. یک نمایشنامه بنویسید که موضوعش دوئل باشه دوئل کننده خود شما باشید و حریف مقابلتون ترجیحا هدویگ
بهترین نمایشنامه اونه که هدویگ رو به بهترین نحوی مغلوب کنه
بعد از اینکه بینز به ملت دستور گروه گروه شدن رو داد ، همه به دسته های مختلفی تقسیم شدن .. فقط هدویگ مونده بود و حوضش !
بینز وقتی دید هدویگ بیکار کوشه کلاس نشسته رفت طرفش و گفت :
_ نبینم که باز نشستی ! منتظر چی هستی ؟ تو جشن و شب نشینی ، باید پا شی برقصی !
هدویگ نگاهی به بینز می کنه اینطوری :
بعد شروع می کنه به حرف زدن :
_ آخه بوقی من با کی می خوام دوئل کنم ؟ تو کسی رو این اطراف می بینی ؟!
بینز: صبر کن ببینم یه برنامه واست دارم !
بعد بینز رو به بچه ها می کنه و می گه :
_همه سریعا دوئل ها رو متوقف کنید ... برنامه جالبی برای کلاس دارم ... سریع بیاید جلوی من صف ببندید !
---دقایقی بعد---
بینز: خوب اول از همه مادام رزمرتا ، برو جلو با هدویگ دوئل کن !
بوووووووم....دیش....پااااااااااااااق....گورومپ(صدای ترکیدن بادکنک!
)...شپلخ
مادام رزمرتا با حالتی غرور آمیز از سکوی دوئل پایین اومد !
بینز:بلیز برو بالا حالا نوبت توئه ! ببینم چه می کنی !
بلیز غولنج(قولنج؟!) دستاشو می شکونه و می ره رو سکوی دوئل .
---نیم ساعت بعد---
بینز بلند داد می زنه:
_بلیز جان تموم نشد ؟!
بلیز:نه ... بزار این نوکشو با چکش کج کنم میام !
دقایقی بعد بلیز هم با خوشحالی از روی سکوی دوئل میاد پایین!
بینز:خوب نفرات بعدی به ترتیبی که می گم می رن با هدویگ دوئل می کنن .وینکی ، دارن الیور فلامل ، چارلی ویزلی ، روبیوس هاگرید ، فینی نایجلوس بلک ، آرامیس بارادا ، یونا ، استرجس پادمور ، کریچر و در آخر هم پاتریشیا وینتربورن !
----دو ساعت و اندی(اون اندی نه ها ، این اندی!) بعد----
استرجس با لبخندی شیطانی از روی سکوی دوئل پایین میاد . هدویگ هم جلوی صورت بینز ظاهر می شه !
هدویگ به زور خودشو به یه دیوار می رسونه و در حالی که داره نفس نفس می زنه و با پرش به دیوار تکیه داده می گه:
_بینزی حون تموم نشد ؟ ... به خدا از نفس افتادم !
بینز:تازه اصل کار مونده !
هدویگ چشماش از تعجب گرد می شن.نگاهی به شاگردای کلاس می کنه و می گه :
_بابا من که با همه اینا دوئل کردم ! نکنه باید با خودتم ...
بینز:نه ! باید با خودت دوئل کنی !
هدویگ حس می کنه دنیا داره دور سرش می چرخه ... سرش گیج می ره و میفته روی زمین ! ...پااااااااق !
---دقایقی بعد---
_"آگوامنتی"
یه دریاچه آب روی هدویگ می ریزه و اونو از خواب نازی که توش بود بلند می کنه !
بینز:پاشو باید دوئل آخر کلاسو بکنی که همه کار دارن می خوان برن ... زود باش جغد خر !
هدویگ نگاهی به سکوی دوئل می کنه و با آخرین توانهایی که درش مونده به روی سکو می ره و سعی می کنه سر پا بایسته !
بعد دست تو جیبش می کنه و یه آینه قدی در میاره !!!(این مال دوران جوات و نوک طلا بودنه ... همه رقمه تو شلوار جواتا پیدا می شه !!!)بعد آینه رو می زاره جلو خودش و شروع می کنه بر انداز کردن هیکلش . بعد یه بازو می گیره و ...
_آآآآآآآآآآآآخ !
هدویگ پس کلشو می مالونه و بر میگرده به بینز نگاه می کنه ! بینز دمپایی که تو دستش بود رو به نشانه تهدید تکون می ده و به هدویگ می فهمونه که باید با خودش دوئل کنه .
هدویگ دوباره به آینه نگاهی می اندازه ... بعد آب دهنشو قورت می ده و از آینه فاصله می گیره ... دستشو روی نوک می مالونه تا از سالم بودنش مطمئن بشه ... بعد چشماشو می بنده و با سرعت به سمت آینه حرکت می کنه و ...
پااااااااااااااااااااااااق !!!... بعد از گذشت دو سه ثانیه ... آآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ !
هدویگ نوکشو تو دیوار می بینه و خودشو بیرون دیوار ! بعد برای اینکه نفهمیده بود چی شده سریع نوکشو در میاره و به سوراخ عظیمی که تو دیواره نگاه می کنه ... سریعا پشت مانیتور کلاس می ره تا فیلم دوئلو باز بینی کنه !
صحنه آهسته اون صحنه:هدویگ به سمت آینه حرکت می کنه .... بینز چوب دستیشو تکون می ده ... آِینه بلند می شه و از جلوی هدویگ کنار می ره ... هدویگ هم با نوک مستقیم تو دیوار می ره ... چیزی شبیه به دم مار از دیوار بیرون می زنه و بعد صدای بلند آخی شنیده می شه !!!
هدویگ:سالی !!!!
هدویگ سریع به سمت دیوار می ره و دستشو تو دیوار می کنه و دم مارو می کشه بیرون !
سالی از دیوار میاد بیرون و در حالی که هدویگو بغل می کنه می گه :
_سلام مایک ! بوو کجاست ؟! (کمپانی هیولاها!)
*
کارگردان:کات آقا کات...سالی صد دفعه گفتم نمایشنامه رو درست حسابی حفظ کن ! این دیالوگ مال یه کارتون بود !!! دوباره می گیریم !
*
سالازار از دیوار میاد بیرون ... نیش نیشی می کنه و با خشم به هدویگ نگاه می کنه !
هدویگ در گوش سالی می گه :
_قربون دستت یه دقیقه تحمل کن میریم بیرون برات توضیح می دم !
بعد رو به بچه های کلاس می کنه و در حالی که سالی رو روی هوا می چرخونه می گه :
_هر کی به جغد دست بزنه ! این ماره نیشش می زنه !
همه از سر راه هدویگ می رن کنار ... هدویگ هم سریع به سمت در می ره و اونو باز می کنه ... بعد نگاهی به بینز می کنه و لبخندی شیطانی گوشه لبش نقش می بنده !
سالازارو می اندازه رو هیکل بینز و درو محکم می بنده !
صدای جیغ و داد از توی کلاس شنیده می شه !!!
................