ساعت 10 شب! برنامه ی رادیویی راهی به سوی چیز!

دن درن درن درن درن درن درن! ( افکت حماسی آغاز یک برنامه ی پرطرفدار رادیویی )

- بله شنوندگان عزیز. امروز من، ویلبرت اسلینکرد مفتخرم که با وزیر سحر جادو، آقای مورفین گانت، صحبتی داشته باشم.

دن درن درن درن درن درن درن!

- خب! جناب وزیر این درسته که شما درخواست ریاست زندان آزکابان را داشتید؟

- البته! این وینشت کراب بوژبوژی که به ژور وارد آژکابان میشه! اشلا نمیاد این بوژبوژی!

- بله، این که شما این موضوع رو در جلسه ی ویزنگاموت مطرح کردید و ایوان روزیه هم این موضوع رو مورد برسی قرار دادند درسته؟

- ببین ویلبرت، توی اون جلشه همه درباره ی این دامبلدور بوژبوژی صحبت می کردند. این ایوان هم گفتش که وژیر نظر شما درباره ی دامبلدور چیه، من هم گفتم آژکابان! ایوان اشکلت هم گفت پش بیا ریاشتش رو به عهده بگیر، من هم گفتم باشه!

- ممنونم از این جواب بسیار خوب و کامل. امروز در برنامه ی راهی به سوی چیز بخش سوال مردم رو داریم که برای اولین بار است که این بخش برای این برنامه استفاده می شود.
این بخش را با هم می شنویم و برمیگردیم.

دن درن درن درن درن درن درن!

- خب، نظر شما درباره ی وزیر گانت چیه؟ سوالی در ذهن شما است که بخواهید از شخص وزیر بپرسید؟

- بله! درسته که وزیر لهجه داره؟ یعنی به جای حرف « س » حرف « ش » را تلفظ می کنه؟

- خب این سوال شما ثبت شد و در برنامه ی امشب پخش خواهد شد!

دن درن درن درن درن درن درن!

- آقای گانت، سوال این آقا رو شنیدید؟ اگه می شود جواب بدهید. شما لهجه دارید!

- من لهجه دارم ویلی! من، فرق بین دو حرف « س » و « ش » رو تشخیص نمی دم. من به « ز » میگم « ژ » ! ویلبرت! من! من! من؟

- جناب وزیر آروم باشید لطفا! :worry:

- چی؟ من؟ بدهم آن پدر پدر پدر سوخته اش را در بیاورند!
بدهم آن « س » را در حلقش فرو کنند!
بدهم آن دوربین جادویی را در حلقش بکنند!
بدهم آن جام آتش، مدال اسلیترین، کلاه وزارت را در لحقش فرو ببرند!

- وزیر آروم باشید لطفا! وقت برنامه رو اتمام است، فعلا بدرود! :worry:

دینگ دینگ دیـــــــــــــــنگ!
ساعت 10 شب! اینجا وزارتخانه است؛ صدای دولت آزادی و پرواز!

دن درن درن درن درن درن درن! (افکت حماسی آغاز یک برنامه ی پرطرفدار رادیویی)

راهی به سوی چیز!

سلام شنوندگان عزیز
من ویلبرت اسلینکرد؛ مجری، خبرنگار و کارشناس رسانه، امشب هم با برنامه ای دیگر از سری برنامه های پرطرفدار راهی به سوی چیز در خدمت شما هستم.

موضوع امشب برنامه پیرامون مسائل محفل ققنوس و در واقع بنیانگذار و رییس اصلی این تشکیلات یعنی آلبوس دامبلدوره.

مهمان ویژه ی استودیو ایوان روزیه؛ رییس شورای ویزنگاموته. همچنین گفتگوی شومینه ای خواهیم داشت با برخی از سران یا نمایندگان گروه ها. با ما همراه باشید و برامون پاترونوس بفرستید. مچکرم.

دن درن درن درن درن درن درن! (همان افکت کذایی!)

- خب ایوان! خیلی خوش اومدی به برنامه ی من. به عنوان اولین سوال میشه بگی دامبلدور کجاست؟
- تو قبرش!
- به عنوان سوال دوم، آیا شایعات انتخاب دامبلدور جدید حقیقت داره؟
- اممممم... مشخص نیست. فعلا همونطور که خودتم گفتی در حد یه شایعه اس.
- بسیارخب. فرض می کنیم این شایعه حقیقت داشته باشه و دامبلدور جدید انتخاب شه. آیا می تونه دووم بیاره یا باز هم اعضای محفل باید بعد از مدت کوتاهی به دنبال سفارش سنگ قبر سپید و تدارک خرما و حلوا باشن؟ هه هه هه هه!
- هه هه هه هه!... نمی دونم... هه هه هه هه!
- خب دیگه بسه. رو آب بخندی. شنوندگان عزیز! بریم یه گزارش مردمی بشنویم و برگردیم.

دن درن درن درن درن درن درن! (ایضاً!)

- سلام دوست محفلی من!
- سلام. اهوه اهوه اهوه!(افکت سرفه)
- دوست عزیز. حتما شنیدی که قراره یه دامبلدور جدید برای محفل انتخاب کنن. توقع تو به عنوان یه محفلی از دامبلدور چیه؟
- برو عمو. برو بذار به درد خودمون بمیریم... اهوه اهوه اهوه!... وقتای دیگه که سراغی از ما نمی گیرین. فقط موقع انتخابات که میشه یاد محفلی بدبخت می افتین؟! برو عمو...

- سلام خانم. محفلی هستین؟
- بله!
- چه توقعی از دامبلدور جدید دارین؟
- مگه قراره دامبلدور جدید بیاد؟
- بله. یه سری شایعاتی هست.
- ای وای!... خاک عالم به سرمون شد!... مرد! کجایی؟... جمع کن بریم. میخوان دامبلدور جدید بیارن. الانه که بنیاد خانوادمون به باد بره... ای خدا. آخه ما چه گناهی کردیم که بچه هامون باید تو جامعه ی فاسد رشد کنن؟!... الهی ریشه ی ظالم کنده بشه!... الهی جز جگر بزنن اونایی که جوونای مردمو فاسد می کنن... از یه ور اسمشو نبر ظالم! بـــــوق!... از یه ور وزیر معتاد قاچاقچی! بــــــــوق!... حالا هم دامبلدور مفسد فی الارض!... اصن ما این زندگی رو نخواستیم... همین امشب با اولین رمزتاز می ریم کنیا! بچه هامون خوراک شیرا بشن بهتره تا تو جامعه ی فاسد رشد کنن! برو اونور آقا!... مرد! کجایی پس؟! بجنب دیگه!...

- سلام دوست عزیز توقع شما از دامبلدور جدید چیه؟
- زودتر بره بمیره.

- سلام دوست من. توقع شما از دامبلدور جدید چیه؟
- آقا گرونیه! گرونی! پدر مردمو درآوردن!... من صبح تا شب با یه پاک جاروی قراضه تو خط کینگزکراس-دیاگون مسافرکشی می کنم. بیا از من بپرس چه خبره تو این مملکت!... بابا. مردم به نون شبشون محتاجن. ادارات فاسدن... جوونا فاسدن... وزیر بـــــوق! فاسده... مدیر فاسده... بیاد یه فکری بکشه. این جوونا رو بفرستن سر کار. آمار ازدواج اومده پایین، طلاق رفته بالا! رشد اقتصادی اومده پایین، تورم رفته بالا! قیمت چیز اومده پایین، قیمت کتاب رفته بالا!... بیا اینجا رو ببین... ببین... الان 6 ماهه اومدن جلوی خونه ی ما رو کندن که کابل جادویی شبکه شومینه بذارن. هنوز که هنوزه نه کابل گذاشتن نه هیچی. من یه وام از گرینگاتز خواستم هی امروز و فردا می کنن... صب کن بینم این پاترونوسه چی میگه... ها؟ چی؟ با درخواست وامم موافقت شده؟ پول تو حسابه؟!... هوررررررررررااااااااا!... بعله آقا. اصن ما بهترین مسئولانو داریم. خیلی دستشون درد نکنه. خیلی خوب کار می کنن. من نمی دونم چرا این جوونای ما اینقد تنبل تن پرور فاسد شدن؟ خب برین وام بگیرین کار کنین... دامبلدورم بیاد ما دوسش داریم، کمکش هم می کنیم که ایشالا این کلیدای گم شده پیدا شه و دیگه تاپیک قفل شده نداشته باشیم. با اجازتون من برم گرینگاتز کار دارم. خیلی ممنون.

دن درن درن درن درن درن درن! (بعله!)

- بله شنوندگان عزیز. گزارش های مردمی رو شنیدیم. تماس شومینه ایمون با بلاتریکس لسترنج از خانه ی ریدل برقرار شده. سلام بلا. موضع خانه ی ریدل در قبال این مساله چیه؟
- سلام ویلبرت. مساله اینجاست که محفلیا هنوز نفهمیدن شخصیت دامبلدور فقط ویژه ی اربابه و کسی غیر از ایشون حق نداره دامبلدور بشه.
- امممم... خیلی جالب شد. میشه بگی این یعنی چی بلا؟ بیش تر توضیح بده لطفا. یعنی چی که لردسیاه باید دامبلدور بشه.
- خیلی ساده است! ببینید... شما تا حالا چندتا دامبلدور عوض کردین؟ 5تا؟ 10تا؟ 20تا؟ در طول این مدت چندتا ارباب عوض شده؟ هیچی! دلیلش مشخصه. شخصیت دامبلدور نفرین شده اس. هیشکی نمی تونه توش دووم بیاره چون توسط یه جادوگر سیاه قدرتمند نفرین شده که البته نفرینشم خیلی شبیه نفرین کرسی تدریس دفاع در برابر جادوی سیاه هاگوارتزه که هر سال سر یه استادو می خورد.
- پس... یعنی... تنها راه حل اینه که...
- شخصیت دامبلدور رو بدن به ارباب لرد سیاه!
- بعد شخصیت لرد رو بدن به کی؟
- اشتباه نکن ویلی! ارباب با حفظ تمامی سمت ها، التفات مختصری هم به شخصیت ریش دراز خواهند داشت.
- هومممم! عجب... بسیار خب. ممنونم بلا و ایوان. برنامه ی امشب ما همینجا به پایان می رسه. تا شبی دیگر و راهی به سوی چیزی دیگر زنده باد تابستان!

با درود

سلام بر تمامی افرادی که در وزارت خانه و رادیو وزارت فعالیت می کنند.

من ، ویلبرت اسلینکرد ، نویسنده ی کتاب های درسی هستم.
حال از طرف رییس وزارت سحر و جادو آقای مورفین گانت برگزیده شدم تا از داخل بخش های وزارت خانه (از قبیل:کارگاهان ، بخش ارتباط با وزیر و ...) اطلاعاتی کسب کنم و در خبرگزاری های مختلف(مثل رادیو وزارت)به اطلاع همه ی دوستداران برسانم.

نقل قول:

با درود

سلام بر تمامی افرادی که در وزارت خانه و رادیو وزارت فعالیت می کنند.

من ، ویلبرت اسلینکرد ، نویسنده ی کتاب های درسی هستم.
حال از طرف رییس وزارت سحر و جادو آقای مورفین گانت برگزیده شدم تا از داخل بخش های وزارت خانه (از قبیل:کارگاهان ، بخش ارتباط با وزیر و ...) اطلاعاتی کسب کنم و در خبرگزاری های مختلف(مثل رادیو وزارت)به اطلاع همه ی دوستداران برسانم.

سلام بر تمامی شنوندگان عزیز...

و با درود فراوان به آقای مورفین گانت،وزیر گرانقدر و بزرگوار وزارت سحر و جادو.

امروز ما جمع شدیم تا با یکی از نویسندگان بزرگ این جامعه ی جادویی آشنا شویم...آقای ویلبرت اسلینکرد.

-سلام بر شما آقای اسلینکرد...من لی مارتینز گزارشگر بخش گفتگوی هفته هستم.

-با درود خدمت همه ی همکاران عزیز و شنوندگان محترم...خب لی جان...می تونی شروع کنی.

-بله ، البته که شروع می کنیم.ما توی صفحه ی رادیو وزارت درباره ی این گزارش گفته بودیم و جادوگر ها هم از اون استقبال کردند.سوالات اول رو مردم از شما پرسیدن.

سوال اول:چرا شما کتاب "نظریه دفاع در برابر جادوی سیاه"را نوشتید؟

-خب در پاسخ به دوست عزیزمون باید بگم که من این کتاب رو برخلاف خواسته ی خودم به اجبار توسط وزارت سحر و جادو نوشتم.به نظر خودم...کتاب واقعا مزخرفیه!!

-ممنون از پاسخ کامل شما.میریم سراغ سوال بعدی.
میشه مشخص کنید که کتاب جادو در برابر جادوی شما کی به بازار میاد؟

-سوال جالبی بود.من فکر می کنم تا سال بعدی آماده میشه...ولی نسخه های کامل نشده اون تا چند ماه آینده به بازار میاد.

-سوال بعدی:شما متولد کجا هستید و در حال حاضر کجا زندگی می کنید؟

-من متولد پاریس هستم و هم اکنون در لندن زندگی می کنم.

-ببخشید یک سوال برای من به وجود اومده...شما که در سال 2012 به عنوان برترین نویسنده کتاب های درسی انتخاب شدید ، برای چه به انجمن نویسنده ی بزرگ ملحق نشدید؟

-جالبه بدونید که اون ها من رو به عنوان نویسنده قبول ندارند و می گویند که تو یک داستان نویس بیش نیستی...ولی من با نوشتن کتاب"زیر یک شهر کوچک"که اثری جاودانه نبود و توسط ولدمورت سوزانده شد مرا بد نام کردند.

-ببخشید...چرا کتاب شما سوزانده شد؟؟؟

-چون من در اون کتاب واقعیت های جادوی سیاه از زمان سلازار اسلیترین تا ولدمورت را به تصویر کشیده بودم و چون کتابم به جز اندکی از دوستانم خوانده نشد...انجمن نویسنده ی بزرگ هم از این واقعیت که کتابم وجود داشته چشم پوشی کردند.

خوب دوستان،من لی مارتینز هستم و تا دقایقی دیگر با آقای ویلبرت اسلینکرد به آنتن بر خواهیم گشت.



با سلامی دیگر . به دلیل کمبود وقت،سریع به سراغ سولات شما می رویم.

سوال:شما با دلوروس آمبریج چه نسبتی دارید؟

-من...یعنی اسلینکرد با آمبریج.خیر من با او نسبتی ندارم.

-آخرین سوال:چوب جادوی شما؟

-بله ، بیست و شش سانتی متر و از چوب درخت سرخ و هستش هم از ریسه ی قلب اژدهاست.

-خب، تا برنامه دیگری از رادیو وزارت....خداحافظ.

-بدرود.

بیانیه ی شماره ی چهار

درود بر غیرتتان ای ملت غیور پرور!
آفرین بر گام های استوارتان!
بار دیگر حماسه ای بزرگ آفریدید با حضور سبزتان!
زنده باد جادوگران!
زنده باد ساحرگان!
زنده باد تابستان!

اینجانب مورفین گانت فرزند ماروولو و نواده ی اسلیترین کبیر و دایی لرد سیاه قدرقدرت قوی شوکت، به عنوان وزیر سحر و جادوی منتخب مراتب تشکر خود را از گروه ها و دسته جات ذیل اعلام می دارم؛

در مرحله ی اول لازم می دانم از مسئولین برگزار کننده ی انتخابات بخصوص دلوروس جین آمبریج که الحق و والانصاف سنگ تمام گذاشت تشکر ویژه نمایم. قطعا و یقینا دشمنان اگر ذره ای انصاف داشته باشند اعتراف خواهند کرد که شورای مدیران دموکراتیک ترین انتخابات دنیا را برگزار کرد.
همچنین تشکر می کنم از آنتونین دالاهوف و آماندا بروکل هرست که به عنوان خدمات رسانه ی ملی فرصت برابر تبلیغات را در اختیار تمامی نامزدهای این دوره قرار داده و زحمت برگزاری مصاحبه ها را بر عهده گرفتند.

در مرحله ی دوم تشکر می کنم از تمامی ساحرگان و جادوگرانی که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم در دوران تبلیغات حمایت خود را از بنده اعلام نمودند و آنان که در پایان، خسته از فضای خفقان و دیکتاتوری و در پی رسیدن به آزادی و پرواز به این بنده ی حقیر اعتماد کرده و آرای خود را به نام مورفین به صندوق ها ریختند.
امید دارم که پس از به جا آوردن مراسم تحلیف و در اختیار گرفتن رسمی وزارتخانه بتوانم با ایجاد فضای آزادی و پرواز و مورفینیسم مطلق به نحو احسن پاسخگوی این اعتماد باشم.

در مرحله ی سوم مراتب قدردانی خود را از سایر نامزدهای این دوره، چه آنها که تا آخر ماندند و چه آنها که رفتند، اعلام می دارم و هم اکنون با به پایان رسیدن دوران رقابت ها دست رفاقت ناباب خود را به سوی تک تک آن ها دراز کرده و مشتاقانه در انتظار شنیدن برنامه ها، پیشنهادها و رهنمودهای این عزیزان می باشم.

و در پایان تشکر می کنم از تمامی ملت جادوگران؛ چه آنها که به بنده رای دادند و چه آنهایی که به بنده رای ندادند. متشکرم از همه ی آنها که در دوره ی تبلیغات نامزد و مسئول نبودند، اما با فعالیت های انتخاباتی خود تنور انتخابات را گرم کردند و اعلام می دارم؛ اکنون بنده وزیر سحر و جادوی همه ی ملت جادوگرانم، نه وزیر یک باند یا گروه خاص. امیدوارم در پایان دوره ی اینجانب 75 میلیون مشتری دائم... ببخشید... 75 میلیون ملت آزاد و پرنده و به مورفینیسم مطلق رسیده در جامعه داشته باشیم.

وزیر سحر و جادوی منتخب
مورفین گانت

-شنوندگان گرامی رادیو وزارت،امروز از یکی دیگر از کاندیدهای برای آشنایی بیشتر دعوت کردیم. مهمون امشبمون دوشیزه اما دابز هستن.قبل از شروع اجازه بدین یادوری کنم فقط 3 دقیقه وقت دارین.
-3 دقیق!!!! . . . چرا 3 دقیقه؟ ... شما قرارداد بستین با این 3 دقیقه؟
-یه لحظه من این کرنومتر رو بزنم. . . خب شروع کنیم.
دوشیزه دابز هدفتون از ثبت نام در انتخابات وزارت سحر و جادو چیست؟
-بنده همان طور که قبلا ذکر کردم. از اهداف اصلیم ایجاد رقابت های بیشتر بین چهار گروه اسلیترین، گریفیندور ، هافلپاف و ریونکلاو هست!
وجود رقابت های بیشتر به تبعیت موجب افزایش فعالیت های گروه ها میشود و . . .
-اهمم . . . میشه یکم درباره ی این هدفتون توضیح بدین؟ یعنی "به اجرا درآوردن تز دکترای خود با عنوان، چگونه پختن ثروتمندان جهت رفع گرسنگی افراد زیر خط فقر و کم دذآمد باعث جلوگیری از قحطی شویم" ؟ یعنی واقعا میخواین همچین کاری کنین؟
-شما از اقشار ثروتمندین؟
-خیر!
-فرقی نداره شما از الان خودتون رو پخته شده بدونین....
- :worry: ...ببخشید منظورتون از ثروتمندان، جدتون سالازار اسلیترین و الرد ولدمورت نیستن؟ یا اقوام اصیلتون کهه ثروتمند هم هستن؟
-منظورم از ثروتمندان، آن عده از ثروتمندان هستن که اوموالشان توسط گروهی زورگو، پر طمع ، خشن و ... (نام این گروه برای جلوگیری از تبلیغ حذب خاصی آورده نمیشود) تصاحب میشه و بود نبودشون در جامعه فرقی به حال ما نداره، جز افزایش روز به روز گرسنگی و فقرو ....
-میشه یه سوال دیگه ازتون بپرسم؟
-راحت باش! آخرین حرفاتو بزن!
-شباهت آشپزی و وزارت چیه؟
-یه لحظه من یه پاترونوس درست کنم. . . اکسپکتوپاترونام . . . آیلین اون چرخ گوشت بزرگه رو راه بنداز برای شام دارم گوشت میارم.. . بله داشتم میگفتم، شباهت وزارت و آشپزی...
در نظر داشته باشی جادوگر یا ساحره ای که قوی بودن رقباش مانع از حضورش در عرصه ی انتخابات میشه، مثل همان آشپز کهنه کاری میمونه از ترکیب طمع های وختلف ابا داره و از خودش شجاعت به خرج نمیده...
و شباهت بعدی
آتیش خطرناکه ! و باید ازکسانی که میخوان مانع از شکوفایی استعداد های نسل جوان بشن، آتیش به پا میکنن ترسید. ولی اگر آشپز، آشپز زبردستی باشه، و بلد باشه که چه طوری این آتیش رو مهار کنه و برپاکننده ی آن رو توش کباب کنه، اون موقع هست که میتوان گفت دود آتیش تو چشم خودش رفته.
-حرف دیگه ای دارین؟
-شما حرف دیگه ای ندارین؟
-نه!
-پس شما رو به صرف یک لیوان نوشیدنی به خونم دعوت میکنم!
-امم ...اِ ... امم ... تا مصاحبه ای دیگر با کاندیدی دیگر، شب خوش ... و البته به امید دیدار دیگر!
-عیب نداره...آرزو بر جوان عیب نیست. امید داشته باش!

توی ای “Menu” کجایـــــــــــــــی ؟
که رخ نمی نمایـــــــــــی
از آن بهــــــشت پنهــــــــــــــــــان
دری نمی گشـــــایـــــــــــــــــی

خشششش فششش.... !ده دره ده ه ه ه ! ده ده ره ده ده ره ه ه دهـــــــــــــــــــــه !
شنوندگان عزیز رادیو وزارت...من کوری جاسم الدین ممد جکسونی در خمدت شما هستم با مهم ترین اخبار نیم روزی انتخابات.

توجه شما را به آخرین خبر مهم انتخاباتی جلب می کنم.

روز گذشته، یک روز زودتر از موعد مقرر نام نویسی از کاندیداهای وزارت سحر و جادو پایان یافت. پروفسور دلوروس جین آمبریج ، مسئول نام نویسی از کاندیداها در اطلاعیه ای از درخواست های مکرر ملت شریف جادوگران مبنی بر زودتر برگزار شدن انتخابات خبر داد لذا در اقدام خودسرانه یک روز زودتر از موعد مقرر به نام نویسی خاتمه داد. به منظور اطلاعات بیشتری هم اکنون پروفسور آمبریج را روی خط داریم... سلام عرض می کنم بانو آمبریج...

«من هم شب بخیر میگم به شنوندگان عزیز رادیو وزارت ! همه مولکول هایم در خدمتتون ! :pretty: »

«البته الان ظهر هستش بانو آمبریج ! ظهر شما هم بخیر...بانو عرض کنم که...»

«آآآو ! من عذرخواهی می کنم از همه شنوندگان عزیز. یک لحظه گوشی خدمتتون ! ...مشت غلام. هوی مشتی... پتو رو بکش کنار از رو سرم. خودتم برو کنار...له شدم. دستم به گوشی بنده. زود باش. اووه. فکر کردم شبه. نگو ظهره...بی خاصیت. ..اهم...الووو...؟ الوو صدامو دارید؟! »

«بله بله ! داریم صداتون رو بانو..ارتباط برقراره هنوز...»

«من عذرخواهی میکنم از شما و شنوندگان. یه وقت فکر بد نکنیدا ! مشت غلام اسم سگمه. عادت داره پتو رو بکشه روی سرم. بله...چی می فرمودید آقای مجری؟! »

«چرا یک روز زودتر از موعد به نام نویسی خاتمه دادین؟ جالب اینه که یک عدد عمامه از شورای زوپس خودتون یهو اومده و جلوی اون همه جادوگر و ساحره ها گفت که درست وقتی که اومد اسم بنویسه شما مرکز نام نویسی رو تعطیل کردید و با صدها کیلو پرونده ضخیم نامزدها وزارت رو به مقصد Admin Menu ترک کردید.»

«من فقط و فقط یه خاطر درخواست های مردم شریف جادوگر زمان بندی انتخابات رو تغییر دادم. شما چندان به شایعات دامن نزنید. اینها جودهی های توخالی هستش که مخالفان این سیستم و انتخابات بسیار بسیار پاک و معطر دارن پخش میکنن. کجای دنیا انتخاباتی به این پاکی دیدی شما؟ خودم به شخصه پاچه...ئم..پاچه که نه...آمبریج بودم...ئم...خودم به شخصه جوراب شلواری هام رو بالا زدم و رفتن داخل وان حموم و قشنگ صندوق های پلاستیکی جمع آوری آراء رو له کردم با پاهام که آبش گرفته بشه و از دوره قبل رای داخلش نمونده باشه. بعد جهت استواریشون از یک بخاری ماگلی بسیار مدرنی به نام "سشوار" استفاده کردم. بعد هم با شامپوی بسیار مقوی و تطهیر کننده "ایوان" شستمشون. دیگه چطور این تهمت ها میتونن جون بگیرن من نمیدونم واقعا. شاید به لطف جو سازی های رسانه ای شماها...»

«نه نه بانو ! منظور ما این نیست. اشتباه برداشت کردید. منظور ما اینه که جلوی شانس اقشار مختلف گرفته شده برای نام نویسی. گرچه اون عمامه خودش از قشر زوپس نشینان هستش اما خب ممکن بود بخواد تفکرش این سری متفاوت و مردمی باشه. شانس ازش گرفته شد. شاهدان زیادی این موضوع رو تایید کردن. از جمله مورفین گانت یکی از نامزدها که در حوالی ساختمان وزارت همون لحظه مشغول کاسبی پاک و فرح بخش بود. از دیروز تا حالا اصحاب ناموسی و بی ناموسی هم همشون صدها هزار روایت و حدیث ذکر کردن که این موضوع تمایل حضور عمامه رو تایید میکنه که نسل به نسل از دیروز منقل هم شدن. »

«عجیبه که یک روزه صدها حدیث و روایت برای یک موضوع کذایی مکتوب میشه و در همین 24 ساعت هم نسل به نسل سینه به سینه و فلان به فلان منتقل میشه ! چقدر زاد و ولد های جادویی زیاد شده واقعا ! دوره حاملگی های ساحره های عزیزمون هم طبق آمار اداره آمار وزارت از 9 ماه ماگلی به سه ساعت جادویی تغییر کرده پس ! صد رحمت به اجنبه ها ! به اونها تهمت زاد و ولد مثل سوسک میزدیم تا این اواخر ! جامعه جادوگران را چه شده؟ خرافه پرستی؟ زود باوری؟ بنده سر نظر خودم هست و حرف بیشتری ندارم. اینها جو سازی های دروغینی هستن که میخوان به این انتخابات پاک تر از دستمال های کارخانه دستمال سازی اسکابرز تهمت بزنن. »

«بانو آمبریج ! تایید صلاحیت نامزدها چطور پیش میره؟ اخباری از تایید صلاحیت ها دارید برامون؟ چند نفر کاندیدای تایید صلاحیت شده در این دوره از انتخابات خواهیم داشت ؟»

«تایید صلاحیت ها در حد بنز پیش رفتن و تموم شدن و الان داریم پرونده های نامزدها رو بازبینی نهایی می کنیم که زبونم لال ،مرلینی نکرده، لکه های ننگی مثل "عدم اعتقاد به زوپس و ناجی کبیر آن" در اونها پیدا نکنیم. نمیتونم آمار دقیق بدم. اما قطعاً تعداد کاندیداهای تایید صلاحیت شده سه رقمی نخواهد شد. این رو بهتون اطمینان میدم. »

«بانو. انتظار دارید کاندیداهایی که تایید صلاحیت نمیشن چه رفتاری داشته باشن؟»

«بنده انتظار دارم در درجه اول تمکین کنن. اگه بخوان شلوغ بازی در بیارن باید بگم بهتره به اطرافشون نگاه کنن. نیروهای شریف امنیتی آماده برقراری آرامش پس از اعلام نتایج تایید صلاحیت ها هستن. پس خواهشاً در درجه اول از گفتن گل واژه های فراوان علیه "شورای عالی آسمانی الهی زوپس" خودداری کنند. پیشنهاد میشه جهت تفکر عمیق اون لحظه به مرلینگاه برن.بعد از اونکه آرامششون رو در خلوت مرلینگاه بدست آوردند، میتونن از طریق شورای عالی ویزنگاموت اعتراض خودشون رو اعلام کنن تا شورای زوپس مجدداً بررسی هاش رو انجام بده و اگه تغییری انجام شد اون رو اعلام میکنه. اگه این فرآیندها هم جواب نداد هم در مرحله آخر حکم اعلیحضرت آتشفشان یگانه منجی زوپس براشون باقی می مونه که برای این موضوع باید خیلی تلاش کنن و جغد بفرستن به حضرت ایشان. اگر شانس بیارن شاید به مدد حکم ایشان بتونن به صحنه پرشور و پاک انتخابات برگردن. ببخشید. من از شنوندگان عزیز و شما مجری هویج عذرخواهی میکنم. باید برم مرلینگاه. من کلا بعد سخنرانی های طولانی جو گیر میشم. خدافس. بیــــب بیب بیب بیب بیب... »

شنوندگان عزیز لطفا به ادامه اخبار توجه فرمایید...

...سلام شنوندگان عزیز!
ما در مقابل ساختمان مدیران و در کمپین دعوت از پرفسور کوییرل برای شرکت در انتخابات هستیم. ازدحام جمعیت پرشور و علاقه مندان پرفسور کوییرل بسیار بسیار بالاست و شعارهای یکپارچه ی جمعیت در حمایت از حضور ایشون یک لحظه قطع نمیشه. بشنوید:

پرفسور کوییرلِ پاینده/وزیر جادوی آینده
پرفسور کوییرلِ پاینده/وزیر جادوی آینده

من اینجا جوانانی رو می بینم که با در دست داشتن پلاکاردها و پارچه نوشته های گوناگون از مدیر محبوبشون درخواست شرکت در انتخابات رو دارن. از جملاتی که بر روی این پارچه ها نوشته شده می تونم به این موارد اشاره کنم:

کوییرل! بگو بسم الله، برویم...
کوییرل! وزیر شو و اعتدال را به جامعه بازگردان!
کوییرل بیا تا با تو به تابستان سلامی دوباره کنیم!
کویی! رای ما تویی!

من، بچه هایی رو می بینم که با پرتاب سیر به ساختمان مدیران سعی در وسوسه کردن کوییرل برای خروج از ساختمان دارند و همچنین افرادی که با بستن عمامه ها و مچ بندهای بنفش به صورت گروهی سرود می خونن.

شنوندگان عزیز!
شور و شوقی که بر جمعیت حاکمه قابل وصف نیست. شاید باورتون نشه اما من اینجا حتی برخی از کاندیداها رو می بینم که نه تنها از این کمپین حمایت می کنن بلکه خودشون جزو راه اندازان این کمپین هستن. آقای مورفین گانت یکی از این افرادن. جناب گانت! هدف شما از این کار چیه؟

- بله. خیلی ممنونم از خبرنگار محترم که این سوال رو پرسیدن و این فرصت رو در اختیار بنده قرار دادن تا نظراتم رو بیان کنم. ما کمپین "کویی! پاشو بیا دیگه!" رو به این خاطر راه انداختیم چون پرفسور کوییرل رو از سرمایه ها و استوانه های ایفای نقش می دونیم و معتقدیم با حضور ایشون در عرصه ی انتخابات سوژه های بسیاری ایجاد خواهد شد که می تونه رای آور باشه!

- رای آور برای چه کسی؟ شما یا پرفسور کوییرل؟
- بنده نظری ندارم و سوال غلطه!

- با توجه به اینکه فردا نتیجه بررسی صلاحیت ها اعلام میشه آیا کمی برای راه اندازی این کمپین دیر نیست؟
- به هیچ وجه! ما از شورای محترم مدیران درخواست داریم اعلام نتایج رو به ساعات پایانی فردا موکول کنند تا در این فرصت با افزایش درخواست ها از پرفسور کوییرل، ایشون رو راضی به حضور در انتخابات کنیم.

- آیا فکر می کنید ایشون حاضر به ثبت نام خواهند شد؟
- ما تلاشمون رو می کنیم و دلیلی برای عدم ثبت نام ایشون نمی بینیم. هر چند گروه ها و افرادی هستن که از حضور پرفسور کوییرل در انتخابات نگرانند و ممکنه مقاومت کنن و مشکلاتی برای ثبت نام ایشون ایجاد کنن که از مسئولان تقاضا داریم اوضاع رو رصد کنن و اجازه ی هیچ حرکت خودسرانه ای رو به این گروه های مخالف ندن.

- و حرف آخر شما؟
- بنده از تمامی علاقمندان پرفسور کوییرل دعوت می کنم در این کمپین حضور پیدا کنن تا بتونیم هرچه زودتر ایشون رو به صحنه ی پرشور انتخابات وارد کنیم.

دیــــــــــــــــن دون دیـــــــــــــــــــــن!

- درود بر شنوندگان رادیو وزارت! گوش های خودتونو تیز کنید و به سمت ما بچرخونید! این شما و این هم مهمون گرانقدر برنامه جناب بلیز زابینی!
- (گیییش! صدای بزن بزن)
- مرتیکه جاپونی بی ناموس .... این چه وضعشه! بی عرضه .... بوق بوق ... اوه داره ضبط میشه؟
- با عرض پوزش از شنوندگان عزیز، برنامه به هر حال پخش زندست گاهی اوقات از این مسائل پیش میاد!

قــــــرررررررر (قطع برنامه ... صدای جیک جیک)

چند لحظه بعد ...

- خب آقای زابینی! یکی از برنامه های شما ترویج باناموسیه! میشه در این مورد راهکارهاتونو ارائه بدید؟
- اوه بله ... باناموسی مسئله بسیار مهم و حائز اهمیتیه! و ما در این زمینه برنامه مدونی داریم!
-ممکنه مصداق بیارید؟
- بله! مثلا اینکه لباس افراد باناموس رو از تنشون درمیاریم و تن افراد بی ناموس میکنیم و اینجوری افراد بی ناموس رو باناموس میکنیم!
- اونوقت اینجوری افراد باناموس بی ناموس نمیشن؟
- اونش دیگه به شما ربطی نداره ... ضمنا ما در این زمینه حتما از تجربه افراد متخصص همچون گیلدی و برادر حمید هم استفاده خواهیم کرد. همچنین ما گشت های آرشاد رو راه خواهیم انداخت که مسئولیت کتک زدن و اعمال قانون افراد بی ناموس رو برعهده خواهند داشت!
- آقای زابینی آیا شما به راهکارهای فرهنگی هم اعتقاد دارید؟
-خیر! اعتقاد ندارم!

- ممنون از اینکه وقتتونو در اختیار ما گذاشتیم ... ایشالله در بخش های بعدی بیشتر مزاحمتون خواهیم شد ... اینک شوندگان عزیز ... این شما و این هم سروده تحسین شده "اسب من" از آنتونین دالاهوف ...

- ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ..........