یاهو
$^$^$^$خوابگاه دختران " قدرت " ^$^$^$^$
تیک ... تاک ... تیک ...تاک ...
عقربه های ساعت بر روی 7 صبح ایستاده بود ، گویا وی هم از کاره تکراری خویش خسته شده بود و استراحت را ترجیح میداد
همه ی دخترا روی تختخوابهایشان نشسته بودند و در افکار سرگردان خویش محو گشته و به فکر راه انتقام بودند !
جسی که به بالشت خود تکیه داده بود گفت:
حالا دیگه وقتشه !
اندرو در حالی که مشغول آماده شدن برای رفتن به سالن اصلی و خوردن صبحانه بود گفت:
باز چه فکری داری دخــــــتر؟
جسی رو به وی کرد و گفت:
حالا دیگه باید قدرتی کار کنیم ! .....با زور
اندرو ، مری و سارا :
در همین حال هرمیون رو به آنها کرد و گفت:
هنوز زوده باید به اونا فرصت بدیم !.......کلکل اصلی هنوز شروع نشده !
سارا که دست به کمر به حرفهای هرمیون گوش میداد گفت:
آهـــــــان ... میخوای سر قضیه ی لوییس له شون کنیم؟
دخترا :
K
و همگی به سمت سالن اصلی گریف پیش رفتند تا نبردی سخت را آغاز کنن ! :oops:
@*@*@*@* خوابگاه پسران " ایثار " @*@*@*@
پسرا گرداگرد لوییس نشسته بودند و به وی دلداری میدادند !
هدویگ که سمت چپ لوییس نشسته بود و پوزخندی میزد گفت:
اشکالی نداره ... بزار من امتحانمو بدم پوز جسی و بقیه ی دخترا رو میزنیم
استرجس
کرد و گفت:
نشنیدم ؟ گفتی حاله جسی ؟ داشته باش داری چی میگی؟
هدویگ که کوب کرده بود گفت:
هـــــی هــــــی جدی نگیر بابا !... کی جرات داره در حضور شما به دوشیزه ی محترمه ی مکرمه جسیکا پاتر عزیز چیزی بگه !
در همین حال لوییس رو به هدویگ کرد و گفت:
حاج آقا مسئلتم !
ملت پسر:
هدویگ که از برخورد لوییس متعجب شده بود گفت:
برو بابا ازرشش رو نداری که ازت دفاع کنم ....
اصلا من میرم پایین !
بیل نگاهی به وی کرد و گفت:
واستا همه باهم بریم ..... اینجوری امنــیـــت بیشتری داریم
/$/$/$/$/ سالن عمومی گریف /$/$/$/$
دخترا در سالن نشسته و منتظر ورود پسرا بودن !
ااااااا هول نده بابا ... سر که نمیبری؟
صدای داد و بیداد پسرا به گوش رسید و بالاخره حضورشان !
پسرا:
شماها همه جا باید باشین؟؟؟
در همین حال استرجس دستی برای جسی تکان داد و
ملت حاضر در سالن : :hurry:
اما خیلی زود هر کدام به جبهه ی خویش رفتند !
بیل رو به استرجس کرد و گفت:
تونستی بفهمی چه نقشه ای دارن؟؟؟
استرجس اخمی کرد و گفت:
من و جسی در این موارد باهم صحبت نمیکنیم ! ... چون فکر میکنیم چیزهای زیادی برای حرف زدن وجود داره!
بیل :
بعد از سیم ثانیه سکوت به دلیل کشته شدگان هیروشیما ناکازوکی دوباره حرفها شروع شد !
اندرو : نگاه کنین طرز اومدنشون مثل نمره شهرستانی هاست !
استرجس : خواهشا تو یکی خواب تو جوب !
جسی که محیط را طبق مراد دید گفت:
نزارین صدای خوشگلم رو در بیارم !
تومی : هان ؟؟؟ یه بار دیگه تکرار کن !....سپس تعنه ای به تدی میزنه و میگه:
هی این چی گفت؟
تدی که انگار هیپنوتیزم شده بود گفت:
نمیدونم من حواسم به قیافش بود !
توماس :آینه
دخترا :
بیل و هرمیون همزمان دستشان را بالا بردند !
هرمیون گفت:
تا اینجا که ما بردیم !..... یه کمی استراحت بعد دوباره ...OK?
بچه ها:
~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*سوال:
1_ آیا پسرا میتوانستد از حیثیت خود دفاع کنند؟
2_ آیا دختران پیروز میشدند؟
3_ آیا دعوا به زور آزمایی ختم میشد می انجامید؟
4_.....؟؟؟