راهاي مقابله با طلسم های نابخشنودی!
چو و اکتا ایستادن و دارن راهارو تست می کنن!
چو یکی از دوست پسرهای سابقشو ظاهر می کنه و درجا شخص می یفته زمین! مک بون پشمالو با خوشحالی هورا می کشه که یکی از خاطرهای چو نفله شد!
اکتا هم اایستاده بود و سعی می کرد طلسم فرمان رو از خودش دور کنه و با دو وجدان بیدارش در جدال و جنگ بود!
فلور همچین به این دو همگروهی خیره شده بود تا بتونه یاد بگیره!
فلور رو به پروفسور بینز می کنه و وقتی می بینه هر طلسمی که بچه ها می فرستن طرفش از اون طرفش در می ره یک فکر به ذهنش می رسه!
ناگهان دارن چوب دستیشو به طرف فلور می گیره و فلور درجا با یک طلسم خودشو شفاف می کنه!و تبدیل به یک روح می شه و طلسم از اون طرف بدنش د در رو می شه!و فلور یک احساس خوشیاندی بهش دست می ده!و دستشو می بره بالا تا سوالی از پروفسور بپرسه!
فلور: پروفسور این کجاش نا بخوشندوی بود همچینم خیلی خشنود بود!
پروفسور: هین چه جلب توهم احساسات منو درک می کنی؟!
فلور: هی همچین!
پروفسور در وجودش احساس خوبی بهش دست می ده که در تمام عمرش یکی اونو درک کرده!
فلور هنوز تو فکره و داره فکر می کنه چطور می شه با طلسم های نا به خشوندی مقابله کنه! که دوباره داارن یک کرشیو به طرف فلور می فرسته و فلور خودشو به دها فلور تقسیم می کنه و طلسم گیج می زنه و در جا می یفته رو زمین و ازش صداهای آه و ناله و گریه و زاری می یاد!
در اینجا شما یک طلسم رو با نور مخصوص کرشیو در نظر بگیرن که کف میز دوئل افتاده و چشم دهن در آورده و داره می ناله و وول می خوره!
فلور یک پوزخند می زنه!
ددارن که آتیشی شده یک طلسم آواکاور می زنه و فلور با یک حرکت ماتریسکس جا خالی می ده و صحنه آهسته می شه طلسم از کنارش به فاطله ی میلی متری رد می شه!
فلور دوباره پوزخند می زنه!
دارن که دیگه داره از انفجار منفجر می شه(باب انفجر انفجار منفجر!) یک طلسم فرمان به طرف فلور می فرسته و فلور اون طلسمو با دستکش ضد طلسم می گیره و باهم شروع می کنن به رقصیدن!
بینز: فلور این دستکشه اکتشاف خودته؟
فلور در 1 ثانیه پنجاه بار پلک می زنه
و می گه: اهوم!
بینز: اوه من به این ریونها به این هوشها افتخار می کنم! و می ره که فلورو در آغوش بکشه که از فلور رد می شه و می فته زمین!