محفلي ها منتظر مرگي دردناك باشندهمان هنگام درون دستشوييادوارد جك به ارامي درون دستشويي خفته و داره خواب افتابه ميبينه
ناگهان بي محابا در با صداي غيژ بلندي باز ميشه ادي كه از خواب پريده به بيرون نگاه ميكنه و در كمال وحشت يه مشت پشمو پيلو ميبينه كه رفته تو دماغش.
در همين هنگام افتابه مرلين نشان كنار دستشو ورميداره و به قصد كوبودندن تو سر هيولا بالا ميبره
(ناگهان همه چيز از حركت وايميسه:و مرلين بندري زنان وارد ميشه در حالي كه يه افتابه هم تو دستشو:افتابه هاي مرلين محكم با دوام و محافظ جان شما و به همون صورت كه وارد شده خارج ميشه)
در همين هنگام همه چيز به حالت عادي بر ميگرده و ادي شش هفتا ضربه محكم با افتابه توي سر هيولا ميزنه
_مرتيكه بيناموس حتي به من جنم نظر بد داري
و در حالي كه تنه هيولا رو از روي خودش كنار ميشه و پشماشو از تو دماغش در مياره با فرياد هاي
هيولا...هيولا به سمت جايي كه ايگور و بقيه خوابن فرار ميكنه
فلش بكمحفلي ها ارام ارام و منظم پشت سر دومبل در حال حركتند ناگهان البي سر جاش متوقف ميشه:ملت من فكر كنم سغل سرد كردم(اسحال گرفتم)..بايد هرچه زودتر خودمو به يه دستشويي برسونم
ريموس:البوس تو چرا جديدا همش اسحال داري؟
_همش تقصير اين منيرواست دست پختش افتضاحه من مجبورم هر روز غذاي بيرونو بخورم

بعد از نيم ساعت كند و كاو جانانه بلاخره ملت محفلي موفق به يافتن يه گانه دستشويي دژ مرگ ميشن البته خبر ندارن كه در اين توالت ادوارد جك خفته است.
ريموس:البوس اونها اونجا يكي هست برو خودتو خالي كن
_

اي ول
پايان فلش بكادي دوان دوان در حالي كه تقريبا به مقصدش ميرسه داد ميزنه هيولا..بيناموس.....
در همين هنگام همه از خواب ميپرن و با نگاه مشكوكيوس به هم نگاه ميكنن توجه ايگور به ادي كه داره جيغ ويغ ميكنه جلب ميشه.
_ادي اروم باش ببينم چي ميگي كي بيناموسي كرده؟!
_ايگي جون يه هيولاي بي ناموس به من حمله كرد فكر كنم محفلي ها فرستاده بودنش
_چي كي جرات كرده همچين كاري بكنه بگو ببينم الان كجاسش
_تو دستشويي
ايگور به اتفاق سر دسته مردگان و ادوارد جك به سمت توالت روانه ميشن.
توالت به شدت به هم ريختست اما اثري از هيولا نيست در ضمن بوي خيلي بدي هم توي توالت پيچيده
سه سياه:
ايگور:ادي اينجا چي كار كرده....پيق..پيف
ادي:به خدا كار من نيست من دستشوييمو سالم نگه ميدارم
رئيس مرده ها:راست ميگن فلفل نبين چه ريزه بشكن ببين چه بويي داره ها

ايگي به همراه همسر تازش به خوابگاه بر ميگردن ادي هم دستشويي رو به به بارون ميكنه و ميره توش ميگيره ميخوابه.
يك ساعت بعد
محفلي حالا درست جايي رسيدن كه ميتونن مگخوارهاي در خواب رو به وضوح ببينن
البوس:ملت من ديگه نميتونم خودمو كنترل كنم
غييييييييييييييييييرررررررررررررررررررررر.........چلق
ملت محفلي:
در همين هنگام مرگخوارا از سر و صداي موجود از خواب بيدار ميشن.
ملت مرگخوار:

پيف ... پيف چ بوي گندي
در همين هنگام پيوز نزديك ترين چيزي كه در دستش داره رو توي كله ايگور ميكوبه
ايگور:به خدا من بيگناهم
در همين هنگام پشت ديوار محفلي ها شاهد اين قضين
ريموس:اخي به خير گذشت
ناگهان
غييييييييييييييييررررررررررررررر....چلق
ملت محفلي:
البوس:
و همين ميشه كه توجه مرگخوارا به پشت ديوار جمع ميشه...
ايگور:صدا از اونجا مياد
_________________________________________________
من كيبردم خرابه غلط تايپي داره ببخشيد
ببخشيد پست بد بويي بود
