هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





بدون نام
سه چهار نفر از شفابخش های سنت مانگو یکدفعه میریزند سر هاگرید و آمپول های قطوری را به او تزریق میکنند!

سر لوسیوس: چی شده بانو بلاتریکس؟

- هیچی! به بنده اطلاع دادند که آقای هاگرید دچار یه شوک عصبی شده و شدیدن از بی فرزندی رنج میبره! مثل اینکه دیروز رون ویزلی رو بزور برده توی کلبه پیش خودش خوابونده!!

- اووووووه! پس جریان از این قرار بوده! بیچاره هاگرید!



Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۳:۳۹ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۳
#45

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین

هاگريد وارد میشه .
لوسیوس : تو اینجا چی کار میکنی ؟
هاگريد : صبح فهمیدم که مرلین رو اینجا اوردن و برای همین اومدم ببینمش .
دراکو در حال گريه کردنه .
هاگريد : لوسیوس !!! پس اون فضله تیغالوهایی رو که برام میفرستادی این بچه جمع میکرد ؟
دراکو : بله هاگريد ! اون منو وادار میکرد که این کارو بکنم و وقتی برات می اوردم میگفت بگم که اونارو خودش تهیه کرده .
لوسیوس : مزخرف نگو بچه !!
هاگريد : واقعا چه پدر نامردی هستی لوسیوس !
لوسیوس : چیه !! خودت بچه نداری دلت میسوزه ؟
هاگريد : دراکو جان اگه خواستی بیا با هم بريم کلبه من تا با هم زنذگی کنيم و دور این پدرت رو هم خط بکش .



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۳:۲۹ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۳
#44

نارسیسا مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۳ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۵۱ جمعه ۱ مهر ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 118
آفلاین
نقل قول:

لوسیوس نوشت
سیامک انصاری!(در نقش دراکو!): تو همیشه منو از نعمت مادر داشتن محروم کردی! همیشه پول نوشیدنی کف دار رو از من میگرفتی! تو منو مجبور میکردی از روی زمین فضله تیغالو جمع کنم و به هاگرید بفروشم! از اولش منو کتک میزدی! توی 2 سال...

لوسیوس: (وسط جنگولک بازی دراکو!)بس کن پسر! اِ اِ اِ ! من کی این کارا رو کردم!عمرن! دیگه دستت برام رو شده!

دراکو: توی 2 سالگی دورو بر تختم پر دیمنتور بود! یادته؟ یادته وقتی برای اونا جا نداشتی توی تختم میخوابوندیشون؟اون موقع که...

لوسیوس: بسه! بسسسسه! خیلی خب! بگو چی می خوای؟ من که کاریت نکردم! اصلن بیا بریم خونه! تو راه هم میریم کافه هاربی .برات خون گلاسه میخرم!


باید پول تو جیبیمو دوبرابر کنی


و تو اي غول قصر ... در رفتي از دست ... گربه ي چكمه پوش!!!
=========================
T.A.T.U




تصویر کوچک شده


بدون نام
سیامک انصاری!(در نقش دراکو!): تو همیشه منو از نعمت مادر داشتن محروم کردی! همیشه پول نوشیدنی کف دار رو از من میگرفتی! تو منو مجبور میکردی از روی زمین فضله تیغالو جمع کنم و به هاگرید بفروشم! از اولش منو کتک میزدی! توی 2 سال...

لوسیوس: (وسط جنگولک بازی دراکو!)بس کن پسر! اِ اِ اِ ! من کی این کارا رو کردم!عمرن! دیگه دستت برام رو شده!

دراکو: توی 2 سالگی دورو بر تختم پر دیمنتور بود! یادته؟ یادته وقتی برای اونا جا نداشتی توی تختم میخوابوندیشون؟اون موقع که...

لوسیوس: بسه! بسسسسه! خیلی خب! بگو چی می خوای؟ من که کاریت نکردم! اصلن بیا بریم خونه! تو راه هم میریم کافه هاربی .برات خون گلاسه میخرم!



Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۳:۱۱ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۳
#42

نارسیسا مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۳ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۵۱ جمعه ۱ مهر ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 118
آفلاین
دراکو:آِِییی نزن بابا من حالم خوبه....آخخخ خیله خوب بابا نزن
من مامانمو میخام مامان نارسیسا کجایی که پسرتو کشتن :mama: ای مامان آخخخخخخخ نزن بابا
غلط کردم آییی


و تو اي غول قصر ... در رفتي از دست ... گربه ي چكمه پوش!!!
=========================
T.A.T.U




تصویر کوچک شده


بدون نام
در این لحظه سر لوسیوس دوان دوان وارد میشود.

پسره ابله! خائن! (لوسیوس با دم جارو میکوبه تو سر دراکو!)

دراکو و لوسیوس در حالی که دور تخت مرلین دنبال هم میدوند!

دراکو:چیه پدر؟ من که معذرت خواهی کردم!

لوسیوس: غلط کردی! معذرت خواهی بخوره تو سرت ! مادرت نارسیسا داره از صبح تا شب به خاطرت گریه میکنه.
من باید بفهمم چه مرگت شده.میدونم! انقدر نشستی پای اینترنت اینجوری شدی!

بلاتریکس: هومممممممممممممم! جناب سر مالفوی.میشه توضیح بدید چه بلایی سر پسرتون اومده؟

لوسیوس آرام میگیرد و از تعقیب و گریز دست بر می دارد.

_ بله بله! توضیح میدم.

من نمی دونم چند وقته که دراکو دچار مرض مالیخولیایی عجیبی شده.به طوری که حتی دیگه پدرو مادرش رو هم نمیشناسه و اسلیترینی بودنش رو انکار میکنه! لطفن حالا که با پای خودش اومده اینجا چند مدتی بستریش کنید تا بلکه این مرض از وجودش خارج شه!

بلا: هووووووووووووم! باید بررسی بشه.ما هنوز درجه بیماری ایش.ن رو نمی دونیم.

دراکو بستری میشود! کنار تخت لانگ باتمهای خلو چل!



Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۲:۲۶ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۳
#40

نارسیسا مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۳ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۵۱ جمعه ۱ مهر ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 118
آفلاین
دراکو:سلام
ونوس:سلام چی شده؟
دراکو:بابام با دسته جارو زده تو سرم.
ونوس:
چرا؟
دراکو:(به تو چه؟)به دلیل موافقت با مرلین.









و تو اي غول قصر ... در رفتي از دست ... گربه ي چكمه پوش!!!
=========================
T.A.T.U




تصویر کوچک شده


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۰:۵۶ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۳
#39

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
آرتور:آخیش اتفای حریق کردیم

ونوس:کاره این آتش فشان ها هم خوب بودا من که حول شدم نمی دونستم چی کار کنم
مرلین :من کجام
من:برییییییییییییییید کناررررررررررررررررر من اومدم کپسوله اتفای حریفو رو سره مرلین خای میکنه فیششششششششششششششششششششششششششششش
همه:چی کار میکنی
_ای داد آتیش خاموش شده بود به قول شاعر معروف الفرار


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱:۲۹ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۳
#38

آرتور ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۴۷ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۴
از بارو_خانه ی ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 192
آفلاین
بي بو بي بو ...
آرتور:آتش نشاني رو خبر كردم بياد آتيشو خاموش كنه
فايرنز:چي؟
آرتور:آتش نشاني
ونوس: نكنه يه وسيله ي مشنگيه
آرتور:آره وقت اين حرفا نيست مرلين سوخت
بنگ بوم ديش
ونوس:اينو بندازين بيرون تا كار دستمون نداده


I come back


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۲۳:۱۶ شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۳
#37

فایرنز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۵ دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۵۱ چهارشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۸
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 89
آفلاین
چند نفر بیان کمک... کمک... ریش مرلین رو کینگزلی آتیش زده...


تو مانند منی؟ آیا تو می توانی بر طوفان سوار شوی، چنان که بر اسبی، و آذرخش را به دست بگیری به سان شمشیری؟







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.