با تشکر از ریموس لوپین عزیز که با پست انتحاری خودشون (که از باورهای آسلامیشون نشات میگیره) ماموریت رو به مسیر اصلی خودش برگردوند
--------------------------------------------
فایرنز چهارنعل به طرف کوپه محفلیا میرفت و مرگخوارا از پشت سر به طرفش طلسم بیهوشی میفرستادن. طلسمای مرگخوارا به پنجره های قطار خورد و شیشه ها رو شکست چند تا طلسم هم به کوپه ها خورد و ماگلهای بدبخت رو از خواب بیدار کرد.
- مرتیکه مگه مرض داری با جاکلیدی لیزر میزنی تو کوپه مردم؟
- خفه شو بابا لیظر دیگه چه کوفتیه؟... تارانتالگرا
پاهای ماگل بدبخت خود به خود شروع کردن به رقصیدن و به چپ و راست رفتن و بی اختیار می خوند:
- خوشکلا باید برقصن. خوشکلا باید برقصن:banana:
- سایلنسیو بینیم بابا.
فایرنز در حالی که پایین تنه اسبی اش چهر نعل می رفت بالاتنه انسانی خودش رو به عقب چرخوند و در جواب مرگخوارا شروع به تیراندازی کرد. مرگخوارا هم با پیچ و تاب دادن بدنشون از تیرای فایرنز جاخالی میدادن. (تریپ ماتریکس)
فایرنز خودش رو انداخت داخل کوپه و داد زد:
- بچه ها مرگخوارا تو قطارن دارن...
اما پاش گیر کرد به پای اریک مانچ و مثل ماست روی زمین پهن شد.
- هوی الاغ... مگه کوری؟ پای به این بزرگی و درازی رو نمیبینی؟
- بابا مرگخوارا دارن میان، الان میریزن همه رو میکشن. زود باشین یه کاری کنین... در ضمن الاغ باباته.
آنیتا که رفته بود توی یکی از اتاقا یکم بخوابه سرش رو از لای در اتاق بیرون آورد و پرسید:
- مرگخوارا کجا بودن آخه؟ کجا دیدیشون؟
- من رفته بودم مرلینگاه گلاب به روتون دیشب تمشک جنگلی خوردم یه خورده معدم مشکل پیدا کرده...
- بسه حالمون رو به هم زدی بقیه اش رو بگو
- خوب...آره...یه بچه اومد بیرون گفت دشویی آب نداره من هم رفتم از یه کوپه برگی چیزی بگیرم باش خودمو...
یهو مرگخوارا ریختن توی کوپه
- بد نگذره! واسه خودتون تو کوپه هتل باز کردین؟
مالفوی و بلا جلوتر از همه داخل شدن و با فایرنز و اریک درگیر شدن. رودولف هم داخل شد و یه راست رفت طرف اتاقی که آنیتا توش بود اما یه مرتبه در حالی که صورتش حسابی سرخ شده بود پرید بیرون.
- ببخشین آبجی، اشتب شد...معضرت
- چی چی رو ببخشین مرتیکه. همینطور سرت رو میندازی پایین عین هیپوگریف میای تو اتاق یه خانم؟ بذار لباس بپوشم میام خدمتت میرسم.
- چشم آبجی. ما همینجا وایمیسم تا شوما بیای.
ملت محفلی و مرگخوار به مدت چهل دقیقه و هجده ثانیه و پنجاه صدم ثانیه منتظر میمونن
- آبجی پس چی شد؟
- اه... شما چقدر هولین آخه. دارم میک آپ میکنم الآن میام.
- از دست این ضعیفه ها...
- چی گفتی؟ به یه خانم توهین میکنی؟ ای مردسالار... ای لمپن... ای جاهل از مرلین بی خبر.
- بلا جان شما چرا طرف این محفلی رو میگیری آخه؟
- محفلی و مرگخوار چیه؟ اینجا بحث دفاع از حقوق زنانه... کریشیو ... ماهیتابه ایوس. :slap:
.................................
خارج از رول:
بچه ها زودتر جنگ رو طوری جلو ببرید که این قطار رو داغون کنید. سر راه لندن و توی خود لندن جا و وقت برای جنگ و دعوا زیاده. باید با هر پست ماموریت رو اقلا یه قدم جلو ببریم .
با تشکر
[url=http://www.jadoogaran.org/modules/newbb/viewtopic.php?post_id=181728#forumpost181728