هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۳:۱۶ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۹:۱۶ یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۱
از سر خط...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 309
آفلاین
1.
جونم براتون بگه اون چیز ماگلی گچ می باشد که حاصل فشرده شدن پودر گچ و خاک رس می باشد که با توجه به مقدار سختی یا نرمی ، مقدار استفاده از خاک رس متفاوت می باشد که در کارخانه های ماگلی تحت فشار و گرما فشرده شده و در رنگهای متنوع تولید می شود . به تازگی گچ های روغنی نیز به بازار آمده که دارای روکش می باشند و بسیار مقاوم بوده و فاقد ذرات گرد و غبار می باشد که تا حدودی از ایجاد حساسیت پوستی و تنفسی جلوگیری می کنه ! که به دلیل گران بودن به صرفه نیس و خریداری نمی شوند ! ( برای مدارس ماگلی ) ماگلها میگن : اگه جونمون بره بهتر از اینه که مالمون از بین بره !!


2.
محمد اصفهانی : یه خواننده ماگلی می باشد که دکتر نیز می باشد ولی ما نفهمیدیم دکترای خوانندگی دارند یا دکترای ...
بتهوون : موسیقیدان برجسته ی ماگلی که سمفونی هایش بسیار مشهور می باشد چه میان ماگل ها و چه جادوگران
چارلی چاپرین : بازیگر کمدی بی کلام که همیشه خود را دلقک مردم معرفی می کرد . چه تواضعی ...
ابو علی سینا : پزشک معروف ماگلی که به خاطر توانایی بسیار بالایش در مدرسه هاگوارتز مدتی به تدریس مشغول بود و کتاب قانون ایشان بسیار در بین جادوگران محبوب است و هنوز هم در هاگوارتز تدریس می شود .
مارکوپلو : دریانورد و کاشف بسیاری از سرزمینها و جزایر مثل آمریکا ( به قولی )

3.
نام : ویلیام کندی لاری دیکسون
سن : 50 سال
عضو گروه الف دال
شغل : استاد هاگوارتز
جانور نما : گربه وحشی
سپر مدافع : بوفالوی شاخدار

ایشان به در خواست ادیسون از مدرسه هاگوارتز به آمریکا رفت تا به ادیسون در ساخت اختراعات ایشان توسط طلسم و جادو کمک کند .


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۲۱ ۱۳:۱۱:۰۵

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۱:۰۸ سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰

Amata


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۷ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 29
آفلاین

1. اون وسیله ای که لونا باهاش شروع به نوشتن کرد چه بود؟ توضیح مختصری از اون رو بنویسید! ( جواباتون قابل قبول باشه و حتما توضیح بدید درباره ش) ( 7 نمره)

این وسیله ی مزخرف و به درد نخور و آزار دهنده در حقیقت یک نوع ابزاری هست که طفلی مشنگا ازش استفاده میکنن برای نوشتن مطالب روی دیواری که رنگش کردن و بهش میگن تخته سیاه! منتها این تخته سیاه اغلب سبزه و علت نامگذاریش رو باید از اولین مشنگی که ازش استفاده کرد بپرسیم!(ظاهرا اون مشنگ محترم کوررنگ تشریف داشته! )
هرساله خیلی از ماگلا به خاطر استفاده زیاد از این ابزار مبتلا به یه بیماری خیلی وحشتناک میشن به نام سرطان که انواع مختلفی داره! اون نوعی که مسببش استفاده ازین ابزار به درد نخوره میتونه سرطان ریه باشه یا پوست!
این ابزار که مشنگا اسم بی معنی گچ رو روش گذاشتن توی رنگای مختلفی ساخته شده تا مطالب نوشته شده باهاش تو مخ نه چندان پوک و نه چندان پر ماگلا کاملا تثبیت بشه و درصد یادگیری بره بالا!

2. نام پنج نفر از افتخار آفرینان مشنگ ها رو نام ببرید، حتما لازم نیست دانشمند باشن و چیزی اختراع کرده باشن، میتونن در زمینه های هنری و ورزشی یا هر چیز دیگه ای هم باشند. در حد "یک خط" در مورد هرکدوم توضیح بدید.(10 نمره)

رستم: قهرمان افسانه ای شاهنامه! شاهنامه کتابیه نوشته ی ابوالقاسم فردوسی و ماگل های پارسی زبان خیلی به این کتاب و شاعر فارسی زبانش افتخار میکنن. البته میگن که رستم افسانه نیست و در زمان های خیلی خیلی دور پیش(!) وجود داشته! ولی حالا نه به این شدتی که فردوسی گفته!
کوروش هخامنش: یکی از پادشاها و تقریبا تنها پادشاه واقعی در زمان خودش بوده که میگن نصف بیشتر دنیا تو دستش بوده! اما اشتباه میگن! چون مشنگن و ما جادوگرا میدونیم که مشنگا کلا نصف کمتر دنیا هم نمیشن!! اگه بشن پس ما جادوگرای شریف این وسط نقش گوسپندان دنیا رو بازی میکنیم یا خرمگس هایی در معرکه!؟؟؟ از عدل و بیداد .. ببخشید! داد (!) این پادشاه تو کتابای تاریخ مشنگی حسابی صحبت شده و کلی خلاصه هندونه گذاشتن زیر بغل مادر گرامی این کوروش خان کبیر!
قهرمانی!!: نام خانوادگی یه معلم فیزیک ماگل که در بدترین و سخت ترین شرایط هم تدرییسش رو ترک نکرد و بااین که تورشته ی فیزیک هسته ای دانشگاه مشنگی امیرکبیر تحصیل میکنه باز هم عشق شدیدی به علم آموزی میورزه که اینطور که من فهمیدم این عشق زیادی از پول وارد قلب مشنگا میشه! این استاد جوانمرد در مرز ترور شدن قرار داره اما بازهم دست از سر سفر کردن به خارج از کشور برنمیداره بلکه کمی هوا به مخش بخوره و بتونه دانش آموزای علامه تری تربیت بکنه!! البته باید بگم که خیر سرش قبل از اینکه مزار مطهرش رو مفقود کنه به شهر مشنگی دبی قرار گذاشته با دانش آموزاش، که درسشو زودتر از موعد تموم کنه تا یه وخ دانش آموزاش عقب نمونن و افت نکنن! غافل ازینکه دانش آموزان مشنگ مشنگ تر از اونن که در نبود معلم درس بخونن و از سوالاشون رفع اشکال بشه!
نیوتون: این شخصیت شخصیتی است که گفته میشه که قانون جاذبه زمین رو در اثر اصابت سیب به سر مبارکش کشف کرد! گویا این شخصیت بزرگ قبلا متوجه نشده که روی زمین راه میره و نه تو هوا!! البته باز هم بر سر کارهایی که این شخصیت کرده دعواس! یعنی یه عده مشنگ ساکن پارسستان با مشنگ های ساکن غربستان(!) درگیری دارن که آقا این جاذبه رو اولین بار یکی از دانشمندای اونا که نمیدونم زکریای رازی نام داره یا ابوریحانی درونی یا بیرونی، کشف کرده! گویا کسی به اطلاع این دسته از عزیزان ماگل نرسونده که اولین بار جادوگری به نام آماتا ( ) این جاذبه رو اختراع .. یعنی همون کشف (!) کرده!
داروین: داروین یه زیست شناس انگلیسی بوده که نظریه ی تکامل و انتخاب طبیعی رو ارائه کرده و مشنگای زیادی رو با این نظریه اش مسحور کرده! این زیست شناس با نظریه اش اینطور ثابت کرده نسل بشر بسیار بسیار پست تر از اون چیزیه که فکر میکنن و این بشر بوگندو از نواده های اورانگوتانه!!
البته قابل ذکره که هنوز هیچ ماگلی نتونسته که نظریه ای رو برای رد کردن این نظریه ارائه بده و فقط تونستن این نظریه ی خیلی خیلی کامل و تکاملی رو (!!!) اصلاح و کامل تر کنن!! مثلا این که اورانگوتان هم از نواده های آرمادیلوئه احیانا!!!


3. اسم اون جادوگری که به ادیسون کمک کرد رو نام ببرید و بیوگرافی کوتاهی ازش بنویسید. (13 نمره)

قبل از پاسخ به این سوال باید موردی رو از شما استاد گرامی با نهایت احترام بپرسم!: شرمنده استاد اینجا کلاس ماگل شناسیه دیگه!؟؟ آخه دیگه نوشتن بیوگرافی یه جادوگر اصیل مثل حکیم ممد گیلبرت بیک(!) که معرف همه ی جادوگرا و بعضا ماگلا هست چه ضرورتی داره !؟؟ ygrin:

استاد بزرگ! جادوگر فرزانه! روشنایی بخش و نور زمین در آسمان! حکیم پرفسور ممد گیلبرت بیک جادوگری بود بسیار بخشنده! بسیار مهربان و رئوف!
پدرش لوری گیلبرت بیک اورا تا 7 سالگی شیر خوراند! چرا که این پرفسور فرزانه حین به دنیا آمدن و جان گرفتن ، جان مادرش را گرفت! و پدرش را مجبور کرد تا اژدهاهای هفت سر و دم آتشین رومانیایی را به شیر دادن وادارد و شیر آنها را برای ممدی کوچولو بیاورد!
ممد از 8 سالگی شروع به راه رفتن کرد و در 10 سالگی مسلط به اجرای بیش از شانصد نوع جادوی سیاه بود! او در سن 11 سالگی مقام ماگل کش سال را از کنگره ی مبارزه با ماگل های مشنگ کسب کرد و در سن 13 سالگی بود که عاشق دختری مشنگ شد! اما آه و واویلا بر این روزگار دهشتناک که بر استاد ممد گیلبرت بیک بسیار سخت گذشت! دختر مشنگ همسری مشنگ تر از خود و پسری بسیار مشنگ تر داشت به نام ادیسون! از مشنگی این پسر بس که پدری چون شوهر دختر مشنگ داشت و بدتر از ان! همین بس که مادر مشنگش معشوقه ی پسرک جادوگر 13 ساله ای بود!
استاد ممد بیک در راستای انتقام گرفتن از معشوقه اش از در دوستی با پسرش، ادیسون وارد شد. اما حیف که آن در سه قفله بود و ممد مجبور شد از پنجره ی دوستی وارد ماجرا شود!
ممد معروف ما برای اینکه هرچه سریعتر و دردناک تر ادیسون را از صفحه ی روزگار محو کند در گوش او یاسین خواند و خواند و خواند که بیاید و چیزی بنام پدیده ی برق (!) اختراع کند! ادیسون هم نهایتا این کار را کرد و مشهور شد!
ممد بیک که دید نقشه اش نتیجه ای معکوس آن چه انتظار داشت را داد در سن 14 سالگی اقدام به خودکشی کرد و نهایتا در سن 15 سالگی دار فانی را بدرود گفت!
مرلین از گناهان این دانشمند رعنا بگذرد و اورا با آلبوس دامبلدور محشور گرداند!!


What if you were feeling something you are not able to talk about or you are not allowed to think about ??


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۴۴ دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۰

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
1.

اوه این یکی رو خیلی خوب میدونم! و قول دادم هرگز ازش استفاده نکنم، چرا؟ چون خاطره بدی ازش دارم!

لونا، چیز یعنی همون پروفسور پاتر، یه روز بهم گفت یه تخته ای رو که به رنگ سبز بود واسش بگیرم. منم چون دستام خسته میشد گذاشتمش رو کله م. بعد با همون وسیله که نباید اسمشو برد اما میشه نوشت ( گچ ) شروع کرد به نوشتن رو تخته. با هر یک کلمه ای که مینوشت موج گرد و غبار رو سرم جاری میشد. اما شرطو باخته بودم و باید نگرش میداشتم. واسه همین بعد از اتمام کار پروفسور، موهام سفید شده بود. انگار پیر شده بودم.

با این وسیله برای نوشتن روی تخته استفاده میکنن اما مشنگا روی زمینم باشون نقاشی میکشن. دیوارم از این قاعده مستثنا نیست. این گچ انواع و اقسام رنگارو داره. تو مدارس مشنگا از اون باحالاش که همه رنگی داره و باریک تر از بقیه گچاسو استفاده نمیکنن چون خرج مدرسه رو بالا میبره اما از اون کلفت تراش استفاده میکنن که شامل رنگای سبز، آبی، زرد، بنفش ( بی نهایت با سفید شباهت داره )، نارنجی، قرمز و خود سفید میشه.

اگه بندازی تو آب، پر پر میشه. وسیله ای که باش گچو پاک میکنن تخته پاک کنه! البته دستمال هم قابل استفاده س. کل مدارس مشنگی از همینا استفاده میکنن، هرچند لونا جدیدا مجبورم میکنه تخته سفید دستم بگیرم و با یه چیزی به اسم ماژیک روش مینویسه.

2.

1. Mesut Ozil! از نوشتن اسم فارسی ایشان معذورم. مسوت، مسعوت، مسعود و انواع و اقسام اسمای دیگه ترجمه شده ی اسم ایشونه. فوتبالیست خفنیه و الانم شماره 10 پرافتخارترین تیم جهان، یعنی رئال مادریده. برو حالشو ببر.

2. آنجلینا جولی! ایشون یک بازیگر هستن و محبوب بسیاری از مشنگا هستن. بازیگری خوبش باعث بوجود اومدن این محبوبیت شده!

3. مستربین! این شخص کلی فیلم کمدی داره که البته اکثرش بدون صدا هست. کارتون هم داره که تو کارتونش یک خرس داره که محبوب پروفسور لاوگوده. بازیگره!

4. اصغر فرهادی! امسال تو گلدن گلاب جایزه برد. به خاطر ساخت فیلم " جدایی نادر از سیمین " که البته پروفسور لاوگود این فیلمو به من نشون نداده. کارگردانه.

5. کوروش کبیر! پادشاه ایران بود. خیلیا قبولش دارن و حتی تو تقویم خارجیا یه روزو به خودش اختصاص داده. جملات جلبی بیان کرده!

3.

بیوگرافی؟ بفرمایین!

نام: مارتین
نام خانوادگی: تروکاس
سن: 34 سال
قد: 180 سانتی متر
وزن: 70 کیلوگرم
تحصیلات: فارغ التحصیل مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز - با توجه به علاقه ی وافرش به مشنگها، در دانشگاه مشنگا تا لیسانس به تحصیل پرداخت.
بعدش وارد دانشگاه وارتزهاگ (!) شد و تا دکترا پیش رفت.
چوب جادو: 32 سانتی متر از جنس چوب درخت کاج و موی تک شاخ
چوب جارو: جزء معدود دانشمندانی بود که به ورزش هم علاقمند بود » نیمبوس 1000
توضیحات: برخلاف بسیاری از دانشمندان مشنگ، تروکاس از همان کودکی با کارهای خارق العاده اش همه رو شگفت زده میکرد و همه میگفتن این بچه آخر یه چیزی میشه. از یک خانواده ی اصیل بود که از پایه جادوگر و ساحره بودن. هرچند خودش با یه فشفشه ازدواج کرد و تا آخر زندگیش با همسرش زندگی خوبی رو سپری کرد. سه تا بچه داشت که هرکدوم به یه سمت جذب شدن. یکیشون راه پدرشو ادامه داد، یکی ستاره ی کوییدیچ شد و اون یکی هم یه حزب (!) بوجود آورد و کلی تو زمان خودش کاره ای بود.
به این دلیل هیچ وقت رسما ثابت نشد که اون با انیشتین همکاری میکرده چون کلا این جادوگر علاقه ای به شهرت و اینا نداشت و همه ی کاراش در نهایت به اسم یکی دیگه تموم شده. در واقعا اون نقش دست های پشت پرده رو بازی میکرده!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۷ ۱۹:۴۵:۲۶



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۲۸ دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۰

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۰۲:۴۳ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
تدریس جلسه ی دوم ماگل شناسی

بعد از پخش شدن تمام تکالیف همهمه ای در کلاس ایجاد شد و لونا گذاشت دانش آموزان کم کم با میل خود سکوت کنند و وقتی بلاخره ورقه ها را در کیف گذاشتند و کتاب هایشان را از کیف بیرون آوردند لونا از جای خود برخاست.

- درس دوم درباره ی آدم های مشهوری هست که برای جامعه ی مشنگی خیلی مفید بودن و کارهای مفیدی برای اونا کردن. حالا من یکی از این مشنگ های معروف رو نام میبرم.

سپس به تخته ی کلاس نزدیک شد و شیء سفید رنگ که جلسه ی قبل با آن اسم خود را بر روی آن نوشته بود برداشت و شروع به نوشتن کرد.

" توماس ادیسون "

- اون زمان هایی که ما جادوگرا با گفتن "لوموس" اطراف خودمون رو روشن میکردیم، حتی نصفه شب و اول صبح که هنوز هوا تاریک بود، مشنگ ها از تنها منبع نور یعنی خورشید استفاده میکردند و وقتی خورشید شروع به غروب کردن میکرد مشنگ ها ناچار بودن که بخوابند! چون بدون نور هیچ کاری نمیشد کرد.

گاها با نور ماه راه خودشون رو پیدا میکردن یا از کرم های شبتاب کمک میگرفتن. اما سرانجام یه پسر باهوش تونست با استفاده از قدرت عقلی که داشت چیزی به اسم "لامپ الکتریکی" رو بسازه که اوایل حدود چهارصد ساعت فقط نور میداد. بعد کم کم ترقی کرد و حالا مشنگ ها میتونن هر موقع از روز که بخوان از روشنایی ها استفاده کنند. البته به ازای مصرف این منبع نوری مجبورا پول قابل توجهی رو پرداخت کنند!

ادیسون قبل از این اختراع خیلی مهمش اختراعات دیگه ای هم داشته ولی این یکی از مشهور ترین اختراعاتش بوده.

البته جدیدا دانشمندای جادوگر به این نتیجه رسیدن که ادیسون یه همکار یا همون دستیار جادوگر داشته که خیلی بهش کمک کرده!

خب دیگه توضیح بسه! حالا میریم سراغ تکالیف!

تکالیف:

1. اون وسیله ای که لونا باهاش شروع به نوشتن کرد چه بود؟ توضیح مختصری از اون رو بنویسید! ( جواباتون قابل قبول باشه و حتما توضیح بدید درباره ش) ( 7 نمره)

2. نام پنج نفر از افتخار آفرینان مشنگ ها رو نام ببرید، حتما لازم نیست دانشمند باشن و چیزی اختراع کرده باشن، میتونن در زمینه های هنری و ورزشی یا هر چیز دیگه ای هم باشند. در حد "یک خط" در مورد هرکدوم توضیح بدید.(10 نمره)

3. اسم اون جادوگری که به ادیسون کمک کرد رو نام ببرید و بیوگرافی کوتاهی ازش بنویسید. (13 نمره)


ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۷ ۱۳:۰۰:۵۰

Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۲۵ دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۰

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۰۲:۴۳ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
نمرات جلسه ی اول کلاس ماگل شناسی


این دومین باری بود که دانش آموزان وارد کلاس ماگل شناسی میشدند و هنوز به خوبی با کلاس جدیدی که پر از وسایل عجیب و غریب مشنگی بود ارتباط برقرار نکرده بودند.

دقایقی بعد لونا وارد کلاس شد و بعد از اینکه نفسی تازه کرد پشت میز نشست و کیفش را روی میز گذاشت.

- خب. یکی یکی اسما رو میخونم بیاید گلایی که کاشتین رو تحویل بگیرید.

وقتی قیافه های هاج و واج دانش آموزان را دید (حتی شاهد بود چو روی زمین را در جستجوی یافتن گل نگاه میکرد) توضیح داد:

- جمله ی " بیاید گلایی که کاشتید رو تحویل بگیرید" یه اصطلاح مشنگی هست به معنی " بیاید نتیجه و ثمر کاری رو که قبلا کردید ببینید.

و سپس شروع به خواندن اولین اسم کرد ...

گریفندور

جینی ویزلی:

10 + 2 + 10 = 22

توضیحات: در مورد سوال اول که کامل جواب داده بودی و 10 رو از 10 گرفتی. در مورد سوال دوم، من قصدم از اون سوال این بود که به طور کامل توضیح بدی اون وسیله (که قطعا چیزی که باهاش تلوزیون رو روشن میکنن کنترل هست) چیه، جوابای فضایی تحویل ندین لطفا! و درمورد سوال سوم! رول ضعیفی بود، در مورد جو گیر شدن خودتون زیاد چیزی ننوشتین و در انتها رول بی سر و ته تموم شد.

هری جیمز پاتر:

10 + 7 + 13 = 30

توضیحات: سوال دو رو خلاقانه نوشتین خوشمان آمد!

تعداد شرکت کنندگان: 2 نفر!

جمع نمرات گروه گریفندور: 26



راونکلاو

چو چانگ:

10 + 5 + 11 =26

توضیحات: سوال دومت خیلی خلاصه بود، بهتر بود یه کم دیگه توضیح میدادی. در مورد سوال سوم هم غلط املایی داشتی و کیفیت رول زیاد خوب نبود.

لینی وارنر:

10 + 7 + 13 = 30

آماندا بروکل هرست:

10 + 7 + 13 = 30

تعداد شرکت کنندگان: 3 نفر! (1 نفر اضافه = 2 امتیاز)

جمع نمرات گروه راونکلاو: 30

اسلایترین:

لی لی لونا پاتر:

10 + 7 + 12 = 29

توضیحات: در مجموع خوب بود. فقط سوال آخر اگه یه کم بهتر مینوشتی کامل میشدی.

تعداد شرکت کنندگان: 1 نفر!

جمع نمرات گروه اسلایترین: 15


ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۷ ۱۲:۲۷:۰۶
ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۷ ۱۲:۲۹:۴۸
ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۷ ۲۳:۲۸:۳۲

Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۸:۲۹ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۹۰

آماندا بروکل هرستold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۳:۳۵ جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 497
آفلاین

1- بچه ها چه فیلمی رو تو کلاس دیدن؟ درباره ی فیلم و محتوای آن توضیح دهید. (10 امتیاز)


دزدان دریایی کاراییب 4
این فیلم یکی از بهترین فیلمای سال 2011 بوده و داستانش راجع به یه دزد دریاییه به نام جک اسپارو که به دنبال چشمه آب حیات می گرده و در این بین با نامزد سابقشم روبرو میشه و اتفاقات جالبی می افته
در آخر نامزدش که بخاطر پدرش دنبال چشمه حیات می گشت آب رو می خوره، پدرش در اثر طمع می میره و چشمه هم نابود میشه.
در آخر احتمالا خود جک اسپارو کاملا نا جوانمردانه کشته میشه...


2- اون شیء مستطیل شکل که لونا دستش بود و با اون تلوزیون رو روشن کرد اسمش چی بود؟ بگید با فشار روی هر کدوم از دکمه ها چه اتفاقی می افته؟ (7 امتیاز)

اون ریموت کنترل بود که بوسیله اون میشد تلوزیونو کنترل کرد.
باهاش میشد از یه شبکه به شبکه دیگه رفت.
میشد صدا رو کم و زیاد کرد.
البته این یکی که ما دیدیم خیلی پیشرفته بود. پروفسور یه عینک به ما داد و یکی از دکمه های کنترولو فشار داد و گفت الان فیلم سه بعدی میشه... بعد ما احساس کردیم که بعضی از کارای داخل فیلم خیلی واقعی تر شدن.
یکی دیگه بود که فیلمو نگه می داشت و عقب جلو می برد.
یه دکمه دیگش بود که باهاش تلتکست رو می گرفت و باهاش میشد زمان پخش برنامه ها یا رتبه بندی تیم های ورزش مشنگی فوتبالو دید
یه دکمه دیگه داشت که باهاش خاموش و روشن می شد!!
و چن تای دیگه بودن که رنگ و روشنایی و اینا رو کنترل می کردن...


3 - فرض کنید شما هم جزء بچه های کلاس بودین، اون فیلم رو دیدین (نوع و اسم فیلم اختیاریه) و جو گیر شدین و تحت تاثیر فیلم قرار گرفتین. رول کوتاهی درموردش بنویسید(13امتیاز)


-پروفسور؟
-بله؟
- ما جو گیر شدیم
-بله؟؟؟؟
-پروفسور یعنی واقعا همچین چشمه ای وجود داره؟؟
آماندا که این حرف را گفته بود مطمئن بود که پروف لاوگود حرف او را تایید کند.
پروف: معلومه که نه...اینا همش تخلیه...
-ولی پروفسور...اون کشتیه جادویی بود...
-جادو؟؟ اونا که جادو ندارن...اون جلوه های ویژه رایانه ایه!!
-ولی پروفسور...اونا پری دریایی داشتن...اونا...
-یعنی می خوای بگی این پری های دریایی دوستداشتنی ما با پری های دریایی وحشی داخل فیلم یکی بودن؟؟
-ولی پروفسور...
-ولی بی ولی...عجب ذهن متوهمی دارید شما...دیگه نباید از این جور فیلما براتون بزارم...



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۸:۱۸ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۹۰

آماندا بروکل هرستold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۳:۳۵ جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 497
آفلاین

1- بچه ها چه فیلمی رو تو کلاس دیدن؟ درباره ی فیلم و محتوای آن توضیح دهید. (10 امتیاز)


دزدان دریایی کاراییب 4
این فیلم یکی از بهترین فیلمای سال 2011 بوده و داستانش راجع به یه دزد دریاییه به نام جک اسپارو که به دنبال چشمه آب حیات می گرده و در این بین با نامزد سابقشم روبرو میشه و اتفاقات جالبی می افته
در آخر نامزدش که بخاطر پدرش دنبال چشمه حیات می گشت آب رو می خوره، پدرش در اثر طمع می میره و چشمه هم نابود میشه.
در آخر احتمالا خود جک اسپارو کاملا نا جوانمردانه کشته میشه...


2- اون شیء مستطیل شکل که لونا دستش بود و با اون تلوزیون رو روشن کرد اسمش چی بود؟ بگید با فشار روی هر کدوم از دکمه ها چه اتفاقی می افته؟ (7 امتیاز)

اون ریموت کنترل بود که بوسیله اون میشد تلوزیونو کنترل کرد.
باهاش میشد از یه شبکه به شبکه دیگه رفت.
میشد صدا رو کم و زیاد کرد.
البته این یکی که ما دیدیم خیلی پیشرفته بود. پروفسور یه عینک به ما داد و یکی از دکمه های کنترولو فشار داد و گفت الان فیلم سه بعدی میشه... بعد ما احساس کردیم که بعضی از کارای داخل فیلم خیلی واقعی تر شدن.
یکی دیگه بود که فیلمو نگه می داشت و عقب جلو می برد.
یه دکمه دیگش بود که باهاش تلتکست رو می گرفت و باهاش میشد زمان پخش برنامه ها یا رتبه بندی تیم های ورزش مشنگی فوتبالو دید
یه دکمه دیگه داشت که باهاش خاموش و روشن می شد!!
و چن تای دیگه بودن که رنگ و روشنایی و اینا رو کنترل می کردن...


3 - فرض کنید شما هم جزء بچه های کلاس بودین، اون فیلم رو دیدین (نوع و اسم فیلم اختیاریه) و جو گیر شدین و تحت تاثیر فیلم قرار گرفتین. رول کوتاهی درموردش بنویسید(13امتیاز)


-پروفسور؟
-بله؟
- ما جو گیر شدیم
-بله؟؟؟؟
-پروفسور یعنی واقعا همچین چشمه ای وجود داره؟؟
آماندا که این حرف را گفته بود مطمئن بود که پروف لاوگود حرف او را تایید کند.
پروف: معلومه که نه...اینا همش تخلیه...
-ولی پروفسور...اون کشتیه جادویی بود...
-جادو؟؟ اونا که جادو ندارن...اون جلوه های ویژه رایانه ایه!!
-ولی پروفسور...اونا پری دریایی داشتن...اونا...
-یعنی می خوای بگی این پری های دریایی دوستداشتنی ما با پری های دریایی وحشی داخل فیلم یکی بودن؟؟
-ولی پروفسور...
-ولی بی ولی...عجب ذهن متوهمی دارید شما...دیگه نباید از این جور فیلما براتون بزارم...



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۴ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۹۰

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
1- بچه ها چه فیلمی رو تو کلاس دیدن؟ درباره ی فیلم و محتوای آن توضیح دهید. (10 امتیاز)

اسمش خروس جنگی بود پرفسور. داستانش در مورد یه زن و شوهر بود که با هم دعواشون می شد. زنه می گفت کار خانه داری من خیلی سخته. مرده میگفت کار من که یه تالار عروسی را باید بچرخونم سخت تره. خلاصه این دو تا جاهاشون را عوض میکنن. یعنی مرده خونه دار میشه و زنه میره توی تالار. توی این مدت هم اتفاقات جالبی می افته. مثلا مرده می خواد گاز(؟!) را روشن کنه منفجر میشه و میره توی هوا.

2- اون شیء مستطیل شکل که لونا دستش بود و با اون تلوزیون رو روشن کرد اسمش چی بود؟ بگید با فشار روی هر کدوم از دکمه ها چه اتفاقی می افته؟ (7 امتیاز)

اسم این وسیله کنترله و بنا به تحقیقاتی که شده بین جادوگران دو دسته گی بوجود آمده.
دست اول می گویند: این وسیله را فردی جادوگر ساخته و در آن طلسم فرمان به کار برده به گونه ای که با زدن هر دکمه از آن طلسم فرمان از شی بیرون آمده و به تلویزیون بر خورد کرده و دستور مربوط را به او می دهد.

دسته دوم می گویند: این وسیله یک وسیله کاملا مشنگی است و به دور از هر گونه جادو ساخته شده است.

البته هنوز درستی هیچ کدام از این دو حرف به طور قطع اثبات نشده ولی بیشتر مردم با حرف اول موافق هستند.

3 - فرض کنید شما هم جزء بچه های کلاس بودین، اون فیلم رو دیدین (نوع و اسم فیلم اختیاریه) و جو گیر شدین و تحت تاثیر فیلم قرار گرفتین. رول کوتاهی درموردش بنویسید(13امتیاز)

وقتی که فیلم تمام شد پرفسور لاوگود دوباره آن شی مستطیلی را بداشت و یکی از چند دکمه آن را فشار داد. بعد از فشار دادن آن هرچیزی که بر روی صفحه تلویزیون بود در سر جای خودش ایستاد. همه بچه ها از این که آدم های روی تلوزیزون دیگر تکان نمی خورند تعجب کردند تا این که یکی از پچه ها پرسید:
- پرفسور این آدم ها خسته نمی شن باید همین جوری با ایستند؟

پرفسور لاوگود که انگار منتظر همین سوال بود جواب داد:
- آورین. سوال خوبی کردی. برای این که بدونید بر خلاف ما جادوگرا اون ها از یه چیزی به نام الکتریسیته استفاده می کنند. دلیل این که این ها هم خسته نمی شن به همین چیز بستگی داره تازش هم اون ها اصلا خبر ندارند که این جا ایستادند.

دوباره یکی از پچه دستش را بالا برد و گفت:
- پرفسور من نفهمیدم چرا وقتی این زنه کیکه را پرت کرد تو صورت مرده از دستش استفاده کرد و یا چرا این مرده برای درست کردن وسایل خانه از چوبدستیش استفاده نکرده بود؟

پرفسور لاوگود دوباره جواب داد:
- خب بچه ها این ها اصلا از جادو بلد نیستن استفاده کنند و فکر نکنم هم اصلا بدونن چنین چیزی وجود داره. من هم برای این که شما یکم تمرین کنید تا دستتون قوی بشه چند تا کیک آماده کردم که باید بزنید توی صورت هم. دقت کنید که این کار باید بدون استفاده از جادو باشه.

بچه ها از این که باید بدون استفاده از جادو این کار را میکردند چندان خوشنود نبودند ولی پس از دوبار پرتاب کردن کیک های پر از خامه به صورت حریفشان بسیار لذت بردند.


این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۱:۲۶ چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۰

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
1.

فیلم آواتارو دیدن! ولی نمیدونم پروفسور لاوگود چه جادویی به کار برد که فیلم به این طولانی ای تونست تو کل زمان کلاس از اول تا آخرش پخش بشه. به هر حال مسائل جادویی جاش تو کلاس ماگل شناسی نیست.

[spoiler=توضیحات فیلم]این فیلم در مورد گروه بزرگی از آدماس که اومدن به یه سیاره! ( همین بود دیه؟ خو چی کار کنم دوبله فارسی نداشت هرچی برداشت کردم میگم! ) تو این سیاره مث هر جای دیگه یه جنگل بزرگ وجود داره که انواع و اقسام حیوونارو داره. که البته این حیوونا با حیوونا زمین فرق دارن و قوی ترم هستن. یک گروه از اینا یه جورایی شبیه آدمن با این تفاوت که دم دارن و سایزشون چند برابر یه آدمه و رنگ پوستشونم آبیه. انسانا برای بدست آوردن منابع اونجا و از بین بردن "ایوا" که خیلی برای همین آواتارا مهمه کلی سرباز و وسائل جنگی میارن تا بتونن به مقاصدشون برسن. آواتارا هم کلی سعی میکنن تا با تیرکمون (!) با اونا مقابله کنن، اما شانسی در مقابل وسائل ابرپیشرفته ی انسانا ندارن. اونا تفنگ اینا تیرکمون؟

این وسط یه گروه انسان دیگه هم بودن که دانشمند بودن و نمیخواستن اینجا نابود شه و میخوان از در صلح وارد شن تا به مقاصدشون برسن. پس یه سری آواتار که شباهت زیادی به یه انسان داره و هردو مخصوص هم هستن میسازن. وقتی آدما وارد یه محفظه میشن با ذهنشون میتونن اون جسم آواتاری خودشونو تکون بدن و برن اینور اونور. خلاصه میکنم! یکی از آدما عاشق دختر رئیس قبیله ی آواتارا میشه و همین طور شیوه ی زندگی کامل اونارو یاد میگیره و بعد تصمیم میگیره با آواتارا همکاری کنه و بر علیه انسانا که اینجا دارن وحشی بازی در میارن کار کنه. با کمک اون و بقیه ی قبایل آواتارا پیروز میشن و آدمارو بیرون میکنن! این وسط این آدم اصلیه که اسمشم جیکه و اتفاقا معلولم هست تصمیم میگیره کلا آواتار شه و با کمک ایوا از جسم انسانیش بیرون میاد میپره تو جسم آواتاریش. پس آواتار میشه دیه! آه چه فیلم زیبایی!

پیام اخلاقی! ای آدما! اینقدر وحشی بازی در نیارین واسه منافع خودتون. اون بدبختا رابطه ی عمیقی با هم دارن و نباید موجودات دیگه رو اذیت کرد. دهه![/spoiler]

2.

این جعبه هه رو مدتی پیش خونه لونا اینا لونا ... اهم یعنی پروفسور لاوگود دیدم. با یه وسیله که همون مد نظر شماس، هی تصویرا صفحه رو عوض میکرد. انگار چوب جادویی بود که بدون اینکه اشعه بده بیرون و چیزی بیان کنیم ورد میگفت.

هی میزد تو سر اون وسیله میگفت " ای کنترل لعنتی، پس چرا کار نمیکنی؟ " و بعد از چندبار زدن تو سر خودش و کنترل بالاخره اون صفحه عوض میشد. لونا هم وقتی تصویر عوض میشد با خوش حالی میگفت " هوووورا کانال عوض شد! "

خودم با چشا خودم دیدم وقتی میزد دکمه 1 میرفت تصویری که بالاش مینوشت 1 و بعد یه ثانیه محو میشد. دو میزد اون بالا دو مینوشت و دوباره محو میشد. چند بارم یه دکمه رو فشار داد و تصویر دراز و باریک و پهن و کلا اندازه ش عوض شد. تازه! اون یه دکمه دیگه هم میزد که یه تصویر کوچولوی دیگه پایین اون تصویر گنده هه میومد و یه چیز دیگه نشون میداد. روشم pip نوشته بود. لونا چند بارم با ذوق میگفت " ایول الان میرم تلتکس ببینم امشب فیلممو داره یا نه". با یه دکمه هم هی ملت تو تصویر صداشون بلند و کم میشد. واقعا خیلی جالبه از این فاصله میشه ولوم مردمو پایین و بالا بردا! یعنی میشه منم وقتی لونا بلند حرف میزنه با اون دکمه صداشو اونقدر پایین بیارم تا فقط دهنش تکون بخوره و صدایی از توش بیرون نیاد؟؟؟؟

3.

همه به شدت تو صفحه ی تلویزیون زل زدن که یهو یه نوشته هایی از پایین میره بالا و بلافاصله با یه دکمه که پروفسور لاوگود میزنه صفحه تاریک میشه و تصویر سیاه میشه.

- آه ...

لینی با چشمایی پر از اشک مشتشو تو هوا تکون میده و میگه: شانس آوردن که نتونستن اونارو نابود کنن، وگرنه خودم میزدم تک تک اون مشنگای بوقی رو میکشتم!!!

نصف کلاس به تبعیت از لینی شروع به اعتراض میکننن و همهمه ای تو کلاس میپیچه. این وسط اسمایی از قبیل " وحشیا، بی رحما، بی وجدانا، بی احساسا " و هزاران ناسزای دیگه که نثار مشنگا میشه. ( گروه جنگیشون نه گروه علمی )

پرفوسور لاوگود با تعجب یه نگا به شاگردا کلاسش میندازه و میگه: نباید فراموش کنین که اینا همش فیلمه. واقعیت نداره، تخیلات انسان هاست. پس هرچی اون تو بوده الکیه، خودتونو به خاطرش ناراحت نکنین.

اون اینو میگه و سمت کیفش میره، اونو برمیداره و بعنوان آخرین جمله قبل از خارج شدنش از کلاس میگه: هرچند هیچ چیز غیر ممکن نیست.

و پشت در بسته شده ی کلاس ناپدید میشه. فلور با خوش حالی به نقطه ای از سقف خیره میشه و میگه: ولی خوب تموم شد.

لینی که تا اون لحظه احساس عصبانیت میکرد، با شنیدن حرف فلور چشماشو بست و بعد از چند ثانیه تفکر با آرامش گفت: درسته ... آخرش خوب بود، پس چرا باید خودمو ناراحت کنم؟

و چشماشو با اطمینان باز میکنه، به صفحه ی سیاه تلویزیون خیره میشه و میگه: اونا بردن، مهم اینه!

و لبخند زنان سریع وسایلشو میریزه تو کیفش و همراه بقیه از کلاس خارج میشه.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۲ ۲۱:۲۸:۴۰



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۰

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۹:۱۶ یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۱
از سر خط...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 309
آفلاین
-فیلم مورد نظر "She is the man !! " می باشد . داستان دختری علاقه مند به فوتبال می باشد که به خاطر همین علاقه جای خودشو با برادرش عوض می کنه و میره مدرسه فوتبال پسرانه که بعد اونجا عاشق هم اتاقیش میشه و بعد از کلی ماجرا تیم مدرسه رو تو مسابقات نهایی برنده می کنه . بعد وسطا قضیه لو میره و بعد کلی وساطت قبول می کنن که دختره باز تو اون مدرسه بمونه !!!


2. استاد میشه یه راهنمایی کوچیک بکنین ؟؟؟؟ موبایلتون نبوده احیانآ ؟؟؟



3. بچه ها در حالیکه از شدت احساساتی بودن فیلم اشک در چشمانشون حلقه زده با صدای استاد به خودشون میا ن....
- بچه ها از فیلم چه نتیجه ای گرفتین ؟
جینی : استاد ، اجازه ؟؟؟
استاد : نخیر ، ویکتور چیزی می خواستی بگی ؟ بگو ، چه نتیجه ای گرفتی ؟
ویکتور : استاد به مرلین دست ما بالا نبود هاااا ..... ولی حالا که اصرار می کنین میگم .... راستش این مشنگا خیلی بیکارن که کلی انرژی می زارن واسه دویدن دنبال یه توپ بی ریخت !! کووییدیچ خودمون خیلی خوبه . نه دویدن داره ، نه انرژی می خواد ، نه ...
در این حین دوباره جینی : استاد ؟؟؟؟ میشه ....
استاد : هیچ کس اجازه نداره بدون اجازه من صحبت کنه !!! ویکتور ادامه بده ...
ویکتور : بله ... خب .... همین دیگه .... در کل کوییدیچ ما خیلی باحال تره !
جینی که از شدت ناراحتی اشک در چشمانش حلقه زده بود کنترل خودشو از دست داد و داد زد : استاد .... مواظب باشید .... روی رداتون یه سوسکه .....


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.