شما رو با گياهي آشنا كنم كه مطمئنم ازش خوشتون مياد.
ولي توجه بچه ها به چيز ديگري جلب شده بود!
-پروفسور؟ ميتونم يه سوالي ازتون بپرسم؟
دامبلدور با خوش حالي گفت: حتما دنيس عزيز.
-اين چه کلاهیه رو سرتون گذاشتید؟
دامبلدور دستي به سرش كشيد و وقتي كلاه را لمس كرد و آن را از سرش درآورد كلاس از شدت خنده ي بچه ها منفجر شد!
صورت دامبلدور سرخ شده بود و به كلاه خوابش نگاهي انداخت. به كلاه خواب صورتيش كه منگوله اي قرمز از آن اويزان بود!
دنيس در ميان خنده ي بچه ها گفت: خب مگه چيه؟ اشتباه شده ديگه

چند دقیقه بعد

كلاس آرام شده بود و دامبلدور مشغول تدريس بود.
-... و اين گياهي كه من مي خوام اون رو به شما معرفي كنم گياه ريشه بلنده. اين گياه بيشتر در قاره ي آسيا يافت ميشه و به خاطر ريشه هاي بلندي كه داره شهرت بسياري داره. متاسفانه من نميتونستم اين گياه رو به كلاس بيارم. چون ريشه هاش خيلي بلنده وحتی ریش من و مرلین رو هم اندازه ی اون نمیشه
طول ريشه هاي اين گياه بين هفده تا نود متره. البته بايد بگم گياهي كه طول ريشه هاش نود متره واقعا كميابه. برگ هاي اين گياه هميشه سبزه. گياه زيبایيه و مصرف دارويي هم داره. اين گياه عمري طولاني داره و گياه جالبیه.
درک در حالی که نیشش را تا بناگوش باز کرده بود و می خواست نشان دهد که خیلی می فهمد و شدیدا به درس توجه دارد از سر جایش بلند شد و گفت:
- ببخشيد استاد. شما ميگيد طول ريشه هاي اين گياه زياده، پس چه طوري تو خاك نفوذ مي كنه؟
دانش آموزان:
دامبلدور لبخندي زد: آفرين! سوال جالبي بود. بله. ريشه هاي اين گياه در خاك نفوذ مي كنه. مثل بقيه ي گياهان. براي همين هم هست كه اين گياه در جنگلها بيشتر يافت ميشه. چون ريشه هاي اون راحت تر در خاک نفوذ مي كنن. ولي در شهر ها ريشه هاي اين گياه قدرت مقاومت ندارند و نمي تونن فشار زيادي كه بهشون وارد ميشه رو تحمل كنن.
دامبلدور مدتي سكوت كرد و بالاخره زنگ به صدا در آمد.
-خب بچه ها، تکلیفتون رو روی تخته نوشتم. یاداشت کنید... اونجا رو. یک هیپوگریف شاخ دار!
تمام دانش آموزان به سمت پنجره دویدند و با کنجکاوی به بیرون نگاه کردند. دامبلدور آرام كلاه خوابش را كه در گوشه اي گذاشته بود برداشت و به سرعت از كلاس خارج شد.


عشق ايمان است.

عضو محفل ققنوس عضو ارتش دامبلدور


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۶ سه شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۶

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
رولی بنویسید و در اون از گیاهان ریشه بلند صحبت کنید .

- آهای بوقی! هوی نویل با تو ام.
جیمز در حالی که نفس نفس می زد و دنبال پروفسور لانگ باتم می دوید، از گلخونه شماره 2 اومد بیرون. اما پروفسور انگار که روش ورد "مافلیاتو" اجرا شده باشه، اصلا" فریاد های جیمز رو نمیشنید. جیمز که دیگه نای دویدن نداشت، یه تصمیم اساسی گرفت:
- آکسیو نویل.
لحظه ای بعد، جیمز که در اثر فشار ناشی از دریافت پروفسور، به دیوار پوستر شده بود به سختی با سر و صدای قرچ و قوروچ استخون های له شده موفق شد پروفسور رو هل بده اونور!
-
-
- صد دفه بت گفتم جلوی بچه ها منو مثله سر میز خونتون صدا نکن پسر جون.
- نه که تو هم محل میذاشتی!
- آخه نا سلامتی من استاد این مدرسه هستم.
- هر چی می خوای باش! واسه من همیشه نویل بوقی هستی.
نویل دوباره خواست راه بیفته که جیمز دنباله رداش رو گرفت.
- واستا کارت دارم. این همه زور نزدم که باز راتو بگیری بری.
- همونطوری که بابات اون اسنیپ بدبختو جوون مرگ کرد، تو هم جون منو میگیری.
- خیلی خوبه که با این سن و سال هنوز احساس جوونی می کنی
- حالا این عبای منو ول کن ببینم چته!
جیمز فورا" تغییر وضعیت داد. ردای نویل رو ول کرد و با دست سعی کرد مرتبش کنه.خاک روش رو تکوند و بعد با نزاکت تموم که اصلا" توی خونش نیست پرسید:
- میخواستم برای تکلیف جلسه بعدی ازتون کمک بخوام.
- نکنه میخوای من برات بنویسمبعد به چیزی که نوشتم نمره بدم؟
- نه، فقط راهنمایی عمو نویل جونم!
نویل به صورت به جیمز نگاه کرد. تا جایی که آلزایمر فوق حادش اجازه میداد، جیمز هیچوقت به اون عمو نویل نگفته بود. سعی کرد به روش نیاره اما هرچی میگذشت، عجیب جادوی کلمات محبت آمیز جیمز توی قلب نویل نفوذ می کرد.
- بگو پسر گلم.
جیمز انگشتاش رو بهم قلاب کرد، یه پاش رو انداخت جلوی اون یکی پاش و در حالیکه لبخند شیرینی روی لبانش بود به نویل گفت:
- عمو جون، من میخوام در مورد بید مجنون مدرسه بنویسم.
- بید مجنون؟
- آره. توی عمرم درختی به این گندگی ندیدم. فکر می کنم بلند ترین ریشه های دنیا رو داشته باشه، نه؟
- نه!
- نه؟ اما آخه به این بزرگی بعد جزء گیاهان ریشه بلند نیست؟ آخه چطوری ممکنه؟ منو سر کار میذاری بوقی؟
نویل یه لحظه شکلکی در آورد، خواست دوباره بره اما چون عاشق گل و گیاه بود، نتونست این پسرو بدون جواب بذاره. بهر حال از خونواده ای که توش بزرگ شده بود، بیشتر از این انتظار نمیرفت ().

- درختای ریشه بلند که به خاطر اندازه بزرگ تنه شون ریشه بلند نیستن! ریششون بلنده چون آب مورد نیازشون در دسترسشون نیست واسه همین مرتب ریشه ها شون رو توسعه میدن تا خشک نشن، تا به زمینهای پر آب برسن. حالا به نظرت بید مجنون ریشه بلنده؟
- خب... ... نه! چون نزدیک دریاچه است. اما یه چیزی یادم اومد! پارسال رفته بودیم مصر پیش عمو چارلی. وسط بیابون یه درختایی بود سبز! منم کلی تعجب کردم. بابام گفت حتماً بومی ها هر روز بهشون آب میدن.
- این باباتم از اول توی گیاهشناسی خنگ بود! اون بیابونی که میگی چقدر وسیع بود؟
- خیلی! ولی بعد کم کم سبز تر شد و درختا زیاد شد و بعد هم یه رود بزرگی بود به اسم نیل!
- همینه دیگه! چرا واسه تحقیقت نمیری ببینی اون درختایی که بابا جونت فکر می کرد مردم آبش میدادن چی بودن؟ صد در صد ریشه بلند بودن و احتمالاً ریشه هاشون تا نزدیکی اون زمینهای سبز اطراف نیل می رسیده...کجا میری؟
- گرفتم نویل بوقی! میرم به عمو چارلی چغد بزنم ببینم اسم اونا چی بوده!
نویل که دویدن جیمز رو نگاه می کرد، زیر لب غرغر کنان گفت:
- پسره بی ادب بی نزاکت بی اتیکت بوقی...


ویرایش شده توسط تد ریموس لوپین در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱ ۱۴:۴۲:۳۴

تصویر کوچک شده


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۷:۴۷ شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۶

باب آگدنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۳۹ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰
از گروه همیشه پیروز گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 527
آفلاین
رولی بنویسید و در اون از گیاهان ریشه بلند صحبت کنید .

من همیشه ازشون بدم میومد.خیلی بلند و دراز بودن.همش از سقف خونمون بداخل ریشه میزدن و تمام خونه رو خراب میکردن.

_ خب جناب جن میشه بمن بگید کدوم گیاه از همشون ریشه دراز تر بود؟
_ درست صحبت کنا!!من جن نیستم.بلکه جن خاکیم.ما کلا خیلی با اون جنا تفاوت داریم.
بعد نگاه آستکبارانه ای به باب انداخت و ادامه داد:

ببین بابولی،من بعنوان یک جن خاکی در مناطق زیادی زندگی کردم.از کویر لوتی هفتیر کش که در ایرانه گرفته تا جنگلهای آمازون که در آمریکای جنوبیه.

مکس کوتاهی کرد.دماغش رو بالا کشید و ادامه داد:
خاک این مناطق کلا باهم دیگه فرق دارن.هر جا خاکش مرطوب تر باشه برای زندگی ما بهتره.چون اگر خاکش خشک باشه این ریشها هی دراز تر میشن هی دراز تر میشن و ماهم برای اینکه ریشها تو خونمون نیان باید هی بریم پایین تر خونه بسازی هی بریم پایین تر خونه بسازیم.من که یک بار تا مرکز زمین هم پایین رفتم که آخر همه دار وندارم آتیش گرفت مجبور شدم برم یک کشور دیگه.

باب که داشت با این حالت همه این چیزهارو یاد داشت میکرد گفت:
ولی جناب جن خاکی شما هنوز به من جوابی رو که میخواستم رو ندادید.من گفتم...



_ من خودم میدونم تو چی گفتی.یکم صبر کن .شما آدما همتون عجولین.خب چی داشتم میگفتم؟آها
من کلا از خاک بریتانیا خیلی خوشم میاد.نه کرم داره نه جک و جونور زیادی و کلا خیلی جای خوبی برای زندگی کردنه.مثلا خاک آفریقا پر کرمه.من یک شب تو تختم با یک مادمازل محترم مشغول گفت مان بودم که یهو یک گله کرم افتادن رو سرمون.



باب با تعجب نگاهی به جن کرد و گفت:
شما تو تخت داشتید با مادمازل گفت و مان میکردید؟

جن سرتا پا قرمز شد:
نه یعنی آره..یعنی من...اصلا بتوچه؟
_البته به من مربوطی نیست ولی شما هنوز جواب منو ندادین.

_ بچه ساکت شو تا جوابتو بگم.
بنظر من بزرگترین ریشه گیاهی ماله گیاه آستیجوسه که در مناطق جنوبی مصر پیدا میشه.این ریشه مثل دماغ پینوکیو(این مثال رو بنده عوضش کردم چون این جن خیلی خودمونی شده بود و مثل اینکه زیادی نوشیده بود کمی بی ادب شده بود و از مثال های بسیار بیناموسی استفاده میکرد) هی دراز تر میشه تا به آب برسه.برای همینه که جن ها خاکی در مصر مخصوصا در کویر هی مصر پیدا نمشن.


ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۲۷ ۱۷:۵۱:۴۵








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.