همون لحظه در خواب لرد
فرشته ای نورانی با بالهایی زرین از آسمون پایین میاد .. لرد جلوی چشمهاشو میگیره و از لای انگشتانش به آن نور خیره میشه ..
لرد: جبرئیل .. هزار بار بهت گفتم من از این سوسول بازیا خوشم نمیاد ... من باید امپراطور تاریکی باشم ، من خبیثم ، من خفنم ، من ترسناکم! نه دیگه انقدر خواهش نکن ... التماس نکن .. اه پامو ول کن تفیش کردی ... نه اصلا راه نداره .. اشتباه گرفتی .. چی؟ رشوه؟
جبرئیل: خیلی خب باب ... یه کار دیگت داشتم ... میخواستم فقط بگم اگر میخوای از عفافتت دفاع کنی همین الان بیدار شو!
لرد: چی چی؟ عفافت؟ نه من لردم قویم .. هیچ کس تو خواب بهم نزدیک نمیشه!
جبرئیل : جدا؟
صدای شلیک خنده فرشته هایی که بالای ابرها نشستن و به این گفت و شنود گوش سپردن سکوت رو میشکنه.
لرد !!!!!!!!!!!!!!
در واقعیت
لرد بعد از نوعی القای روحانی احساس میکنه که عفافتش مورد تعرض قرار گرفته و با فریاد ناگهانی از جا میپره و کلش محکم میخوره ... به کله پرسی که شدیدا بهش نزدیک شده بود ...
لرد: جیـــــــــــــــــــــــــــــــــغ تو اینجا چی کار میکنی؟
پرسی: اممممم .... ببخشید ارباب .. شما ملافه تختمو بر نداشتین؟ بالشمو چی؟
لرد: کروشیــــــــــــــــــــــو!
پرسی که شدیدا هول کرده بود و نمیفهمید چی میگه: اممممممممم .. خب راستش دیدم چه معصومانه خوابیدینو اینا ... گفتم شاید یه کلاس خصوصی روحیتونو عوض کنه و اینا .. چیز بدی که نیست؟ داشتم لطف میکردم دیگه .. نه؟ هوم؟ ارباب؟ اینجوری نگاه نکن ارباب!!
جیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ!در بیرون اتاق
آنتونیون که شدیدا دریافته بود عملیات لو رفته و وی باید هر چه سریعتر چاره اندیشی ای کنه ... در اسرع وقت چاره اندیشی میکنه و زهر مار رو در زیر شلوارش قایم کرده و جیغ زنان در اتاق لرد رو میشونه و میپره تو ... و شدیدا شروع به کتک زدن پرسی میکنه ..
آنتونیون در حالی که پرسی رو زیر مشت و لگد گرفته:
- بی ناموسی باید ریشه کن شه .. مرگ بر بیناموسی .. درود بر با ناموسی .. عفافت حق مسلم ماست .. بی ناموس باید نابود شه ...
لرد: ایول آنتونی ... چه خوب میزنیش.. شیطون نکنه تو هم تو گشت آرشاد کار میکنی؟
آنتونی در حالی که پرسی رو از مو گرفته و سرشو پشت سر هم به دیوار میکوبه:
- چه کنیم دیگه ... بالاخره یکی باید باشه که با به فساد کشیده شدن مرگخواران مقابله کنه دیگه ... اینا همش انجام وظیفست .. من به شخصه هفته ها بود که تک تک حرکات پرسی رو زیر نظر گرفته بودم ..
لرد: اوه تو فوق العاده ای ... از این پس من تو رو به عنوان دست چپ خودم انتخاب میکنم ... چه بسا با چند حرکت انتحاریک دیگه جای معاون دست راستمم بگیری ...
در همون لحظه آنتونی شدیدا از خود بی خود شده و برای جلب رضایت هر چه بیشتر ارباب چند عدد طلسم جریوس رو روی پرسی به اجرا میذاره ...
پرسی
- اهو .. اهو .. اهو ... ( صدای گریه)
برای لحظه ای سکوت در اتاق بر قرار میشه و آنگاه همگی نجینی رو میبینن که گوشه اتاق کز کرده و به آرامی داره گریه میکنه و اشکاشو با گوشه دامنش پاک میکنه ( والا منم نمیدونم چطوری مارها دامن دارن)
آنتونی دست از کتک زدن پرسی بر میداره .. پرسی انتقام گرفتن از آنتونی رو به فراموشی میسپاره ... لرد بدون توجه به تغییر حالت دو مرگخوار به نجینی نزدیک میشه و با گویش محلی شروع به صحبت با نجینی میکنه ....
- فیییشششش فییییس فیـــــــــــــــــــــــس و غیره ...
چند لحظه سکوت ....
لردبعد از پایان رایزنی: هووووم اههههههم هاااااااوووووم هیییییییووووم هووووومک
آنتونی: خب ارباب ... با اجازه من برم این عامل فساد رو هر چه زودتر به دست قانون تحویلش بدم دیگه ...