هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۴:۲۹ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸

جینی ویزلی old4


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۴ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۰:۲۷ دوشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 82
آفلاین
شناسه نمایشی:جینی ویزلی

گروه :گریفیندور

توضیح کوتاه در رابطه با شخصیت :

اهم...اهم...من جینی ویزلی دختر آرتور و مالی ویزلی میباشم تنها دختر خانواده و کوچکترین عضو آن هستم.پنج برادر دارم که یکی از آن ها به رحمت مرلین از دنیا رفته است.

به کوییدیچ علاقه ی زیادی دارم و ضمن تحصیل در هاگوارتز به عنوان جستجو گر کوییدیچ بازی میکردم.به دلیل این که پنج برادر دارم اخلاقم تا حدودی شبیه پسر هاست.با هرمیون گرنجر رابطه ی خوبی دارم.
پف کوتوله ای به نام آرنولد دارم(این خیلی مهم بود).همسر هری پاتر هستم و دارای سه فرزند با نام های جیمز سیریوس پاتر،آلبوس سوروس دامبلدور و لیلی میباشم.

پایان.


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۵ ۱۴:۳۷:۵۳
ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۶ ۰:۲۱:۰۰

[b][color=FF0000]قدم قدم تا روشنايي


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۳:۱۶ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
ياهو


شناسه نمایشی : جسيـكا پـاتر
گروه : گريفيندور
توضیح کوتاه در رابطه با شخصیت :
شخصيتِ من بسيار شخصيتِ ناشناخته اي هستش بطوري كه بنده عملا" حتي در ايفاي نقش هم جايي ندارم !!! ... اينجا سوال پيش مياد كه چطوري تا الان زنده موندم ؟! و شوت نشدم !
بله ! به دليل تلاشهاي مستمر و رنگ كردن كلاغ جاي قناري و اينا ! بنده تا الانش موندم و كلي افتخارمند هستم در تالار به طوري كه بچه هاي تازه وارد از من به عنوان ِ يكي از فاميل خودشون ياد ميكنن و خيلي هم منو دوست دارن ! اينجانب چندين بار رستگار شدم ولي باز دوباره اومدم ... در حال حاضر نيز لاوِ مستر ايماگو هستم و زوجه ي ايشون حساب ميشم و خيلي خيلي خرسندم كه اينو اظهار كردم ! ... و ديگه همين ديگه !

نتيجه : مرگ بر ديكتاتور !!





Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۷:۰۳ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸

عمــــه مارج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۲۲ شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵
از زیر شنل لردسیاه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 141
آفلاین
شناسه نمایشی : عمه مارج (هوكي: )

گروه : ماگلهاي ساكن دهكده-سيتيِ گريفيندور!!

توضیح کوتاه در رابطه با شخصیت : عمه مارج خواهر ورنون(شوهر خاله ي آقا و بزرگوار عينكي) و صاحب ريپره. عمه از اينكه كلا صاحب يه سگ خوشتيپي مثل ريپره به خودش عشق ميورزه( ) و در ساعاتي كه براي تو دهني زدن به زاغ سياه عينكي اي كه ميخواد سر به تنش هم نباشه اين ور و اون ور ميره، يه همراه خوب و مطمئن و وفاداري به اسم جن خونگي داره كه بچه ها توي مهد هوكي صداش ميكردن!! هوكي پيش مرگ هپزيبا بوده، ولي درعوضِ مبلغ چرب و چيلي اي از پوند و ليره و اينا حاضره براي عمه مارجم بميره!!
عمه مارج شبا دندوناشو مسواك ميزنه و به ساندويچ بلغاري علاقه داره؛ يكي از برنامه هاي عمه مارج براي شخصيت پردازي هر چه بيشتر، همونيه كه خود استاد ميدونه و استاد هم به ماهايي كه اينجا هستيم قول همراهي داده؛ اين ما يعني من و ريپر و كلنل!!

البته اشاره ميكنن از بالاي ديوار كه استاد همين الان زد زير قولش؛ چون استاد كلا با ما نيستيم ها نيست

آخراي توضيح كوتاه( ): عمه مارج همه ي برادر زاده هاي دنيا رو دوس داره و براشون بلغاري گلاسه با طعم چي توز ميخره!! و در نهايت اينكه عمه مارج اهل زيارت و گشت و گذار به عتبات توجيهات عاليات هم هست، بود، شد و خواهد بود و در نهايتترش اينكه:

عمه مارج... دوسِت داريم!!


موندنی شو!


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱:۳۷ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸

هوکیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۶ سه شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۴۴ چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹
از جزاير بالاك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
جلسه اخر دفاع در برابر جادوی سیاه

هوکی بعد از یک هفته تاخیر خرامان وارد کلاس میشه .. و وقتی با کلاس خالی مواجه میشه .. خنده ی بسیار وحشیانه و شیطانی ای سر میده و خوشحال از اینکه ملت رو سر کار گذاشته و نقشه ی زیرکانه اش با موفقیت همراه شده .. میاد بره خونشون پیش هوکیه و هوکیا که ناگهان ...

_استاد ؟!!

هوکی با نا امیدی برمیگرده و در کلاس خالی چشماش به دنبال منبع صدا میگرده و درست در ردیف اول با دانش اموزی به نام مری باود مواجه میشه .. هوکی همونجا زانو میزنه و زار زار میزنه زیر گریه .. تابلوی مدیر مدرسه (پرسی ویزلی) که گوشه ای از کلاس نصب شده هم با دیدن مری باود شروع به گریه کردن میکنه .. و کلا اشباح هاگوارتز هم میان دور هوکی و پرسی جمع میشن و شروع به گریه کردن میکنن و در تمام این مدت مری باود معصومانه شاهد این وقایاست ..

خلاصه اینکه هوکی یک ساعتی همینطور گریه میکنه و بعد به تکلیفی هم که مری باود داده 29 امتیاز میده و متوجه میشه بازم 10 دقیقه بیشتر وقت نداره .. تا برای تنها دانش اموز موجود در کلاس تدریس کنه ..

مری:

هوکی: خب ببین مری جان چیزی که میخوام امروز بهت درس بدم نفرین فراموشیوسه ... البته در کتاب این نفرین اسم دیگه ای داشت .. که به علت اینکه نه من حوصله شو دارم برم تو کتاب بگردم ببینم چی بود و نه اسمه چندان ساده ای بود .. من تغییرش دادم تا همگی دور همی راحت تر باشیم .. خب این نفرین واقعا نفرین خطرناکیه و باعث میشه شما حافظ تون به کلی پاک بشه و تنها راه مقابله با اون هم رسیدن به درجه ای از شناخت از خود و این صحبتها در حد فرا گولاخ هست.

تکلیف این جلسه :

خب همونطور که گفتم بهترین راه مقابله با این نفرین رسیدن به یک خود باوریه خیلی زیادی هست .. به منظور اینکه ما کمک کرده باشیم به این خود باوری تکلیف این جلسه رو با توجه به فرم زیر بنویسید ..

شناسه نمایشی :
گروه :
توضیح کوتاه در رابطه با شخصیت :



آیینه خود بین
-------------------------------------
[url=http://www.jadoogaran.org/edituser.php]انجام اصلا�


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۲:۲۹ سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۸

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
آنتونین دالاهوف :

یکی از افراد تاریخ معاصرهست که هر سه ویژگی بالا را داشته و این مورد را نیز کمی اکتسابی بدست آورده به طوری که بارها دیده شده وی از روی بارون و عله ورد بلاکیوس رو بارها و بارها مینوشته و تکرار میکرده که ورد زبونش بشه !

از سوابق آن میشه به نمونه های زیادی اشاره کرد که مثلا یکیش اینکه وقتی که کوییرل یک جمله ای رو منع میکنه این فرد به شدت نسبت به آن موضع حساس میشه و همین که این موضوع رو ببینه سریع السیر واکنش نشون میده و اونو از بین میبره و به بلاکیوس دچار میکنه ف البته محدوده فعالیتش هم معمولا چت باکسه و خیلی به آنجا دقت میکنه !
یادم میا قتی که مگی تازه میخواست همچین ترگل و ورگل فعالیت کنه و خیلی هم میخواست حال کنه در اقدامی ناگهانی یک از رفار مخفیانه خود با استرجس ادمور را به طرزی ناشیانه در چت باکس اعلام کرد که البته بعدها معلوم گشت که وی اشتباه کرده و بعضی نیز حدس زدن که عده ای از مخالفان وی او را تحریک کردند !
در همی لحظه بود که آنتونین برای آنکه برای چندمین بار خود را به عرصه مدیریتی ثابت کند او را شناسایی کرده و در یک آن بلاکیوس کرد که البته چون آنچنان تجربه خوبی نداشت بعد از چند روز اثر ورد از بین رفته و او ازاد گشت .
نمونه دیگر این فرد و اثر عملکردی ورد او را میتوان در مورد مرلین مک کینن در رابطه با رفتار بسیار خفنش که موی هر جادوگری را به شدت سه متر سیخ میکرد در گفتگوبا مدیران مشاهده کرد که چون از دیگر رفتار آنتونین حساسی وی هست به شدت واکنش نشان داده و کم مونده بود منوی مدیریت را به عذایش بنشاند !


رابستن لسترنج :

در حدود چندین سال قبل طی یک عملیت تروریستی عده ای افراد به قصد فروپاشی ناظرین دوره عل کردند ، این عملیات از آنجا شروع گشت که همان افرد بسیار رنجیده خاطر از اینکه فرد نامبرده در صدد ساخت بنایی جدید و بنیانگذاری سرزمینی جومونگی بود !
بدین خاطر با شورشی یکپارچه بر ضد وی در هر دو سرزمین ابتدایی و بعد از آن میانه به شورش پرداختند که رابستن به همراه یکی از دوستان خود مرلین کبیر به سرعت با بکار بردن انوع رودهای بلاکیوس همه آنها را در دو سو خنثی کرد، آمار قربانیان آن حادثه در میان جادوگران اصلاً قابل حدس زدن نیست و در میان افرد سزمین میانه که از نامش خودداری میکنیم به بیش از 10 نفر مرسید که البته بعدها طی ستادی این فرد را نیز بر سر جایش نشاندند که با کمی الفاظ بسیار زیبا مشکلات حل شد و اثر ورد بلاکیوس از بین رفت!

بعدها از این الفاظ به عنوان درمانی برای بلاکیوس نام بردند که یا کاملاً تاثیر گذاشته و عمل میکند و یا آنکه حداقل زخمهای شما را التیام می بخشد


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۳:۰۴ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۸

هوکیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۶ سه شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۴۴ چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹
از جزاير بالاك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
جلسه سوم " دفاع در برابر جادوی سیاه "

هوکی با عصبانیت وارد کلاس میشه و چوبدستیشو درمیاره ...

تمام دانش اموزان با توجه به سابقه کشتار هوکی در جلسه قبلی به زیر نیمکتاشون پناه میبرن ...

سکوت ..
سکوت ..
و همچنان سکوت ..

بلاخره یکی از دانش اموزا جرات میکنه و گوشه سرشو میاره بالا ..
_اواداکدارواا ... هوهاهاهاهاهاها ... بلاخره یکیتون رو کشتم .. حالا بیاید بالا دیگه خطر رفع شد ...

در حالی که دانش اموزان با خیال راحت به جسد مچاله شده دانش اموز با دل جرات نگاه میکنند به حالت طبیعی برمیگردند ... هر چند بعضی ها ترجیح lمیدند همچنان در همون زیر بمونند

هوکی : هوکیه و هوکیا .. سریع بیان کنار من .. کمک کنند بهم نمره بدم به تکالیف ...

چند دقیقه بعد ..

امتیازات :

کرنلیوس اگریپا : 28 امتیاز
گابریل دلاکور : 26 امیتاز
زاخاریاس اسمیت : 25 امتیاز
جیمز سیریوس پاتر 20: امتیاز
گرابلی پلنگ : 25 امتیاز
کینگزلی شکلبوت : 25 امتیاز
مری فریز باود : 27 امتیاز
ارنولد : 25 امتیاز
ریموس لوپین : 25 امتیاز
سیموس فیناگان : 26 امتیاز

هوکی : چیزه .. خوب ملت برای خودتون دست بزنید تا ما سریعتر درس رو شروع کنیم ...

دست دست جیغ هورا هوار ...

هوکی نگاهی به ساعت میندازه و متوجه میشه که بازم ده دقیقه بیشتر وقت نداره و باید سریع شروع کنه به درس دادن .

هوکی:خب .. موضوع این جلسه نفرین فوق خفن بلاکیوس هست .. این نفرین رو هر کسی نمیتونه اجرا کنه .. هماهنند مار زبانی موهبت مرلینی ای هست که هراز گاهی در یک نفر ظهور میکنه .. طبق اخرین تحقیقاتی که دانش مندان هاگوارتز و دورمشترانگ انجام دادن یک سری ویژگی های مشابه بین کسایی که این موهبت درشون ظهور کرده پیدا کردند .. که در موارد زیر خلاصه میشه :

1.هیچ منطقی در وجود این موجودات وجود ندارد ..
2.ضریب هوشیشون منفیه ..
3.سالی یه بار در جامعه جادوگری خودشون رو نشون میدند ..

خب افرادی با ویژگی های بالا بسیار خطرناک هستند و تنها راه مقابله با آنها یک چیزه ... دستمال های همه کاره اسکاور ... تنها این دستمال ها هستند که میتونند این افراد رو ارام نگه دارند ..
مثال هایی هست که با اونها میتونید به عمق خطرناکی این ورد پی ببرید .. از جمله این مثالها میتونم به کشتار گفتگو با مدیران اشاره کنم .. که ارشام و گراوپ و تنی چند از یارانشون قتل عام شدند .. سردمداران این ورد یعنی بارون و عله پشت این قضیه بودند ... حالا معلم تاریختون جزییاتو براتون میگه ..

یکی از دانش اموزان : اقا اقا ..و خواهش میکنیم شما بگید ..

هوکی : ببند بابا ... ساعت دوازده شد ثانیه هایی دیگه بیشتر فرصت ندرام .. بچه ها تکلیف جلسه بعدی ... دو نفر از اعضای دارای این ویژگی رو نام ببرید و یه خاطره ازشون بیان کنید (حتما لازم نیست راجع به بلاکیوس باشه .. اما اگر باشه نمره اش بیشتره ) .. تا ملت براتون سوت بزنن ...


ویرایش شده توسط هوکی در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۵ ۲۳:۰۵:۳۶
ویرایش شده توسط هوکی در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۵ ۲۳:۱۰:۴۵

آیینه خود بین
-------------------------------------
[url=http://www.jadoogaran.org/edituser.php]انجام اصلا�


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱:۱۴ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۸

کرنلیوس آگریپاold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۹ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۳:۰۱ یکشنبه ۳ آبان ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
تکلیف:در رابطه با یکی از اعجاز های اکسپلیارموس در زندگی شخصیتون مطلبی بنویسید و در کلاس برای بقیه بخونید تا براتون دست بزنیم !!
چندین سال پیش در حالی که در یکی از سفر هایم به ایتالیا بودم مدتی در شهر زیبای ونیز اقامت داشتم. در حال قدم زدن در شهر بودم و از مشاهده ی ساختمان های سبک قدیمی ونیز و مجسمه های زیبا از شیر و گارگویل(نوعی پرنده سنگی) که در زمان ساخته شدن شهر توسط جادوگران ایتالیایی ساخته شده بود، لذت می بردم.
زمانی که من در حال سفر بودم(یعنی حدود سیصد سال پیش) ونیز مانند الان نبود و کوچه های آن کثیف و پر از دزد و قاچاقچی و قاتل بود که حاضر بودند برای چند سکه هر شخصی را گردن بزنند.اما من که یک جادوگر ماهر بودم و علاوه بر این تعداد زیادی طلسم دفاعی در اطراف خودم داشتم، هیچ ترسی از هیچ جادوگر یا مشنگی نداشتم.
ناگهان یک نفر جلوی من پرید و چاقویی را به سوی من تکان داد و فریاد کشید: پولت را بیشتر دوست داری یا جانت را؟
من که حوسله نداشتم برایش توضیح بدهم که یک جادوگرم گفتم:
کرشیو!!
و در حالی که زجر کشیدن او را تماشا می کردم به راهم ادامه دادم (البته آن زمان برای این نوع طلسم ها محدودیت وجود نداشت).
کمی بعد وارد یک کوچه تاریک شدم که راه میان بری بود برای مکانی که می خواستم بروم . ناگهان دیدم که یک نفر از سایه ها بیرون آمد؛ او ردایی سیاه بر تن داشت و نوک چوبدستی اش از زیر آن معلوم بود. دانستم که این دفعه این یک مشنگ معمولی نیست و حتی یک جادوگر معمولی هم نیست که جرأت کرده که با کرنلیوس آگریپا دوئل کند.
_ سلام کرنلیوس. چند سال میشه که همدیگرو ندیدیم؟ فکر می کنم که یه پنجاه سالی بشه! اصلاً تغییر نکردی. فکر می کنم که آن موقع پنجاه سالت بود و الان اصلاً شبیه آدمای صد صاله نیستی.
_ آهان تویی ولادیمیر. چقدر با اون موقع فرق کردی! فکر کنم الان هفتاد سالته. خوب من تونستم یک طلسم باستانی کشف کنم که من را جوون نگه داره و می بینم که تو موفق نشدی.
_ من اومدم که تو رو به یک دوئل دعوت کنم درسته که پیر شدم ولی هنوز خیلی از تو قوی ترم.
_ پس بذار دوئل تا پای مرگ شروع شود.

بعد از نیم ساعت دوئل طاقت فرسا

_ می بینم که خوب موندی ولی هنوز همون اشتباه های گذشته رو می کنی یادم میاد که وقتی که شاگردم بودی بهت گفتم...
_ آواداکداورا
در آن لحظه می دانستم که تنها راه این که جلوی ان طلسم بایستم این بود که او را خلء سلاح کنم.
_ اکسپلیارموس!!
ناگهان چوبدست از دستش در آمد و تا دسته در چشم او فرو رفت و او تعادل خود را از دست داد و طلسمش خطا رفت. آن موع من وقت کردم و با چوبدستی ام نشانه گیری کردم و یک آواراکداورا به او فرستادم .

آن روز را من هیچ وقت فراموش نمی کنم؛ روزی که من از دست دستیار خائنم و دنیا از دست یک دیوانه ی دیگر خلاص شد.



Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۷:۱۴ جمعه ۹ مرداد ۱۳۸۸

سیموس فینیگانold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۴ جمعه ۲۱ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۴۹ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰
از خونمون
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 269
آفلاین
تکلیف:در رابطه با یکی از اعجاز های اکسپلیارموس در زندگی شخصیتون مطلبی بنویسید و در کلاس برای بقیه بخونید تا براتون دست بزنیم !!

مكان:حياط خونه سيموس اينا
زمان:تعطيلات كريسمس
اعضاي حاضر:سيموس و سه همسايه ي لج درار!
يكي از سه همسايه:هي كله تخم مرغي..تو حياطتون چي كار ميكني؟؟؟
سيموس:دارم يه فضول سنج واسه آدمايي مثل تو درست ميكنم.
-هه هه هه..چقدر تو با مزه اي...
-اگه جاي تو بودم با كسي كه به سن قانوني رسيده درست حرف ميزدم
-اولا كه جاي من نيستي...دوما تو كه هنوز يه سال مونده تا 18 سالت شه.
دو همسايه ديگه:هه هه هه هه.....
سيموس:اگه جربزه داري تنها بيا تو حياط پشتي.
-معلومه كه دارم.من از يه كله تخم مرغي مثل تو بترسم؟؟!!!
دو همسايه:هه هه هه هه هه هه....
هردو با هم به سمت حياط پشتي خونه ي سيموس اينا راه افتادند.
همسايه:زود باش از خودت دفاع كن
و سيموس از جيب شلوارش چوبدستيشو در آورد..
همسايه:تو ميخواي با يه شاخه ي درخت با من دعوا كني؟؟؟
-واسه ماگل هايي مثل تو اين يه شاخه ي درخته.!نكنه ازش ميترسي؟؟
-معلومه كه نه كله تخم مرغي..
همسايه با مشت هاي آماده به سمت سيموس دويد
سيموس:اكسپليارموس
همسايه پرت شد و محكم به روي چمن هاي برف گرفته افتاد و غالبي از خودش روي برف ها درست كرد.
بعد از ترميم حافظه ي همسايه به وسيله ي مادر سيموس،محل برخورد طلسم مثل كبودي جاي مشت روي سرش بود.همسايه كه فكر كرده بود از سيموس مشت خورده ديگه دور و بر سيموس پيداش نشد
(از اون جايي كه اجراي طلسم روي ماگل ها خلاف محسوب ميشه ولي حقش بود)

با سپاس فراوان
سيموس فينيگان


ویرایش شده توسط سیموس فینیگان در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۹ ۱۷:۲۱:۱۶

[color=CC0000][b]قدم قدم تا روشنايي از شمعي در تاريكي تا نوري پر ابهت و فراگير!!!!!
ميجنگيم تا آخرين نفس !!!!
ميجنگي


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۳:۱۶ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۸

ریـمـوس لوپـیـنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۶ چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۶
از قلمروی فراموش شدگان !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 395
آفلاین
تکلیف:در رابطه با یکی از اعجاز های اکسپلیارموس در زندگی شخصیتون مطلبی بنویسید و در کلاس برای بقیه بخونید تا براتون دست بزنیم !!

کلوپ آواداکدورایان !

کلوپی که مشاهده می کنید در سال فلان به دست کچل ترین جادوگر سال تاسیس شد و برای آموزش جادو های سیاه خفنز مورد استفاده قرار می گیرد .

لرد با شنلی سیاه وارد کلوپ می شه و شروع می کنه به حواله کردن مجیک های به دانش آموزان و همه ی دانش اموزان بعد از سیم ثانیه به روی زمین ولو می شوند !

لرد : دهه دوباره همشون مردن ! عجب بچه های بی خاصیتی پیدا می کنید !
بلا : بله مای لرد !
لرد : کلوپ دوباره به مدت پنج سال بسته است تا دانش آموزان جدید پیدا بشن !

سالهای می گذرد و دانش آموزان جدید !

دوباره لرد وارد می شه و بدون سلام علیک شروع می کنه به پرتاب مجیک به سوی دانش آموزان !

لرد به آخرین دانش آموز می رسه و فریاد می زنه : آواداکدورا .
دانش آموز :اکسپلیارموس.

با طلسم بچه لرد حواله دیوار میشه و روحش به سوی بغل سالازار قدم بر میدارد !

کودک با خوشحالی بالا پائین می پره و میره پیش دوستاش و فریاد می زنه خشم عله پاتر !

بله این روایت کاملا صحت داره چون خوده من یکی از همون دوستان بودم .

بله این گونه بود بروس عله پیدایش می کنه !


در قلمروی ما چیزی جز تاریکی دیده نمی شود !
اینجا قلمروی فراموش شدگان است !


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲:۵۱ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۸

آرنولدold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۰ شنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۷:۱۵ پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۱
از روي شونت! باورت نمي شه نگام كن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 353
آفلاین
خشت خانه زیر نور مهتاب می درخشید، و بازتاب زیبایی در چشمان تیزبین او که حال به شکل عقاب بود، داشت. اما گوشه ای از این درخشندگی رو به تیرگی می نمود و نشان از خاموش بودن چراغ اتاق زیر شیروانی داشت.

کمی نزدیکتر که شد متوجه شد پنجره ی اتاق باز مانده و فرصت خوبی برای انجام ماموریتش بدست آورده؛ به سوی پنجره ی باز خانه شیرجه رفت و وارد اتاق زیر شیروانی شد.

در آنجا براحتی تغییر شکل داده و به سوی اتاق خواب آسپ روانه شد، جثه ی کوچکش در این تاریکی براحتی قابل شناسایی نبود و براحتی می توانست ماموریتش را به اتمام برساند.

آرام از قسمت ورود حیوانات به داخل اتاق وارد شد(نمی دونم بهش چی می گن)، به سراغ کشو ها و وسایل شخصی آسپ رفت و بدنبال استعفا نامه او گشت اما هیچ اثری از آن نبود.

ناگهان آسپ تکانی خورد و بیدار شد؛ آرنولد نیز تغییر شکل داده و آماده ی پرواز شد که:


"اکسپلیارموس"


عقاب محکم به دیوار پشت سرش برخورد کرد و به حالت طبیعی خود(آرنولد پف کوتوله) تبدیل شد.

قبل از این نمی دونستم اکسپلیارموس می تونه اونی که تغییر شکل داده رو برگردونه.


تصویر کوچک شده

یادش آمد که در آن اوج سپهر
هست پیروزی و زیبایی مهر

فر و آزادی و فتح و ظفر است
نفس خرم باد سحر است

دیده بگشود و به هر سو نگریست
دید گردش اثری زاین ها نیست

بال برهم زد و برجست از جا
گفت کای دوست، ببخشای مرا

سال ها باش و بدین عیش بناز
تو ومردار، تو و عمر دراز

من نیم در خور این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی

گر در اوج فلکم باید مرد
عمردر گند به سر نتوان برد

شهپر شاه هوا، اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت

سوی بالا شد و بالا تر شد
راست، با مهر فلک هم بر شد

لحظه ای چند بر این لوح کبود
نقطه ای بود دگر هیچ نبود







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.