هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۴:۰۶ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۳
#26

ریموس  لوپین old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۷ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۳ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 245
آفلاین
ونوس : بله پروفسور ؟ معجونتون تموم شد ؟
من : نخیر...بنده برای زدن واکسن هوووووم مزاحم میشم...
_ : پروفسور شما دیگه چرا ؟ شما هم در زمینه هووووم گیرایی تخصص دارین ؟
_ : نخیر...بنده بدلیل اینکه مدت زیادی ست که با یکی از ناقلین خطرناک این ویروس رفت و آمد دارم خواستم هرچه سریعتر این کار رو انجام بدن...
همون لحظه دوتا از مامورین وزارتخونه وارد سنت مانگو میشن و یه اعلامیه رو تو تابلوی اعلانات بیمارستان نصب می کنن...
من بعد از خوندن اعلامیه : بفرمایید...این مطلب رو بخونید متوجه میشید...
به فرمان وزیر کبیر سحرو جادو
نظر به اینکه شیوع بیماری هووووم در جامعه جادوگری در حال افزایش است بدینوسیله اعلام میگردد مجرم فراری ملقب به دارک و دارای اسامی مستعار دیگر از قبیل حاجی ؛ سید و ...از این لحظه به بعد به دلیل ارتکاب به موارد متعدد انتقال ویروس هوووووووم توسط تیم کاراگاهان وزارت تحت تعقیب می باشد.
بدیهی ست دستگیری و انتقال این مجرم خطرناک به میخونه مسنجر از اهداف اصلی و اساسی وزارت بوده و از جامعه جادوگری تقاضا می شود در صورت رویت این فرد همان لحظه وی را به اشد مجازات محکوم نموده و حکم را اجرا کنند ( اگرم زورتون نرسید فرار کنین )....کنار اعلامیه عکس دارک با تریپ سیریوسی در حالیکه داره داد می زنه نصب شده...
ونوس : اوه...چه بد...می بخشید پروفسور...چند لحظه اینجا باشید من الان بر می گردم...
ونوس به سرعت به اتاق کارش میره و پودر فلو رو برمیداره که با وزارتخونه تماس بگیره...چند لحظه بعد کله کینگزلی از وسط آتیش میاد بیرون...
کینگ : بله ؟ اتفاقی افتاده ؟؟
ونوس : بله... همین الان یکی از همدستای حاج دارک مجرم فراری اینجاست...اومده واکسن بزنه...البته من فهمیدم که خودش قبلا مسموم شده...معلومه خیلی هم خطرناکه...لوپین گرگینه...من ترسیدم گفتم به شما اطلاع بدم...
کینگ : بسیار خوب...اصلا نگران نباشید...سرشو گرم کنین ما تا چند لحظه دیگه اونجاییم...
بیرون دفتر ؛ مرلینم اومده واکسن بزنه...
_ : به به ... ببینین کی اینجاست...ریموس...ریموس عزیزم...چقدر از دیدنت خوشحال شدم...
من : اوه...مرلین عزیز...چند روزی هست که همدیگه رو ندیدیم...
مرلین : آره...اتفاقا آخرین بار که همدیگه رو دیدیم تو مغازه من بود...نزدیک کامل شدن ماه دیگه...یادته ؟؟؟
من :
مرلین : آره...یادمه یه معجون گلاسه هم با همدیگه خوردیم...
_ : آهان...مرلین...میدونی...راستش من...
_ : آهای وایسا ببینم مردک شارلاطان...کدوم گوری فرار می کنی...از دست من نمیتونی در بری...



Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۲:۰۹ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۳
#25

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
بنا به گزراش چندی قبل در مورد بیماری هوم ناقل این بیماری ÷یدا شده و او کسی نیست بلا تریکس لسترنج که او فردی خطرناک و از معاشرت با او ب÷رهیزید و اگه باور نردارید ار آنهایی که در محفل مسنجر شرکت می کنند ب÷رسید
بلا میاد از ÷شت دهن سیریوس میگیره لبخند زنان میبردش
_ای مر وم این نااله بیماری اییییییییییییییییییی خفه شدم


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۱:۰۹ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۳
#24

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
سنت مانگو

هومم...نظر به اینکه شفادهندگان ما در سطح سایت پخش هستند و همیشه مواظب سلامت افراد سایت..بنا بر گزارشات اخیر این عزیزان...ویروس جدیدی در حال پخش شدن است..
نام این ویروس هووووممم می باشد و درجه خطرناکی آن: XXXXX
لذا از تمامی عزیزانی که به سلامت خود اهمیت می دهند تقاضا می کنم برای زدن واکسن ضد هوم به سنت مانگو مراجعه کنند...

با تشکر...بلاتریکس لسترنج رئیس فعلی سنت مانگو


پیوست: می تونید با نوشتن نمایشنامه این واکسن رو دریافت کنید! (هر چند کوتاه!)




Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۱:۰۲ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۳
#23

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
بلا در رو می کوبه میاد تو که یهو یه ساحره با داد می گه: هو مگه نمی دونی اینجا بیمارستانه...
بلا کفشای تق تقی(پاشنه بلند!)ایشو در میاره و پابرهنه شروع می کنه به رفتن...
ونوس:ااا خانم لسترنج چرا پا برهنه؟الان 99 تا میکروب تو پاتون داره زندگی می کنه... و یه دمپایی ابری میده به بلا
بلا به طرف اتاق سوروس میره
بلا:سلام سوروس حالت خوبه؟
سوروس:ایی...آآآآیییی...دلم...دلم تیر می کشه..
بلا میاد در گوش سوروس:ببینم سوروس..تو احیانا چاقویی که اینجا گذاشته بودم واسه پانسمان زخمت رو نخوردی؟
سوروس:چاقو؟ مگه اون چاقو بود!؟ آییی دلم...آییی
بلا:وارنینگ...زنگ بقل تخت سوروس رو میزنه...ونوس سریع بیا اینجا..مورد اضطراری!
ونوس:چی شده؟
بلا:سوروس چاقوی جراحی خورده..باید جراحی بشه..
ونوس:ببریمش تو اتاق عمل؟
بلا:نه همین جا خوبه....چاقو رو بده به من..
بلا چاقو رو میگیره و با دو دستش می کنه تو دل سوروس...
صدای فریاد سوروس 7 خونه اون ور تر میره...
بلا: خوب اینکه معده اته...اوممم بزار ببینم اینجاس؟! نه اینجا نیس...این چیه؟! کبده؟! هوممم..اینجا...هوم نه اینجا هم نیس...این چیه؟ کلیه؟! هومم......1 ساعت بعد...شش؟ قلب؟ اا اینجاس...تو مریش گیر کرده!
خوب من برم دیگه..تو هم این سوروس رو تیکه دوزی کن!




Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۷:۰۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
#22

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
کرام میاد داخل

کرام :سلام
شفا دهنده کرامو چپ چپ نگاه می کنه می گه چی شده؟
کرام:یه توپ بازدارنده (بلاجر)رفته تو سوراخ دماغم در نمیاد
شفا دهنده: کی این کارو کرده؟
کرام:کار وزیره کینگزلی قراربود یه بازی دست گرمی کنیم گفت من مدافع و بعد........با چماغ زد به توپه و بعد....
شفا دهنده:باید ببینم تا چه عمقی رفته؟باید با یه افسون بکشمش بیرون..........آها
کرام:


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
#21

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
_اوه!
ونوس یه شیشه رو به پروفسور لوپین میده...
_ببخشید که زودتر متوجه منظورتون نشدم،خوشبختانه ما چند شیشه از این دارو داریم و امیدوارم که تا وقتی پروفسور اسنیپ برگردن کافی باشه...نفر بعدی کیه؟
هری با برانکارد نمید میاد جلو!ونوس چشماش گشاد میشه!
_چه بلایی سر این بدبخت آوردی؟
_هیچی به اطلاعات گفتم مثل این که زیاده روی کردم...فقط تو رو خدا عجله کن یه دارویی چیزی بده زود بخوره حالش خوب بشه درررریم!اینا الان منو می کشن!
_خیله خب فعلا اینو ببر قسمت حوادث ابزاری تو همین طبقه تا من ببینم باید چی کارش کنم...اوا اسنافل چرا از تو اتاقت اومدی بیرون؟
_هیچی یادم رفت که بگم من با یاهو هلپرم چت میکنم و ...
_باشه باشه فهمیدم!آهای هوق بیا اینجا...
هوق از یه گوشه میاد بیرون:جانم...فدات بشم الهی...
_ این آقا رو به اتاقشون راهنمایی کن و همونجا بمون مواظب باش بیرون نیاد ممکنه خطرناک باشه...تو دیگه چرا برگشتی؟
_هیچی نمیدو بستری کردم برگشتم ببینم کجا می تونم قایم شم!
_خب....
ونوس یه لحظه فکر میکنه و یهو یه لامپ با صدای دینگی بالای سرش ظاهر میشه!
ونوس رو میکنه به یه سری شفابخش کارآموز که دارن از اونجا رد میشن:آقایون یه لحظه بیاید اینجا...مرسی...لطفا این آقا رو ببرید بی سروصدا تو قسمت ترک اعتیاد بستریش کنید...
هری:چی چی ترک اعتیاد...مگه من معتادم؟
_وابستگی به سیم سرورم یه جور اعتیاده...فقط آقایون مواظب باشید فرار نکنه!
یکی از کارآموزا در حالی که داره از هیجان بالاو پایین میپره:شفابخش ونوس اجازه میدید بهش آمپولم بزنیم؟
_هوووووووم؟خب اشکالی نداره فقط زودتر ببریدش!




Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۱:۲۷ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
#20

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
سيريوس با موهاي ژوليده مياد از اتاقش مياد بيرون او مودي صداتو شنيدم گفتم بيام گپي با هم بزنيم
هري:چي ميگي من هريم
_تو قورييي؟
_هري به شوخي من بلام
_چي تو ملايي !عروسيه! پس چرا منو دعوت نكرديد!؟
_شيليوش
_چي شليوش شق معتاد علف هرزه حالا ميري بزام من هرييون ميكشي مفسد فل عرض
_اه نزن! شيليوش ؟بي وفا از خماري پريدم
_به درك اين همه برات زحمت كشيدم تا تو دكتر بشي بياي مردمو شفا بدي من ميري معتاد بشه بيا بريم من تو رو از دام اين بلاي خانمان سوز نجات بدم
سيريوس گوشه هريو گرفته ميره به طرف پيشخون
بلا:چيه حتما ميخواي اينو برات رتوش كنيم هان!!
_من شما رو يجا نديدم ؟ خوب اهان نه اومدم تركش بدم
ي ايل جادوگر دنبال هم ديگه ميكنن حلقه آخ اوخ ديگ دنگ دوش بلا :حلقه من رفتم ماي پرشس
_وا! اين چرا يو هو خل شد ول كن بابا بيا خودم از به تخت مي بندمت
حلقه بوق دگ دوش
_حلقه هري بدو حتما جيزه خوبيه ؟
هري سيم سرور بالاي سرش مي چرخونه الان برات ميگرمش با وفا


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۳
#19

کینگزلی شکلبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۵ شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۶ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
از فضا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 402
آفلاین
کینگزلی یه دفه میپره وسط میگه:دورشیدانیوس از پاتریسوس توتالوس!
کینگزلی:تا هست عشقو امیدی!چه باک از بوسه ی دیوانه سازان!با محبت خار ها گل میشوند....دست دوستیو محبت بهم دهید.....بیایید همگی پروانه باشیم...
ونوس:
حاجی دارکی:فیییییییییییین راس میگه....پاتر دوسته من!
نمید میاد یه چیزی بگه....(کینگزلی تریپه کتاب پنج تو اتاق دامبلدور)...بفراموش!
پاتر:قسم میخورم یچیزی از پشتم رد شد!
کینگزلی:آی کیوووووووووو....ای خدا!!!!!
-----------------------------
صحنه:پشت در بیمارستان....
کینگزلی:نشد دیگه اومدیو نسازیا......خودت گفتی 1000 گالیون!
هری:نگاه کن کلی گویی نکن من که پولارو از سر را نیوردم که.....


یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۲۰:۴۱ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۳
#18

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
هری میره به قسمت اطلاعات بیمارستان.
هری: آقا یعنی خانم ببخشید برای صدمه دیدگان از سیم سرور باید کجا برم؟
خانم: از چیچی؟ سیم سرور نمیدونم بلا تو میدونی.
بلا که همه جاش خونیه میاد جلو : هوووم سیم سرور. خودم میدونم چیه اینم که هریه خودمونه حال نمید چطوره؟
هری: مساله همینه فکر کنم یکم زیاده روی کردم
در همین لحظه نمید رو میارن تو که همه بدنش سیاه و کبود شده.
مرلین: ببین چه به روزش اومده
تانکس: جانی قاتل آدم کش
حاجی دارکی: من فتوا میدهم که خون این پاتر بر شما مباح است.
همه میپرن سمت هری
بلا: من مال منه خودم خفش باید بکنم


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۲۰:۲۳ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۳
#17

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
سوروس بلا فاصله از منچولباف به سنت مانگو منتقل ميشه ... به بو به بو به بو...
تق...
سوروس داره داد ميزنه: غذا غذا... گشنمه غذا غذا گشنمه...
ونوس: آوردينش ببرين طبقه سوم...
به بو به بو به بو......
اتاق جراحي آماده براي عمل فوري....
...
يه ساعت بعد سوروس خوب شده و در حال بازگشت به خونست


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.