حذب تیوی تقدیم مینماید :لذت نقاشی.... «من به شخصه پانزده پدر دارم» فیلم برتر سال، با هنرمندی زاخی و دوستان، به زودی در هالی ویزارد و ...
- : اَه ! پس چرا شروع نمیشه؟
این صدا متعلق به پاتر بود که در فاصله 2 متری تلویزیون در وسط کاناپه هفت نفره نشسته بود و منتظر پخش حذب تی وی بود.
کوییرل که به طرز مشکوکی کنار پاتر نشسته بود : خودتو ناراحت نکن هری جان، الان دیگه شروع میشه. ایناها، شروع شد!
دوربین 180 درجه برمیگرده و صفحه تلویزیون رو نشون میده که در حال پخش تیتراژ اول برنامه است، صفحه سیاهی که کله چهار تا بنیان گذار حذب یکی پس از دیگری بالا میان و بالای این کله ها، با حروف قرمز مینویسه حذب تیوی. صفحه جیرینگی مثه اینه میشکنه و صورت آنیتا نمایش داده میشه.
آنیتا : با سلام خدمت همه بینندگان عزیز و دوست داشتی حذب تیوی، امیدوارم خوب باشین، با یکی دیگه از برنامه های جالب و مهیجمون به خونه های شما اومدیم، امروز با برنامه لذت نقاشی با هنرمندی.....
پاتر نگاهی به دور و برش میندازه و جای خالی مونالیزا رو روی دیوار میبینه، نگاه پرسشگری به بقیه میندازه : این مونالیزا کو؟
کرام : امروز گفت پایین تابلوش یه جمله ای دیده که خیلی مشکوکه، قرار بود با سرژ بره پیش یه نفری ببینن ممکنه این جمله آناگرامی چیزی باشه یا نه.
پاتر : حالا جمله اش چی بود؟
کرام : create by Leonardo Da Vinci !!
پاتر : هووم، چه مشکوک!
- : .... این شما و این هم لذت نقاشی.
در سمت راست تصویر تلویزیون، سرژ با موهای مدل میکروفونی دیده میشه که کفی رو توی دستش نزدیک یه بوم گرفته و داره نقاشی میکنه، و در سمت راست با حروف تپل و چاق و پفکی نارنجی مینویسه لذت نقاشی. تیتراژ اول برنامه تموم میشه و دوربین سرژ رو نشون میده که رو به دوربین نشسته و جلوش بومی قرار داره که نمیشه روش رو دید و ققی هم بالای بوم نشسته.
سرژ : با سلام بینندگان عزیز و هنردوست، با یکی دیگر از برنامه های لذت نقاشی در خدمت شما هستیم. امروز من و ققی تصمیم گرفتیم که به جای اینکه به تابلوی جدید بکشیم، روی یکی از نقاشیهای قبلی کار کنیم.
ققی از روی بوم بلند میشه و میره روی دست سرژ چمباتمه میزنه! سرژ با دست آزادش بوم رو به سمت دوربین برمیگردونه.
مدیرا :
کرام : این که مونالیزای خودمونه!! مونا!!
پاتر : این اینجا چیکار میکنه؟ مگه نرفته بود واسه آناگرام؟
کرام : واله قرار بود با سرژ واسه همین بره.
در آن سو، ققی و سرژ موذیانه لبخند میزنن و به مونالیزا نگاه میکنن که افسون خشک شدن روش اجرا شده. از کل تابلوی مونالیزا فقط چشماش حرکت میکنن که با مظلومیت خاصی به دوربین خیره شدن.
سرژ : خب میریم سراغ کارمون، همونطور که میدونین، این تابلوی مونالیزا صدها سال پیش توسط هنرمند معروف محبوب، لئوناردو داوینچی کشیده شده، و بهش لبخند ژکوند هم میگن، علت این نامگذاری لبخند مرموزیه که روی صورت این زن قرار داره، ببینین چه لبخندی داره؟ موش بخورتت!!
ققی : بله، در مورد این نقاشی عده ای اظهار داشتن که این تصویر، حالتی از لئوناردوس، وقتی خودش رو زن میدیده!
سرژ : بله، میدونیم که خیلی تعجب برانگیزه، ولی به هر حال اینم یه نظریِ برای خودشه، و حالا امروزه این نقاشی توسط برادر حمید حرام اعلام شد و ایشون فرمودن که "چه معنی داره یه مرد ی خودشو زن ببینه و بعدش اونو بکشه" و این کلا ضد آسلامه و از این سیستما....
ققی : و ایشون تصمیم گرفتن این نقاشی که افکار رو منحرف میکنه، از بین ببرند ولی چون ما خلی مردم هنردوستی هستیم، تصمیم گرفتیم تغییراتی روی این نقاشی بوجود بیاریم، طوری که این نظریه که مونالیزا، چهره زنانه داوینچیه رو کلا باطل کنه.
سرژ : پس میریم سراغ کارمون، در ابتدا قلم موی بادبزنی شماره 14 رو ......
پاتر : اونا حق ندارن یه همچین کاری بکنن! مونالیزا یه اثر تاریخیه! تاریخ از بین میره اگه اونا تغییری در این تابلو بدن!
کرام : بابا تاریخ اصلا مهم نیس، مهم خود مونالیزاس، اون وبمستره! ما باید کمکش کنیم!
پاتر : بریم کمکش که خودمون هم اعلامیه بشیم، بیان نقاشیمون رو ادیت کنن؟
کرام : خیلی نامردین! بابا اون کمک میخواد!
پاتر : عیبی نداره دیگه، چیزی که زیاده وبمستره، یه دونه ازشون کم بشه چیزی نمیشه که!
دامبی : اصلا مرگخوار خودته، برو کمکش، به ما چه؟!
کرام : نه خب، حق با شماس، وبمستر زیاده، عیبی نداره، بای بای مونا.
دوربین در زاویه 60 درجه تابلو قرار داره، طوری که نمیشه به طور کامل نقاشی رو دید. ققی روی دست سرژ نشسته و دمش رو با هیچ گونه ظرافت خاصی روی تابلو حرکت میده، دم ققی در همه جهت حرکت میکنه، چپ راست، بالا پایین، اصلا به نظر نمیاد که لازم باشه رنگهای نقاشی یه دست باشن، سرژ هم هر از چند گاهی با قلم مویی اندازه بنز (!) یه حالی به نقاشی میده، اساسی!
دوربین یه خورده میچرخه و حالا دم ققی به طور کامل نمایان میشه که در رنگ سیاه غوطه وره و همینجوری ازش داره میچکه، سرژ عملیات رو توضیح میده :
_ ... بله، اینم یه خط منحنی در این ناحیه، کار روی ابروی مونا تموم شده، اگه درست یادتون باشه ابروی مونا خیلی باریک و دخترونه بود، ولی با هنرنمایی استاد ققی، کاملا مردونه شده!
ققی : خب، حالا بهتره بریم سراغ صورتش، همونطور که میدونین در زمان داوینچی داشتن ریش مد بوده! بله ممکنه باور نکنین، ولی دقیقا همینطور بوده، پس به احتمال 90% لئوناردو هم ریش و سبیل داشته، ما هم این تغییرات رو بوجود میاریم تا کاملا مشخص بشه این نقاشی مربوط به چه زمانیه.
سرژ : برای این کار، ققی عزیز بهتره که دمتون رو به حالت فنری در بیارین، اینجوری خیلی بهتر میشه ریش کشید.....
دوربین ققی رو نشون میده که دمش رو دور یه قلم مو پیچیده و داره بهش تافت میزنه، بعد از مدتی قلم مو رو بیرون میکشه، دمش مثه سیم تلفن بیسیم شده(!)
ققی : حالا برای این کار، فقط لازمه من دمم رو خیلی آروم روی تابلو فشار بدم، به طوری که فقط اونو لمس کنه، و به سرعت تمام صورتش رو با دمم ضربه بزنم، اینجوری :
و ققی تند تند شروع به ضربه زدن به تابلو میکنه، با دمش و با قدرت بینهایت زیاد، به طوری که تابلو به طرز وحشیانه ای تکون تکون میخوره. بعد از پنج دقیقه کار مداوم، ققی از جلوی تابلو کنار میره.
سرژ : احسنت، احسنت، البته یه مقدار ریشش پرپشت شد، بهتر بود یه مقدار کمتر فشار وارد میکردین، البته شما واقعا ماهرانه کار میکردین!
ققی : چاکریم، و حالا بهتره شاهکار هنریمون رو به مردم عرضه کنیم!
ققی و سرژ از جلوی تابلو کنار میرن و دوربین مقابل تابلو قرار میگیره و تصویر زیر بر روی صفحه تلویزیون ظاهر میشه :
مدیران : مـــــــــــــــــــــــــــــــا !!
کرام : این که دیگه مونالیزا نیس، غضنفرلیزاس!!
دامبی دستی به ریشش میکشه : مدتها بود چنین ریش پرپشتی که بتونه با من رقابت کنه ندیده بودم، واقعا جای تقدیر داره!
پاتر : خب بازم جای شکرش باقیه که مونالیزا زنده اس، هرچند که قیافه اش خیلی عوض شده، ولی میتونه یه تنوعی واسه تزئینات خوابگاهمون باشه، ها؟
سرژ و ققی، در حالی که از سر و کولشون رنگ می چکه، به حالتی پیروزمندانه به دوربین لبخند می زنند!
سرژ در حالی که ریشش رو می خارونه میگه:
_ با تشکر از شما بینندگان عزیز که تا پایان این برنامه با ما بودین، شب خوش.
ققی هم دمش رو یک بادی میده که همه جا رو رنگی میکنه و اون هم میگه:
_ خداحافظ هنردوستان!
برنامه تموم میشه، تیتراژ آخر برنامه در سمت چپ ظاهر میشه و در سمت راست، تابلوی ادیت شده مونالیزا قرار داره و آهنگی هم پخش میشه :
يک نصيحت بشنو از من کندر آن نبود غرض ، بر حذر باش از خطر ها اي مدير کله پز
گر نهي سنگي به راه حذب ، خوارت مي کنند ، ور دهي اخطار آن را ، سنگسارت مي کنند
حذب را آزار دادن کار فردي پر قواست، نيست کار آنکسي که ادعا دارد خداست(*)
آن جفايي که موناليزا ز دست حذب ديد، باشدش ترسي بَرَت تا تو بلرزي مثل بيد
آخرين پندم بگير و رستگاري پيشه کن، فکر اصلاح مديران از بن و از ريشه کن
کارگردان : ققنوس / ساپورتر : برادر حمید /جلوه های ویژه : ادی ماکای /خواننده : آوریل لاوین /آهنگساز : سرژ تانکیان/ شاعران: هدویگ، آوریل
و با تشکر از سدریک دیگوری که نقشه بدست آوردن تابلوی منحوس مونالیزا رو کشید!
___________
* منظور عله است.
[size=small]جادÙÚ¯Ø±Ø§Ù Ø¨Ø±Ø§Û ÙÙ
Ù