هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۳:۲۹ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۵

لونا لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۵ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۷
از اون ورا چه خبر؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 339
آفلاین
جلسه ی سوم کلاس نجوم و اختر فیزیک!

پروفسور لاوگود وارد کلاس شد ...
و بچه ها خوشحال بودن که حداقل یه استاد ارزشی گیر آوردن ...
لونا : خب بچه ها تکلیفاتونو دیدم و همون طور که می دونین هر کی زود تر می داد امتیاز بیشتری می گرفت
و همین طور که داشت حرف می زد یهویی برگه های تکلیف بچه ها از دستش افتادن و رو زمین پخش شدن و امت دانش آموز هم که منتظر یه همچین صحنه ای بودن زدن زیر خنده و صدای خندشون رفت یه طبقه پایین تر و ناگاه و ناخواسته به گوش کوییرل رسید و کوییر هم که داشت از دست این استاد ارزشی کم کم کفری می شد به این حالت در اومد!! :
لونا هم که کم کم احساس خطر می کرد با هر زور و زحمتی که بود بچه ها رو ساکت کرد و خودش رو زد به اون راه انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و شروع به صحبت کرد :
خب بچه ها امروز درسمون راجع به ماه و تاثیرات اونه و دیگه باید به خدمتتون برسونم که خبری از ارزشی بازی نیست بی خودی به دلتون صابون نزنین!!
و با این حرف تموم امید بچه ها رو به ناامیدی تبدیل کرد ...
بعد چوبدستیش رو حرکت داد و این شکل رو روی تخته ظاهر کرد :

تصویر کوچک شده




























و بعد دوباره شروع به صحبت کرد : خب این شکل تموم حالت های ماهه که از روی زمین به چشم ما می رسه به کل چون ماه با زمین فاصله ی کمی داره مسلما تاثیرات بیشتری هم روی اون میذاره مثلا وقتی ماه به صورت کامل در میاد نشونه ی اینه که تموم انرژی های منفی روی زمین فعال تر از همیشه هستن ... مثال های زیادی می شه برای این موضوع زد مثلا تغییر شکل گرگینه ها یکی از مثال هاشه! ... ولی یه چیزی هست که مشنگا هم متوجه اون شدن ... جاذبه ی کره ی ماه هم روی زمین تاثیر میذاره یعنی موجب ایجاد تغییر روی زمین می شه و به همین دلیل موجب ایجاد جزر و مد توی دریاها می شه ... سال ها پیش ... شبی که ماه کاملا صورت زیباشو ( هووووق ) به نمایش گذاشته بوده اتفاقات زیادی رخ میده :
1. اولین گرگینه زاده می شه!
2. اولین ققنوس ارزشی می شه
3. جغدی به نام هاداواگیوس می افته توی حوض نقاشی و سفید می شه!
4. اولین تک شاخ توسط یک جادوگر کشته می شه ...

تصویر کوچک شده

به همین دلیل ماه کامل از اون به بعد نشونه ی این چهار اتفاق شناخته می شه یعنی همیشه ظهور گرگینه ها ، ارزشی شدن ققنوس ها سفید شدن جغد ها و کشته شدن تک شاخ ها عواملی هستن که با کامل شدن رخ یار گونه ی ماه اتفاق می افتن
علاوه بر این ماه روی تولد انسان ها هم تاثیر داره کسانی که توی ماه جولای ( تیر ) به دنیا میان تحت تاثیر قوی کره ی ماه هستن و ممکنه به یکی از چهار عامل ذکر شده مبتلا بشن یعنی :
1. تبدیل به یک گرگینه بشن
2. تبدیل به یک عدد ققنوس ارزشی بشن
3. اگر جغدی ارزشی دارن که توی اسمش حروف ه - د - و - ی - گ به کار برده شده اون جغد به رنگ سفید خالص در میاد!!
4. تک شاخی رو می کشن!!
این ها هر کدوم از مهم ترین اتفاقاتی هستن که ممکنه برای متولدین ماه جولای یا همون تیر خودمون بیفتن با این حال اتفاقات دیگه ای هم هستن که امکا رخ دادنشون هست ...
پ. لاوگود به خودش میاد و می بینه که همه ی بچه توی خواب عمیقی به سر می برن
با یه صدای بلند گلوش رو صاف می کنه و بعد با بدجنسی شروع به صحبت می کنه : خب بچه ها این جلسه برای تکلیف ده تا مقاله بهتون میدم!!
بچه ها همه به این حالت در میان :
پ. لاوگود :
بچه ها :
پ. لاوگود :
بچه ها :
پ. لاوگود :
بچه ها :
پ. لاوگود : شوخی کردم!!
بچه ها :
پ. لاوگود :
پ. کوئیرل : لونا جوون تنت می خواره مثل این که نه؟! بسه دیگه چه قدر شکلک می زنی؟! ... از هاگوارتز که اخراجت می کنم هیچ بلاک هم خواهی شد!!
پ. لاوگود که داشته از ترس دق می کرده می گه : نه ببخشید ببخشید ... اشتباه کردم ... جوونی کردم ...
پ. کوئیرل : پس تکرار نشه!!
پ. لاوگود که حالش خراب شده بوده با حرص چوبدستیش رو تکون می ده و سوالات جلسه ی بعد رو روی تخته می نویسه! :
1. نام اولین گرگینه چه بود و چگونه متولد شد؟!
2. نمایشنامه ای بنویسین و ماجرای عشق بین ماه شب چهارده و هاداواگیوس رو شرح بدین!!!
3. اولین جادوگری که یه تک شاخ رو کشت چه نام داشت و چگونه این کار رو کرد؟!

بچه ها لج کرده بودن و تکالیف رو یادداشت نمی کردن تا این که پ.لاوگود به این شکل در اومد :
بچه ها هم زود تسلیم شدن :
پ. کوئیرل هم دوباره صداش در اومد : چی؟ ... هان؟ ... شکلک زدی باز؟!
پ.لاوگود : نــــــــــــــــــــــه ... اشتباه لپی بود پروفسور ... باور کن!!

و لونا دوباره با حرص چوبدستیش رو تکون داد و نمرات تکالیف جلسه ی قبل رو روی تخته نوشت :

چو چانگ :
سوال اول : باحال بود ... خیلی خندیدم ... 8 امتیاز!
سوال دوم : من رو کشتی با این ابتکارت ... 10 امتیاز!!
سوال سوم : خوب بود ... 5 امتیاز!
جمع کل : 23 امتیاز! + 10 امتیاز ( چون اولین نفری بودی که جواب دادی! ) = 33 امتیاز!
___________________________________

فلور دلاکور :
سوال اول : خوب بود ... نثر مسجع ... عقاید فمنیستی ... همه ی اینا به جوابت قشنگی می داد ... 9 امتیاز!
سوال دوم : خوب بود ولی معلوم بود الکی نوشتی چون اگه واقعا این کار رو کرده بودی الان زنده نبودی که بخوای بپستی!! ... پس به علت نقص 6 امتیاز می گیری!!
سوال سوم : آخرش هم که نگفتی چه علامتیه!! فقط گفتی چه معنیایی می ده! ... 3 امتیاز!
جمع کل : 18 امتیاز + 9 امتیاز ( چون دومین نفری بودی که جواب داد ) = 27 امتیاز!
___________________________________

چارلی ویزلی :
سوال اول : خوب بود ... ولی یادت باشه ستاره ها هیچ وقت اشتباه نمی کنن! ... 8 امتیاز!
سوال دوم : خوب بود ... ولی حیف شد کلاسای من رو از دست دادیا! ... 8 امتیاز!
سوال سوم : باحال بود ... 4 امتیاز!
جمع کل : 20 امتیاز + 8 امتیاز ( چون سومین نفری بودی که جواب دادی! ) = 28 امتیاز!
___________________________________

آنیتا دامبلدور :
سوال اول : خیلی خیلی خیلی باحال بود ... آفرین!! ... 9 امتیاز!
سوال دوم : بد نبود ... 7 امتیاز!
سوال سوم : خوب بود ... 5 امتیاز!
جمع کل : 21 امتیاز + 7 امتیاز ( چون چهارمین نفری بودی که جواب دادی ) = 28 امتیاز!
__________________________________

آوریل لاوین :
سوال اول : خیلی باحال بود فقط یادت باشه اگه تکرار بشه منفی می گیری!! ... 9 امتیاز!
سوال دوم : باب ایده ... باب سوژه ... باب باحال ... 18 امتیاز!
سوال سوم : خوب بود ... 4 امتیاز!
جمع کل : 21 امتیاز + 6 امتیاز ( چون پنجمین نفری بودی که جواب دادی! ) = 27 امتیاز!
___________________________________

آرامیس بارادا :
سوال اول : خیلی جالب بود آفرین ... 8 امتیاز!
سوال دوم : آفرین! قشنگ بود ... 9 امتیاز!
سوال سوم : خوب بود ... 5 امتیاز!
جمع کل : 22 امتیاز + 5 امتیاز ( چون ششمین نفری بودی که جواب دادی ) = 27 امتیاز!
___________________________________

هدویگ :
سوال اول : خیلی باحاله ... چه اتفاق خوبی ... 9 امتیاز!
سوال دوم : الان یه نمره مفتی بهت بدم تا حالت جا بیاد! ... 9 امتیاز!
سوال سوم : خیلی باحال بود آفرین ... تهدید خطرناکیه ای بوف کور!! 6 امتیاز!
جمع کل : 24 امتیاز + 4 امتیاز ( چون هفتمین نفری بودی که جواب دادی! ) = 28 امتیاز!
___________________________________

ایدی مالفوی :
سوال اول : آفرین...عالی بود ... نکته ی کنکوری سوال رو فهمیده بودی! ... 9 امتیاز!
سوال دوم : مطمئنی اسمت ایدی هستش؟! من گفتم شاید اشتباه لپی بوده باشه چون ایده بیشتر بهت میاد! ... آفرین خوشم اومد! 9 امتیاز!!
سوال سوم : با من که تا حالا قهر نکرده ... خوب بود ... 5 امتیاز!
جمع کل : 23 امتیاز + 3 امتیاز! ( چون هشتمین نفری بودی که جواب دادی! ) = 26 امتیاز!
____________________________________

بلیز زابینی :
سوال اول : آفرین ... امیدوارم دیگه کسی این اشتباه رو نکنه! ... 8 امتیاز!
سوال دوم : آفرین ... 9 امتیاز!
سوال سوم : بد نبود ... 3 امتیاز!
جمع کل : 20 امتیاز + 2 امتیاز ( چون نهمین نفری بودی که جواب دادی ) = 22 امتیاز!
____________________________________

آناکین مونتاگ نه ببخشید اشتباه شد آناکین استینز :
سوال اول : خوب ... 8 امتیاز
سوال دوم : خوب ... 8 امتیاز
سوال سوم : نگفته بودی چه سوالی می پرسه ... 2 امتیاز!
جمع کل : 18 امتیاز! + 1 امتیاز ( چون دهمین نفری بودی که جواب دادی! ) = 19 امتیاز!
____________________________________

زاخاریاس اسمیت :
سوال اول : ایول ... 8 امتیاز!
سوال دوم : ایول ایول ... 8 امتیاز!
سوال سوم : ایول ایول ایول .... باب کشتی خودتو ... 4 امتیاز!
جمع کل : 20 امتیاز!!

ریونکلاو : 115 امتیاز!!
گریفیندور : 56 امتیاز!
اسلیترین : 75 امتیاز!!
هافلپاف : 39 امتیاز!



توجه : هر دانش آموزی که زود تر تکالیفشو تحویل بده یه امتیاز جدا به جمع امتیازای تکلیفش اضافه می شه!


ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۱ ۱۳:۴۳:۴۵



Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۲:۱۴ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۵

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۹ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۰۱ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
از اون بالا دختر میایَ !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 106
آفلاین
1- داستان یه جادوگر ارزشی دیگه رو بنویسین که یه سوال ارزشی از یکی از اجرام آسمانی غیر ارزشی پرسیده باشه!!
روزی از روزها زاخی در حین راه رفتن در خیابان و به فکر یک خاله بازی دیگه بود که یهویی چشمش می خوره به یک پسره که داشته سعی می کرده با یک ساحره ی محترم وارد مراحم سخت خاله بازی بشه ! سریعا به سمت ساحره میره و گوش اون پسره رو می پیچونه میگه :
- خانم ! این پسره شما رو اذیت کرده ؟
- آره ! مامان ! زاخی تو چه قدر خوبی ! چه قدر ... بووووووووووووووووق !!!
زاخی بعد از انجام کلی اعمال بوقی بازی (!) دوباره به راهش ادامه میده . توی راهش یک پسر دیگه رو میبینه که داره پشت سر یک ساحره راه میره و در راه حرف هایی میزنه که ساحره هه اخماش رفته تو هم !
دیگه داشت از خوشحالی ذوق مرگ میشد و تو این فکر بود که امروز عجب روز خوبیه !
سرش رو بالا گرفت و گفت : ای جرم آسمانی غیر ارزشی ! به نظرت من موفق به انجام این کار هم خواهم شد ؟
صدایی آسمانی و فرا زمینی اومد و گفت :
- نه ! این یکی واسه تو نیست ! یکی زودتر رزرو کرده ! اسمش بلیز زابینیه ! ببین ...
نگاهی به سمت ساحره انداخت که دست در دست بلیز ، خوش و خرم راه می رفتند !!!!!


2 - یه نمایشنامه بنویسین و خودتون رو در حالی که یه سوال از اجرام آسمانی می پرسین متصور شین! ( ترجیحا طنز باشه! )
زاخی تنها ، زاخی خسته از این جفای زمونه و ناراحت از دست ساحره های ارزشی ، در اتاقش کز کرده بود و زانوی غم بغل کرده بود . همدمی نداشت ! دیگه ساحره ای نمونده بود واسه ش (!!) نمی دونست با کی حرف بزنه راحت بشه ! یهویی نوری در آسمان درخشید ! سرش را بالا گرفت و دید ستاره ها با قرار گرقتن در کنار هم یک عبارت رو واسه ی اون نشون میدن !
« زاخی ، با ما حرف بزن ! »
زاخی وقتی این عبارت رو دید ، فوری رفت روی پشت بام ! رو کرد به ستاره ها و گفت :
- ای ستاره ی مهربون ! من خیلی دلم تنگ شده بود که با یکی حرف بزنم ! خیلی خوب شد که تو به من جواب دادی !
صدایی فرا زمینی و فرا ارزشی اومد و گفت :
- اوکی !! من گوش میدم ! می تونی حرفت رو بزنی !
( 10 دقیقه بعد ! )
زاخی : آره دیگه ستاره جون ، این طوری بود که هیچ ساحره ای نمونده ! همه شون رو بردن ! یه سوال بپرسم ؟
ستاره با مهربانی یک ستاره ی مونث گفت : بپرس عزیزم ، بپرس !
زاخی : ( دو نقطه ، دی ! ) شما توی فک و فامیلاتون خانم مونث دم بخت ندارین ؟ که اگر مرلین بخواد با هم خوشبخت بشیم ؟
ستاره با خشم و عصبانیت : نه خیر ! من فکر کردم آدم شدی ! سرت به سنگ خورده ، خواستم برم با اون ساحره ها حرف بزنم بگم بیان باهات دوباره آشتی کنن ! برو تو اصلا به درد خاله بازی نمی خوری ! برو باب !
ستاره غیب شد و زاخی به این فکر می کرد که چرا همیشه و همه جا باید ارزشی نویسی کنه !


3 - یکی از علایم پرسشی که به وسیله ی دود به آسمون میره رو بگین که چه شکلیه!!

بستگی به شخص علامت دهنده نیز دارد ! از دیرباز ، مردم از علائم گوناگونی استفاده می کردند و در طول سال های مختلف این علائم تغییر کرده است .
تنها کسی که علامتش را تغییر نداده ، شخصی ارزشی و زاخاریاس اسمیت نام بوده که از روز اول تولد تا به حال یک علامت داشته و اون به شکل یک قلب وده که به وسیله ی دود آتش به هوا می فرستاده !
معنی این علامت نیز این بوده که ، ای کسی که علامت را میبینی ! آیا تمایل به خاله بازی داری ؟ اگر داری پی ام بده !!!!
گزارش شده که از 9800 علامتی که زاخی فرستاده ، حدود 9760 علامت دارای جواب مثبت بوده است !



Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۸:۱۴ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۵

آناکین  استبنز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ دوشنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۲۳ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
از زیر سایه ی ارباب لرد ولدومرت کبیر
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 329
آفلاین
1. داستان یه جادوگر ارزشی دیگه رو بنویسین که یه سوال ارزشی از یکی از اجرام آسمانی غیر ارزشی پرسیده باشه!!

جادوگر ارزشی : آناکین مونتاگ

جرم غیر ارزشی: ستاره ی پوپیتر ( ژوپیتر)

داستان : یه زور آنی مونی داشت میرفت گردش
بعد دید از اون بالا یه چیزی چشمک زد
این آنی مونی چون بچهی بد و خلاف و کلا ... بود صاف نیگا کرد به اون بالا (شاید کفتر بیایه) ولی دید نه باب کفتر کجا بود
اون بالا ستاره س

از ستاره پرسید : با من دوست میشی؟

ستاره: اره باب بدو بیا بقلم
....

_____________________

2. یه نمایشنامه بنویسین و خودتون رو در حالی که یه سوال از اجرام آسمانی می پرسین متصور شین! ( ترجیحا طنز باشه! )

سوال رو که بالا پرسیدم اینجا ادامش میدم(بلای 18 سال)

آنی مونی میخواد بره بالا
ولی هر چی میگرده نردبون پیدا نمکنه
از پوپیتر میپرسه چطوری بیام بالا؟
پوپیتر میگه
برو سوار جارو شو

آنی مونی داشت دنبال جارو میگشت که یه دفعه پاتر رو میبینه
خفتش میکنه و جاروش رو میگیره
سوار جارو میشه میه پیش پوپیتر

پوپیتر: الهی تو چه قدر خوب پرواز میکنه بیا عضو تیم من بشو

آنی مونی: چشم

3. یکی از علایم پرسشی که به وسیله ی دود به آسمون میره رو بگین که چه شکلیه!!

علامت شوم در زمان های قدیم
اون زمان ها که لرد نبود طلسمش رو درست کنه
ملت برای علامت شوم درست کردن از دود استفاده میکردن




Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ سه شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین

1. داستان یه جادوگر ارزشی دیگه رو بنویسین که یه سوال ارزشی از یکی از اجرام آسمانی غیر ارزشی پرسیده باشه!!


یه روز شخصی به نام ژوپیتر به یکی از اجرام آسمانی گفت که از نیمرخ شبیه زاخیه . بلافاصله یه ستاره دنباله دار به کلش اصابت کرده و جان به جان آفرین تسلیم شده .

2. یه نمایشنامه بنویسین و خودتون رو در حالی که یه سوال از اجرام آسمانی می پرسین متصور شین! ( ترجیحا طنز باشه! )


- الووووووو ، هوووووو اجرام آسمانی ، به نظر شما ، شما در ارزشی نویسی دست منو از پشت نبستید ؟
ناگهان از آسمان رعد و برقی بر شلوار بلیز نازل شد و در یک چشم به هم زدن شلوار بلیز دود شد !!
بلیز : ای بی حیا به شلوار من چی کار داری بی ناموس ؟
جرم آسمانی
بلیز : مردی بیا پایین ببینم ، د... با توئم ! بیا پایین میخوام خودتو شلوار کنم
ناگهان از آسمان صدای گوش خراشی بلند شد و اجرام آسمانی بر روی زمین اومدند
( توجه : در درون شهر همه دارن جیغ میزنن و به سمتی فرار میکنن و در حین فرار کردن به هم تنه میزنن )
بلیز نگاهی به اجرام آسمانی میکنه که سرش از اون بالا نا پیداست !
جرم آسمانی : این پایین تو بودی داشتی ویز ویز میکردی !
بلیز
جرم آسمانی مشت قول پیکرشو بالا برد ......
بوووووووق بییییق تصویر برفکی شد بعد قطع شد . بعد عکس گل و سنبل اومد و در آخر نوشت :

متاسفانه به علت داشتن صحنه های اکشن و ماتریکسی این برنامه ارزشی قطع میشود

3. یکی از علایم پرسشی که به وسیله ی دود به آسمون میره رو بگین که چه شکلیه!!


علامتی به شکل صلیب به هوا میفرستن به معنی اینکه آیا در این یه ماه کسی قراره به قتل برسه یا نه و اگر آره اون کیه ؟




Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۸:۳۳ سه شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۵

ایدی مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۱ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۰۲ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶
از قصر باشکوه مالفوی...!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
با سلام خدمت پرفسور عالی قدر!
(پرفسور با این پاچه خواری علت غیبت جلسه پیش رو فراموش کنین دیگه!)
و اما تکالیف:
1. داستان یه جادوگر ارزشی دیگه رو بنویسین که یه سوال ارزشی از یکی از اجرام آسمانی غیر ارزشی پرسیده باشه!!
همونطور که شما گفتید دیگه هیچ جادوگر ارزشی جرئت نکرد سوال ارزشی بپرسه،در عوض یه ساحره ارزشی مجبور شد جور برادر ارزشیش رو هم بکشه وسوال ارزشی برادرش رو از سیاره ونوس بپرسه.که سوال این بود:سیاره محترم!چند سالتونه؟
خب در نگاه اول این سوال همچین هم ارزشی نیست!چون بسیاری از منجمان این سوال را از سیارات مختلف می پرسند تا سن دقیق انها را بدانند.ولی نکته مهم اینجاست که ونوس سیاره ای خانمانه است و در نتیجه از پرسیدن سن و سالش خوشش نمیاد! خلاصه زمین و زمان بهم پیچید ولی ساحره ارزشی که عقلش بیشتر از برادرش می رسید گفت:سیاره جون!منظورم سن شما نبود بغل دستیت رو گفتم!
خوش بختانه بغل دستش مریخ قرار داشت و او هم با کمال میل سنش رو گفت و ونوس هم خیالش راحت شد...در ضمن همه فهمیدن گاهی سوالای غیر ارزشی هم میتونن ارزشی باشن.در نتیجه خیلی باید به صورت سوال دقت کرد!

2. یه نمایشنامه بنویسین و خودتون رو در حالی که یه سوال از اجرام آسمانی می پرسین متصور شین! ( ترجیحا طنز باشه! )
به به...استاد به نکته جالبی اشاره کردین!یه روز سعی کردم با یه شهاب سنگ صحبت کنم.به گفته شما دود سرخپوستی رو هم اماده کردم.شهابسنگ بینوا داشت میرفت تا یه سیاره رو درب و داغون کنه!با دود بهش گفتم:به کجا چنین شتابان؟(شعر از شفیعی کدکنی! )شهابسنگ یه نگاه به دور و ورش انداخت ولی کسی رو پیدا نکرد.خلاصه سوالم رو سه تا چهار بار تکرار کردم تا اینکه شهابسنگ خنگ!(بلا نسبت خنگ! )پایین رو نگاه کرد.پایین رو نگاه کردن همانا و از مدار خود خارج شدن همانا!خلاصه بیچاره از مدارش بیرون افتاد و یکراست رفت به قعر سیاهچاله! وقتی سرنوشت دردناک اون رو دیدم دیگه به خودم گفتم بعد از این هرگز با اجرام اسمونی که نمیتونن خودشونو کنترل کنن صحبت نمیکنم!

3. یکی از علایم پرسشی که به وسیله ی دود به آسمون میره رو بگین که چه شکلیه!!
خب یکیش شکل علامت اجاسه که باهاش میشه پرسید:ارزشی هستی یا نه؟
اگه باشه که علامت رو نگه میداره اگه نه پس میفرستتش و قهر...!
پرفسور یه بار این رو واسه ستاره ام فرستادم ،پسش زد هیچی،تا یک ماه همینجور بدشانسی می اوردم!
امیدوارم هیچ وقت ستاره تون با شما قهر نکنه!

با احترام
A.M


"صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت...ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت"


[b][color=006600]"گل بخندید که از ر


Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۶:۱۳ سه شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
1-
در روزگاران قدیم ، همون زمانی که سرخپوستا زندگی می کردن! ، یکی از اجداد بزرگ من به نام هدواگولا زندگی می کرد.توی جامعه سرخپوستی هر کسی یه لقب داشت.لقب جد منم این بود:کله پا در هوا!
ارزشی بودن تو خانواده ما ارثیه.پس با این هیچ مشکلی نداریم!
کله پا در هوا می خواست با یه نفر تو قبیله ازدواج کنه.ولی یه رقیب سر سخت تو این زمینه داشت.اسم رقیبش بینزالوگا بود.این فرد یه روح بود.لقبشم تو قبیله این بود:خرفت متحرک!
روزی از روزها کله پا در هوا که از پیدا کردن راه حل برای کنار زدن رقیبش نا امید شده بود ، به فکر این افتاد که از یکی از ستاره ها به اسم ستاره جغدی(اگه اسمش آشنا نیست می تونید رجوع کنید به تکلیف اول من تو این کلاس!در اونجا توضیح دادم!) بپرسه که راه حلش چیه!
سریعا یه آتیش روشن کرد و یکی دو ساعت دور آتیش به آگومبا گومبا مشغول شد!بعد از اون پوستی ببری که اون بغل رو زمین بود رو برداشت و روی آتیش گرفت و برداشت و این کار رو چند بار به طور نامرتب تکرار کرد.پیغامی به آسمون رفت به این شرح:
_بی خیال بشم یا برم به اونی که می خوامش بگم"زن من می شی؟!"!!!
وقتی این پیغام به اون ستاره رسید سدنا کم نور شد و شصت پای مریخ رفت تو چش زهره و زمین هم مریخ رو مورد عنایت قرار داد!(رجوع شود به تکلیف اول من!).پس در نتیجه پرای هدواگولا ریخت و اون که بی ریخت شده بود از این کارش پشیمون شد!

===================

2-
این تکلیفت منو کشته!!!
==============================
موضوع:چگونه از یک جرم آسمانی سوال بپرسیم!
نوع جلسه:مشاوره!
شرکت کنندگان:
هدویگ به عنوان دانش آموز
لونا لاوگود به عنوان استاد

هدویگ و لونا لاوگود جلوی یه آتیش ایستادن.پارچه ای اون کنار روی زمینه.هر دو به همدیگه خیره شدن.
لونا:خوب شروع کن!
هدویگ:چی رو؟!
لونا:از یه جرم آسمانی یه سوال بپرس!
هدویگ:آها!خوب پس یه لحظه!
هدویگ پراشو دور نوکش حلقه می کنه و بلند داد می زنه:
_زهره حالت خوبه؟!!!
لونا:اینجوری صدا می کنن!؟
هدویگ:خوب پس یه روش دیگه رو امتحان می کنیم!
هدویگ یه قاصدک از رو هوا می گیره(گیزر ندید از کجا میاره!نویسنده منم!به این می گن قدرت!!!هوهاهاها!)
در گوش قاصدک چیزی می گه و اونو فوت می کنه و قاصدک می ره.
هدویگ:خوب تموم شد!
لونا:چی تموم شد؟!
هدویگ:به قاصدکه گفتم بهش بگه!بریم؟
لونا:واستا بابا!اینجویر که نمی شه!پس این آتیش اینجا چی کاره است؟
هدویگ:راست می گیا!
هدویگ با خودش می گه"بزار خاموشش کنم" و پارچه رو از روی زمین برمی داره و چند بار روی آتیش تکونش می ده!
لونا:آفرین!حالا شد!خوب نمرتو کامل می گیری!
هدویگ:چی؟من که داشتم خاموشش می کردم!چه جلب!
و اینگونه نمره ای مفت بر حلق من ریخته شد!

==============

3-
یکی از این علائم به این صورته:
ابتده یه حلقه بزرگ دود به هوا میفرستید و بعد یه باریکه از دود رو به طوری که شبیه به تیر نوک یه جغد باشه!
این علامت یعنی اینکه :
_ای جرم آسمانی!اگه اونی که می خوام بر آورده نشه هدویگ با نوک میاد تو شیکمت!!!




Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ دوشنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۵

آرامیس بارادا old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ پنجشنبه ۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۲۶ یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷
از مخوفستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 137
آفلاین
+داستان یه جادوگر ارزشی دیگه رو بنویسین که یه سوال ارزشی از یکی از اجرام آسمانی غیر ارزشی پرسیده باشه!!

یک روز ارزشیوس ارزشی دهم که داشت با تلسکوپ جادویی خود آسمان را نگاه می کرد، ناگهان چشمش به سیاره زیبایی افتاد. آن سیاره طلایی رنگ بود و در پهنه سیاه آسمان می درخشید. ارزشیوس دهم که تا به حال چیزی به آن زیبایی ندیده بود، فوق العاده مجذوب آن شد و دهانش تا کف پایش رسید، آب دهانش جاری شد و چشمانش لوچ شدند. او در همان لحظه متوجه معنی عشق در اولین نگاه شد.
ارزشیوس دهم که چیزهایی درباره ارتباط با اجرام آسمانی شنیده بود، تلاش کرد با آن سیاره که یادش آمده بود نامش ونوس است ارتباط برقرار کند. او در اولین تلاش ناشیانه اش از ونوس پرسید: «شما مجردید؟»
سوال بسیار ارزشی او از ان سیاره که اصلا ارزشی نبود، باعث شد ونوس بسیار عصبانی شود و اشعه های وحشتناکی را به زمین بفرستد. این اشعه ها البته نتوانستند از جو زمین عبور کنند، اما ونوس آن قدر اشعه فرستاد که عاقبت لایه اوزون در چند جا سوراخ شد و ارزشیوس دهم بخت برگشته هم در اثر اصابت اشعه ها، عشق و عاشقی از سرش پرید!

+یه نمایشنامه بنویسین و خودتون رو در حالی که یه سوال از اجرام آسمانی می پرسین متصور شین! ( ترجیحا طنز باشه! (

یک روز داشتم برای خودم در هاگوارتز راه می رفتم و به مسابقه سه جادوگر فکر می کردم. بدجوری دوست داشتم بدانم چه کسی قرار است در مسابقه برنده شود. فکر کردم به پروفسور تریلانی (!) مراجعه کنم که پیشگویی قهاری بود، یا... اما ناگهان یادم افتاد که اجرام آسمانی هم آینه اتفاقات آینده زمین اند. پس بد نبود که با ماه صحبت کوتاهی داشته باشم.
تا شب صبر کردم. بعد به برج نجوم رفتم (اهمیتی به قوانین نمی دادم)، روی یک سکو نشستم و به ماه خیره شدم. نمی دانستم باید چه طور با او صحبت کنم، اما بالاخره گفتم:هی ماه، صدای منو می شنوی؟
صدایی بم و خشمگین آمد: کر که نیستم!
با ترس و لرز گفتم: اِ... خب...، من... می خواستم... اِ... سوال
همان صدا غرید: بنال ببینم من کار دارم!
تند تند گفتم: کی تو مسابقه سه جادوگر برنده می شه؟
صدا گفت: چه دخلی به تو داره؟
ابروهایم را بالا بردم: به من گفته بودن اجرام آسمانی به سوال جواب می دن، نه این که سوال بپرسن.
صدا بم تر شد: اجرام آسمانی هر کار بخوان می کنن!
گفتم: باشه، می شه به سوال من جواب بدین؟
صدا گفت: می شه ده گالیون، بسلف!
چشمانم گشاد شدند: پول بدم؟
صدا با لحنی خشمگین گفت: پس چی؟ تا حالا پیشگویی مجانی دیدی؟
گفتم: نه، اما...
صدا با بی قراری گفت: اما و اگر نداره، پیشگویی می خوای باید پولم بدی، زود باش!
در حیرت مطلق بودم که ناگهان صدای ضربه ای آمد و بعد صدای آخ کوتاهی شنیده شد. چند لحظه بعد فیلچ که گوش پسری را گرفته بود، وارد شد.
فیلچ گفت: تو این جا چی کار می کردی؟
من حرفی نزدم، به پسر خیره شده بودم. جیغ زدم: تو منو سرکار گذاشتی؟
پسر پوزخند زد. داد زدم: تو...
فیلچ گفت: بسه دیگه! راه بیفت بریم پیش رئیس گروهتون.
با ناراحتی راه افتادم که بروم، اما وقتی خواستم خارج شوم صدایی گفت: هری پاتر برنده جایزه مسابقه سه جادوگر می شه!
من بالاخره نفهمیدم که با ماه صحبت کردم یا نه؟

+یکی از علایم پرسشی که به وسیله ی دود به آسمون میره رو بگین که چه شکلیه!!

علائمی که به وسیله دود به آسمان می روند، بر اساس نوع سوال تفاوت دارند. مثلا در گذشته رئیس قبیله سرخپوستی اگر می خواست از نتیجه جنگ میان خود و قبیله دیگری با خبر شود، به وسیله دود جادوی دو چوبدستی که به نشانه دوئل رو در روی هم قرار گرفته بودند را ترسیم می کرد و به آسمان می فرستاد. اجرام آسمانی هم به روش های مختلف به سوال آن ها پاسخ می دادند. مثلا اگر ماه تیره می شد یا دیده نمی شد، نشان دهنده شکست قبیله سوال کننده بود.


تصویر کوچک شده


Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۱:۳۸ یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۵

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 789
آفلاین
داستان یه جادوگر ارزشی دیگه رو بنویسین که یه سوال ارزشی از یکی از اجرام آسمانی غیر ارزشی پرسیده باشه!

ببخشید پروفسور، شما خودتون گفتین که از اون به بعد هیچ جادوگر ارزشی دیگه جرات نکرد سوالی از ستاره ها یا سیاره ها بپرسه، بعدا ما چه جوری بگردیم توی تاریخ و همچین داستانی پیدا کنیم؟ هان؟ بهتره خفه شم وگرنه منفی میگیرم؟.....اها خب بگین، نکته کنکوری این سوال بود، قضیه انحرافی بود، گرفتم پروفسور!
یه روز یه جادوگر به نام چارلز مچرولز داشت توی خیابون راه میرفت، که چشمش افتاد به یه دویست و شیش جیگری که توش 4 تا دختر خوشگل و اینا بودن. جادوگره در حالی که چشماش وق زده بود بیرون و تولید کف رو برده بود بالا، سرشو بالا میکنه و از ستاره ای میپرسه، فکر میکنی اینا چند سالشونه جیییگر؟
و ستاره مورد نظر نیز چون خیلی بچه باحالی بوده، یه چیزی تو مایه های صاعقه میفرسته و دویست و شیش رو بعلاوه سرنشینانش میفرسته رو هوا!


یه نمایشنامه بنویسین و خودتون رو در حالی که یه سوال از اجرام آسمانی می پرسین متصور شین!

***پشت بوم خونمون***
ساعت یک نصفه شبه و من طبق معمول بیخوابی زده به سرم و از اونجایی که از سوی پدرم تهدید به مرگ شدم (در صورتی که بیام نت)، تصمیم میگیرم یه سر به پشت بوممون بزنم.
هوا صاف، سرد، ستاره ها چشمک زن، ماه شب چهارده، یار کجاس.....نه ببخشید، نگاهی به آسمون میکنم و یه ستاره رو میبینم که به صورت خفنی داره چشمک میزنه، یکی نیس بگه خجالت نمیکشی به دختر غریبه چشمک میزنی، مگه خودت خوار مادر نداری؟!
همینجوری داشتم نگاش میکردم که یهو ازش پرسیدم : فکر میکنی من یه روز خواننده موفقی میشم؟
بعد دیدم خودمم دارم مثل یه بز چشمک میزنم، همینجوری چشمک زدنا ادامه داشت، تا اینکه من یه کم دقت کردم و دیدم این ستاره هه داره حرکت میکنه، اندر کف این قضیه بودم ولی با خودم گفتم نه باب، توهم زدی، تو که حرکت ستره رو نمیبینی.
بعدش دوباره نگاه کردم دیدم ستاره هه خیلی بزرگتر شده و همینجوری هم داره با سرعت نور حرکت میکنه و به طرف من میاد، قشنگ چشمام رو مالیدم و باز کردم و یهو دیدم یه آپولو خفن که هیکلش اندازه برجهای دوقلوئه، داره میاد طرفم، اومدم برم تو خونه دیدم یکی از اون تو دست تکون داد، پس همونجا واستادم و نگاش کردم تا اینکه آپولو اومد و بالای ساختمونمون واستاد و ازش یه شیش هفت ده تا موجود فضایی پیاده شدن!
حالا من بدو، اونا بدو، من بدو، اونا بدو، انقد این کار ادامه داشت تا بالاخره رسیدم جلوی سفینه و اومدم ازش برم بالا که قیافه یه پسری رو دیدم که خیلی اشنا بود، هی فکر کردم این کی میتونه باشه که خودش یه جورایی جواب سوالم رو داد : you’ve got punk’d !!


یکی از علایم پرسشی که به وسیله ی دود به آسمون میره رو بگین که چه شکلیه!!

مثلا اگه بخوایم از یه ستاره یا سیاره بپرسیم که آیا فردا بارون میاد یا نه، بوسیله دود یه ابر میکشیم که ازش داره بارون میاد! بعد میفرستیمش!


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۱:۱۲ یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۵

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
جلسه ی دوم نجوم و اختر فیزیک!
1. داستان یه جادوگر ارزشی دیگه رو بنویسین که یه سوال ارزشی از یکی از اجرام آسمانی غیر ارزشی پرسیده باشه!!

یه پسر مو زرد، با چشمای آبی، نشسته پشت پنجره، به آسمون خیره شده و داره به حالت راز و نیاز میگه:
_ عزیزم... تو تک ستاره ی دنیا ی منی...
ستاره چشمک میزنه. پسره ادامه میده:
_ بدون تو چی کار کنم؟!... آخه تو طعم زندگی منی...
ستاره چشمک میزنه! پسره تو چشماش اشک جمع میشه:
_ آخه عزیزم چرا رفتی؟!... آخه بدون تو چی کار کنم؟!
ستاره مشکوک میشه و میگه:
_ من که اینجام!
در همون لحظه زنگ خونه ی پسره به صدا در می یاد، با عجله به سمت در میره و بعد از مدتی با خوشحالی داد میزنه:
_ آنیتــــــــــــــــا!... برگشتی تک ستاره ی زندگی من؟!
ستاره از اینکه پسره با اون نبوده، عصبانی میشه و یه مشت شهاب سنگ بر میداره و میریزه رو خونه ی پسره!
و آنیتا و دراکو زیر خروارها شهابسنگ، مدفون میشن!
--
چه پایان دردناکی!!


2. یه نمایشنامه بنویسین و خودتون رو در حالی که یه سوال از اجرام آسمانی می پرسین متصور شین! ( ترجیحا طنز باشه! )

تمرکز میکنم! یعنی باید تمرکز میکردم! آخه اونروز انتخاب مهمی باید در زندگیم میکردم! ...
دستامو به هم حلقه کردم، چشمامو بستم و توی دلم از اون ستاره ی قرمز رنگ پرسیدم:
_ میگی کودومشونو انتخاب کنم؟!
احساس کردم یکی زد پس گردنم! دیدم دست ستارهه بود! بعد با خشم پرسید:
_ خب خنگه خدا! بین چی کودومشون؟!... بین باباهات؟!
من احساس بدبختی مفرط میکردم! با حالت استیصال پرسیدم:
_ نه!... بین این دو تا... یعنی سدی و دراک!... کودومشون؟!
بازم احساس کردم دست یکی خورد پس گردنم! با بدبخلقی گفتم:
_ ستاره نزن!... کمکم کن و راهنماییم کن!
اینبار صدای ستاره کلفت شده بود:
_ خب دختره ی آبله!... از ین ستاره ی نوفهم میپرسی؟!... اصلا لازم نکرده شوور کنی... پاشو بیا این ظرفا رو بشور... د پاشو د... شترق!
یکی دیگه هم میزنه پس گردنم!... نگاه میکنم، میتونم چهره ی بابا دامبلمو تشخیص بدم!

3. یکی از علایم پرسشی که به وسیله ی دود به آسمون میره رو بگین که
چه شکلیه!!

دایره ای تو خالی! این به معنای آن است که هیچی نوفهمی! و در مواقعی استفاده میشود که ستاره یک حرف مسخره و بیخود به تو گفته باشد! و صد البته شما تنتان بخارد!!


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۲۱:۳۲ جمعه ۱۶ تیر ۱۳۸۵

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۰۶ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
از دوستان جانی مشکل توان بریدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
1.داستان یه جادوگر ارزشی دیگه رو بنویسین که یه سوال ارزشی از یکی از اجرام آسمانی غیر ارزشی پرسیده باشه!!همون طور که می دونید پسر عموی ارشا ارزشیو , ارزشا ارزشیوس!!! نیز یک جادوگر ارزشی بود . او با چوبدستی خود دودی به شکل علامت سوال خارج کرد و زمزمه کرد ای آسمان .. ای اجرام آسمانی... ایا در سال 2010 جنگی رخ خواهد داد؟؟ این سوال را ستاره ای غیر ارزشی دریافت کرد و چون هیچ چیز از معنای سوال را درک نکرد خود را به طرف زمین فرستاد و بر سر ارزشا ارزشیوس فرود آمد و باعث مرگ او شد!!!
2. یه نمایشنامه بنویسین و خودتون رو در حالی که یه سوال از اجرام آسمانی می پرسین متصور شین! ( ترجیحا طنز باشه! )خب اول از همه یه تستر ( یه وسیله ی مشنگی که نون رو برشته می کنه ) آماده کردم و یه پارچه انداختم روش و کامل تمرکز کردم .
سکوت همه جارو فرا گرفته بود و من زیر لب زمزمه می کردم : ای اجرام آسمانی .... ای ستارگان .... ای شهاب سنگ ها .... ای جهان آسمان . به سوال من گوش دهید...
به سوال من گوش فرا دهید ... و ناگهان فریاد زدم : ای اجرام آسمان ( در همون موقع برادرم گفت چارلی قرص هاتو نخوردی؟!!) ای اجرام آسمان به من جواب دهید
به من جواب دهید. آیا من می توانم ... رعد و برق با صدای وحشتناکی غرید و من دوباره گفتم آیا من میتوانم در همه ی درس هایم از امتحان سمج نمره ی عالی بگیرم؟؟
در همان موقع تکه سنگی به اندازه ی توپ بلجر با سرم برخورد کرد و هنگامی که از خواب بیدار شدم سال تحصیلی تمام شده بود و دیگر لازم نبود تکلیف پروفسور لاو گود را بنویسم!!
3. یکی از علایم پرسشی که به وسیله ی دود به آسمون میره رو بگین که چه شکلیه!!
یکی از این علامت ها به شکل شاخ اسب تکشاخ است زیرا اجرام آسمان هیچ وقت نتوانستد جواب این این پرسش را دریابند که چرا اسب تک شاخ یک شاخ دارد؟؟!!!


دلم تنگ شده برات
چون نیستی اینجا برام
من فرشته ی قصه گو تو بودی تو شبام

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.