خارج از رول با این که موضوع جالبی نیست ولی چه میشه کرد
سالن عمومی
نصفه شب همون روزی که توماس گفت
پاتریشیا که تازه رسیده بود گفت:سلام گریفیای عزیز شما هنوز بیدارین؟
سارا :مگه با این همه تکلیف میشه خوابید
پاتی:خوب در هر صورت شما از من جلوترین این اسنیپ پیر هیچ کاری بهم نداد فقط گفت بشین روی صندلی
پاتریشیا :کار دیگم میتونستم بکنم
پاتی کیفشو باز کرد و کاغذ پوستسیشو درآورد
سارا:ا چی کار میکنی؟ چجوری اینقدر سریع مینویسی؟
پاتریشیا که حسابی از خودش کیف کرده بود گفت:فکر کردین اوون خفاش پیر میتونه کاری کنه من به تکالیفم نرسم تو اوون سه ساعت تمام جمله بند مقاله هامم درست کردم فقط دوساعت وقت میخواد بیاد رو کاغذ
سارا که عصبی بود ادای پاتی رو درآورد:"خوب در هر صورت شما از من جلوترین" ما یه چهار ساعته داریم اینجا جون میکنیم این پسرام از رومون کپی میکنن
خیلی نامردی مثلا تو رفیق منی
پاتی:خوب چه ربطی داره ؟میتونی از روم بنویسی کاملا درستن
جسی:نخیر نامردی من قبول ندارم
مری:باید بزاری منو جسی از روت بنویسیم
پاتریشیا:چوبو بزار پایین مری که من ضعف اعصاب دارم از پسمم بر نمیای
توماس سرشو از روی کتاب پنج هزار صفحه ای تو دستش که معلوم نبود چطوری زورش رسیده اونو نکه داره آورد بالا:ای بابا حالا دیدین علم بهتره
استرجس:تو تکلیفاتو نوشتی؟
تومی:بله من تکلیفامو تا آخر هفته نوشتم
ملت"
خودشیشرین شکرک نزنی
استرجس:رد کن بیاد
بیل: استرجس کپی کردن کار درستی نیست ولی الان هیچ مشکلی نداره تومی رد کن بیاد
تومی:چشم
سارا:دیدین قدرت هم از علم بهتره هم از ثروت
پاتی:نه شجاعت از همه بهتره
تومی:حالا که این طوری من بهتون تکلیفامو نمیدم
استرجسو بیل که یه خط سیاه سفیدم نوشته بودن:
پاتی:هی آخجون اولین مقالم تموم شد مونده سه تای دیگه
سارا:تومی چی میخونی؟
تومی:کتاب
سارا :کور که نیستم
تومی:پس چرا میپرسی؟
پاتی: راستی توماس کتاب تو دستت یه کم آشتا به نظرم میاد
توما:خوب ماله خودتت صفحه ی اولشم نوشته تقدیم به بهترین شاگردم پاتریشیا عزیز شاگرد گلم شاگرد زرنگم....
پاتریشیا:کتاب من دسته تو چی کار میکنه؟
تومی در کمتل پرویی:دیشب که از بازداشت بر گشته بودی همینجا ولوش کردی خوابت میومد منم یواش برش داشتم آخه من کتاب یلی دوست دارم
خیلی هم جالبه تا حالا این افسانرو نخونده بودم
پاتی:آهان چوبتو بکش
بیل:از این کارا نمیکنین
استرجس :دقیقا
سارا:خوب برین بیرون دوئل کنین
تومی:نمیشه تو بیخیال شی
سارا:نه دیدین قدرت بهتره
مری:مثله سگو گربه میمونین راستی تو از همشون بدتری پاتی
پاتی:نانانانا
تومی:اصلا این اینجا چی کار میکنه پاتی تو با مودی نسبت نداری؟
سارا:هی تو خودت رفیق نداری درست صحبت کن
تومی:تو چی کار داری
پاتی:هی عمو درست صحبت کن با سارا غیرتی میشم میزنمت بچبی به دیوار
بیل:خوب متاسفانه همچین کاری بکنی بایده ببرمت پیش مدیر
جسی:بیل جفتشونو ببر نه سارا اونم ببر
پاتریشیا:اولا پیش مدیرم میرم دوما اگه ما سه تا بریم شما از رو کی کپی کنین؟
بیل:توکی پاتی آزادی هر کار میخوای بکن فقط مقالتو بده
تومی:ا بیل یعنی چی؟
بیل فردا میبرمت شام بیرون
استرجس:هی پس من چی؟
جسی:شما بدون من جایی نمیری
پاتی که برگشته بود سر تکلیفاش گفت :من سه تا مقاه تموم کردم فقط یکی مونده
سارا که خیلی سریع مشغول کپی کردن از روی پاتی بود گفت :ایول منم فقط یکی مونده
تومی:پاتریشیا من میتونم این کتابو نگه دارم بخونم؟
پاتی:اوهوم
مری:علم بهتر است یا ثروت هزار بار در موردش انشا نوشتیم
جسی:بالاخره کدوم بهتره؟
مکگوناگال که تازه ئارد شده بود داد زد :شما این جا چه غطی میکنین ساعت دو ؟
بیل:چیزه چیز میکنیم چی میگن
تومی:تکلیف مینویسیم استاد گرامی
مکی که کلی کیف کرده بود گفت:اوکی راستی میخوایم ببریمتون اردو
ملت:ای ول چه خوب
مکی رفت
جسی:ای ول ای ول بریم خوابگاه یه خورده جشن بگیریم
سارا:بریم
پاتی نوار داری؟
پاتی:نوار شاد ندارم
سارا:حیف اگه آرشام بود بهمون نوار شادمهر عقیلی میداد
پاتی:اه اه پسره مزخرف با اوون طرز خوندنش
مری:خانوما ما نمیتونیم جشن بگیریم باید تکلیفارو تموم کنیم
گریفا تا ساعت سه در حال انجام تکتلیف شدن و هی دو دقیقه یه بار به اردو فکر میکردن
-----------------------------------------------------------
دوستان پیلیز بریم اردو میدونم بیرون خوابکاه ولی قبول کنین بریم اونجا دوباره به علم یا ثروت میپردازی ولی بیرم حال میده
جسی: تو ام سه ساعت نشستی روی صندلی؟