هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
1.دلیل تنبل بودن جانور تنبل چیست؟ ( 5 نمره )

تنبل ها، متوجه شدن که با تنبلی هم نیازاشون برطرف میشه. پس چه کاریه تنبل نباشن؟
مثلا چه کاریه هر روز پاشی بری اینور اونور، وقتی میتونی هر دو سه روز یه بار یه دو سه سانت خودتو رو درخت بکشی بالا یه میوه ای چیزی بکنی بخوری. تازه خیلی شکمو باشی دو سه روز یه بار! وقتی کلا تکون نخوری و حد اکثر حرکتت حرکت ماهیچه های چشمت باشه، غذا هم نیاز نداری خب!
نه جدیا. چه کاریه واقعا؟
حیف شده ما از این جونورا نیستیما.
وگرنه من می نشستم همین جا، نهایت حرکتمم خم شدن انگشتای دست راستم بود که با گوشی کار میکرد! :|

2.تنبلی چه فایده ای به حال جانوران تنبل دارد؟ ( 5 نمره )

واه! چه سوالا! تنبلی یکی از بهترین کارای دنیاس. اصن تنبلی باعث میشه اندام آدم خوب بشه. ماهیچه های آدم قوی بشه. خیلی فواید مهمی داره! ملت جا به جات کنن همه ش. نگرانی نداشته باشی. ایول اصن!
مثلا نمونه عینیش همین انیمیشن دایناسور، یه مشت شبه تنبل نشستن پشت اون دایناسور بدبخت، اونم هی از اینور به اونور، از اونور به اینور. بمیرم الهی.

3.
الف) فرض کنید که جانور تنبلی دارید. عکسی از جانور تنبل ذهن خود رسم کنید و اطلاعات ظاهری آن را بنویسید؟


تنبل من یه تنبلِ تنبله! یعنی از بقیه ی تنبلا تنبل تره و به جای آویزون بودن از درخت دراز می کشه رو شاخه قشنگ! بعدم که پوستش..امم... یعنی موهاش سفیده. چشماشم که زرده. دیگه اینکه... آهان! دمش بسیار بلنده. و انگشتای کشیده ای هم داره. گوشش بسیار با مزه و یه نیم دایره ی کامله. گفتم گوشش و نگفتم گوشاش، چون اون یکی گوشش در اثر برخورد با یکی از برجستگی های تنه ی درخت کنده شده
و بینی ش... بذارین در موردش صحبت نکنم!

4. خودتون رو جای تنبل ها بزارید. دنیا رو برای یک روز (24 ساعت ) از چشم های یک جانور تنبل ببینید و رولی درباره ی فعالیت هاتون بنویسید؟ ( 15 نمره )


ساعت هفت صبحه. درخت رو بغل کردم و به رو به رو خیره شدم. به چی خیره شدم؟وا! مگه آدم حتما باید به چیز خاصی خیره بشه؟ به شکل مبهم و تقریبا بدون اینکه چیزی ببینم خیره شدم به رو به روم خب. یه مدل خواب با چشمای باز.
دو ساعتی به همین منوال می گذره تا اینکه یه اتفاق ناخوشایند باعث میشه از حالت خلسه ی دوست داشتنیم بیام بیرون. نمیدونم چی باعث شد روی شاخه به این زبری دو سه سانت لیز بخورم پایین. شانس نیس که
دو سه روز پیش بود که بعد از سه هفته تلاش رسیده بودم بالای درخت ها...
بهتره آروم آروم و میلی متر به میلی متر برم به سمت راست تا حدودا 4 ساعت بعد بتونم برم روی یکی از شاخه ها...

6 ساعت بعد

یه کمی بیشتر از اونی که فکر میکردم طول کشید. ساعت چنده؟ چی؟ خودم ساعت دارم؟ واقعا چه انتظار ها دارید. مچمو بچرخونم؟ گردنمو بلند کنم ساعتو ببینم؟ واقعا متوجه نیستید که من داشتم خودمو با زحمت و مشقت می کشیدم رو شاخه؟
هوا هم گرم شده اصن... یه کمی استراحت کنیم با هم...

4 ساعت بعد


صبح شما... اهم... از خورشید پیداس که غروبه... هر چی که هست. حال نداریم مخ بترکونیم! همون بخیر!
به امید مرلین میخوام غلت بزنم و به پشت بخوابم...
به پشت چیکار کنم؟ بخوابم... بخوا... بخـ...

6 ساعت بعد


اوه چی بود منو نصفه شبی بیدار کرد؟ جیر جیرک بی تربیت...
احساس میکنم سمی چیزی به خوردم دادن... خوابم نمیاد آخه! در عوض ویبره م میاد... ولی حالشو ندارم ویبره برم... این کرمه که توی شاخه درخته میگه روح یکی دیگه داره درونم حلول میکنه انگار. حوصله فک کردن و تئوری بافتن داره ها.
اوه... ماه چه ویوی قشنگی برای خیره شدن درست کرده... خیره بشیم بش یه مدت...

چی شد؟ اصلا متوجه نشدیم کی دوباره هفت صبح شد. هفت صبح شد؟! زود میگذره زندگی ها... حال نداریم خودمونو با این سرعت گذر هماهنگ کنیم...



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۳۰ شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۲

آليس لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۷ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۵۲ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳
از پسش برمیام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 266
آفلاین

1.دلیل تنبل بودن جانور تنبل چیست؟ ( 5 نمره )

مگه تنبل بودنم دلیل داره. سیستم بدنشون اینجوریه. در نظر اونا خودشون زیاد تنبل نیستن بلکه ما زیادی سریعیم. این سوال مثل این میمونه که بگیم چرا خفاشها پرواز میکنند در عین پستاندار بودن.

2.تنبلی چه فایده ای به حال جانوران تنبل دارد؟ ( 5 نمره )

همان طور که خودتون اشاره کردید، چون تحرک زیادی ندارند، انرژی زیادی هم مصرف نمیکنند. به همین دلیل لازم نیست غذای زیادی بخورند. همچنین تنبل بودنشون باعث میشه، کسی انتظار زیادی ازشون نداشته باشه.

الف) فرض کنید که جانور تنبلی دارید. عکسی از جانور تنبل ذهن خود رسم کنید و اطلاعات ظاهری آن را بنویسید؟

این جانور دارای موهای زبر سفید و قرمز و سبزی است. چشماشو مثل چشمای ژاپنیا و شایدم بیشتر بسته و من هیچوقت نفهمیدم از کجا میبینه. برخلاف صاحبش رو صورتش به خاطر اخمایی که همیشه رو پیشونیشه، خط خطی شده. موهاش تازه کوتاه شده ولی رشد موهاش اونقدر زیاده که دوباره همون شده. ناخناش پنج سانتی متر و بیست و پنج صدمه. دماغشم روبه بالاست. گردنش به دلیل زیاد آویزون موندن کش اومده.

4. خودتون رو جای تنبل ها بزارید. دنیا رو برای یک روز (24 ساعت ) از چشم های یک جانور تنبل ببینید و رولی درباره ی فعالیت هاتون بنویسید؟ ( 15 نمره )

چشم هایم را میگشایم. ( کپ لینی) چیزی مانع خوابیدنم شده است. قطره های بارون به صورتم برخورد میکنند. (فکر کردین الان میگم نور خورشید)

به آسمان نگاه میکنم. هوا چقدر گرفته است. خوب تو این هوا که نمیشه کاری کرد، پس یه سه ساعتم بخوابم.

پنج ساعت بعد

باز چشمهایم را میگشایم. باران قطع شده است. رنگین کمان تشکیل شده است. خوب نور رنگین کمان میزنه تو چشمم، نمیشه کاری کرد پس یه دو ساعتم بخوابم.

سه ساعت بعد

باز چشمهای خمارم را میگشایم. نه از باران خبری هست نه از رنگین کمان. ولی خورشید که هست، پس...

چهار ساعت بعد

چشمهایم را باز میکنم. به دنبال روزنه امیدی و دلیلی واسه خوابیدن میگردم، اما دریغ از یک دلیل. یک آن خواستم به ابرها گیر بدهم اما بی خیال شدم. تصمیم میگیرم دو ساعتی آویزان شوم و به حرکت دل انگیز ابرها خیره شده و در اعماق نعمت های خدادادی غرق شوم.

سه ساعت بعد

با خودم فکر میکنم چند روز است که غذا نخوردم. دو هفته ای میشه. پس با بیحوصلگی به سمت بالای درخت راه میفتم.

دو ساعت بعد

به بالای درخت رسیده ام. شروع به خوردن میوه های بالای درخت میکنم. اه، خسته شدم. کی تموم میشه پس. خوب نصفشو خوردم، بقیشم هفته بعد.باز به پایین درخت و شاخه ی موردعلاقه ام میروم.

دو ساعت بعد

به شاخه میرسم و باز میخوابم.

پنج ساعت بعد

باز همان آش و کاسه.



تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۰:۴۵ شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
1.دلیل تنبل بودن جانور تنبل چیست؟ ( 5 نمره )

همینکه یک بار غذا در هفته براش کافیه و فعالیت بدنش هم به نسبت بقیه ی جانوران کند تره، دلیلی میشه که این جانور نخواد تلاش زیادی کنه و مدام سرجاش تلپ باشه و به جانوری تنبل و کم حرکت تبدیل بشه.

عموم حرکت سایر جانداران برای دفاع از خودشون یا پیدا کردن غذاس. اما تنبل برخلاف بقیه جانوران که هی در پی یافتن غذا هستن، واسه پیدا کردن غذا فقط باید یه بار در هفته یه تکونی به خودش بده، دفاع هم که براش کار سختی نیست. چون به خاطر پوشش تنش با درخت یکی میشه و همین حرکت نکردنش مانع لو رفتنش میشه.

پس این جانور هیچ دلیلی برای جنبش زیاد و تکون خوردن نداره و میشه تنبل!

2.تنبلی چه فایده ای به حال جانوران تنبل دارد؟ ( 5 نمره )

مجبور نیستن که به خودشون زحمت حرکت الکی بدن و پیاپی به فکر پیدا کردن غذا یا فرار و دفاع از خودشون باشن. یک جانور تنبل، به خاطر همین تنبل بودنشه که میتونه با آسودگی به حیاتش ادامه بده،

اگه سیستم داخلی بدن تنبل، تنبل نبود، مجبور میشد حرکات زیادی از خودش نشون بده که اونوخ با این کمبود حرکت و خواب زیادش جور در نمیومد و ... میمرد!

3. ( از دو سوال زیر به یکی از آنها پاسخ دهید! ) ( 5 نمره )

الف) فرض کنید که جانور تنبلی دارید. عکسی از جانور تنبل ذهن خود رسم کنید و اطلاعات ظاهری آن را بنویسید؟


تنبل من!

دماغ گنده، ناخون دراز، کرک و پرش پر پشته، همه ش چشماش بسته س و میخواد بخوابه. عین کنه به یه درخت چسبیده و ولش نمیکنه. چه موجود بی حس و حال و بی بخاری! اما ناز و گوگولی! :)

4. خودتون رو جای تنبل ها بزارید. دنیا رو برای یک روز (24 ساعت ) از چشم های یک جانور تنبل ببینید و رولی درباره ی فعالیت هاتون بنویسید؟ ( 15 نمره )

چشم هایم را میگشایم، خورشید در آمده و در وسط آسمان خودنمایی میکند. اما انبوه درختان جنگل، مانع دیدم میشود و نمیتوانم جای دقیق خورشید را تشخیص دهم. میخواهم آن را بیابم، اما حال ندارم سرم را بالا بیاورم و با تکان دادن مردمک چشمانم به دنبال مکان دقیق خورشید بگردم پس ... بیخیال اصن!

تمام این تفکرات مذکور، یک ساعت وقت برد. خیلی فکر کردم، خیلی فسفر سوزاندم، وقت استراحت است ...

4 ساعت بعد بلند میشوم، گرمای بیشتر خورشید را حس میکنم، اینبار سوزان تر و داغ تر از صبح است، پس گویا ظهر فرا رسیده است. واقعا این خورشید کجاست؟ یک میلی متر سرم را به بالا تکان میدهم، یک ربع دیگر میگذرد تا حرکت سرم به دو میلی متر برسد، اصلا خورشید چه اهمیتی دارد؟

یک ربع بعدی هم با بازگرداندن سرم به حالت عادی اش طی میشود. اینبار واقعا خیلی حرکت از خودم نشان دادم، عضلاتم خسته شد، بهتر است بخوابم ...

دو ساعت بعد بیدار میشوم، صدای پرندگان برایم دلنواز و خوشایند است. چشم هایم را میبندم و با آسودگی تمام مشغول گوش دادن این موسیقی زیبای پرندگان میشوم. یک ساعت دیگر هم بدین شکل سپری میشود.

پرندگان با تاریک شدن هوا ناپدید میشوند و به جای دیگری پر میکشند. دیگر صدایشان را نمیشنوم تا بوسیله ی آن سرگرم شوم ... چه اهمیتی دارد؟ بی فکری هم خودش برای خود کاری است!

یک ساعت بعدی را به زل زدن به حشرات ریز و کوچکی که روی درخت عبور میکنند میگذرانم. آه باز احساس خستگی میکنم، به کمی خواب بیشتر احتیاج دارم.

صدای هو هوی جغدی مرا از خواب بلند میکند. نویسنده میگوید که 2 ساعت گذشته را در خواب بوده ام. پس چشم هایم را نیمه باز نگه میدارم و به جغد گوش فرا میدهم، تن صدایش مدام کم و زیاد میشود، انگار که به دنبال غذا میگردد. دقایقی هم اصلا صدایش به گوش نمیرسد، اما بعد دوباره هوهوی همیشگی اش بلند میشود.

بقیه ساعات هم به همین ترتیب و با نگاه کردن به منظره ی اطراف طی میشود. حالا دیگر صدای جیر جیرجیرک ها هم بلند شده است، به شدت خستگی را حس میکنم. باید خواب حسابی کنم، خواب شبانه. پس چشمانم را میبندم که هفت ساعت دیگر نیز بخوابم.

+ باور کنین خوابشو جمع بزنین همون 15 ساعت میشه نه بیشتر!




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۱:۳۳ جمعه ۲۷ دی ۱۳۹۲

مروپی گانت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۳۴ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴
از درس ِ علوم، جمله بگریزی؛ به!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 297
آفلاین
سؤال اول!


عاقا! می‌تونه، تنبله. جواب قانع‌کننده تر از این می‌خواید ینی؟! این بنده خدا، خسته‌س! از روزگار خسته‌س عامو. از دنیا خسته‌س! از دوست و رفیق و خانواده خسته‌س. مادر بگرید به حالش، از مُردن هم حتی خسته‌س. می‌خواد بره بمیره، حال نداره. می‌فهمی این ینی چی؟! ینی یک عمر رنج! یک عمر عذاب! یک عمر...

بگذریم عاقا. بگذریم...

سؤال دوم!


تنبل بودن چه فایده‌ای به حال جونور داره؟! مثل اینه که شما بگی اسلیترینی بودن چه فایده‌ای به حال استاد داره. این توی خون ِ اصیل و پاک ِ ایشونه. مثلاً اصالت توی خون ما هم هست، ولی صداقت ( ) هم توی خونمونه. بعد اینطوریه که ما الان نواده‌ی اسلیترینیم، ولی توی هافلپافیم. فایده نداره، ولی ذاتیه. متوجه هستید استاد؟ یه چیزایی دست خود موجود نیست!

سؤال سوم - الف!


ما یک جانور تنبل داریم. ما برای این جانور تنبل یک عمر شستیم و پختیم و جارو زدیم، تهش هم این جانور تنبل به درد نخور، زد به چاک!

نیازی هم نیست که براتون توصیف کنیم. ایناها! اینم عکسش:

تصویر کوچک شده


سؤال چهارم!


رول؟! فعالیت‌های یک تنبل؟! استــــــاد؟!

چهار ساعت ِ اول...

سر و ته، آویزان از درخت.

چهار ساعت ِ دوم...

آویزان از درخت. در حال مشاهده‌ی بازی توله‌پلنگ‌ها. حوصله‌مون سر رفت. چقده وول می‌زنن. یه کم می‌چرخیم به سمت غنچه‌ی نوشکفته‌ی زندگانی‌مون که دوستاش، شاید باورتون نشه، ولی برای خوشنودی خاطر ملوکانه‌ش دارن بشکن و بالا بنداز بازی می‌کنن واسش. اوه... خاطر ملوکانه‌شون مکدر شد. خوب شد که حال ندارن آواداکداورا بزن. یادمون باشه «تنبل لینی» رو از لیستمون... کدوم لیست؟! ما که حال نداریم لیست درست کنیم! هااااوووم... خوابمون گرفت...

چهار ساعت ِ سوم...

خواب!

چهار ساعت چهارم...

خواب!

چهار ساعت پنجم...

از اینور شاخه غلت می‌زنیم به اونور شاخه. در دور دست‌ها صدای مبهمی شبیه «زنده باد زمستان!» و «مرگ بر وزارت!» و «درود بر وزیر مردمی!» و امثالهم شنیده می‌شه. یکی از زیر شاخه‌مون بدیو بدیو در لباس چوپونی می‌دوئه و یه گله بز هم مع مع کنان، چهارنعل تعقیبش می‌کنن. ملت حوصله دارن ها! آآآآوووم...

چهار ساعت ششم...

باید شروع کنیم به آماده شدن. فردا کلاس مراقبت از موجودات جادویی داریم. خب... بسم‌السالازار... شروع می‌کنیم بریم سمت اتاقمون. یک سانتی‌متر. دو سانتی‌متر... به امید هلگا و در پناه سختکوشی‌ش، تا فردا، ساعت ِ پنجم، وسایلمون رو جمع و جور کردیم...!


نکته:

جانوران تنبل، واحد زمانی منحصر به فردی به شکل چهار ساعت، چهار ساعت دارن و ساعت ِ پنجم، به معنای چهار ساعت ِ پنجم فرداست!



دوستش بدارید که آنچه می‌توانست، انجام داد تا دوستش بدارند...


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۲۳ چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۲

پروفسور تافتی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۸ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۴۳ چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹
از آمدنم نبود گردون را سود!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
1.دلیل تنبل بودن جانور تنبل چیست؟ ( 5 نمره )

خوب، سوال خعلی خعلی فلسفیه... من مجبور شدم کتاب استاد ویرویدیان و استاد تنباکو، فلاسفه ی بزرگ قرون ماقبل ِ بشری رو باز کنم و بخونم و اینا... درواقع وقتی از چیستی ِ یک پدیدار و آنچه حاصل ِ چیستی ِ پدیداره سوال میشه، اسلوب ِ طرح ِ مسئله فلسفیه...

خوب، اینا رو گفتم ک ملت مقادیری کف کنن ، اما جواب ِ سوال: یک درخت قطعن یک درخت است، اما چرا؟ چون یک درخت است. یک تخم مرغ قطعن یک تخم مرغ است، اما چرا؟ چون یک تخم مرغ است. یک گاو قطعن یک گاو است، چرا؟ چون یک گاو است.

از براهین اول و دوم نتیجه میگیریم که جانوری که تنبل است تنبل است، اما باید بدونیم که هنوز به جواب سوال نرسیدیم. بنابراین باتوجه به برهان سوم پاراگراف قبلی میتونیم استدلال کنیم که یک جانور تنبل حتمن تنبل است، چرا؟ چون از آن جایی که یک گاو قطعن گاو است، یک جانور تنبل حتمن تنبل است.

یک مقدار سوال پیچیده بود البته D: !

2.تنبلی چه فایده ای به حال جانوران تنبل دارد؟ ( 5 نمره )

باز هم سوال چون از ماهیت به صفت ماهوی و تحلیل ِ صفت ماهوی میپره، با یک پرسش فلسفی طرفیم. خعلی جالبه که در این زمینه استاد تنباکو، در کتاب ِ «چرا و چگونه الاغ اسب نیست؟»، در صفحه ی بیست و پنجم با طرح این مسئله برای طرح ِدغدغه ی اصلیشون در کتاب دقیقن به همین سوال پاسخ دادن. با اجازه از استاد عزیز عین عبارت رو نقل قول میکنم:

نقل قول:
« از من پرسید یکی از اهالی معرفت که چیست مزیت تنبلی مر تنبل را؟ گفتم همانست که الاغی الاغ را، چلاغی چلاغ را، آدمی انسان را، حیوانی حیوان را، سفلگی سفله را، خفتگی خفته را. گر تنبلی است ماهیت، تنبل است پدیدار، و پدیدار تجلی و برآمدنش مر ماهیت را بزرگترین سود و مزیت است.

کف کرد و عجیب به کما رفت و شد ابوطیاره و فرش را به دمی به عرش نوردید، از جواب ِ حکیمانه و پوزه بند و دهان لوله کن ِ من. »


فرض کنید که جانور تنبلی دارید. عکسی از جانور تنبل در ذهن خود رسم کنید و اطلاعات ظاهری آن را بنویسید؟

خوب، این جانور مقادیری قلمبه، صاحب ِ شیکم، چشم باریک، خواب آلود، سیگاری، تریاکی، کچل و سبز لجنی میباشد. موهای زیر ِ بلندش مثل اسفناج میماند و گیاه های لا به لای آن شبیه تره در قرمه سبزی است. (تو قرمه سبزی تره داریم آیا؟ )

دماغش نازک، گوشهایش کلفت، هیبتش شکیل، وزنش فاعلاتن، گردنش شیک، پوستش حال به هم زن، ظاهرش بامزه.

همین و همین D: .

4. خودتون رو جای تنبل ها بزارید. دنیا رو برای یک روز (24 ساعت ) از چشم های یک جانور تنبل ببینید و رولی درباره ی فعالیت هاتون بنویسید؟ ( 15 نمره )

روی درخت آویزون بودم و جنگلو نیگا میکردم و باد صورتمو ماساژ میداد و نسیم صورتمو میخاروند و آفتاب حمومم میکرد و بارون شرتمو میشست. کلن راحت بودم و تکون نمیخوردم و تکون منو میخورد و اینا...

یه ساعت گذشته. یه پشه اومد رفت تو چشمم و از دماغم گذشت و وارد دهنم شد و از اون جای بدنم اومد بیرون. حس ِ حرکت و مانور بدنی نداشتم، آخه یه پشه ارزششو داره؟

دو ساعت گذشته. دهنمو واسه خمیازه کشیدن باز کردم که یه عقاب اومد تو دهنم، خوردمش، بدمزه نبود، خوشم اومد. دوباره دهنمو واسه خمیازه کشیدن باز کردم که این دفعه یه نهنگ اومد تو دهنم، خوشمزه بود، خوشم اومد. این دفه آروغم اومد، بنابراین دهنمو باز کردم، اما این دفعه یه گودزیلا اومد تو دهنم، مجبور شدم بالا بیارم این دفعه!

سه ساعت گذشته، باد وزید و از شرق ِ دوور برام یکم مواد آورد گذاشت زیر دماغم. مواد کشیدم و بدنم حال اومد و یه سر رفتم فضا... از مشتری و اورانوس و نپتون گذشتم و تو پلوتو با چاهارتا آدم فضایی ریزه میزه آشنا شدم... خعلی مهربون بودن!

چاهار ساعت گذشته، یه خونواده اومدن زیر درخت چادر گذاشتن و از لپ تاپشون یه فیلم عقشی نگاه میکنن! یه دختر خوشگل مشغول بوسیدن یه پسر آواره و کثیف بود. یادم باشه به ازدواج فکر کنم، باید سر و سامون بگیرم زودتر...

پنج ساعت گذشته، دماغم بدجور میخاره، اما بی خیال! یه کبوتر یه چیزی ریخت رو سرم، خیلی چیزش چیز بود... احساس کردم واقعن به چیز رفتم!

شیش ساعت گذشته، از شانس خوبم برف بارید و سرم قشنگ تمیز شد، شدم عین ولدمورت... چیز... همون اسمشونبر... براق شد سرم. موهام اونقدر زیادن که سردم نمیشه.

هفت ساعت گذشته، نیازی نیست تو این یه ساعت کار خاصی بکنم. همین منظره رو نگاه کنم کافیه. برفم که قطع شده.

هشت ساعت گذشته، جنگل آتیش گرفته، شعله هاشو میبینم، از شمال داره میسوزه و میاد جلو، نکنه یه دفعه آتیش بگیرم، نکنه بوی سوختگیم بلند شه ییهو... ولش کن! فعلن میتونم آتیشو نگاه کنم...

نه ساعت گذشته، آتیش نزدیکتر شده، ولی هنوز مونده تا به من برسه. فعلن جام راحته. آخیــش! نه ساعت که بیدارم، چقدر بیداری آخه؟ دیگه وقت خوابم رسیده، یه پونزده ساعتی خواب لازمه، حتمن و قطعن!



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲

ویلبرت اسلینکرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۲ جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۲۹:۱۱ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲
از م ناامید نشین.. بر میگردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
به نام او و برای او که هرچه داریم از اوست!


بچه دیگر به راه برف گرفته ی کلاس عادت کرده بودند. در بین دانش آموزان، جسیکا پاتر خوش حال و شاداب به نظر می رسید ولی وقتی که به کلاس رسید چیزی او را غمگین و ناراحت کرد.

- اَه... چه حیونِ زشتِ بد ترکیبی! یعنی امروز باید درباره ی این یاد بگیریم.

جسیکا نگاهی به دور و برش کرد ولی بچه زود تر وارد کلاس شده بودند. سریع وارد کلاس شد.

- باز هم دیر کردی خانوم پاتر. اگر دفعه ی بعدی دیر کنی، مجبورم از گریفیندور امتیاز کم کنم.

پروفسور اسلینکرد مکث کوتاهی کرد و سپس ادامه داد:

- مطمئنا همه ی شما با این جانور آشنایی ندارید. اسم این جانور، « حیوان تنبل » هستش و باید بگم یکی از کم حرکت ترین جانداران جادویی هستش. خب، ویژگی اصلی این جانور ها، تنبل بودن اونها هستش. پس به شما پیشنهاد می کنم به دقت گوش بدید چون ممکنه بهتون کمک کنه، آقای لانگ باتم!
نویل در حالی که خواب بود، بلند شد و صدای قهقهه دانش آموزان بلند شد. اسلینکرد ادامه داد:

- خب، تنبل‌ها شش گونه جانوران از پستانداران متوسط هستند که در آمریکای مرکزی و آمریکای جنوبی یافت می‌شوند. با توجه به انواع شناخته شده می‌توان آنها را به دو گروه ۲ انگشتی و ۳ انگشتی تقسیم کرد. بعضی از دانشمندان مشنگ میگن که اونها از این خانواده اند ولی متخصصان موجودات آمریکایی می گویند که این جانوران با هم خویشاوندی نزدیکی ندارند.
تنبل‌ها جانورانی هستند که با چنگال‌های بزرگ و خمیده خود از شاخه‌های درختان مناطق گرمسیری آویزان می‌شوند و همیشه وارونه‌اند. این جانوران می‌توانند در همین وضعیت غذا بخورند، بخوابند، جفت گیری کنند و بچه به دنیا آورند.
ناگهان دستی به هوا رفت و توجه پروفسور رو جلب کرد.
- پروفسور، چطور میشه تا آخر عمر بالای درخت آویزون باشن؟ مگه آنها خسته نمی شن؟

- سوال جالبی بود خانوم پاتر. باید بگم که علاقه ی زیادی به موجودات جادویی دارید.

جسیکا با شنیدن این حرف، کمی قرمز شد.

- در جواب سوالتون باید بگم که تنبل ها همیشه روی درخت نیستند. تنبل‌ها به‌ ندرت روی زمين راه می روند، مگر اينكه مجبور باشند از يك درخت پايين بيايند و مسافتی را راه بروند تا به درخت بعدی برسند. باید بگم که پوشش این جانوران، گیاهی است! تنبل‌ها موهای زبرِ بلندی دارند که شیاردار است. گیاهان کوچکی در این شیارها زندگی می‌کنند. این گیاهان رنگ سبز کمرنگی به تنبل‌ها می‌دهند که باعث استتار این جانور می‌شود. حشره‌های مخصوصی از این گیاهان تغذیه می‌کنند.
يك جانور تنبل، حدود 15 ساعت در شبانه‌روز مي‌خوابد. در اين مدت آرام‌ تر نفس می كشد، ضربان قلبش كند می زند ؛ حتي سرعت هضم غذا هم در بدنش كاهش می يابد. تنبل‌ها فقط يک بار در هفته غذا می خورند.
خب، این هم نمونه از جانور تنبل که من به زور تونستم اون رو گیر بیارم. می دونید، خیلی سخته یه موجود به حرکت رو پیدا کرد.


تصویر کوچک شده


پروفسور از کلاس خارج شد و تکالیف و نمرات جلسه ی قبل به همراه توضیحات ظاهر شد.

« تکالیف »


1.دلیل تنبل بودن جانور تنبل چیست؟ ( 5 نمره )

2.تنبلی چه فایده ای به حال جانوران تنبل دارد؟ ( 5 نمره )

3. ( از دو سوال زیر به یکی از آنها پاسخ دهید! ) ( 5 نمره )

الف) فرض کنید که جانور تنبلی دارید. عکسی از جانور تنبل ذهن خود رسم کنید و اطلاعات ظاهری آن را بنویسید؟
ب) موارد زیر را با توجه به طبقه بندی جانور تنبل مشخص کنید: ( حداقل 5 مورد )
فرمانرو:
شاخه:
رده:
زیررده:
فرورده:
بالاراسته:
راسته:
زیرراسته:


4. خودتون رو جای تنبل ها بزارید. دنیا رو برای یک روز (24 ساعت ) از چشم های یک جانور تنبل ببینید و رولی درباره ی فعالیت هاتون بنویسید؟ ( 15 نمره )


و آما، نمرات جلسه ی قبل


آنتیوس پورال: 4 + 5 + 5 + 15 = 29
مغازه های زیادی برای خرید بمب های وزغی وجود داره!

پادما پاتیل: 5 + 5 + 5 + 15 = 30
( بدون توضیح اضافه )

آلیس لانگ باتم: 4 + 5 + 5 + 15 = 29
وزغ و قورباغه باهم فرق زیادی دارند!

آیلین پرنس: 5 + 5 + 5 + 15 = 30
جای هیچ حرفی باقی نمونده!

جسیکــــــــــا پاتر: 5 + 5 + 5 + 15 = 30
عالی! باید بگم که تا به حال دانش اموزی مثل تو نداشتم. همه ی پاسخ ها صحیح بود و کامل. باید بگم که داری میری توی تاقچه ی دانش آموز های برتر!

لینی وارنر: 5 + 5 + 5 + 15 = 30
می خواستم به دلیل توهینات بی شرمانه ازتون نمره کم کنم ولی رعایت حالتون رو کردم.

دافنه گرینگراس: 5 + 5 + 5 + 15 = 30
جالب بود ولی از رولتون چیزی متوجه نشدم.

حالا، این شما و این بهترین دانش آموز این جلسه:


تصویر کوچک شده


جســـــیکا پاتر


این هم جایزه ی ایشون که یک حیوان کمیاب و بی نظیره:


تصویر کوچک شده


با تشکر از اینکه تا آخر مرا دنبال کردید




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۳۴ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
1. به نظر شما، دلیل ترکیدن وزغ ها چیست؟ آیا نظریه ی ماچمن درست است؟ توضیح دهید؟ ( 5 نمره )

درود بر ماچمن. درود بر خاندانش. چرا شما نظریه ماچمن رو زیر سوال میبری؟ مگر خواهر و برادر نداری؟ مگر خواهرت بتو یاد نداده است که با داوش ماچمن درست رفتار کنی پروف جان؟

ماچمـــــن ماچمــــن ـه. وزغ که نیست بیاد چرت و پرت تحویل مردم بده. به شخصه من هر کسی رو که به ایشون توهین جادویی کنه؛ لعنتی می کنم (کنایه از نفرین کردن).

وزغا می ترکن. اما بذار من دلیلشو برات کامل شرح بدم. وزغ ها گوش ندارن. برای همین نمی تونن عرق کنن!

و از اون جایی که نمی تونن عرق کنن؛ شبا زود خسته می شن و صبحا لباس صورتی می پوشن که بهشون توی سینما کاپ کیک و پاپ کورن برسه (واج آرایی!). برای همین می ترکن. حالا دلیلش دیگه کلی تفسیر و .. داره که پنج نمره ارزشش رو نداره.

2. الف) انواع وزغ ها را نام برده؟ ( حداقل 2 مورد )... ( 2.5 نمره )

خب، جونم براتون بگه که ما توی دنیا کلی وزغ داریم. یکی وزغ صورتی، یکی وزغ چیزی و یکی هم وزغ رانده شده که همیشه دور از جمعه و این وزغ ها با هم ارتباط داماد و خواهر شوهری جادویی دارن.

یعنی این که کلی دعوا می کنن و مهمون (وزغ صورتی) از مهمون ( وزغ چیزی) خوشش نمی آید و صاب خونه (وزغ رانده شده) از هردو.

ب) نظرتان درباره ی کلاس چه بود؟ راضی بودید؟ ( 2.5 نمره )

کلاسش می تونست کوتاه تر باشه. شما با خودت فکر نمی کنی که مردم کار و زندگی دارن.

باید برن سایتای دیگه، پارک، موزه، قرآن بخونن؛برن مسجد و آداب آسلامیک رو به جای بیارن و اینا و شوما داری اینا رو ازشون می گیری که اصلا چیز خوبی نیست. دیگه تکرار نشه.

3. چهار مورد از کاربرد های وزغ ها را در صنعت و تجارت نام ببرید؟ ( اعم از پوست، گوشت، ظاهر، معده، روده و ... ) ... ( 5 نمره )

شقیقه وزغ چیزی بخاطر این که بزرگ ترین غده چیز ِ وزغی که همون چیز طبیعی ما می شناسیمش؛ درش قرار داره؛ در سازمان چیز و تولید چیز بکار می ره.

موهای وزغ در سازمان مو کاری بکار می ره که با اون می تونن رشد موها رو تا 16 درصد افزایش بدن و در هر جلسه مو کاری هم 16 هزار تار موی طبیعی بکارن. اما ممکنه فکر کنین که وزغ مو نداره. خب، این دیگه فکر شوماست و به ما ها ربطی نداره.

وزغ هایی هستن که داخل جنگل ها ریختن و چشم 16 میلی متری دارن که اون ها رو خیلی مظلوم می کنه و برای همین فقیر ها اون ها رو جمع می کنن و میذارن پشت خودشون و دست زن و بچه و خواهر برادراشون رو می گیرن و میان دست ِ فقیری به دامان ما ها دراز می کنن تا ما دلمون بسوزه و بهشون گالیون بدیم.

چشم وزغ رو تاجر ها در میارن و می فروشن. اما چرا؟مردم مگه روانی ان بیان چشم وزغ بخرن؟ خب، چشم وزغ دارای عصاره هایی است که بسیار برای سلامتی و شفافیت پوست خوبه و در عین حال، می تونه با یک تماس ساده کل جاها رو تمیز کنه و برای همینه که اون رو داخل مایع ظرف شویی پریل می ریزن.

4. یک خاطره از زبان خودتان یا آشنایان ـتان درباره ی وزغ ها بنویسید؟ ( رول نویسی ) ... ( 15 نمره )

یک روز که توی خونه، تنها شده بودم؛ تصمیم گرفتم که برم شکار. شکار چی؟ گربه. (انتظار نداشتین که بگم وزغ؟ )

رفتم و رفتم تا رسیدم به یک کلاغه که روی دمش یک وزغ بود. گفتم شیر وزغ چجوریه؟ کیک وزغ طعمش چیه؟ آب وزغ خوش مزه ـست؟

این قدر فکر کردم تا که به این نتیجه رسیدم که بهتره اون کلاغه رو بزنم با تیر جادویی و وزغشو بخورم.

یک دفعه، یاد خوردن گربه افتادم. اما متاسفانه یادم اومد که اون گربه هه، گربه هه و گربه ای که گربه باشه گربه نیست. بلکه گربه است. پس دیگه هیچی شد.

تیر تفنگم رو فشار دادم و به کلاغه خورد و وزغش افتاد. من دویدم و دویدم. کاشکی نمی رسیدم؛ سوار... چی دارم میگم من؟

اون وزغه رو بین زمین و هوا گرفتم و با خوش حالی بوش کردم. بوی خیلی خوبی می داد. بوی آزادی... بوی ساحره سالاری... بوی لذت و زندگی... بوی خوش گل های بهاری... خلاصه، خیلی بو می داد دیگه. برای همین به این نتیجه رسیدم که بهتره نخورمش. چون حتما کثیف ـه که این همه بو می ده دیگه.



تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۵۰ جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
1. به نظر شما، دلیل ترکیدن وزغ ها چیست؟ آیا نظریه ی ماچمن درست است؟ توضیح دهید؟ ( 5 نمره )

سوال اصن از بیخ غلطه! همینطور این چیزکشان برکنار شده از وزارت، دور همدیگه جمع شدن یه چی واسه خودشون گفتن شما چرا باور کردی پروفسور؟ بذار اثرات چیز از سرت خارج شه، اونوخ میفهمی که کل این تدریس اصن از بیخ مشکل داره و برگرفته از توهمه. حالا بشنو درستشو!

وزغ که نمیترکه، وزغ حکومت میکنه، کودتا میکنه، وزیر سحر و جادو میشه. باور نداری؟ آ نگاه کن!

ماچمن هم تحت تاثیر چیز بوده، توهم زده که اینارو گفته. جنسش خوب بوده، یه چیزی واسه خودش به هم بافته تحویل شما داده. دمنتورا تو آزکابان که دیگه عملی شدن، جون ندارن. امیدی چیزی نمیکشن بیرون از وجود ملت، این مورفینیست ها هر شب تو خواب میبینن که وزغا دارن میترکن. آرزو و رویاشونه، تو حالا اینجا اومدی بروزش دادی. نکن پروفسور جان، نکن.

2. الف) انواع وزغ ها را نام برده؟ ( حداقل 2 مورد )... ( 2.5 نمره )
ب) نظرتان درباره ی کلاس چه بود؟ راضی بودید؟ ( 2.5 نمره )


چه بی شرمانه! :|

الف) دلوروس آمبریج
وزغ بیگ هد! (سرش به طرز غیر عادی ای بزرگ تر از بدنشه)
وزغ تاینی هد! (سرش به طرز غیر عادی ای کوچیک تر از بدنشه)
وزغ آبی!
وزغ سبز!
وزغ قرمز!
وزغ زرد!

به نیابت از چهار گروه بودن این چهار تا آخری.

ب) ای چیز دوست مستقر شده در آزکابان! انتظار داری چی بگم من؟ بگم آفرین به این توهمات؟ آفرین به این جنس خوب چیز که چنین چیزی رو تو ذهنتون انداخت؟ وزیر آمبریج رو زیر سوال میبرین؟ ایشونو میترکونین؟ از حالا واسه ما کری میخونین که در نهایت رهبرمون میترکه؟ شرم بر شما باد! :|

3. الف) چهار مورد از کاربرد های وزغ ها را در صنعت و تجارت نام ببرید؟ ( اعم از پوست، گوشت، ظاهر، معده، روده و ... ) ... ( 5 نمره )

1. از اندرون زبون وزغ (به دلیل چسبندگی ای که داره) برای پیوند زدن زبون یه بنده خدایی که یه تیکه ش کنده شده استفاده میکنن. به چسبیدن سریع تر دو تیکه ی زبون کمک میکنه! در ضمن اصلنم این کاربرد در پزشکی نبود، با فروختن این زبون به پزشکا تجارت واسه خودشون راه میندازن دیگه!

2. پای وزغو خشک میکنن و بعنوان پایه ی بلور و سایر ظروف استفاده میکنن.

3. از پوست وزغ، کاغذ کادو میسازن. یعنی ما مرگخوارا واسه این کار استفاده میکنیم و دریافت کننده ی کادو رو به دیار باقی هدایتش میکنیم.

4. وزغو خشک میکنن و بعدش با یه چکش میزنن تو سرش تا تیکه پاره شه. از اون تیکه های خورد شده ی باقی مونده برا تولید انواع مواد نابود کننده از جمله سم و اسید و بمب و ... استفاده میکنن.

4. یک خاطره از زبان خودتان یا آشنایان ـتان درباره ی وزغ ها بنویسید؟ ( رول نویسی ) ... ( 15 نمره )

#گوینده 1
$ گوینده 2
~ خودم! (لینی)

یادم میاد اون روزیو که رفته بودم رادیو و گفتم ...

نقل قول:
~: خب پس ادامه میدم. من خودم اشتباهم به یه ساعتم نکشید، سریعا متوجه حرفای ضد و نقیض گانت شدم و اون موقع بود که خیلی ترسیدم. گفتم ای بابا، الان اینورو که نمیخوام، اونورم که میدونه من با گانت بودم، چی کار میتونم بکنم؟ همینطور که با ناامیدی داشتم تو خیابونا راه میرفتم و زیرلب تکرار میکردم توبه میکنم ... توبه میکنم ... یهو خود شخص وزغ وزیرآمبریج جلوم ظاهر شد.

$: خود ِ خودش وزغش؟

~: بله دیگه، خودش. من قبلا یه نامه ازش دریافت کرده بودم که دعوت به پیوستن بهش و باقی موندن در پستم یعنی معاونت کرده بود، اما محل نذاشتم و خواستم که به گانت وفادار بمونم. حالا فک کنین یهو دیدم که وزغ وزیرآمبریج جلومه. اصن مونده بودم! گفتم که دیگه فاتحه م خونده س.

#: خب خب، بعدش چی شد؟

~: هیچی دیگه، گویا ایشون شنیده بودن که من زیرلب میگفتم توبه میکنم و اینا. واسه همین با آغوش باز ازم حمایت کرد و یکی از گربه هاشم همونجا درجا بهم هدیه کرد. ملاحظه بفرمایین ...

- میووو میووو ...

~: بله صدای گربه ی مذکور بود. به هر حال، وزیرآمبریج نه تنها توبه ی منو پذیرفت و قبول کرد که از این پس یکی از اونا باشم، بلکه منو بعنوان معاون خودش قرارداد و سمت قبلیم رو بهم برگردوند. رووناییش خیلی حرکت بزرگوارانه و سورپرایز کننده ای بود.


پروفسور خواهشا دیگه با وزغ مملکت شوخی نکنین.




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۳۸ جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۲

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
یاهو


هــِـــممم ! استاد ما با تاخیر رسیدیم سرکلاس، لاکن اینطور نباشد ک بگویید ما خیره سرانه چشم بر تکالیف بسته ایم ُ پشت ِ گوش انداخته ایم ُ فیلان ُ بیسار ! کتابهای ِ چِسبیده ب پَر ِ ردایمان ؛ نشان از صحت ِ کلام ِ ماست!

1.به نظر شما، دلیل ترکیدن وزغ ها چیست؟ آیا نظریه ی ماچمن درست است؟ توضیح دهید؟ ( 5 نمره )

اوپس سِر ! ماچمن ؟ ماچ ؟ من؟؟ نیارین این آدم ها رُ ؛ خلاف ِ آرمانِ!
عهه ؛ از بحث خارج نشم! :دی
استاد ! ... ما پس از بررسی و مشاهدات ِ بیسیاااااار مِن باب ِ ترکیدن ِ وزغ ها ، با نهایت ِ احترام ب نظریه ی ماچمن ؛ معتقدیم ک آنها موجودات ِ حسودی هستند و پس از شنیدن ِ خودکشی دسته جمعی نهنگ ها در فولان سرزمین ؛ برای مشهور شدن و اینکه " آره مام هستیم!" ... خود را یکی پس از دیگری می ترکانند و در بیان کرده اند تا آخرین توان از این حرکت ِ جهادی دفاع خواهند کرد حتی اگر نسلشان منقرض شود ، شایان ِ ذکر است ک ارتعاشات ِ این پوکیدن ها برای زنان ِ باردار و بیماران ِ قلبی و کودکانِ سیفید بسیار مضرر است ! اِهِم ...

2. الف) انواع وزغ ها را نام برده؟ ( حداقل 2 مورد )... ( 2.5 نمره )
- شاهزاده خانوم ِ وزغ ! " برداشتِ آزادش میشه این تصویر >> :oops:
- ممَد تره ور !


3) نظرتان درباره ی کلاس چه بود؟ راضی بودید؟ ( 2.5 نمره )

اوف! ما کی باشیم بخوایم در مورد کلاس نظر بدیم استاد ؟! فقد اینکِ وختشو بیشتر کنین!


4. چهار مورد از کاربرد های وزغ ها را در صنعت و تجارت نام ببرید؟ ( اعم از پوست، گوشت، ظاهر، معده، روده و ... ) ... ( 5 نمره )

- از اعم ِ فواید ِ تجاری ِ وزغ ها میتوان در صنعت ِ کارخانه های آدامس سازی استفاده کرد! ... نشون به این نشون ک غلظت ِ تُف ِ موجود در حلقشان بیسیار کارایی دارد و ب کِش آمدن آدامس کمک میکند ...
- مورد ِ بعدی ِ استفاده از زبان ِ دراز ِ آنهاست ک در جدیدترین تحقیقات برای ب دست آوردن ِ بهترین کِش ِ تنبان !!! ... به نتایج خوبی دست یافته اند و اگر بخواهم در این مورد توضیح دهم باید صندلی ها را گِـــــــرد کنیم ک من گُمان میکنم مجال اندک است و سخن بسیار ! :-"
- مورد ِ سوم ک سود ِ بیشتری را در بازار ِ رقابت در برگرفته است؛ تولیدِ کیف ُ کفش ِ ست ِ خال خالی از جنس وزغ های ِ اصیل می باشد و نظر بسیاری از داف های ِ ساحره و حتی ماگلی را به خود جلب کرده است ! :دددی
- و اما در آخر ؛ لاک ِ مخملی ِ پوست وزغی ک اخیرا وارد بازار شده است! مواد سازنده ی آن پشم و پیلی های ِ کوبیده شده ی وزغ های ِ بالغ است ک ب ناخن ها جذابیت خاصی میدهد!

5. یک خاطره از زبان خودتان یا آشنایان ـتان درباره ی وزغ ها بنویسید؟ ( رول نویسی ) ... ( 15 نمره )

جسی ب افق خیره میشه و یاد ِ آن خاطره ک تره ور برایش تعریف کرده بود میوفته!

.:. یه غار خیلی تاریک و سیاه
روی زمین پر از اسکلت و جمجمه و تار عنکبوت و بطری های آب معدنی خالی بود و همه چی بوی ترس می داد !!
تره ور : من می ترسم !

ایکس ک گادفادره تره ور بود قرار گذاشت که اگه تره ور بتونه از غار صحیح و سالم بیرون بیاد راز خفنی رو بهش بگه و به همین دلیل تره ور برای اثبات ِ لیاقتش پا به غار گذاشته بود.
ناگهان صدای غرشی شنیده میشه و یه موجود خیلی سیاه و ترسناک و وحشتناک میاد جلوی تره ور .
ده دوازده تا مار از یکی از سوراخ های بدن اون موجود زده بود بیرون و اون مارها از گوشت اطراف سوراخ تغزیه میکردن و خیلی صحنه بیناموسی و زننده بود !!!
موجود مخوف : یوهاهاهاهاهاهاها ! از من میترسی ؟
تره ور : باب تاریکه نمیبینمت بیا جلوتر بوقی !

موجود مخوف میاد جلوتر و میگه : حالا دیدی ؟
تره ور : نه آقا تاریکه ! اَی بابا ...

در همین لحظه نورپرداز گرامی نور میندازه وسط و تره ور موجود مخوف رو میبینه و میفهمه که کیه !!
تره ور : لرد لاس !
لردلاس : حالا که خوردمتُ هضمت کردم و به پشگل تبدیلت کردم می فهمی !! هاهاهاها !

لرد لاس جلوتر میاد تا به تره ور حمله کنه اما تره ور زبونشو میکنه تو همون سوراخی که مارها ازش زدن بیرون و همین طور فشار میده و میچرخونه و اینا تا این که بالاخره لردلاس از درد میمیره !

تره ور زبونشو از تو سوراخ میاره بیرون و به عقب برمیگرده ، با کشته شدن لردلاس ، در غار به طور اتوماتیک باز میشه و تره ور با خوشحالی از غار میاد بیرون !
اون تونست لیاقتشو نشون بده!




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۳:۰۸ پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۲

آیلین پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۱:۳۵ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
1.به نظر شما، دلیل ترکیدن وزغ ها چیست؟ آیا نظریه ی ماچمن درست است؟ توضیح دهید؟ ( 5 نمره )

خب استاد جز نظریه ماچمن نظریه دیگه ای در دست نیست تا بتونیم بگیم غلطه یا درست! وقتی همین یه نظر موجوده و بقیه نتونستن اظهار وجود کنن اجبارا باید سرمونو تکون بدیم و بگیم که بله درسته درست میگه آقای ماچمن!ولی به نظر من آقای ماچمن این وسط به یه چیزی دقت نکرد و اون اینکه اگه وزغ ها که طی یه واکنش دفاعی بدنشونو باد می کردن چطوری می ترکیدن وقتی بدنشون سوراخ بوده؟ خب استاد شما یه بادکنکو در نظر بگیرین وقتی سوراخه اصلا باد نمیشه و به فرض محال هم اگه بتونه باد بشه به خاطر وجود اون سوراخی که رو بدنه اش وجود داره باید بادش خالی بشه نه اینکه بترکه! در اینجا چند فرض پیش میاد استاد!1. یا آقای ماچمن فیزیک دبیرستانو پاس نکرده 2- قوانین فیزیک تو این چند وقتی که من از دبیرستان اومدم بیرون عوض شدن 3- ماچمن شام سنگین خورده بوده و هذیون بعد از اون بوده 4- علت دیگه ای وجود داشته...اصلا هم این کار من نبود و اصلا هم من نیاز به کبد نوع خاصی از وزغ برای تهیه معجونم نداشتم و هرگونه انفجار وزغ های دو دریاچه در آلمانو بنده انکار میکنم. کلا من منکر رفتن به آلمان برای رو به رو نشدن با سازمان حمایت از محیط زیست بریتانیا میشم و در نهایت هم به وزغ مورد نیازم دست پیدا نکردم و توقف انفجار وزغ ها در سال بعد هیچ ربطی به جستجوی من نداشت که به سرانجام رسیده و نیازم برطرف شده بود و در نتیجه دست از سر کله بی موی وزغ های آلمانی برداشتم! زاغی هم اصلا بهم تو این کار کمک نکرد و کلا بنده منکر هر گونه رابطه با این قضیه میشم!

2. الف) انواع وزغ ها را نام برده؟ ( حداقل 2 مورد )... ( 2.5 نمره )

وزغ سبز( Bufo Virdis Laurent)
وزغ پا بیلچه ای سوری( Pelobates Syriacus Syriacus)
وزغ پا بیلچه ای( Pelobatidae Bloulenger )
وزغ بی گوش خال حلقه ای( (Bufo Surdus Annulatus
وزغ بی گوش(اسم علمیش یافت نشد!)
وزغ بلوچی (Bufo Olivaceus )
وزغ سبز تورانی ((Green Tooranian Toad
وزغ سبز خراسانی ( Green Khorasanian Toad )
وزغ سبز عربی(Green Arabian Toad)
وزغ سبز معمولی(Changeable Toad or Green Toad)
وزغ سبز کرمانی (Green Kermanian Toad)
وزغ لرستانی (Lorestanian Toad )
وزغ معمولی (Common Toad)
وزغ معمولی قفقازی(Caucasian Common Toad)
وزغ کویری((Kavir Toad
بسه استاد؟یا ادامه بدم؟

3) نظرتان درباره ی کلاس چه بود؟ راضی بودید؟ ( 2.5 نمره )

واو!به خاطر یه نظر سنجی 2.5 نمره؟؟ب اشه باشه....خیلی خیلی خوب بود به ویژه قسمت منفجر شدن وزغ ها که برام تجدید خاطره ای بود... البته بنده هرگونه ارتباط با قضیه انفجارشونو رد میکنم همون نظریه ماچمنو شما قبول داشته باشین!
استاد حالا که تعریف کردم بیشتر بهم نمره میدین؟!

4. چهار مورد از کاربرد های وزغ ها را در صنعت و تجارت نام ببرید؟ ( اعم از پوست، گوشت، ظاهر، معده، روده و ... ) ... ( 5 نمره )

صادرات گوشت اين جانور به صورت تازه، منجمد و كنسروي، تهيه چرم از پوست، توليد كودهاي كمپوست با كيفيت بالا از اندام هاي داخلي و كمك به كاهش استفاده از كودهاي شيميايي، اشتغال زايي، صادرات و درآمدزايي و...

5. یک خاطره از زبان خودتان یا آشنایان ـتان درباره ی وزغ ها بنویسید؟ ( رول نویسی ) ... ( 15 نمره )

اونروز رو قرار بود صرف تهیه یه معجون برای رشد موی ارباب کنم. برای همین به دخمه م واقع در خانه ریدل رفتم تا کارم رو شروع کنم. می دونستم لرد از تاخیر هیچ خوشش نمیاد برای همین در حالیکه با سرعت از پله ها پایین می رفتم تو ذهنم مواد لازم برای تهیه معجونو مرور می کردم:
تخم اژدها،اشک چشم بچه گربه یتیم، روده سوسک سیاه آمریکایی، تخم قورباغه لجن زار کاستاریکو، زهر نیش مار حلقه سیاه دریایی و کبد وزغ یه ماهه بی گوش آلمانی.
وقتی در دخمه سردمو باز کردم اولین کار بررسی قفسه مواد اولیه تهیه معجون ها بود. قفسه بزرگی که در انتهای دخمه ام تقریبا عرض دیوار ضلع جنوبی اتاقو به خودش اختصاص داده بود.قفسه ای پر از مواد اولیه تهیه معجونی که همه در بسته ها و شیشه های مختلف تو قفسه ها به ترتیب چیده شده بودن. با این همه هیچکس نمی دونست که این قفسه در واقع پوششی بر روی انبار واقعی گنجینه منه که پشت این قفسه تعبیه شده...انبار مخصوص نگهداری مواد اولیه معجون های من که درب ورودیش شیشه چشم های مارم بود. کافی بود این شیشه یا اهرم به سمت بیرون کشیده بشه تا انبار بی نظیر مواد اولیه م که مطمئن بودم تو کل انگلستان هم یافت نمیشه از پشتش بیرون بیاد. بهش خیلی افتخار می کردم و می دونستم نه تنها تو کل خانه ریدل بلکه کل بریتانیا همه عاشق سرک کشیدن و نانک زدن به موادی هستن که من در طول سالهای مختلف تو این انبار جمع آوری کردم. تو این انبار مخصوص که یه جورایی آزمایشگاه مخفی من هم می تونست به حساب بیاد همه جور موادی یافت میشد. از شیر تسترال گرفته تا مغز سر انسان ماده عصر نئاندرتال!
ولی اونروز وقتی نداشتم تا مقابل قفسه های بی شمار انبار قابل ستایشم بیاستم و با تحسین نگاشون کنم. باید هرچه سریعتر معجونو آماده می کردم. از بین قفسه های ردیف سه و چهار پیچیدم داخل و شروع کردم به شمردن... ردیف دوازده...سیزده...چهارده...همینجاست!
با عجله طبقه سوم قفسه چهاردهم جنوبی رو بررسی کردم... تخم اژدهای سبز ولزی منجمد شده...نوزاد مانتیکور شور...چشم افعی درختی آفریقایی...خرزهره....خودشه...کبد وزغ یه ماهه بی گوش آلمانی!
با دیدن ظرف خالی پاهام بی حس شدن طوریکه نتونستن وزنمو تحمل کنن و همونجا زیر پایین قفسه روی زمین نشستم...آه سالاارا!ارباب منو خواهد کشت!
به زندگی کوتاهم فکر کردم و...کارایی که کردم.توبیاسی که برای پیوستن به لرد سیاه کشتم و نبردهایی که داشتم. مهمتر از همه پسرم...سیوروسم! با یادآوری پسرم اشک چشمامو سوزوند...قسم خورده بودم تا دوباره به راه کج! هدایتش نکنم دنیارو ترک نکنم و حالا...این اصلا منصفانه نبود که برای چندتا دونه کبد بی ارزش وزغ با زندگی خداحافظی کنم...
در افکار سیاهم غوطه ور بودم که صدای ناهنجار قارقار زاغ وفادارم از بالای قفسه ای که زیرش زانوی غم بغل کرده بودم رشته افکارمو پاره کرد. زاغم بال و پر زنان روی شونه م فرود اومد. در اون لحظه اصلا حال و حوصله کسی یا چیزی رو نداشتم ولی باز هم زاغی فرشته نجاتم شده بود!این زاغچه پرنده باهوشیه و مطمئنم که با من یه جور ارتباط تلپاتیک داره که به این سرعت متوجه مشکلم شد...برام از مرداب هایی در آلمان گفت که می تونستم اونجا به چیزی که می خواستم برسم. مرداب هایی پر از انواع وزغ!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.