یکی از ورد هایی را که تا به حال یاد گرفته اید یا اختراع کردید را با نحوه ی تلفظ و عملکردش بنویسید.
سایناسینیو ( saina siniyo) این یک طلسم باعث می شود که از حنجره شخص هنگام صحبت کردن یا طلسم کردن صدای قورباغه خارج شود
برای استفاده از این ورد چوب را به سمت جلو بدن خود آورده و سه بار درجهت عقربه های ساعت به حرکت آورده و با صدایی آرام بگوییم :
سایناسینیو نکته : اثر این ورد حدود 15 الی 30 دقیقه است و بستگی به مقاومت فرد دارد ، یعنی اگر طرف مقابل هرچه بیشتر داد و فریاد کند اثر این طلسم بیشتر می شود .
یک رول بنویسید که در آن با استفاده از درس این جلسه و طلسم های قبلی با یک نفر دوئل میکنید.(طنز یا جدی)
آسمون از هر روز دیگه ای تیره تر و گرفته تر بود گویی می خواست شروع به باریدن کنه ، باز هم مثل همیشه ساعت 10 بود و هری همراه با رون و هرمیون شنل را بر روی خود کشیده بودند و به سمت کلبه هاگرید حرکت می کردند ؛ که باز هرمیون با نگرانی از هری پرسید :
هری ، مطمئنی که درسته ما هر شب به هاگرید سر بزنیم ؟ بهتر نیست این کار رو یک روز در میان کنیم ؟
_ می شه بس کنی هرمیون ، با توجه به نقشه غارتگر همی چی روبه راهه و هیچ کس در مسیر ما قرار نداره حتی خانم نوریس
_ راست می گه هرمیون تازه مگه ما سه تا دوست های هاگرید نیستیم ؟ اون در زمان نگهبانی نیاز داره کسی پیشش باشه تا خسته نشه
_ می دونم رون ، ولی ................
همون جا که هستید وایستید ....
بالاخره شما سه تا رو پیدا کردم ؛ حالا که شما ها رو بکشم هم لرد خوشحال می شود و هم کل خاندان بلک به من افتخار می کنند . :lol2:
هری که ترسیده بود من من کنان گفت : کی اون جاست ؟؟؟؟؟
_ کی این جاست ؟ اوه ، یادم نبود خودم رو معرفی کنم ، من فرانکتین بلک هستم ، از اجداد بزرگ خاندان اصیل بلک ، عضو اسلیترین و کسی که باعث مرگ شما خواهد شد .
هری و رون که عصبی شده بودند شنل رو از خودشون کنار زدند و چوب هاشون رو بالا گرفتن تا اون شخص رو طلسم کنند ولی
_ اکسپلیارموس ، واقعا شما دو تا بچه فکر کردین منو می تونین طلسم کنید ؟ خوب جواب نه است ؛ اوه این باید خانم گرنجر باشه . درسته ؟
هرمیون که صاف وایستا بود و فقط به هری و رون نگاه می کرد ؛ گفت : بله
_ شما باید منو بشناسید نه ؟
_ بله ، شما یکی از مرگ خوار هایی هستید که در زمان قدرت اسمشو نبر از دست اون فرار کردید و معلم دفاع در برار جادوی سیاه
_ آفرین، درسته ، حیف که دیگه مثل 30 سال پیش معلم نیستم که به گروه شما امتیاز بدم ، الان تنها کاری که می تونم برای شما بکنم اینه که شما رو یا بکشم یا ...............
در همان لحظه هاگرید سر رسید و با پوزخند به اون گفت :
اوه سلام فرانکتین ؛ چه جالب که هنوز زنده ای و حیون های وحشی جنگل تو رو نخوردن
_ سلام هاگرید عزیز دوباره تونستم تو رو ببینم ؛ فقط یه سوال این چند وقته دامبلدور بهت گفته مواظب قلعه باشی ؟؟؟
_ آره خوب اون می دونست که تو از ترست تا قبل از قدرت گرفتن لرد به اون می پیوندی ولی حالا که تحویلت دادم به پرفسور متوجه می شی که اطراف قلعه پرسه زدن یعنی چی و قدرت دسته کیه ؟
_ نه هاگرید ، یعنی تو اینقدر ضعیفی که یکی باید بیاد منو جمع کنه ؟اگر جرئت داری بیا با هم دوئل کنیم
_ نه هاگرید قبول نکن
این صدای هرمیون بود که گریه کنان به هاگرید می گفت
_ اوه باشه فرانکتین ، قبول پس بهتره مراسمو شروع کنیم
_ باشه با کمال میل روبیوس
تا قبل از آن که فرانکتین بتونه چیزی بگه هاگرید طلسم رو گفت :
_ حدروسیوس ، اکسپلیارموس
_ وای خدای من ، روبیس ( مخفف روبیوس ) فکر نمی کردم دوئل هم بلد باشی
_ دامبلدور فکر این جا ها رو کرده بود و به من یاد داده بود حلا باید تسلیم شی بلک
و اون موقع هاگرید رو به بچه ها کرد و گفت : بهتره تا سرو کله اسنیپ پیدا نشده به قلعه برگردید