هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۷ شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۶:۲۲:۴۸
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 541
آفلاین
بسمه تعالی







مظنونی جدید بر این سرای وارد آورده ایم و وی را در معرض جمله ظنون مغرضانه و معندانه جادوگرایان می نهیم. موجودی سخت، متصل و در عین حال منفصل و کثیر المفاصل ، ای نخستین که روزانه می باشد.

تصویر کوچک شده



توضیحات دنگ و دینگی:
دقت کنید که در این مصاحبه ها مخاطب پرسش های شما شخصیت ایفایی مهمون (متهم تحت شکنجه) هستش و این کار بیشتر برای شناخت بهتر شخصیت ایفای نقشی اون هاست و نه شخصیت حقیقی پشت اون ها، پس لطفا این موضوع رو در پرسش هاتون لحاظ کنید. از اونجایی که قراره این پرسش ها در قالب شکنجه پرسیده بشن، توصیه می شه که اون ها رو شبیه به اتهام مطرح کنید، گرچه هیچ اجباری در این خصوص نیست و حتی می‌تونن خیلی دوستانه باشند. در نهایت پرسش‌های شما در قالب یک رول که با همکاری با مهمون اون قسمت نوشته شده، پاسخ داده می شن. اضافه کنم که مهلت ارسال پرسش تا پایان وقت پنجشنبه، 5 مرداد 1402 هستش.


بازگشته و بازگشوده،
لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۸ جمعه ۳۰ تیر ۱۴۰۲

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۶:۲۲:۴۸
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 541
آفلاین
بسمه تعالی



وزیر سحر و جادو روی یک صندلی نشسته و حشره کوچک سیه چرده ای که اکنون مسئول امور خدماتی، حراست و حفظ مسئولیت منشی وزیر بود روی زمین چمباتمه زده و غریب به یازده ماه به پیرمردی پر پشم خیره مانده بودند و پس از دیدن نخستین نشانه های حیاتی فرصت را غنیمت شمرده به سرعت محتوای شیشه معجون راستی را در دهان وی ریخته و چنین آغاز کردند.


1. نامتان جمله‌وار به همراه جزئیاتی که ممکن است نادیده گرفته شده باشند و غیره و ذلک...
لوموس. تو کارت شکلات قورباغه ای آلبوس پرسیوال وولفریک برایان دامبلدور، تو شبکه های اجتماعی هم یوزرم فایرولفه.

آقای زاموژسلی روی کاغذ پوستییش چنین یادداشت کرد: کماکان نام خویش را بر خاطر می آورد و یک شکلک شگفت زده نیز کنار پاسخش کشید.

2. آه فراموش نمودیم، طعم معجون چون بود؟ خویشتنمان مطبوخش گردانیدیم.
به به، علاوه بر بازجویی مصاحبه هنرهای خوب دیگه ای هم داری فرزند. به نظرم مزه آبنبات لیمویی و خمیر ریش میداد... فکر میکردم معجون راستی بیمزه باشه اما معلومه که آشپز سفیددل و خوبی داشته. الان چندین درجه بیشتر به اطرافم عشق میورزم. چه سوسک نازی.

حالا می دانستند که معجون راستی فاسد شده چه طعمی خواهد داشت.

3. مکان تولد؟ مکان رشد و نمو و سایر اماکن مربوط به جنابتان را بیان نمایید.
والا باباجان من از وقتی چشم باز کردم تو گودریک هالو بودم. همه اتفاقای خوب و بد زندگیمم همونجا افتاد. تا اینکه انقدر اتفاقای بد زیاد شد که نتیجه گرفتم پتانسیل اتفاقای خوب گودریک هالو تموم شده و باید رفت. اومدم جمع کنم برم دور دنیا رو بگردم اتفاق بدترتری افتاد و همینجا موندگار شدم. خلاصه که جبر جغرافیایی و ازین حرفا... اما در نهایت به شغلی که دوستش داشتم رسیدم. دیدن رشد نوگلان نوشکفته و کمک بهشون خیلی لذت بخشه.
اما خب مرخصی نداره، تو اوقات فراغت یه سری تحقیقات هم انجام دادم که مورد پسند جامعه جادو بود. اما بنظر خودم بهترین دستاوردم نحوه نگهداری و مراقبت از مو و ریش سفیدم بوده. از شما چه پنهون، اصل دعوای من و تام هم از همینجا شروع شد‌... که خب داستانش مفصله.


4. چندین قرنتان می باشد؟
سن که یه عدده فرزندم. من در دلم هنوز نیم قرن داشته و جوونم.

5. چگونه در این چند قرنگی کماکان دارای تمامی موی های خودتان می باشید و هیچی‌اش مریخته‌ است؟
همونطور که گفتم داستانش مفصله فرزندم، یعنی خودمم یادم نیست چطور به اینجا رسیدم. یادمه از انواع کودهای تقویت ریشه استفاده کردم، روش های ماگلی و طب سنتی بریتانیایی رو امتحان کردم و در نهایت ترکیب چیزای ماگلی و جادو این شد که میبینی. یعنی خود فلامل هم با اونهمه جاودانگیش کچل شد تا رازشو یاد گرفت که خب دیر بود و مرد.


6. چگونه چنین چتربازی گشتید؟ چوبدستی گریندلوالد، شنل جیمز خیس پا، خانه سیریوس سیاه، فوکس از طفل آبرفورث و ... ؟
من شانس اینو داشتم که دوستان دست و دلبازی داشته باشم. از اون آلفی گرفته که قرار بود مادرخرج سفر دور دنیا مون باشه، تا افراد کمتر دست و دلباز که خب وسایلشون رو میدادن که من امتحان کنم. خونه سیریوس خدابیامرز هم قرار بود به عنوان قرارگاه محفل امتحان کنیم... که خب، خوشمون اومد.

آقای زاموژسلی بار دگر گوشه کاغذ پوستی‌اش چیزی نوشت: حواسمان باشد چیزی به وی قرض مدهیم.

7. آن فراوان گالیون در گرینگوتز را می خواهید چه بنمایید؟ قدری اش را خرج خویش نمایید.
اگه یادم بیاد که صندوقم کدوم بود با کمال میل. اما هربار بعد از گشتن بسیار با جن های عزیز گرینگوتز و پیدا نکردن صندوقم مجبورم صندوق جدیدی باز کنم. اون بنده مرلین ها هم که خیلی سرشون شلوغه...

دنگ باخودش اندیشید که «عجب اسکـ...» ولی تفکر وزیر با تفکر وی خط روی خط شده و اندیشید که «ایشان چونان گونه‌ای خاص از پرندگان و ایضا سنجاب ها می باشند.»

8. آیا حقیقت دارد که دلیل سیه گشتن دستتان دیابت ناشی از تناول فراوان انواع شیرینی، شکلات و مربا و ... بوده است؟
(صدای خش خش باز کردن آب نبات) شیرینی جات یکی از شاخه های عالی جادو هستن فرزندم. نباید از نعمت ها غافل بود. البته اسنیپ گفت که همه قندها رو تو دستم حبس کرده، ولی امیدوارم دستم حالاحالاها جا داشته باشه.

9. پیکت در ریشتان می زید، دگر کیان و چیان در آنند؟
پیکت جزو تازه واردین ریشم محسوب میشد اما با رفتار خوب خشن و برخورد مهربانانه ش با بقیه خیلی زود جاش رو توی ریشم باز کرد. جاش هنوز یکم درد میکنه البته.
موجودات سفید و سیاه زیادی در طبقات مختلف زندگی میکنن فرزندم. هر کدومشون داستان و اشک های خودشونو دارن. از پیکسی های سفیددل و مودب گرفته تا بوگارت بچه های روشن و سفید که کارشون اینه همه رو بخندونن. گاهی دعوای قبیله ای هم پیش میاد البته، اما من به همشون اعتماد کامل دارم.
یه سری انبار ها هم تو طبقات بالایی هست که خواربار و مهمات توش جاگذاری میشه. البته با همه این حرفا مهاجرت هم داشتیم و هنوز اتاق خالی داریم.


10. چگونه و از چه روی بر گریفیان پیوستید حال آنکه بسیار فراوان تر اسلیترینی می نمایید. کلاه را گیج بنموده و جایتان را با اسنیپ تعویض گردانیده بودید؟
روز گروهبندی رو خوب یادمه. وقتی صدام زدن خیلی هیجان زده بودم. اونقدر که یادم رفت که فاوکس تو موهام خواب بوده... و خب، هیچوقت نفهمیدم کدوم یکیمون گروهبندی شدیم.
ولی هردو از نتیجه بسیار بسیار راضی هستیم‌.

11. در وزارت... یادمان نمی آید در آن دوران چه بنمودید؟ چه بنمودید؟
اصولا من کاری به کار هیچ وزیری نداشتم و سرم تو کار مدرسه خودم بوده.

12. آیا چونان جیمز ابن هری ابن جیمز بدان معتقدید که "باشد که وزارت نباشد" ؟
اصولا تا الان وزارت هم کاری به کار من نداشته و جدا از سیاست و قدرت، به شخصه همیشه از برنامه ها و خلاقیت های وزارتخونه لذت بردم.

13. ز اجتماع ققنوسیان گویید؟ در غیاب جمله ی های خیس پا (هری پاتر) نور چشمیتان که و یا چه می باشد؟ از چه روی؟
محفل پر از گرد و خاک ولی روشن و گرمه. هراز چندگاهی خونه گریمولد نیاز به گرد گیری و خونه تکونی پیدا میکنه مخصوصا که علاوه بر کریچر تلفات زیادی دادیم، اما کم کم اعضای فعال و خوب دارن جمع میشن. من که به آینده ش بسیار امیدوارم و دل بستم.
این عینک هلالی هم نور چشمم رو روی چندین نفر میندازه و نمیذاره تبعیض پیش بیاد. هر کس که وفاداره و برای روشنایی و قوی تر شدن میجنگه برای من عزیزه.



14. از چه روی تا به این حد به تبعیض معتقد می باشید؟
گاهی که عینکم رو جا میذارم بلاخره تبعیض پیش میاد. ولی خب هرکس با من در ارتباط بیشتری باشه منو بیشتر بی عینک میبینه و نور چشمم روش بیشتر میشینه. از پیکت میتونید بپرسید.

15. همشیره جنابتان بر محفل سیاهان پیوسته می باشد؟ چه بر وی راندید که چون بنمود؟
ما فقط برای موهای طلایی و روشنش آواز می خوندیم و چون گل درخشان می شد.‌.. اما خب مثل اینکه دوست داشت با خلافکارا و سیاها بگرده.

16. ما یک لولو جیبی داریم، گر برونش نهیم در برابرتان چه می گردد ای بوس‌آ؟
واقعا؟ من چندتا لولوی ریشی سفید و خوش قد و بالا دارم. میتونیم همینجا یه پیوند فرخنده و زیبا رو برقرار کنیم.
البته متاسفانه داماد ممکنه شبیه دامبلدور بی ریش و بی دماغ بشه که نتونه عینکش رو نگه داره، اما لولوهای من زیاد سخت پسند نیستن.


آقای زاموژسلی لولوی خودش را به اعماق جیب هل داد.

17. در جاروی جیغ تا مرلین می کویدیچید، کویچیدن در آن سرای چون است؟ چگونه ایشان جنابتان را خریدند؟ قرارداد هفتگیتان چه مقدار بوده و در بازار نقل و انتقالات کوادیچ چند می باشید؟
یکی از بهترین و مفرح ترین گروه هایی بود که باهاشون فعالیت کردم. تک تک پرواز ها و بازی ها لذت بخش بودن و جیغ های بسیار زدیم. هرچند که سیاهان سفیددل مختلفی هم تو تیم بودن اما رسالت هدایت و ذوق جوانی منو وادار کرد که خیلی زود قانع بشم.
هفته ای یک پاتیل نوتلا و ۱۰ عدد لپ لپ از بندهای طلایی قراردادمون بود.


18. موثر ترین شکنجه بر جنابتان چیست؟
کندن موی و ریش.

19. گر ز بهر رهایی به سندی محتاج باشید، که و با چه سندی حاضر می شود؟
فکر نکنم با وجود پیکت برای رهایی به سند احتياج باشه.
اما اگه خیلی گیر کنم احتمالا گودریک با سندهای جعلی بسیاری که داره میاد.



اتهامات پیکت:


۱. من توی ریشتونم اذیت نمیشین؟
ابدا.

۲. مدیریت هاگوارتز، رهبری محفل ققنوس، کوییدیچ، کشف خواص جادویی خون اژدها... جایی هست که فتح نکرده باشین؟ اگه خواستین من هستم با هم بریم فتح کنیم.
هنوز خیلی چیزا هست که کشف نکردیم فرزندم‌. نحوه گردوغبار زدایی از خونه گریمولد مثلا.
خوشحالم که هستی.


۳. اصلا من هم نباشم، اون ریش اذیتتون نمیکنه؟! من دوتا برگ دارم هر روز باید آبیاریشون کنم. شما چجوری ریشتون به آبیاری روزانه نیاز نداره؟ بگین برگای منم یاد بگیرن.
رازش اینه که یه شترکاکتوس جادویی پیدا کنی و بذاری کنارشون، اکثرا موها یا برگا خجالت میکشن و یاد میگیرن. برگای تو که یه ذره ن. خودم آبشون میدم.

۴. راستشو بگین پروف... چند سالتونه؟ من بارها ازتون پرسیدم و جواب های مختلف دادین. یادتون رفته یا صرفا نمی‌خواین جواب بدین؟
ببین خودمم میخوام بشمرم، اما وسطش از دستم در میره. همینکه دلم جوونه بس نیس؟

۵. گفته شده شما خواص جادویی خون اژدها رو کشف کردین... چجوری خون اژدها گیر آوردین؟ اژدها رام کردین؟ با اژدها دوئل کردین؟ چشمای اژدها رو با چنگالاتون درآوردین؟
چه سوالات ریزی. من چنگال ندارم، تو داری و... خشونت، فرزند؟
اونموقع کسی از گروه خونی اژدهاها خبر نداشت و تا یکیشون زخمی میشد و خونریزی میکرد همه نگران میشدن. اینجا بود که من رفتم و بعد از چندتا ریش سوختگی و یادگرفتن هنر جاخالی فرصت اینو داشتم که رو خونشون آزمایش کنم. گروه خونیشون رو که نفهمیدم، هیچکس هنوزم نمیدونه. اما خب چیزای بیشتری یافتم.


ادامه سوالات وزیر:

20. از چه روی هاگرید چونان بر جنابتان غیرتمند است؟ پدر، برادر، خواهر یا مادر وی می باشید؟
اون دوران که بچه بود ممکنه از یه سوپرجادو شیر خریده باشیم، اینم حسابه؟
هاگرید مورداعتماد ترین فرد تو اطرافیان منه.


21. غایت یک بوسندگان همه دور از دامبلیت چیست؟
پراکنش روشنایی و عشق به همه نقاط جادو.

راجع به پنج جادوگر به انتخاب خودتان به علاوه پنج جادوگر که در پایین می آرم نظرتون رو بگید.

تاتسویا موتویاما: سامورایی وفادار و آرام و البته خشن اما بسیار دوست داشتنی.

الکساندرا ایوانوا: عامل قحطی گریفیندور و تنها کسی که خوشحالم به خونه گریمولد نیومده.

لینی وارنر: کاربلد و بسیار بسیار مسئولیت پذیر و قابل اتکا، دلی روشن و پرنور درونش میبینم.

سو لی: مرموز و در عین حال بانشاط و خفن

لرد ولدمورت: تام عزیز و گمراه هنوز در دلم جا داره.




22. مورد اتهام بودن را دوستداشتید؟ بر جنابتان دردناک و مشقت بار بود؟
کمی طولانی بود و چندبار چرت زدم. اما لذت بخش بود، ممنون از این سوالات خوب و قشنگ و اینکه اینهمه فسفر سوزوندید.

23. پیامی بهر سایر معجونیدگیان دارید؟ و یا معجونیون درون خانه؟
لوموس به قلب و سر و روی‌شون.

24. تمایل دارید که معجون شونده بعدی که باشد؟
ترجیح میدم خودتون انتخاب کنید که چالش برانگیزتر باشه. ولی من تام رو ترجیح میدم.

25. پرسشی که نمی خواستید پرسیده شود و پرسیده نشد. (معجون راستی خوردیدها!)
شاید اینکه دامبلدور بودن چه حسی داره و از درون چطور بنظر میرسه سوال خوبی باشه.
درونش مثل بیرونش انقدر سفید نیست. شلوغ تر و پر از انتظاراته. بیشترین انتظار اونیه که دامبلدور از خودش داره.
اما حداقل خودم لازمه یادم باشه که محفل ققنوس فقط با دامبلدور نیست که پا میگیره، با اعضا و فعالیت هاشونه. این رو برای دامبلدورهای بعدی هم به یادگار میذارم که تلاششون رو بکنن اما نذارن باعث ناامیدی و کمبود فعالیتشون بشه.




× مهمان بعدی روز شنبه معرفی و در معرض دوسیات، انگ‌ها و نسبت های ناروای جامعه جادویی قرار خواهد گرفت.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۰:۲۹ جمعه ۱۸ شهریور ۱۴۰۱

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۶:۲۲:۴۸
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 541
آفلاین




"پایان مهلت مطرح نمودن پرسش‌ها، نتیجه بازجویی به زودی در همین سرای تعبیه خواهد گردید."






تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۴ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۱

محفل ققنوس

پیکت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ یکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱
آخرین ورود:
۳:۳۳:۲۹ سه شنبه ۷ فروردین ۱۴۰۳
از جیب ریموس!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
محفل ققنوس
پیام: 41
آفلاین
پروفس!

۱. من توی ریشتونم اذیت نمیشین؟

۲. مدیریت هاگوارتز، رهبری محفل ققنوس، کوییدیچ، کشف خواص جادویی خون اژدها... جایی هست که فتح نکرده باشین؟ اگه خواستین من هستم با هم بریم فتح کنیم.

۳. اصلا من هم نباشم، اون ریش اذیتتون نمیکنه؟! من دوتا برگ دارم هر روز باید آبیاریشون کنم. شما چجوری ریشتون به آبیاری روزانه نیاز نداره؟ بگین برگای منم یاد بگیرن.

۴. راستشو بگین پروف... چند سالتونه؟ من بارها ازتون پرسیدم و جواب های مختلف دادین. یادتون رفته یا صرفا نمی‌خواین جواب بدین؟

۵. گفته شده شما خواص جادویی خون اژدها رو کشف کردین... چجوری خون اژدها گیر آوردین؟ اژدها رام کردین؟ با اژدها دوئل کردین؟ چشمای اژدها رو با چنگالاتون درآوردین؟



۵ تا گفتم چون نوشتن با این دستا خیلی سخته.


یه بوتراکلِ جذاب




پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۴:۵۹ سه شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۱

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۶:۲۲:۴۸
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 541
آفلاین
بسمه تعالی




جنابمان حضور خویش را به همراه دگر متهم این سرای به هممان رسانیدیم. مجدویان‌آ! کنون بدانید و آگاه باشید که این نوبه متهممان شخصی به غایت مروّش، مقنّس، پفسّر، گفّندر و متمایل به بوسیدن همگان می باشد و دامبلیت از وی به غایت دور می‌باشد شد شد... اتهامات و ابهامات پیرامون وی بسیار فراوانند، ز توطئه و اخلال در بازار پیاز بگرفته تا اعمال صغر سن در اسناد سجلی و غیره و ذلک لک لک...


تصویر کوچک شده






توضیحات دنگُ و دینگی:
دقت کنید که در این مصاحبه ها مخاطب پرسش های شما شخصیت ایفایی مهمون (متهم تحت شکنجه) هستش و این کار بیشتر برای شناخت بهتر شخصیت ایفای نقشی اون هاست و نه شخصیت حقیقی پشت اون ها، پس لطفا این موضوع رو در پرسش هاتون لحاظ کنید. از اونجایی که قراره این پرسش ها در قالب شکنجه پرسیده بشن، توصیه می شه که اون ها رو شبیه به اتهام مطرح کنید، گرچه هیچ اجباری در این خصوص نیست و حتی می‌تونن خیلی دوستانه باشند. در نهایت پرسش‌های شما در قالب یک رول که با همکاری با مهمون اون قسمت نوشته شده، پاسخ داده می شن. اضافه کنم که مهلت ارسال پرسش تا پایان وقت پنجشنبه، 17 شهریور 1401 هستش.



پاپاراتزیانه و اسکیترانه،
لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۹ جمعه ۴ شهریور ۱۴۰۱

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۶:۲۲:۴۸
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 541
آفلاین
بسمه تعالی


توجه: این مصاحبه پیش از فوت وزیر زاموژسلی ضبط گشته است.


در اتاق جادویی بازجویی به آرامی باز شد و دستی از لای آن بیرون آمد و روی دیوار شروع به خزیدن کرد. کورمالانه بالا و پایین می‌رفت و به دنبال چیزی می‌گشت.

- یافتیم!

کلید چراغ چلکی صدا کرد و اتاق روشن شد. سپس وزیر قدم به درون آن نهاد. اتاق کوچکی که یک چهارپایه وسطش بود و یک لیوان معجون راستی بی‌رنگ درون آن. وزیر چون به بالای آن رسید یک دستمال کاغذی تا شده از جیبش بیرون آورد که در حال جنبیدن بود و بدون آنکه بازش کند، درون لیوانش انداخت. کمی همش زد و بعد آن را در آورد. جلوی خودش گرفت و تای آن را باز کرد.

مغروق گشتن درون معجون راستی چون بود؟

خوب بود، قشنگ آبیاری شدم. یکم دیگه بمونم ریشه میزنم.


نامتان را مِن حیث المجموع با جزئیات فراوان بیان نمایید.

پیکت... پیکت کاملا خالی. بدون کلمه اضافه. ولی اگه وزیر لایق بدونن میتونن یه اسم جذاب بلند بالا پیشنهاد بدن که به جذابیت ذاتیم بیاد.


وزیر با خودش اندیشید شاید بتوان وی را کتجو نیز نامید، ولی چیزی نگفت.

درختتان در کجای می‌باشد؟
توی جنگل ممنوعه، دور و اطراف محل زندگی سانتورها. احدی جرئت نمیکنه نزدیکش شه، حتی خودم. تازه چراغاشم روشن گذاشتم تا وقتی نیستم دزدا نرن توش. از همه درختای اطرافشم بلند تره، عمرا بتونین پیداش کنین.


دارای میوه می‌باشید؟

خیر، بهتر از اون. برگ دارم، فتوسنتز میکنم و اینا. ریشه هم میتونم بزنم حتی.


گل می‌رویانید ز خویش؟

یه وقتایی خیلی ذوق کنم غنچه میزنم.


از زیستن درون ریش آن پیر مملوء ز فسفر گویید.
خیلی خوبه! اجاره خونه نمیخواد بدی، پول آب و برق و گاز هم نمیخواد، صاحبخونه هم بهم اعتماد کامل داره. تازه شکار هم نمیخواد بری، غذا خودش همیشه آمادست.

آقای زاموژسلی در دفترش چیزی راجع به سوءاستفاده از سالمندان نوشت.

ز اهل هافل گشتید... چه شد که گشتید؟
هافل یه صمیمیت خاصی داره که نتونستم مقاومت کنم. پروف هم معتقد بود بهتره چند تا دوست پیدا کنم. به هر حال بوتراکل به این جذابی خطرناکه تنها و بی دفاع باشه.


در وزارت ز جنابمان حمایت بنمودید، گویید چگونه و به چه نحوی تطمیعتان بنمودیم؟
شما میخواستین آه و فغان ملت رو در بیارین، منم همینطور. خواسته هامون در یک راستا بود.


آقای زاموژسلی چیزی راجع به استفاده ابزاری از خودش در دفترچه‌اش یادداشت کرد.


ز وفاداریتتان اسی کماندار می‌باشد، اسی کماندارتان کو؟
اسی کماندار؟ منظورتون نیوته؟ اون تشکیل خانواده داد کلا منو فراموش کرد. منم اومدم دوستای جدید پیدا کردم.


بر مجمع ققنوسیان وارد گشته‌اید، آنجای چه می‌کنید؟
من یه بوتراکلِ ریزه میزه م، پس توی هیچکدوم از تمیزکاری ها و آشپزی و اینا هیچ کمکی نمیتونم بکنم. اگه کار به مبارزه خیر و شر رسید، میتونم چشم یه چند تا بچه شر رو در بیارم. : biganeh:



چگونه ز اسواپ پیاز تناول می‌نمایید؟ گیاهی مگر گیاه دگر را می‌خورد؟
من معمولا سوپ پیاز نمی‌خورم. غذای من با بقیه فرق داره. ولی من چهره تک تک پیازایی که باهاشون روبرو شدم و یادمه. هر وقت مالی ویزلی میخواد سوپ پیاز درست کنه، پیازایی رو جمع میکنم که باهام بد رفتار کردن.



در کجای سرایگان محفلیّون می‌زی‌اید؟
در ریش پروف. توی شرایط بحرانی هم جیب دیگران.


در تالار اسرارمان یک پیشگویی در خصوص جنابتان موجود می‌باشد، ماهیت آن چه می‌باشد؟
پیکت یه سرمایه دار بزرگ میشه که همه درختای دنیا رو میخره و در نتیجه درختا و بوتراکل های ساکن اونها زیر دست پیکت میشن. همچنین پیکت بزرگ کم کم میوه ها رو جایگزین گیاه می‌کنه تو رژیم غذایی مردم. در این راستا از وزیر خواهش دارم قیمت سبزیجات رو ببرن بالا و اگه کسی پرسید چرا، از ضررات گیاهان بگین براشون.


آقای زاموژسلی با خودش اندیشید که «لو می‌دهد که به سازمان اسرار نفوذ بنموده و ایضا قصد ایجاد تشنج در مطعمه ملت جادویی دارد، یادمان باشد روزی به عنوان سلطان سبزی مصلوبش نماییم.» سپس برای خودش سری به تایید تکان داد.

در حد فاصل جاروی جیغ و مرلین چه چیزهایی موجود می‌باشد؟
ایمان، تقوا و عمل صالح. تعدادی هم پروفسور، تاتسویا، ایوا و پیکت.



خویش را جذاب می‌خوانید؟ ز چه روی؟ این اسم رمز نشانه کدامین عملیات بوده و قصدتان زان چیست؟ قتل، اقتال، مقاتله؟
یعنی می‌خواین بگین من جذاب ترین و خاص ترین و خفن ترین بوتراکل روی زمین نیستم؟ قصدم صرفا گفتن حقیقته.

آقای زاموژسلی سرش را به سمت بوتراکل برده و با دقت به چشمانش خیره شد، آنگاه در دفترچه یادداشتش نوشت «تحت تاثیر مواد توهم‌زا می‌باشد.»

موثرترین شکنجه بر جنابتان چیست؟
تمیزکاری. دم عید که میشه خودمو لای علفها گم و گور میکنم. آخه با این دستا چی رو میشه تمیز کرد؟!


اگر در این سرای محبوستان نماییم آیا احدی ز بهر جنابتان سندی مهیّا خواهد بنمود؟
احتمالا مامان تراکلم مجبور میشه سند درختی که تو جنگل غیر ممنوعه داریم و بذاره گرو. شما که نمی‌خواین یه بوتراکلو بی درخت کنین، میخواین؟



آقای زاموژسلی سپس چوبدستی‌اش را تکانی داد و پوشه آبی رنگی از غیب ظاهر شد و در مقابل او باز شد و معلق ماند. نگاهی به آن انداخت و سپس رو به پیکت کرد و گفت «اینان اتهامات آن پیر مملوء از فسفر می‌باشد که دامبلیت ز وی دور است.»

پیکت جان، جات راحته؟ از حیث گرما و سرما و آذوقه مشکلی نداری؟
خیلی راحته. یه خورده توی گرما اذیت میشم ولی با یه خورده هوا خوری حل میشه.



من همیشه فکر میکردم دستات یکم خطرناکه، دسته؟ ریشه س؟ نتونستم معاینه کاملی بکنم، خودت بگو چیه و ازش چه استفاده هایی میکنی.
اینا چنگاله، برای تهدید ملت و گاهی عملی کردن تهدید استفاده میشه. ولی از اونجایی که پروف خشونت رو ممنوع کرده، پیازمو باهاش خورد میکنم.


از اونجایی که استفاده از چوبدستی با مرامت سازگار نیست، وقتی که موقعیتش بشه، مردمو با چی میزنی؟
با اجازه پروف، با چنگال.


آقای زاموژسلی با خودش فکر کرد«با چه می‌زند؟ سفیدان بسیار دچار خشونت گشته و جز جنگ و نزاع نمی‌اندیشند. آخر الزمان بگشته است.»


چرا دلت برای درختای جنگل ممنوعه تنگ نمیشه و چسبیدی به ریش این پیرمرد؟
دلم که تنگ میشه، ولی جنگل ممنوعه هم جای خطرناکیه. اگه گرسنه م بشه مجبورم برم شکار ولی ریش هم امنه هم غذا آماده ست. شاید هم تونستم تا وقتی بین جادوگران زندگی میکنم، فرهنگ یه زندگی بوتراکلانه رو بهشون یاد بدم. مثل نوع تغذیه و نوع استفاده از درختا.


ایا وقتایی که نیاز به رسیدگی داری میری پیش استاد مراقبت از موجودات جادویی تا ازت مراقبت کامل به عمل بیاره؟ یا نه و هاگرید تنها گزینه ست؟
هاگرید بهترین گزینه ست. ریش داره. خیلی زیاد. تا وقتی حالم خوب شه غذا و جای خواب دارم.


آقای زاموژسلی به سرعت در دفتر یادداشتش نوشت «مالیات آذوقجات پنهان در محاسن هاگرید را نمی‌دهند.»


پیکت آرومی هستی، هیچوقت دوست نداشتی مقام و منصب خاصی داشته باشی؟
. پیکت کار داوطلبانه دوست داره. داوطلبانه درختا رو هرس کردن، داوطلبانه خونه ها رو از حشرات تمیز کردن، و داوطلبانه درآوردن چشم مهاجمان و کسایی که علیه درختا خشونت به خرج میدن.



آرزو و غایت یه پیکت چیه؟
ریشه بزنم و ریشه هامو در سراسر زمین پخش کنم و بر همه گیاهان حکومت کنم. ولی از اونجایی که این آرزوی بوتراکلای بده، آرزوی تابیدن نور عشق و دوستی بر دل همگان رو دارم.



پیکت از چی بیشتر از همه بدش میاد؟
از دارکوب! سر صبح تق تق تق میزنن توی درختای همسایه، نمیذارن آرامش داشته باشیم.


وزیر تاب دیگری به چوبدستی اش داد و این بار پوشه دیگری ظاهر شد؛ سرخ و رویش نوشته شده بود بلک بعید.

از کی رفتی توی ریش دامبلدور؟ نیوت ولت کرده یا فرار کردی؟
همونطور که قبل تر اشاره کردم، نیوت تشکیل زندگی داد و رفت پی زندگی خودش، منم رفتم پی زندگی خودم.



میگی مدرسه نمیری! اما من بررسی کردم، توی کلاس آموزش دوئل شرکت کردی! هدفت از این کار چیه؟ چه نقشه‌ای داری؟
صرفا به دلایل دفاع شخصی بود. موجود جذابی مثل من حتما بدخواه زیاد داره.


خودت گفتی که وقتی درخت مورد علاقه‌ت رو پیدا کنی، به ندرت مهاجرت می‌کنی! این یعنی دامبلدور درخته؟ نواده‌ی درخته؟ بعدا قراره درخت بشه؟
پروفمون البته چیزی از درخت کم نداره. فقط یه ذره متحرکه. شاید حتی نواده درخت ریش باشه.


چرا روی کلمه‌ی «ریزه میزه» حساسی؟ نکنه واقعا میزه‌ای؟
*چنگال هایش را تهدید آمیز به هم میزند* مردم بخاطر ریزه میزه بودنم منو دست کم میگیرن. غافل از اینکه بوتراکل نبین چه ریزه.



چرا محفل؟ خونه‌ی ریدل که قفل‌های بیشتری برای گشایش داره!
وسوسه انگیزه، ولی رهبرتون ریش نداره.


چجوری می‌میری؟ یه دمپایی بزنن روت بسه یا باید سرت رو قطع کرد؟
خشونت چرا؟ هر مسئله ای پیش اومده با گفت و گو حلش میکنیم. حقیقتش نمیدونم. نمردم تا حالا. قصد هم ندارم بمیرم فعلا.



گفتی سخت اعتماد می‌کنی! از هر گروه هاگوارتز قابل اعتمادترین و غیرقابل اعتمادترین رو نام ببر!
هافلپاف: قابل اعتماد ترین سدریکه. میتونی همه رازهاتو بهش بگی و مطمئن باشی به کسی نمیگه. فقط وسط حرفات یه خورده خر و پف می‌کنه که اونم مهم نیست.
غیر قابل اعتماد ترین هم خودمم. در ازای یه پروانه خوش خط و خال یا یه برگ خوشگل همه چیو لو میدم.
گریفندور: قابل اعتماد ترین تاتسویاست. یه سامورایی همیشه آماده!
غیر قابل اعتماد ترین ایواست. وقتی شیکمش قار و قور می‌کنه به هیچ وجه نزدیکش نشین.
خیلی با ریونکلاوی ها و اسلایترینی ها صحبت نکردم، ولی مطمئنا غیر قابل اعتماد ترین ریونی، لینیه. تنها حشره ای که تا حالا دستم بهش نرسیده.


ادامه پرسشان جنابمان...

چگونه سر ز سرزمین جادویانه بریتانیا به در آوردید؟
من توی درختم داشتم زندگیمو میکردم که نیوت منو از توی کیفش در آورد. اینجوری از اینجا سر درآوردم.


گر جنابتان را دو نیم بنموده در آب قرار دهیم دوقلوی می‌گردید؟
اگه قلمه زدن بلد باشین امکانش هست. اگه دوقلو می‌خواین که کاری نداره، برگمو میدم معجون مرکب درست کنید. خشونت چیزی جز پشیمونی نمیاره.



راجع به پنج مجدوی و ساحره به انتخاب جنابتان به علاوه پنج تای به انتخاب جنابمان هرچه می‌خواهید گویید:

آلبوس دامبلدور: بهترین صاحبخونه و رهبر ممکن.

لرد ولدمورت: نه مو، نه ریش، نه جیب؟ هیچ جا واسه زندگی یه بوتراکل ندارن. :Noch:

سوجی: شناختی ازش ندارم. اگه بذاره یه خورده با چنگالام بشکافمش میتونم شناخت عمیق پیدا کنم‌

تاتسویا موتویاما: خیلی خیلی قابل اعتماده. همیشه هم تو هرس کردن درختا با کاتاناش بهم کمک می‌کنه.

الکساندرا ایوانوا: همیشه احساس میکنم یه "چقد خوشمزه به نظر میرسی" خاصی تو چشماش میبینم.


آقای زاموژسلی منتظر پنج جادوگر یا ساحره به انتخاب خود پیکت ماند ولی ظاهرا خبری نبود...

معجونیدگی چگونه بود؟
بستگی داره چقدر از حرفام پخش بشه.


پیامی بهر دگر اشخاصی که بر این سرای وارد خواهند شد دارید؟
تا ته سر بکشید، رازهاتون برملا شه، تو دردسر بیفتین بخندیم.



کدامین شخص را ز باب معجون خوران معرفی می‌نمایید؟
پروفمون رو بیارین. خیلی چیزا هست که می‌خوام ازش بپرسم.



پرسشی که نمی‌خواستید ز جنابتان بپرسیم را پرسش نموده و پاسخش گویید. (معجون راستی)
چه سوالی میخوای از شخص وزیر بپرسی ولی به دلایل امنیتی نمیتونی؟ چیزه... دنگ خوردنیه؟







* متهم بعدی به زودی معرفی خواهد شد...


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۱:۱۹ جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۶:۲۲:۴۸
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 541
آفلاین




« پایان مهلت مطرح نمودن اتهامات، گزارش آن به زودی در این مکان قرار خواهد گرفت. »


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱

اسلیترین، مرگخواران

دوریا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۵ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۲۷:۳۵
از جنگل بایر افکار
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
گردانندگان سایت
ناظر انجمن
مترجم
پیام: 305
آفلاین
پیکت!
خیلی مشکوکی!

1. از کی رفتی توی ریش دامبلدور؟ نیوت ولت کرده یا فرار کردی؟

2. میگی مدرسه نمیری! اما من بررسی کردم، توی کلاس آموزش دوئل شرکت کردی! هدفت از این کار چیه؟ چه نقشه‌ای داری؟

3. خودت گفتی که وقتی درخت مورد علاقه‌ت رو پیدا کنی، به ندرت مهاجرت می‌کنی! این یعنی دامبلدور درخته؟ نواده‌ی درخته؟ بعدا قراره درخت بشه؟

4. چرا روی کلمه‌ی «ریزه میزه» حساسی؟ نکنه واقعا میزه‌ای؟

5. چرا محفل؟ خونه‌ی ریدل که قفل‌های بیشتری برای گشایش داره!

6. چجوری می‌میری؟ یه دمپایی بزنن روت بسه یا باید سرت رو قطع کرد؟

7. گفتی سخت اعتماد می‌کنی! از هر گروه هاگوارتز قابل اعتمادترین و غیرقابل اعتمادترین رو نام ببر!

به احترام ارباب و علاقه‌شون به عدد 7 به همین تعداد قناعت می‌کنم



Tranquil Departure
,Out beyond ideas of wrongdoing and rightdoing
.there is a field. I’ll meet you there
*
.I believe in poems as I do in haunted houses
.We say, someone must have died here
*
You are NOT the main character in everybody's story
*
Il n'existe rien de constant si ce n'est le changement
*
Light is easy to love
Show me your darkness


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۶:۰۶ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱

گریفیندور، محفل ققنوس

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۷ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۱
آخرین ورود:
۲۳:۲۳:۲۴ دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲
از دفتر کله اژدری
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
محفل ققنوس
گریفیندور
ناظر انجمن
پیام: 73
آفلاین
عه این که مستاجر پیکت خودمونه!
من بهش اعتماد کامل دارم، ولی شاید اطلاعات کامل داشته باشم هم بد نباشه.

۱-پیکت جان، جات راحته؟ از حیث گرما و سرما و آذوقه مشکلی نداری؟

۲-من همیشه فکر میکردم دستات یکم خطرناکه، دسته؟ ریشه س؟ نتونستم معاینه کاملی بکنم، خودت بگو چیه و ازش چه استفاده هایی میکنی.

۳-از اونجایی که استفاده از چوبدستی با مرامت سازگار نیست، وقتی که موقعیتش بشه، مردمو با چی میزنی؟

۴- چرا دلت برای درختای جنگل ممنوعه تنگ نمیشه و چسبیدی به ریش این پیرمرد؟

۵-ایا وقتایی که نیاز به رسیدگی داری میری پیش استاد مراقبت از موجودات جادویی تا ازت مراقبت کامل به عمل بیاره؟ یا نه و هاگرید تنها گزینه ست؟

۶-پیکت آرومی هستی، هیچوقت دوست نداشتی مقام و منصب خاصی داشته باشی؟

۷-آرزو و غایت یه پیکت چیه؟

۸-پیکت از چی بیشتر از همه بدش میاد؟

۸تا پرسیدم که تام به یاد هورکراکس هشتمش بیفته.
لوموس و مرلین حافظتون.



پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ جمعه ۲۱ مرداد ۱۴۰۱

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۶:۲۲:۴۸
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 541
آفلاین
بسمه تعالی







معجون هفته پیشمان ته گرفت. دگر نوبه معجونی پختیم و متهم این نوبه را نیز از برای مجدوییان آوردیم تا بر وی اتهامات ناروای خویش را نسبت داده و کیفور گردند. محبوس این هفته موجودی کوچک و نحیف که اطمینان مداریم زرد یا نارنجی می‌باشند لیک دارای بروگ بوده و در ریش‌نشین دامبلدور سکونت گزیده است. بیایید و هرآنچه تمایل دارید از پیکت بیرون کشید.


تصویر کوچک شده



توضیحات دنگ و دینگی:
دقت کنید که در این مصاحبه ها مخاطب پرسش های شما شخصیت ایفایی مهمون (متهم تحت شکنجه) هستش و این کار بیشتر برای شناخت بهتر شخصیت ایفای نقشی اون هاست و نه شخصیت حقیقی پشت اون ها، پس لطفا این موضوع رو در پرسش هاتون لحاظ کنید. از اونجایی که قراره این پرسش ها در قالب شکنجه پرسیده بشن، توصیه می شه که اون ها رو شبیه به اتهام مطرح کنید، گرچه هیچ اجباری در این خصوص نیست و حتی می‌تونن خیلی دوستانه باشند. در نهایت پرسش‌های شما در قالب یک رول که با همکاری با مهمون اون قسمت نوشته شده، پاسخ داده می شن. اضافه کنم که مهلت ارسال پرسش تا پایان وقت پنجشنبه، 27 مرداد 1401 هستش.




خوران و پزان،
لادیسلاو پاتریوشا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.