هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۰۲:۳۸ شنبه ۹ دی ۱۴۰۲

Arosha_lvndr


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۶ چهارشنبه ۱ آذر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۵:۰۰:۰۳ سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
عجیب بود. امروز صبح برخلاف همیشه زود از خواب بیدار شده بود. درسته که همین دیروز بود که داشت به خاطر فکر و خیال های اعصاب خورد کنی که سراغش می آمدند گریه می کرد اما امروز، انگار متفاوت بود.
مدت ها بود تلاش می کرد از فکر کردن به این موضوع که ممکن است از هاگوارتز برایش نامه نیاید فرار کند اما امروز خبری از اون فکر های آزاردهنده نبود.
آماده شد و از اتاقش بیرون رفت. وقتی از پله ها پایین آمد دید که تمام خانواده اش پشت میز غذاخوری نشسته اند و گویی منتظرند کاترینا هم به آنها ملحق شود تا خبر مهمی را به آن برسانند.
پشت میز غذا خوری نشست. در همان هنگام بود که مادرش گفت:
-کاترینا، همه میدونیم که این لحظه قطعا برای تو خیلی ارزشمنده. فقط سعی کن آرامشت رو حفظ کنی.
کاترینا که تقریبا بو برده بود قضیه چیه متوجه درخشش نامه هاگوارتز در دست مادرش شد.
آن لحظه گویا روحش بال درآورده بود و می‌خواست به سمت ابر ها پرواز کند.
گویی نامه با قلم پر بر روی یک کاغذ کاهی نوشته شده بود.
اشک هایی که از سر شوق از چشمانش سرازیر شده بود را با دستمال جیبی اش پاک کرد و اجازه گرفت تا همراه برادرش کارلوس بیرون برود بلکه با چند گالیونی که جمع کرده بود کمی آب‌نبات کدوحلوایی بخرد و این اتفاق هیجان انگیر که صفحه ای جدید در زندگی اش را آغاز کرده بود جشن بگیرد.



خیلی خوب بود. کاملا به جا و درست از کلمات استفاده کردی و نمیتونم ایرادی ازت بگیرم.
اگر بخوام سختگیری کنم، فقط میتونم به یکی دو قسمت از متن مثل این اشاره کنم که لحن داستانت از کتابی به محاوره‌ای تغییر کرد.
نقل قول:
کاترینا که تقریبا بو برده بود قضیه چیه متوجه درخشش نامه هاگوارتز در دست مادرش شد.

بهتره که با یکی از این دو لحن پیش بری و شکلش رو ثابت نگه داری.
ولی هیچ مشکلی نداره و در کل عالی بود!

تایید شد!

مرحله‌ی بعد: گروهبندی!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۹ ۱۸:۲۸:۳۶
ویرایش شده توسط تری بوت در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۹ ۱۸:۳۲:۱۸


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۳:۴۴:۴۴ جمعه ۸ دی ۱۴۰۲

هافلپاف

هانا آبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۲۰:۵۱ جمعه ۸ دی ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۵:۳۲:۵۹ دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
کاربران عضو
هافلپاف
ایفای نقش
پیام: 5
آفلاین
قلم پر، فرار، فکر، دستمال، گالیون، پرواز، اعصاب، دیروز، کدوحلوایی، گریه

در کوچه دیاگون قدم برمی داشت. پسر خردسالی که دیروز با او آشنا شده بود، تمام فکر و ذکرش درگیر کرده بود. هنوز هم صدای گریه های جان خراشش، گوش هایش را آزار می داد. پسری که تنها شده بود و برای ذره ای توجه التماس می کرد.
پس برای فرار از اعصاب ناآرامش و التیام بخشیدن آن، تصمیم گرفت که به آن پسر کوچک کمک کند.
گالیون های داخل جیب راستش صدا می داد. لبخندی زد و چند آب نبات کدو حلوایی با آنها خرید. آب نبات ها را داخل دستمالی گذاشت و با قلم پری که در جیب چپش بود، اسمش را امضا کرد و با خوشحالی به سمت جایی که دیروز پسرک نشسته بود پرواز کرد.
امروز پسرک آرام بود. پس آرام صدایش زد. آرام دستمال حاوی آب نبات ها را به دستش داد و آرام دور شد.



خوب بود! اشکال قابل توجهی که بخوام راجع بهش توضیح بدم نداشتی.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۹ ۱:۰۰:۱۰


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۹:۲۲:۵۹ چهارشنبه ۶ دی ۱۴۰۲

گریفیندور

ساکورا آکاجی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۰:۵۲ دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۴۷:۰۹
گروه:
کاربران عضو
گریفیندور
ایفای نقش
پیام: 79
آفلاین
قلم پر، فرار، فکر، دستمال، گالیون، پرواز، اعصاب، دیروز، کدوحلوایی، گریه

با حرص قلم پر را روی دستمال مخصوص روی میز اتاقش پرت کرد . چند روزی می شد اعصاب نوشتن نداشت و این کلافه اش می کرد ، چون برای گذراندن زندگی اش به آن چند گالیون ای که به خاطر نوشتن داستان اش به او می دادند نیاز داشت .
جاروی پرنده اش را که نوشته ای با خطی زیبا اما شکسته ، به رنگ مشکی مات، آن را زینت میبخشید از گوشه ی اتاق برداشت و با باز کردن در خانه بدون وقفه روی آن نشست و پرواز کرد.

رفتن به کوچه دیاگون فکر بدی نبود اما علاقه ای به خرید نداشت، حتی با این که می دانست باید دوباره این کار را انجام دهد0. زیرا با این که دیروز ، کدو حلوایی نارنجی و نسبتا بزرگی خریده بود آن را به خانواده مشنگی که در همسایگی او زندگی میکردند داد تا برای شام چیزی برای خوردن داشته باشند و گریه ی دختر کوچکشان بند بیاید.

همان گونه که باخودش فکر می کرد، به دیوار سنگی ای که به خاطر افکارش آن را ندیده بود برخورد کرد و با سر روی دزد بیچاره ای که داشت فرار می کرد فرود آمد.

باورش نمی شد، حالا 500 گالیون به خاطر اتفاقی دستگیر کردن دزد گیرش آمده بود!


جالب بود. یه جاهای هم قبل و هم بعد از علائم نگارشی فاصله (اسیپس) گذاشتی. در حالی که فقط بعدش باید می‌ذاشتی و علائم نگارشی به کلمه قبل از خودشون می‌چسبن و با اسپیس از کلمه بعد فاصله می‌گیرن.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۶ ۱۲:۵۸:۲۴

It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww




پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۵۹:۳۱ سه شنبه ۵ دی ۱۴۰۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۰۶:۱۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
قلم پر، فرار، فکر، دستمال، گالیون، پرواز، اعصاب، دیروز، کدوحلوایی، گریه

هنوز چشماش به خاطر گریه‌هایی که شب پیش کرده بود سرخ و باد کرده بود. همه‌شم به خاطر یه دستمال که معلوم نیست از دست کی روی زمین افتاده بود! بله دستمالی که باعث شده بود اون در حالی که عمیقا تو فکر قلم‌پر جواهر نشانی بود که دیروز تو فروشگاه دیده بود، ناخودآگاه روش پا بذاره و بعد از یه پرواز طولانی، با کله روی کدوحلوایی‌ای فرود بیاد که با هزار زحمت اونو تراشیده بود و بهش طرح داده بود. اعصابش حسابی به هم ریخته بود. نه تنها به قلم‌پرش نرسیده بود (چون کلی گالیون قیمت داشت در حالی که جیبش فقط تارعنکبوت داشت) که حتی کدوحلوایی خوشگلش هم به فنا رفته بود!




پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵:۵۶ سه شنبه ۵ دی ۱۴۰۲

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۹:۴۰ دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۵:۴۲:۵۵ سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
بین مسابقه بود و من اون گوشه وایستاده بودم ، و منتظر یک موقعیت مناسب بودم‌ و در این حال ( فکرم ) درگیر ( دیروز ) بود و ( اعصابم ) خورد شد . چونکه من دیروز قلم پری خریدم که تقریبا ۳۰ ( گالیون ) پولش بود و شکست و من بخاطرش خیلی ( گریه ) کردم و گذاشتمش داخل ( دستمال ) تا وقتی مسابقه تموم شد درستش کنم .
اوه مسابقه باید اسنیچ طلایی رو بگیرم تا بتونم مسابقه رو ببرم .‌‌..
بالاخره این موقعیت عالی ایجاد شد و من با سرعت (‌ پرواز ) کردم و به دنبال توپ رفتم درسته که از دستم ( فرار ) می‌کرد اما بالاخره گرفتمش و بردیم و منم رفتم و ( قلم پرم ) رو درست کردم و به خاطر درست شدن قلمم و برد امروزم خودم رو آب ( کدوحلوایی ) مهمون کردم .


یکم داستانو سریع پیش بردی اما در کل خوب بود. در ضمن علائم نگارشی به کلمه قبل از خودشون می‌چسبن و با یه اسپیس از کلمه بعدی فاصله می‌گیرن.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۵ ۲۰:۰۸:۳۰


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۷:۴۵:۰۱ دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲

هری پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۶:۱۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۸:۵۴:۴۲ جمعه ۸ دی ۱۴۰۲
از انتهای جهنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
چند روزی هست ک (اعصابم) خراب و (فکرم) درگیر (فراریه) جدیده ازکابانه میگن (دیروز) نزدیکای رودخونه قدیمی دیده شده این روزا حتی خیلی ها براشون (دستمالی) فرستاده شده که نشونه شوم روشه و ب محض دیدن (اون گریه) میکنن حتی ماگل ها هم (پرواز) دیوانه ساز ها رو نزدیکای شهراشون دیدن
انگار وضعیت حسابیی خراب شده
(قلم پرو) رو میز میزارم و نامه ای که برای محفل نوشتم و میدم به فونیکس و جرعه ای از اب (کدو حلوایی) مزه میکنم
انگار امسال سال خیلی متفاوتی رو قرار بگذرونیم....




از خود داستان و شکل پیشرویش ایراد خاصی نمیتونم بگیرم. خوب نوشته بودی.
تنها مشکل تو ظاهر نوشته‌اس!
باید کار با علائم نگارشی رو یاد بگیری و سعی کنی خوب ازشون استفاده کنی. بدون این علائم هر داستانی، هر چند عالی فقط یه متن خام ساده‌اس.
و راستی، وقتی که میخوای برای نشون دادن مکث یا چیزایی مثل این از(...) استفاده کنی، سه نقطه کافیه! بیشتر لازم نیست بذاری.
البته که این موارد چیزی نیست که جلوت رو برای رفتن به مرحله‌ی بعد بگیره!

تایید شد!

مرحله‌ی بعد: گروهبندی!


ویرایش شده توسط تری بوت در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۴ ۱۱:۳۱:۰۴


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۲۴:۵۱ شنبه ۲ دی ۱۴۰۲

گریفیندور

کاری شیمیزو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۶:۴۷ پنجشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۷:۵۲ دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۳
از اینجا برو بیرون
گروه:
کاربران عضو
گریفیندور
ایفای نقش
پیام: 33
آفلاین
آروم چشماش رو باز کرد.خوابش نمیبرد و این {اعصابش} رو به هم میریخت.تصمیم گرفت به افراد رندوم نامه های چرت و پرت بنویسد.پس به سمت میزش رفت و کاغذ پوستی را اورد و توی شلوغی اتاقش دنبال {قلم پری}که {دیروز}یک عالمه {گالیون}خرجش کرد و حتی برایش {گریه}کرد گشت.پشت میزش نشست و توی {فکر}فرو رفت.
نامه را که تمام کرد به سمت جغد گوشه اتاقش رفت.در بین راه پایش به لیوان اب{کدوحلوایی}گیر کرد؛ولی خوشبختانه توانست خودش را نگه دارد و نیوفتد.نامه را به پای جغد بست و جغد {پرواز}کرد و رفت.


خوب بود. فقط لطفا دقت کن که علائم نگارشی به کلمه قبل از خودشون می‌چسبن و با یه فاصله (اسپیس) از کلمه بعد از خودشون جدا می‌شن.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۲ ۱۷:۵۷:۴۱


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۰۳:۰۷ چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲

دومینیک ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۷:۱۶ شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۱:۱۷ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۳
از سرزمین رویاها
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 23
آفلاین
کلافه قلم پرش را روی میز گذاشت.اعصابش ا از سر و کله زدن با نمودارهای بی سر و ته پیشگویی خورد شده بود. با خودش فکر کرد که چرا به حرف هرماینی گوش نکرده و به جای پیشگویی درس مفیدتری مانند شماربینی را برنداشته. ارنجش به اب کدوحلوایی روی میز خورد و باعث ریختنش روی کاغذهای پوستی شد. کم مانده بود گریه اش بگیرد. با یاداوری گالیون هایی که خرج انها کرده بود بیشتر به مرز گریه نزدیک شد. بدبختانه افسون پاک کننده [که دیروز فرا گرفته بود]را از یاد برده بود بنابراین مجبور بود مانند بچه ا... ببخشید'مانند ماگل ها یک دستمال بردارد و ان را تمیز کند. کثیف ماندن میز به معنای کار بیشتر برای الف های خانگی بود و او هرگز این را نمی خواست. در واقع' او مدافع دو اتشه الف های خانگی بود و برایش مهم نبود که اطرافیان چقدر مسخره اش می کنند یا ادعا می کنند خود الف ها از وضعیتشان راضیند.



خوب بود و ایراد چشم‌گیری که بخوام بهش اشاره کنم نداشت.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط norafasihy در تاریخ ۱۴۰۲/۹/۲۲ ۱۶:۰۶:۱۲
ویرایش شده توسط norafasihy در تاریخ ۱۴۰۲/۹/۲۲ ۱۶:۱۲:۵۹
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۹/۲۲ ۱۷:۱۶:۱۳

من به آمار زمین مشکوکم...
اگر این سطح، پر آدمهاست...
پس چرا اینهمه دلها تنهاست؟


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۸:۲۴:۵۸ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲

kazheh


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۰:۴۶ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۴:۴۰:۱۳ سه شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
قلم پر گرون قیمتم رو بین دستمال ابریشمی گذاشتم
باید مراقبش میبودم ! اخه کلی گالیون خرجش کردم و برای خریدنش اعصاب و روان خانواده رو بهم ریختم
طوری که خواهر کوچیکم به خاطر دعوای دیروز ما گریه ش گرفته بود و حتی دیشب از نوشیدنی کدو حلوایی محروم شدم!
ولی حتی فکر داشتن چنین قلم قشنگی باعث میشد از خوشحالی پرواز کنم پس همه جریمه ها برام قابل تحمل بود



واو جالب بود! فقط لطفا علائم نگارشی مثل نقطه در پایان هر جمله فراموش نشه.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۹/۱۶ ۱۸:۳۹:۳۷


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۰۱:۳۲ چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲

paroot


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۸ دوشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۲۳:۴۵:۳۳ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
برگشتم

جادوگر در حالی که 🃊کلاه🃞در سر گذاشته بود و از 🃊پله🃋ها بالا میرفت به 🃂تلخی🃄🃋خندید🃓و 🃊عطسه🂧کرد
و باعث شد🃍کاغذ پوستی🂸توی دستش نقش بر زمین شود

زیادی کوتاه بود؟



بله.
بیشتر به نظر میاد یه جمله طولانی با کلمات نوشتی، در حالی که قراره یه داستان خیلی کوتاه بنویسیم. و البته حتما باید از هفت تا از 10 کمله استفاده کنی!
ولی خیلی نسبت به پست قبلیت بهتر شده بود. مطمئنم که تو تلاش بعدیت تایید می‌شی. حتی همینو یکم پر و بالش بدی هم خوبه

فعلا تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۹/۱۵ ۲:۲۴:۲۲
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۹/۱۵ ۳:۳۵:۰۲

طوطی







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.