هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





بدون نام
دنيس مياد تو ....... ( با ور كنيد از در ! ) دوباره همه ميريزن رو سرش .........

دنيس : آي........... اوخخخخخخخخخخ ! ....... آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآي ! آي نفس كش !
همه :
دنيس : هاااااان ؟ چيه نكنه هوس داش گراوپي رو كردين ؟! هاااااان !؟ ...... حالا ديگه بيخيال ....... خوب نوبتي بياين جلو .........
گودي داد ميزنه : اول من اول من ...... اول من اول من !
دنيس : هووووووووووووووووو ! اينجا محيط فرهنگيه ! ديگه نبينما ! اوكي ؟
گودي : اوكي
هووووووووووووووووووووم ..... خوب تو آواتار ميخواستي نه ؟
گودي : آره ....... مي خوام ....... ماماااااااااااااااااااااااااان ! من آواتار ميخوام !
دنيس : خوب بابا خوب ...... كشتي مارو ! پايينه پايين اولين عكس ماله توهه بردار برو ........خوب ..... بعدي !
ممد بلك : منم من من من !!!!!!!!!! يه عكس مي خواستم قبلا سفارش داده بودم ..... is it here !
دنيس : يس ! آمادس دومين عكس از بالا ماله تو وزيتي !... بعدي !
يه هو يه چيزه سفيد جلوي چشماي دنيسو ميگيره !
دنيس : ......... هاگريد ميشه بري كنار ؟ كه ببينمت ؟
هگريد يه نگاهي به پايين ميندازه ......... : هان ؟ باشه ! من ديروز با مادام اومدم عكس بگيرم ....... آمادس ؟ آره ؟
دنيس : بله ................! ماله تو هم آمادس ! خوب ميتونيد ببريد !
در اين لحظه دالي مياد جلو ......
دنيس : ( فحش به طرز ملكي ! )
دالي در همون لحظه روشو برميگردونه و سرشو ميندازه پايينو ميره !
تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده ( مادام تا حالا دوربين نديده بود رفته چسبيده به دوربين تا ببينه چي توشه ! )



Re: عکاسی کریوی
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ سه شنبه ۲۹ دی ۱۳۸۳
#39

آنتونین دالاهوف LORD MIND


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۹ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۱۳ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶
از نیروگاه هسته ای
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
نقل قول:

دنیس کریوی نوشته:
دنیس: (سووووووووووووووووووووووووووووووووووووووت ! )
دنیس : ما منتظر دومیش هستیم .................
هیچ جا............ !
کاین و دنیس پاچه ی دال دالی رو میگیرن و کشون کشون میبرنش بیرون !
دال دالی چشاش هنوز آلبالو گیلاس میچید !
گراپی : ای کالین ما آماده ایم ......آماده ایم !
کالین : ار مظهره شما فیض بردیم برادر گراپی ............... !
گراپی : هنوزم آماده ایم ........ !!!!!!!!!!!
کالین : بسه دیگه جم کن کاسه کوزتو هرچی ما میگیم مرسی این لندهور..............
گراپی غمگین و افسرده میره بیرون .
و خورشید کم کم داشت دست و پاشو جمع میکرد که بره ! !!!!!!!!!!


ادامه ی داستان:
----------------------
دالاهوف و جاسم در یک طرف کالین و دنیس یک طرف!
جاسم:آی...نفس کش............
کالین:بیگی که اومد
دالاهوف یک کله میاد تو صورت کالین
کالین:آخ....
دنیس: هیشکی داش منو دوست نداره.....
جاسم:تو بیگی که اومد!
دنیس:آی....... هیشکی منم دوست نداره
کالین با دنیس:هیشکی مارو دوست نداره!


تصویر کوچک شده


بدون نام
دنيس از در مغازه كه مياد تو همه ميريزن رو سرش !!!
نيما بلك : جووووووووووووون مادرت يه عكس از من بگير ! .... ممد بلك : بابا تو ديگه كي هسي ! بابا ....... يهكيم از من بگير ! گودي : دنيس دوست داريم دنيس دوست داريم !!! قربونت من اينو چه جوري بذارم جا آواتارم ! كوچيكترشو بذار !
______________ اييييييييييييييش _____________
دنيس : بابا مارو كچل نموديد .......... ميگم كرام بياد بخورتتا ! ................. اٍااااااااااااااا ............ تو ديگه چي ميگي ؟ امضا ؟ بيا آهان امضا........ خوب ........... چي داشتم ميگفتم ؟ آهان و اما ................... يه شرط داره عزييزان من !
همه : چه شرطي ؟ چه شرطي ؟
دنيس : آها................... بله ........... چي ............ آها ........!
همه : بابا كشتي مارو كشتي مارو !!!!!!!!!!!!
دنيس : باشه بابا ! شرط اينه كه نمايشنامه ما يادتون نره !
همه :
دنيس : ا ...... قربون پسر !!!!!!!!!! يه يهيهيههيهي !
همه : يه هه هه !
دنيس : خوب سفارشات فردا آماده وزيتي بياين تحويل وزيتي !
همه : يا دنيس ..... يا دنيس ....... يا دنيس !!!!
دنيس : در آخر :



بدون نام
دنيس : پاشو گودي پاشو جونه مادرت كار داريم !
گودريك : پته پته تپه پتپ تپه تپپ پت ! چي باشه باشه الان پا ميشم !
دنيس : برو اونجا بشين .......آها....... آفرين بابا ....... موش بخوره تو رو ...... !
گودريك : هو هو هوي ......... جنبه داشته باش ....... ......... ميگم گيلدي بياد بخورتت تا ......... !
دنيس : نه جونه مادرت نگو ! مي خواي جوونمرگ شم !
گودريك : باشه بابا شوخي كردم نترس ! بي خيال شو !
دنيس : هان ............ ! باشه خوب بابا ..... آماده باش ...... يك دو......
گودريك : صب كن بذا ماتيكمو بزنم !
دنيس :
گودريك : ووووش !!!!!!! يه كاري نكن النگوام بشكنه ها !...... ايش !
دنيس : ماااااااااااااااااااااااااااا................ !
خيلي خوب بابا زود باش كار داريم !
گودريك : ببين خوشگلم ؟ =
دنيس : اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا آره بابا خوشگلي ! آماده يك دو سه ............. چچلق ! ( صداي ناشي از فشار دگمه )
گودريك : دست درد نكنه دنيس خيلي باحاله !
دنيس : مااينيم ديگه !
تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط دنیس کریوی در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۲۷ ۱۵:۰۸:۳۷
ویرایش شده توسط دنیس کریوی در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۲۷ ۱۵:۴۱:۳۹
ویرایش شده توسط دنیس کریوی در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۲۷ ۲۰:۰۳:۳۸


Re: عکاسی کریوی
پیام زده شده در: ۱۹:۱۹ شنبه ۲۶ دی ۱۳۸۳
#36

پروفسور گودریک گریفندور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۶ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۱۲ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
از سالن عمومی گریفندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
گودریک با عصبانیت میاد تو میگه

- این چه آواتاریه هان ... یه نیگا بنداز این چیه؟؟؟ هان...

دنیس: خیلی داقونی گودریک!!! هان؟!

گودریک : ببین...نه یه نیگا بنداز عین مرغ سوخاری که مستر بین پخته

باشه... آخه این چیه ؟!؟!

دنیس: وااااای!!! گودریک... خودتو به یکی نشون بده!!! 65764536 بهت

گفتم اینقدر حرس نخور...حالا کاری از دست من برمیاد؟؟؟

گودریک: آره یه عکس پرتره(چهره) قشنگ ازم بنداز برا این آواتار کوفتی

میخوام.

دنیس: باشه بشین رو صندلی الان میام

دنیس پیش خودش:

خیلی داقونه طفلک...


وه که چه بیرنگ و بینشان که منم...کی ببینم مرا چنان که منم؟!

تصویر کوچک شده


بدون نام
بابا يكي سفارش بده با نمايشنامه نويسي دلمون كبابا شد ديگه !



بدون نام
نه بابا !
من و داداش کالین با هم اینجا رو زدیم .
با همم داریم از اینجا نون میخوریم ! نه بابا ترور کودومه ؟
قبول نداری از خودش بپرس .
دیگم عکاسیه هاگوارتز نمیره .



Re: عکاسی کریوی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۷ سه شنبه ۸ دی ۱۳۸۳
#33

مازامولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
از موزمالستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
ببینم دنیس تو کالین و ترور کردی؟ یکی یکی اعضای مثلث ما رو که کشتین شماها! مگه کالین یه عکاسی نداشت به اون بزرگی؟ مگه من دستیارش نبودم!؟ پس این چیه؟
ببینم نکنه کالین نمیاد عکاسی میاد این جا؟


ویرایش شده توسط mazamo0ola در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۰:۱۵:۱۵

آداس این جا وطن من است!


بدون نام
هگرید میاد توی عکاسی.......( از اون در چه جوری وارد شده, الله اعلم!)
به وسطه سالن که میرسه شروع میکنه...........
هاگرید : بی وفایی بی وفایی ....... دله من(اشاره به شیکم) از غصه داغون شده..........
دنیس و جاسم از توی اتاق میان بیرون .
دنیس : هووووووووو! چته بابا تو ام که مثه اون مکی ننه من غریبم بازی در میاری ؟
هاگرید : تو پدره منو کشتی ( ماکسیم به متن نمی خوره خودتون ماکسیمش کنین!) آه........ ماکسیم . من تورو میکشم ای دنیسه( فحش )!
دنیس : جمش کن بابا ! جاسم اینو پرتش کن بیرون!
جاسم ( با لهجه ترکی ) دنیس جان بنده 23 کیلوام ! چه جوری این غول بیابونیو بندازم بیرون!؟
دنیس : هان.........! اَووووو( بامشادی ) به اون فکر نکرده بودم!
هاگرید که تا حالا توی باقالی ها سیر میکرده: هووو درس صوبت کن غول کیه ؟!
بعد میزنه تو سره جاسم. جاسم پهن میشه روی زمین و به رحمت ایزدی میپیونده! ( جدی نگیرین)
دنیس : خوب حالا تا اینجا رو خون مال نکردی بیا تابلو تو بگیرو جیم شو.
دنیس میره توی اتاق و تابلو رو میاره .
دنیس : الووووووو......... بیا تابلو تو بگیر.
هاگرید : اِااااااااااااا ! پس مادام کو.......؟!
دنیس: مگه خودتو نمیبینی که داری به مادام که داره میره نگاه میکنی ؟ مگه باش قهر نیستی !؟
ها گرید میزنه زیره گریه : نگووووووو که دلم خونه خونه !
ناگهان چنان سیل عظیمی راه افتاد که نزدیک بود عکاسی رو ببره !
دنیس که داشت آب کفشاشو خالی میکرد: خوب بابا بسه دیگه برو هر وقت آشتی کردین بیاین با هم عکس بگیرین .
هاگرید در همون حال که داشت گریه میکرد درو با خودش کند و رفت !

پیوست:



jpg  rgerq.JPG (103.63 KB)
1070_41d19ff3d2418.jpg 1024X768 px



Re: عکاسی کریوی
پیام زده شده در: ۱:۰۴ سه شنبه ۸ دی ۱۳۸۳
#31

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
کالین و دنیس عزیز :
با سلام و تهیات آسلامی
شما به جرم جواب ندادن به مشتری محکوم میشوید به 6 سال زندگی با گیلدی در یک اتاق دربسته بدون آب و غذا !
با تشکر
ریبوس هاگرید
مجری قوانین آسلامی

عکس من چی شد !
ای بد قولهای نامرد ! منو جلو ماکسیم ضایع کردید ! بی وفا دیگه دوستم نداری ؟


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.