نقل قول:
یا لرداه، بازگشته ایم از پس سال های بسیار دور و دراز
بچه؟
رفتی بزرگ شدی برگشتی؟
چقدر هم زشت شدی! این دفعه از اون طرف بوم افتادی...کهنسال شدی!
نمی دونم این مدت اصلا بودی یا نه. خوندی یا نه. ولی اگه کلا دور بوده باشی، طبیعتا بعد از برگشتن هماهنگ شدن با سایت کمی برات سخت می شه.
احتمالا یه چیزایی عوض شده که مایی که تو سایت هستیم متوجهشون نمی شیم. ولی یکی که رفته و برگشته می تونه ببینه.
به محض برگشتن شروع به فعالیت کردی. این خیلی خوبه. سخت ترین قدم همینه که شروع کنیم. خودم وقتی دو روز ننویسم، روز سوم نوشتن واقعا برام سخت می شه.
بررسی
پست شماره 421 گورستان ریدل ها، مرلین کبیر:
نقل قول:
عنکبوت کوچیک و نحیف قصه ما وقتی رسید به جایگاه ویژه مسابقه دهنده ها، به آرومی و با ترس روی صندلی خودش نشست و میل بافتنی هاش رو در آورد. اصولا عنکبوت ها از جاهای دیگه ای برای تنیدن تار استفاده می کنند، ولی بدلیل قوانین حفاظت از کودکان زیر 13 سال، ما به همون میل های بافتنی اکتفا می کنیم و میگیم که با میل بافتنی تار می تنه، شما هم بگین می تنه.
شروعت خوب بود. هماهنگ با ریتم داستان و در ادامه قسمتی که تازه شروع شده. یعنی مسابقه. خیلی مهمه که تشخیص بدیم شروع درست کدومه. کجای داستان می تونیم بریم سراغ یه قسمت دیگه و کجاش باید دقیقا از پست قبل ادامه بدیم.
توضیحت اونقدرا طولانی نبود که خواننده رو خسته کنه...و اونقدرا کوتاه نبود که مقدمه ای برای پستت محسوب نشه. برای همین خوب بود.
نقل قول:
در همین حین، لینی و بلاتریکس در تلاش بودند تا خود را به شکل دیگری در بیاورند تا بتوانند به عنوان داورانی مثلا بی طرف، در این دوره از رقابت ها سوت بزنند.
این سوژه خیلی خوبیه. نکته خوبیه که از داستان گرفتی. یه فرصته! درباره همین تغییر شکل می شه کلی نوشت. الان زیاد مهم نیست که این جا کلی نوشتن یا نه...مهم اینه که اینجور فرصت ها رو بتونیم از دل داستان در بیاریم. همینا سوژه رو جالب می کنن. نکته مهم دوم اینه که تو این جور موقعیت ها کمی آزاد تر و بی منطق تر بنویسیم. یه جایی هست که شخصیت بهمون اجازه نمی ده جلوتر بریم...و یه جایی هست که اصلا لازم نیست خلاقیتمون رو محدود کنیم. مثلا اینجا اگه بلاتریکس به شکل یه گلدون در بیاد و داوری کنه هم مشکلی نیست.
نقل قول:
چند تا نیش بیشتر زده بود.
اصطلاح جالبی بود.
نقل قول:
- من نمیدونم. باید یه جوری از شرشون خلاص شین، همینطوریش هم مجبور بودم با یه عنکبوت دستشویی سر و کله بزنم که به ارباب ببازن، اینا رو یا توجیه کنین یا هم که یه بلایی سرشون بیارین. ما میریم به مسابقه مون برسیم!
وارد کردن عنکبوت های دیگه به داستان، حرکت جدیدی برای سوژه اس.
وقتی حرکت جدیدی انجام می دیم، باید خودمون مسئولیتش رو به عهده بگیریم.
این به عهده گرفتن مسئولیت به این شکله که به نفر بعدی کمک کنیم. یا مسیر مشخصی براش تعیین کنیم و یا بهش حق انتخاب واضحی بدیم. که گیج نشه که الان باید چیکار کنم.
شما مسئولیت عنکبوتایی که وارد کردی رو به عهده گرفتی! آخر پستت تعیین کردی که توجیهشون کنن یا بلایی سرشون بیارن. حتی همون جمله بلاتریکس که می گه ما می ریم به مسابقه برسیم، یه جور حق انتخابه. نفر بعدی می تونه با کراب بمونه و درباره عنکبوت ها بنویسه...یا با بلاتریکس بره و فعلا به مسابقه برسه. هر دو هم سوژه های خوبی هستن.
پست شما کمی طولانیه. ولی از نظر اندازه. محتواش خسته کننده نیست. قسمت بحث در مورد تغییر شکل می تونست کوتاه تر بشه. می تونستی ایده شو بدی و بری سراغ کراب.
یه اتفاق خوب دیگه ای که افتاده اینه که این ایده رو برای نفر بعدی باقی گذاشتی. به نظر من بهتر بود تو دیالوگ آخر بلا به اینم اشاره می شد. مثلا: "ما می ریم به مسابقه برسیم. کلی کار داریم. باید تغییر شکل بدیم!"...که نفر بعد تحت تاثیر ماجرای کراب، این موضوع رو فراموش نکنه.
شما خیلی از شخصیت ها رو می شناسی. با اونایی که نمی شناسی هم خیلی زود آشنا می شی و همین باعث می شه راحت تر بنویسی.
یکی از ایراد هایی که معمولا بین اعضای دوباره برگشته می بینم اینه که سبکشون قدیمی مونده. سایت عوض شده و اینا طبیعتا عوض نشدن. البته مشکلی هم نیست...قرار نیست همه به یه سبک بنویسن. مثلا لادیسلاو و هاگرید و هوریس و لینی...اصلا شبیه هم نمی نویسن ولی اون هماهنگی با سایت رو دارن. این هماهنگی کلی، کار خودشون رو راحت تر می کنه. کسایی که بعد از برگشتن دیگه نمی تونن بنویسن و دوباره می رن معمولا به همین دلیله. گذشته از این که اعضای جدید رو نمی شناسن، سبک های جدید رو درک نمی کنن...ولی در مورد شما همچین چیزی حس نکردم. سبک نوشته هات با سبک فعلی سایت هماهنگه.
سوژه رو خوب پیش بردی و دو تا سوژه فرعی بهش اضافه کردی که به پیشبرد داستان کمک می کنن.
قسمت هایی وجود داشت که می تونست کمی متفاوت نوشته بشه. قسمت مربوط به توضیحات عنکبوت های توی حیاط. این جا به نظر من کمی باید عجیب و غریب تر نوشته می شد. یا قسمت مربوط به بحثشون درباره تغییر شکل...که بهتر بود یا کوتاه تر بشه و یا کمی آزاد تر! ولی به همین شکل هم خوب هستن. اینایی که گفتم فقط گزینه های اضافیه که می شد انتخاب کرد.
پستت روشن و واضح بود. این به نظر من یکی از مهم ترین نکته هاست. بهترین پست هم اگه مبهم باشه به درد نمی خوره. تو پست های دوئل خیلی به این مورد بر می خوریم. گاهی پست قشنگه...ولی چند بار می خونیمش تا متوجه می شیم منظور چیه...هدف چیه. چون مبهمه. همین باعث می شه کل تمرکزمون رو برای فهمیدن داستان بذاریم. دیگه به شخصیت ها توجه نکنیم...از طنز لذت نبریم...از اتفاق ها غافلگیر نشیم.
خوب بودی بچه...خوش اومدی.