هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: سازمان ملل جادوگری
پیام زده شده در: ۸:۳۰ شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۲
#98

فایرنز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۵۰ دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۰۶ سه شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۲
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 31
آفلاین
صبح زود، روز موعود، اتاق خواب وزیر:

وزیر در حالی که خمیازه می کشید و دستانش را از دو طرف باز کرده بود، خودش را روی ناز بالشش بالاتر کشید و به ارنی گفت: «لامَشَّب! هیچ شورپراژی اژ ژدن چیز توی رگ، اونم توی تخت خواب باحالتر نیشت!»

و با این جمله منقل را روی شکمش جلو کشید و کف دستانش را با اشتیاق بهم مالید.

ارنی که با این خوش خدمتی قصد القای مطبی را داشت ( )، لبه تخت نشست: «مورفین...»

- قبل اژ اینکه حرفتو بژنی ارنی، یه نشیحت خوب دارم! وقتی یکی قراره بره فَژا کنار تختش نشین! چون ممکنه موقع تِیک آف(Take off) پرش به پرت بگیره! :pretty:

- اهم! بله خب! .... می خواستم بگم وقتی می ری نیویورک خیالت بابت کارا و امور وزارت و اینا راحت باشه! آسوده حالشو ببر که من هستم!

- مورفین که سرش را از میان دود بلند می کرد با لذت گفت: «این چیزِ جدیدو اژ کجا گرفتی بلاگرفته! خیلی کیفیت داره لا مشب! ... ینی منژورت اینه که من! برم نیویورک! اونم بدون تو!؟ اشلاً فکرشم نکن! من حتماً تو رو هم با خودم می برم ارنیِ من! ..... فکرشو بکن! داریم می ریم شاژمان ملل! .... راشتی محموله چی شد؟ می خوام وقتی اژ فژا برگشتم و اژ تخت اومدم پایین ( ) گژارشش رو بخونم!»

و ارنی که نقشه اش برای ماندن نقش بر آب شده بود، در حالی که در مغزش به دنبال راهی تازه می گشت، اتاق خواب وزیر را ترک کرد.


ویرایش شده توسط فایرنز در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۹ ۹:۰۵:۳۰



پاسخ به: سازمان ملل جادوگری
پیام زده شده در: ۱:۱۱ شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۲
#97

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
مورفین جلوی شومینه ی دفترش چمباتمه زده و با کله گوشتالو و سیبیلوی داخل شومینه صحبت می کرد: ...ببین گل حامد لطیف! این دفعه محموله دیر برسه میدم ریزریزت کننا!
- نه! خیالی شوما جمع باشد وزیر گانت! بار پیش هم اشرار ویزارتخانه ی وزیر بگمن مانع ترانزیت گشتند وگرنه ما کاریمان را خوب بلدیم. خیالیتان تخت!
- باشه... محموله رو بفرستین گیت 56 لندن! همینجا میدم بچه ها جاساز هواپیمای جادویی! کنن، می بریم نیویورک. راستی فی وال استریت چنده الان؟ خبر نداری؟
- حقیقتش برادری مشنگ من می گفت صبح یک محموله 10000 تنی برای باراک اوباما فرستاده از قرار کیلویی 5000 دلار. بیخواهی چینجش کنی می شود کیلویی 2000 گالیون تقریبا.
- دستت درست دادا! کاری نداری لندن؟
- نه قوربان تو! فقط به لردی سیاه سلام بیرسان، بیگو در افغانیستان جان بر کف بیسیار دارد!
- باشه بابا. قطع کن پشت خطی دارم.

چهره ی گل حامد لطیف محو شد و چهره ی استخوانی مردی دیگر ظاهر شد.

- چطوری پرویژ ژاپاتا؟ ردیف شد؟ شبکه آپارات کابل - لندن امنه؟
- امنه داش مورف!
مورفین جا سیگاری اش را برداشت و پرت کرد توی شومینه:
- ای مرده شور اون ریختتو ببره! سری پیشم همینو گفتی که بعدش وزارت جادوشون بو برد، مجبور شدیم دو سه تا طیاره مشنگی بکوبیم به ساختمون های امریکا تا جنگ مشنگی بشه، هر دوتا دولت مشنگی و جادویی افغانستان سقوط کنه! از حالا بگم؛ طرح لو بره همه خرجاش پای خودتونه. من دیگه یه ناتم نمیدم!

مورفین با چندجای دیگر هم تماس گرفت و هماهنگ کرد و بعد داد زد: ارنی! پسر! پس چی شد این منقل؟
ارنی دوان دوان منقل مورفین را آورد و گذاشت جلویش روی زمین و در دلش گفت: تحمل کن ارنی. برای دسترسی به منابع وزارت انجام این کارای پست برای یه مفنگی هزینه ی زیادی نیست. تحمل کن.

مورفین دست کرد توی جیب های کتش که یک چیزی پیدا کند و ارنی هم کمی پا به پا کرد و بالاخره گفت: جناب وزیر! بهتر نیست اینجور مبادلات تجاری رو بذارید برای یه وقت دیگه؟
- شی شنیدم؟ تو مخالف آزادی و پرواژی؟
- نه!... نخیر!... نخیر!... من غلط بکنم.:worry: آزادی و پرواز باید بر جامعه حاکم بشه و چیز چیز خوبیست و ملت غیورپرور و اینا... بله!... ولی...
- پس ولی بی ولی! آزادی و پرواز برای همه ی بشریته. حتی اون جوان امریکایی هم حق آزادی داره. حق پرواز داره.

- بله حق با شماست جناب وزیر! اما دشمنان آزادی و پرواز که مثل شما روشنفکر نیستن. یه مشت افراد کوته بین و بی منطقن که نمیشه باهاشون کنار اومد... خب... این سفر شما هم خیلی حساسه. مجمع عمومی سازمان ملل جادوگری اجلاسیه که توجه همه ی جادوگران جهان رو جلب می کنه!
- یعنی مثل جام جهانی کوییدیچه؟
- خیــــــــــــــــلی مهم تر جناب وزیر! خیــــــــــــــــلی مهم تر از این حرفاست! در ثانی این اولین سفر خارجی شماست. همه ی رسانه های جادویی جهان زوم کردن ببین وزیر جدید سحر و جادوی بریتانیا کیه؟ مواضعش چیه؟ همه ی حاشیه های سفر شما توسط رسانه های جهان رصد میشه جناب وزیر! هر گونه رسوایی باعث به خطر افتادن دولت آزادی و پرواز و کابینه و شما و من و خزانه ی عزیزم و... جناب وزیر؟... جناب وزیر؟... وزیر گانت؟
- خرررررررررپففففففففففف... خررررررررررررپفففففففففف

ارنی آهی کشید: خدایا ازت ممنونم که منو معاون چنین وزیر خرفتی کردی ولی به نظرت یه کم بیش از حد خرفت نیست؟

با فریاد اسلیترین کلاه گروهبندی، هم مورفین و هم ارنی از جا پریدند. مورفین با چشمانی خمار جویده جویده گفت: ارنی! انبارو... خالی کن... محموله...
و دوباره چرتش گرفت.
ارنی آهی کشید و رفت تا مقدمات سفری سخت به نیویورک را آماده کند.



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: سازمان ملل جادوگری
پیام زده شده در: ۰:۵۵ سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۲
#96

ارنی مک میلان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۹ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۵ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 250
آفلاین
سوژه جدید

- آخه قربان اینجوری که درست نیست! بالاخره یهو یکی میاد می بینه آبرومون میره. این میز به این خوشگلی، مگه چه ایرادی داره؟

- نه داش ارنی. من اینژوری عادت دارم. اصلاً سر میژ و شندلی نمی تونم خوب کارامو انجام بدم!

بوی دود چیز تازه اتاق وزیر رو پر کرده بود. مورفین کنار دیوار سر پا نشسته بود! زانو هاشو بغل کرده بود و چند نامه و کاغذ اداری هم جلوی پاش روی زمین افتاده بود.
چند دقیقه ای می شد که ارنی به شدت تلاش می کرد که وزیر پشت میز و صندلی بشینه ولی ظاهراً وزیر منتخب ول کن معتاد استایلش نبود!

بالاخره ارنی نا امید شد و گفت:
- باشه جناب وزیر. هر طور که راحتید. میخواید حالا 50 گالیون به من بدید تا برم براتون یه چای نبات توپ بیارم بزنید بر بدن مبارکتون. :pretty:

مورفین در حالی که اولین نامه ی اداری رو باز می کرد گفت:
- برو ببینم تو هم دلت خوشـــ... ارنــــی! بیا اینژا رو ببین!

چشمای خمار مورفین گرد شده بود و مشغول نگاه کردن به نامه ی کاملاً رسمی بود:

نقل قول:

وزیر محترم
با درود

احتراماً از شما دعوت می گردد که به همراه هیئت همراه برای ارائه ی سخنرانی و صحبت راجع به مسائل کشور انگلستان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد حاضر شوید.
برای این سفر هواپیمای جت خصوصی سازمان ملل متحد در خدمت شما و همراهان گرامیتان است.
حضور و سخنرانی شما مایه ی مباهات ماست!

با تشکر
کی بان مون
دبیر کل سازمان ملل متحد


ارنی که از بالای سر مورفین در نامه رو خونده بود با چشمانی که هر کدوم اندازه ی یه توپ تنیس شده بود خوندن نامه رو تموم کرد!

مورفین با چهره ای متعجب و دهانی باز گفت:
- ارنــــی! یعنی واقعاً دعوتمون کردن؟ ایول به این بان بون!

ارنی با خوشحالی گفت:
- آره! فکر کن مورفین، کلی قرارداد تجاری می بندیم. کلی مذاکره، کلی رایزنی، کلی خوش گذرونی. زنگ بزنم عیال بگم چیزا رو جمع کنه.

- ارنـــــی! دیگه وقتشه وعده ی باژ شدن مرژ ها و شادرات و واردات چیز رو عملی کنم! به سوی آمریکا با هواپیمایی فول آو چیز!

ارنی:
ملت پشت صحنه:


تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان ملل جادوگری
پیام زده شده در: ۱۳:۵۵ سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۱
#95

کینگزلی شکلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۷ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ سه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲
از شیراز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 227
آفلاین
با درود

- بده من اون نامه را.

سالازار جلو رف و نامه دو دستی تقدیم وزیر باگمن کرد.

لودو نامه را که قبلا باز شده بود باز کرد و گفت:

- کی اینو باز کرده.حالا اشکالی نداره.
فعلا مرخصی تا دستور بعدی رو بدم.

و در با صدای گرومپ بلندی بسته میشه.
- این مادر مرده هم که هی میزنه خسارت وارد میکنه.

خشخلشخللخی
( صدای صاف کردن کاغذ)

با دورد
جناب لودو باگمن عزیز
به اطلاع شما می رسانیم، سازمان ملل جادوگری تصمیم گرفته است، پانصدمین سالگرد تاسیسش را به همراه اجلاس خود در وزارتخانه شما برگزار کند.
نامه ضمیمه شده لیست میهمانان و توضیحات لازم است.
لطفا در اسرع وقت با تماس بگیرید؛ نگرفتید هم مشکلی نیست ما بالاخره میایم.
با ارزوی کاهش پول چوبدستی ها
قربان شما
مدیر سازمان ملل
دلورس امبریج


- توی این وضع بحرانی، اخه من چجوری اون هزار نفر ادمو اینجا جا بدم.مگه یه وزارت کوچیک بیشتر دارم.

و زیر لب ناسزایی را بلند بلند زمزمه کرد.
بعد از چند دقیقه، گوشی تلفن را بداشت و گفت:

- خانم منشی به سالازار و پرسی و شکلبوت بگو بیان دفتر.
فوریه!!!!!!!!!!!!!!

و گوشی را محکم گذاشت.
و با خود فکر کرد که چونه میتواند از این مخمصه نجات یابد.


با سپاس
در پناه او
کینگزلی شکلبوت


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: سازمان ملل جادوگری
پیام زده شده در: ۲۱:۳۰ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۱
#94

لی جردن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۰۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶
از سوسک سیاه به خاله خرسه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
سوژه جدید

- جناب وزیر!

این صدای سالی بود که آرامش لودو رو به هم زده بود. لودو هیچ وقت فکر نمی کرد که وزیر شدن می توانست این همه گرفتاری داشته باشد. سالازار که نفس نفس می زد گفت:
- جناب وزیر، کاراگاهان به خاطر بیکار شدن دارن تظاهرات می کنن. فحش بد هم میدن

لودو که به نظرش سالی سوالی کم اهمیتی پرسیده بود، گفت:
- برو بگو یارانه ها ریخته شد، خود به خود مشکل حل میشه

سیم ثانیه بعد


- لووودو! این کاراگاها ول نمی کنن.هی دارن با صدای بلند شعار تبلیغاتی میدن. نمیزارن بخوابیم:vay:

- خو برو بهشون بگو یارانه ها ریخته شد، ولی نمیتونید برداشت کنید

دوسیم ثانیه بعد

سالی بدون اینکه در بزند وارد شد و گفت:
- لودو!!

وزیر سحر و جادو که عصبانی شده بود، گفت:
- سالازار جان، عزیزم، مامان بابات بهت یاد ندادن وقتی می خوای وارد جایی بشی اول باید در بزنی؟

سالازار که گویی اصلا حرف های لودو را نشنیده بود، گفت:
- یه نامه اومده، دو هفته ی دیگه اجلاس سازمان ملل جادوییه!

- خوب مشکلش چیه؟ یکی از اقوامو می فرستیم بره شام مجانی بخوره

سالازار آب دهنش را قورت داد و گفت:
- مشکل اینه که میزبانش ما هستیم:worry:


Modir look at that ticket
I work out
Modir look at that ticket
I work out
When I go to "contact us", this is what I see
Modirs are in bed and they wont answer me
I got passion in my head and I ain’t afraid to show it

I’m ANGRY and I know it


تصویر کوچک شده



Re: سازمان ملل جادوگری
پیام زده شده در: ۱۴:۳۳ دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰
#93

آرنولدold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۰ شنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۷:۱۵ پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۱
از روي شونت! باورت نمي شه نگام كن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 353
آفلاین
کمی آنطرف تر در خانه لوسیوس:

- نمی دونم چرا لرد همه شونو نابود نمی کنه تا دیگه نتونن کسی رو دستگیر و محاکمه کنن.

- بلا نمی شه همین جوری رفت اونتو و همه رو نا بود کرد اونها هم سیستم های امنیتی خودشونو دارن

- آخه کدومشون می تونه در برابر جادوی لرد دووم بیاره؟؟

- حتما نمی شه که لرد این کار رو انجام نمی ده مطمئن باش شوهر من می تونه اون ریگی رو راضی کنه تا باکسلی رو نجات بده.

- سیسی نمی دونم چرا از این یارو ریگی خوشم میاد احساس می کنم خوب خشنه.

اما در چابهار:

لوسیوس فک زمین خورده خود را به زور سر جایش زد و مالک را به گوشه ای برد تا بهتر بتواند با او حرف بزند.

- داری چی کار می کنی به اون تخفیف می دی و من باید پول اضافه تر بدم؟ اصلا می دونی اون چی کارس؟ کارش اینه که آدمایی مث تورو و منو گیر بندازه اما در عوض لرد مثل خودت خشن و با جذبه ست.


تصویر کوچک شده

یادش آمد که در آن اوج سپهر
هست پیروزی و زیبایی مهر

فر و آزادی و فتح و ظفر است
نفس خرم باد سحر است

دیده بگشود و به هر سو نگریست
دید گردش اثری زاین ها نیست

بال برهم زد و برجست از جا
گفت کای دوست، ببخشای مرا

سال ها باش و بدین عیش بناز
تو ومردار، تو و عمر دراز

من نیم در خور این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی

گر در اوج فلکم باید مرد
عمردر گند به سر نتوان برد

شهپر شاه هوا، اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت

سوی بالا شد و بالا تر شد
راست، با مهر فلک هم بر شد

لحظه ای چند بر این لوح کبود
نقطه ای بود دگر هیچ نبود


Re: سازمان ملل جادوگری
پیام زده شده در: ۲۳:۴۴ یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰
#92

یاکسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۲ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۰:۰۰ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰
از محله ی سارکوزی اینا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 46
آفلاین
بومباردو ماکسیما !ـ

سوژه جدید

چابهار - مصب خروجی دریای عمان - روی شناور ایرانی

لوسیوس و عبدالمالک ریگی در حال قدم زدن روی عرشه بودند

ترس در چشمان لوسیوس نمایان بود.

- مالک تو مطمئنی؟

- آره ، هیچ چاره ای نیست

- آخه نادون فکر اینو هم بکن که اگه من با نصف محموله برگردم

لرد سیاه با من چه میکنه؟

- گفته بودن اینگیلیسی خره ولی من باور نمیکردم، نادون من به

تو میگم ناو های ارتش ایران تو دهنه ی دریای سرخ منتظرن تا تو

از اونجا رد بشی. لوسیوس ایندفعه بد سوتی ای دادی!

- خب من از روی خط القعر جنوب شرقی رد میشم.

-دیوونه اولا که سفرتون از یه ماه میشه 4سال دوما گشتی های

اینترپل تو اون منطقه ول میگردن!

-خب بگو من چکار کنم؟

- اگر 40درصد به مبلغ قرارداد اضافه کنی من محموله ی تریاک رو

با 240کیلو ماری جوآنا اشانتیون تو مرز ترکیه بهت تحویل میدم.

لوسیوس با عصبانیت فریاد زد:

لامصب بی ناخون...مگه پول علف خرسه که هی بکنم تو ....تو؟

-ببین اینگیلیسی....من نمیخوام مشترییی مثل تو رو از دست

بدم اما اگه بدونی باید به کیا رشوه بدم اونم از نوع کلونش؟!

ناگهان باد از حرکت ایستاد .ظهور دامبلدور اگر صدایی هم داشت

در میان صدای امواج از میان رفته بود.

ریگی گفت: سلام آلبوس، خوبی؟

دامبلدور که با تعجب و خیره خیره به لوسیوس نگاه میکرد گفت:

ممنونم....مالک جون ببخشید یه کم دیر شد....سرم خیلی شلوغ

بود....اومدم برا حساب و کتاب عزیزم ولی مثل این که بد موقعی

مزاحم شدم!

- نه نه نه عزیزم....ایشون آقای لوسیوس مالفوی نماینده ی لرد

ولدمورت از مشتریان ما هستن.

دامبلدور دستش را دراز کرد تا با لوسیوس دست بدهد و

گفت :خوشحالم از زیارت شما.

لوسیوس هم خنده اش گرفته بود و هم بی نهایت تعجب کرده بود

ریگی با خوشحالی گفت:آلبوس جان حساب مما میشه صد و بیست و سه میلیارد و

سیصد و هشتاد و هفت میلیون..شما هفتاد و هشت میلیونشم

نده.

دامبلدور دستش را در هوا تکان داد و سه گونی بزرگ پول به

دستش آمدند.

و گفت: نوش جونت مالک جون....فقط ببین میتونی کاری کنی که

دادگاه استرجس تو لاهه به خوبی تموم شه؟

چانه ی لوسیوس به زمین رسیده بود.....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر نامفهومه بگید ادامه بدم-ناگفته نماند که این یه پیش درآمده برای داستان اصلی.....شورای امنیت سازمان ملل تا حالا چند نفر از اعضای این دو باند بزرگو دستگیر کرده اما چندین ساله به سرانشون دسترسی ندارن.امسال سازمانیها تصمیم دارن هرطور شده اونارو در حین ردوبدل مواد دستگیر کنن


ویرایش شده توسط یاکسلی در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۱۹ ۰:۲۴:۳۸
ویرایش شده توسط یاکسلی در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۱۹ ۰:۳۲:۴۸

مرگ برای یک انسان فرهیخته شروعی دوباره است
آدولف هیتلر
به نقل از آلبوس دامبلدور


Re: سازمان ملل جادوگری
پیام زده شده در: ۱۷:۵۱ یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
#91

ایگور کارکاروف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۱ پنجشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۲:۲۱ شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۹
از تالار خصوصی اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 84
آفلاین
فرم عضويت

1-نام:ایگور
نام خانوادگی:کارکاروف
2-دوست داريد عضو كدام حزب ملل باشيد ؟
* ليبرال
* ديكتاتوري
دیکتاتوری


4-عضو کدام گروه های زیر میباشید ؟

مرگخواران
محفل ققنوس
الف دال
جوخه ي بازرسي
هيچكدام

5- ساختمان مركزي سازمان ملل جادوگري را در سه خط و به طور خلاصه توصيف كنيد .
فعلا سازمان بیکاره و باطل شده است. اومدیم اینجا دوباره راهش بندازیم البته با اجازه دی:
6 – پيشنهاد :
روفوس جان سوژه های قبلی دیگه تموم شد یه سوژه جدید خیلی باحال مینویسم،نگران نباش فقط همکاری کن و تو یاهو یه سری به من بزن.
بای


ویرایش شده توسط ایگور کارکاروف در تاریخ ۱۳۸۹/۲/۱۹ ۱۸:۰۳:۲۲

*We Love Slyterin*


* We Love Order Phoenix*


I am Igor Karkaroff

[url=ht


Re: سازمان ملل جادوگری
پیام زده شده در: ۲۰:۱۸ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۸
#90

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
برایان جان ... عزیزم هر طور صلاح میدونی ... امیدوارم تو ناراحت نشده باشی چون الان درگیر جوخه هستم . ببخشید در کل ... شرمنده ... به امید روزی که یه بار دیگه اینجا رونق بگیره


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: سازمان ملل جادوگری
پیام زده شده در: ۱۱:۴۰ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۸
#89

علی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۳ پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۳:۲۴ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۲
از خانه ای متروکه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 148
آفلاین
با عرض سلام و خسته نباشید
روفوس جان با تمام احترامی که بهت دارم و خیلی هم دوست خوبی بودی به دلیل اینکه اینجا خوابیده و هیچکی پست نمیزنه متاسفانه استعفا می دم
امیدوارم ناراحت نشده باشی
موفق باشی


به امید روزی که شاید برگردیم...








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.