هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: آنسوی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
#15

دیانا مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۵ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۰۹ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴
از خونمون( قصر مالفوی ها)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 196
آفلاین
دیانا با غرور و البته یه کم ملایم تر از ایدی کنار ایدی وایساد و موهاشو باز کرد و با یه حرکت خیلی سریع و تابی که به اونا داد باعث به شد جو ورزشگاه به هم بریزه : هووووووووووووووووو.....هو هو هو هو
دیانا با حرکت دستش صداها رو خاموش کرد و به منظور اینکه د بنال دیگه به مجری نگاه کرد !
مجری به خودش اومد : اهم ...اهم خوب خانم مالفوی کوچک
دیانا وسط حرفش پرید : ببخشید ولی لازمه که به عرضتون برسونم من از همه کوچیک تر نیستم به خواهر دیگه به نام پاتریشیا داریم که به دلیل اینکه سنش اجازه شرکت در مسابقات رو نمیداد نتونست شرکت کنه پس لطفا مراقب حرف زدنتون باشید!
مجری در حالی که آب دهنشو قورت میداد گفت :
خوب یه عنوان اولین سوال چرا با برادرتون یه تیم تشکیل ندادین !
منظورم اینه که یه تیم از مالفوی ها ؟
دیانا : خودم متوجه منظورتون شدم
خوب چون ما میخواستیم این تیم فقط از دخترهاو ساحره های جوان و زیبا باشه و اگر هم میخواستیم که مختلط باشه فقط دراکو لیاقت داشت تو اون باشه چون اونم یه قیافه ی جذاب مثل تموم مالفوی ها داره و نه هیچ پسره دیگه ای ! و همچنین ما میخواستیم به همه ثابت کنیم که هم دخترا و هم پسرا مارو به خاطر خودمون و تیممون دوست دارن نه اینکه یه نفر آدم ... بیاد بگه دخترا به خاطر دراکو کفشون بریده واسه همین طرفداره تیمشن !
مجری : خوب میشه اعضای دیگه تیمتون رو بگید !
دیانا : بله ... قبلا هم معرفی شدن
سامانتا ولدمورت مدافع یک هستن که از نوادگان لرد ولدمورت هستش !
انی مرلین که دروازه بان هستش و همچنین از نوادگان مرلین بزرگ !
خانم رایس و سری دیوی مدافعان دو و سه که فکر میکنم اونقدر معروفن که نیاز یبه معرفی نداره
و میرسیم به مینکی دونالد مهاجم دو و همکار من
ملتفت شدین و با پوزخند نگاهی به ایدی انداخت و ایدی هم به معنای رضایت سرشو تکون داد
مجری که دیگه داشت بهش بر میخورد و تو دلش داشت اینجوری میکرد ادامه داد :
خوب شما روی حریفاتون چه شناخت هایی دارین ؟
دیانا با نگاه به ایدی خواست که اجازه بگیره که جواب این سوال رو بده ولی ایدی :no: با حرکت سر مانع شد !
دیانا : میتونم بگم هر چی رو که بخواین ما میدونیم البته این جزو اسراره و نمیتونم بگم چه چیزهایی
تماشا چی ها دو باره شروع کردن : ایدی ... ایدی هوووووو هوهوهوهو
دیانا ... دیانا هووووووووووووو هوهوهوهو
و اما این دفعه با قدرت بیشتری فریاد زدن :
سامانتا ... سامانتا هوووووووووووووووووووووووووووووووو هوهوهوهو
سامانتا وارد شد و مثل دیانا و ایدی با غرور به مجریو مردم نگاه میکرد .....


تصویر کوچک شده
مهاجم یک تیم همیشه پیروز فمن


Re: آنسوی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۰:۲۹ یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
#14

ایدی مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۱ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۰۲ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶
از قصر باشکوه مالفوی...!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
معرفی گروه فمن(قسمت اول)


توی این هوای داغ چی میچسبه؟بستنی سالار مردم دریایی....خوشمزه و خنک!
دینگ دینگ دینگ....
چهره مجری پر جنب و جوش شروع برنامه آنسوی کوئیدیچ را اعلام کرد(حالا بماند که بعضیها تبلیغات را به دیدن قیافه او ترجیح میدادند و با شنیدن اهنگ برنامه،تلویزیون را خاموش کردند!)
مجری با هیجانی وصف ناپذیر در جای خود تکان میخورد که با علامت پشت صحنه به خود امد.دوربین رو صورت برافروخته او فکوس کرد:

-"با سلام خدمت علاقه مندان برنامه 90 ببخشید برنامه آنسوی کوئیدیچ...امیدوارم از اگهی هایی که تند و تند پخش میکنیم لذت برده باشید،امروز مهمانان ویژه برنامه ما..."

دینگ دینگ دینگ..........
رنگ صفحه ناگهان سبز شده و در وسط این رنگ زیبا،یک پرچم صورتی مزین به طلا و نقره رقصان در کادر نمایان شد.در وسط این پرچم پر زرق برق اسمی درشت خودنمایی میکرد:
گروه فمن..........Femen group
دوربین با یک حرکت چرخشی روی تصویر دیگری زوم کرد.هفت ساحره قد بلند در وسط زمین کوئیدیچ استوار قدم میزدند و برای طرفدارانشان(که فرت و فرت جیغ میزدند و غش میکردند! )دست تکان میدادند.در چهره تمام انها حس قدرت طلبی و غرور موج میزد که ...ناگهان صدایی ظریف و کشدار لایق خانواده مالفوی با تصویر هماهنگ شد:

-"امسال قهرمانی کوئیدیچ از آن ساحره هاست.من از همین الان جام کوئیدیچ را در دستانم احساس میکنم و اجازه نمیدم کسی این احساس رو از من بگیره.اگر بخوام روشنتر بگم..."
حالا دوربین چهره پر صلابت و مغرور آیدی مالفوی را در کادر خود جای داده بود:

-"اگر بخوام روشنتر بگم گروه فمن حتما برنده خواهد شد...حتما"
مجری که کاملا غافلگیر شده بود،با اشاره پشت صحنه به خود امد و گفت:

-"اوه بله...فکر میکنم دیگه نیازی به توضیح بیشتر ار سوی من نباشه.خانم آیدی مالفوی کاپیتان گروه فمن به نمایندگی از هم تیمانشان در اینجا حضور دارن.خب حالا بریم سراغ مصاحبه."
سپس رو به سوی آیدی که اینبار دوربین هم از او کلوزآپ گرفته بود،کرد و پرسید:

-"با توجه به توضیحاتی که دادید پس چرا تا بحال اقدامی برای معرفی خود نکرده بودید؟"
آیدی که از رنگ برافروخته صورتش میشد به اوضاع درونش پی برد،با لحنی جدی و محکم گفت:

-"ما؟...ما کاملا فعال بودیم.شما باید در نظر داشته باشید که دوستان عضو تیم ما اشخاص مهمی هستندو..."
سپس در حالیکه میخواست خشمش رو ببلعد ارامتر ادامه داد:

-"بالاخره کار دارن.شما تصور کنین خانم رایس این مدته با اوضاعی که پیش اومده چگونه میتونستن توی چنین برنامه هایی شرکت کنن و خانم ولدمورت هم با این جابجایی های فصلی پدرشان چکار میکردن.کم مشغله ترینشان من بودم که با وجود کوهی از درسها خودم رو به این برنامه رسوندم.جا داره از همین جا از خواهرم خانم دیانا مالفوی تشکر کنم که در تنظیم وقت این برنامه به من کمک کردن."

فضا ساکت شد و دوربین مجری را که مخفیانه به جستجوی ورقه سوالاتش می پرداخت نشان داد.
مجری مستاصل شروع به پرسیدن سوال من در اوردی کرد:

-"ها؟...اها...خانم مالفوی معنی اسم تیمتون چیه؟"

-"فمن به معنی برابری زن و مرد است(اینو دیگه هر کسی میدونه!)و هدف ما از انتخاب این اسم این بود که به همه نشون بدیم نه فقط هیچ تفاوتی از لحاظ قدرت با سایر تیمها نداریم بلکه از انها نیز برتریم."
و با ارامش مقداری از شربتی که خود در لیوان دکوری روی میز اماده کرده بود،خورد.
مجری همچنان در جستجوی سوالات اصلی، دوباره سوالی با ایده خود طرح کرد:

-"خانم مالفوی ،شنیدیم که گروهی به سرکردگی،ببخشید مربیگری برادرتان هم در این لیگ شرکت دارن.اگه مسابقه ای مقابل این تیم داشته باشید چه میکنید؟"
آیدی کاملا ریلکس بدون اینکه لحن صحبتش تغییر کند گفت:

-"شکستش میدم.من در این مسابقات فرض رو براین گرفتم که هیچکس رو نمیشناسم.حتی گروهی که متشکل از تمام اسلیترینیهاست."
مجری کمی جابجاشد و بالاخره سوالات رو از زیر صندلی بیرون کشید و لبخند رضایت(مبنی بر یافتم ...یافتم!)بر چهره اش نشست:

-"اولین تیم رقیبتون رو چگونه ارزیابی میکنید؟"

-"گروه فمن تاکتیکهای تمام اعضای رقیب رو در نظر گرفته و من به نمایندگی از انها میتونم بگم تیم ما خیلی از انها سرتره.(البته میخواست بگه اینها که عدسی نیستند! )"

مجری در همین حین چوبدستیش را روی گوشش گرفت و بعد از دوساعت اوکی اوکی کردن با همان لبخند تصنعی گفت:

-"بله دوستان به من اشاره میکنند که یکی دیگر از بازیکنان گروه فمن وارد استودیو شدند.خانم دیانا مالفوی مهاجم یک گروه فمن..."

ادامه دارد........
با احترام
A.M


"صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت...ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت"


[b][color=006600]"گل بخندید که از ر


Re: آنسوی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۵:۴۶ یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
#13

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
ساحره ی قصه ی ما تلویزیونو روشن کرد و روی مبل نشست.

بیب...پسر شجاع.پسر شجاع.واستا منم بیام!!!...بیب...موج کم فشاری داره به هاگزمید نزدیک میشه و توی چند روز آینده بارون مختصری توی هاگزمید پیش بینی می شه...بیب...
جغدی که به دنبال سرخگونه به سرعت وارد تضویر می شه و تلاش می کنه سرخگون رو با بالهاش بزنه.ولی تا دوربینو می بینه جو گیزر می شه و به سمت دوربین پرواز می کنه و ب ر خلاف انتظار همه طی یک حرکت انتحاری با کله دوربینو نوازش می ده!!!ناگهان همه جا تیریک میشه و عبارت زیر روی صفحه ظاهر می شه:
آنسوی کوییدیچ

مهمانان امروز:جرج ویزلی و ماروولو گانت

تصویر عوض می شه و استودیوی برنامه رو نشون می ده که با یه میز گرد و 3 تا صندلی چوبی زیبا تزیین شده.

روی صندلی وسط گزارشگر نشسته بود و در سمت چپش ماروولو گانت و در سمت راستش جرج ویزلی.

مثل اینکه این سه نفر متوجه شروع برنامه نشده بودند.

گزاشگر برنامه که صورتی رنگ پریده و لاغر داشت داشت با وسیله که مشنگها بهش می گن موبایل! حرف میزد.واقعا مسخره بود!!!

جرج ویزلی مرتب دستشو به پیشونیش می کوبید.به نظر میرسید سعی می کنه چیزی رو به خاطر بیاره.یهو روی میز خم می شد و با قلم پرش چیزی رو روی کاغذ می نوشت و دوباره شروع به خود زنی می کرد!

درست جلوی پای ماروولو گانت در زیر میز کپه ای از لاشه های کبوتر به چشم می خورد.ماروولو چوب دستیشو توی هوا تکون می داد و کبوتری رو ظاهر می کرد.قبل از اینکه کبوتر بتونه به خودش بیاد ماروولو چیزی زیر لب زمزمه می کرد و نوری سبز رنگ به سمت کبوتر میرفت و بعد از برخورد با کبوتر اونو بی حرکت به روی میز می انداخت.سپس ماروولو با ورد وینگاردیوم لویسا لاشه ی کبوتر رو روی بقیه می انداخت!!!

بالاخره با تلاش فراوان تهیه کننده ی برنامه گزارشگر از شروع برنامه مطلع شد و اون وسیله ی مشنگی رو کنار گذاشت و رو به دوربین کرد و گفت:

_با سلام و عرض خسته نباشید خدمت بینندگان عزیز.امروز هم با قسمتی دیگر از سری برنامه های آنسوی کوییدیچ در خدمت شما هستیم.همونطور که می بینید ما امروز در خدمت دو مهمان گرامی هستیم.معرفی می کنم.ماروولو گانت کاپیتان تیم اسلیترین یونایتد و جرج ویزلی کاپیتان تیم بلغارستان!

دوربین ماروولو رو نشون داد که با یه حرکت سریع چوب دستیش لاشه های کبوترا رو محو کرد و با نشون دادن دندوناش به دوربین به همه فهموند که 6 ماهه که مسواک نزده!!!

تصویر چرخید و روی جرج ویزلی ثابت ماند.جرج ویزلی به برگه ای که در مقابلش بود نگاهی انداخت و به دوربین نگاه کرد و لبخندی زد.

تصویر به حالت قبلی برگشت و استودیو به همراه افراد حاضر در اون نمایان شد.

گزارشگر:خوب برنامه ی امروز رو با صحبت درباره ی مسابقه ی اخیر این دو تیم شروع می کنیم.اول از آقای گانت شروع می کنیم.آقای گانت نظر شما راجع به مسابقه ی اخیرتون چیه؟

ماروولو:بازی خوبی بود.فقط یه خورده پدر ما در اومد تا تونستیم تمومش کنیم!همونطور که می دونید ما دو تا مصدوم داشتیم و این کارو برای ما خیلی سخت کرد.ولی با قدرتی که تیم ما داشت حریف سوسکه!!!

گزارشگر:خوب ممنونم آقای گانت.شما چه نظری دارید آقای ویزلی؟

چرچ ویزلی:خوب.بله.عرض کنم که...

گزارشکر:بله درسته آقای ویزلی.نظر خوبی بود!!!می رسیم به بخش بعدی که همانا پخش تصاویری از بازی است.

تصویر عوض می شه.جرج ویزلی توی تصویر نمایان میشه که داره پیراهن مونتاگ رو می کشه و دستشو گاز می گیره!!!

تصویر دوباره عوض می شه و ایندفعه مونتاگ رو نشون می ده که به جای بازدارنده با چماق می گکوبه تو کمر جرج ویزلی.

تصویر استودیو رو نشون می ده.

گزارشگر:خوب تصاویری از بازی رو دیدیم.همکاران ما با آقای بلرویچ داور مسابقات تماس گرفتن و ایشون پشت خطن.الو...لرد بلرویچ...سلام عرض می کنم...الو...

لرد:الو.جاسم تویی؟نورممد تویی؟الو...

گزارشگر:سلام آقای بلرویچ.از برنامه ی آنسوی کوییدیچ مزاحمتون می شیم.

بلرویچ:هوم؟آهان.بله.من هم سلام عرض می کنم خدمت...

گزارشگر حرف بلرویچ رو قطع می کنه و میگه:مثل اینکه وقت برنامه رو به اتمامه.از شما خواهش می کنه که نظرتونو راجع به تصاویری که به نمایش گذاشته شد بگید.

بلرویچ:کدوم تصاویر؟آهان!خوب این صحنه ها کاملا صحیح بودن و هیچ کس خطایی توی این صحنه ها مرتکب نشده بود.

همه:

بلرویچ:خوب همونطور که میبینید توی صحنه ی اول ساندویچ جرج ویزلی روی بازوی مونتاگ افتاده بوه و ایشون در حال خورن ساندویچش بوده.

در صحنه ی دوم هم چون جرج ویزلی یه خورده شبیه بازدارنده است مونتاگ ایشون رو با بازدارنده اشتباه گرفته.فقط همین!!!!!!

همه هنوز هم:

گزارشگر:خوب از شما به خاطر این تماس ممنونیم.بینندگان عزیز وقت برنامه تموم شده.تا برنامه ی بعد خدا نگهدار...

بیب...و ساحره ی قصه ی ما تلویزیونو خاموش کرد...


ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۴ ۱۵:۴۸:۲۲



Re: آنسوی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۷:۴۵ پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
#12

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
بلوریچ: ببخشید پروفسور میخواستم نظرتون رو در باره اون زد و خورد بین زمین بدونم

کوییرل : کدوم ؟ هومن که جرج ویزلی داشت داد میزد

بلوریچ: بله هومنه اگه داور اون صحنه رو میدید باید چیکار میکرد ؟

کوییرل : اگه من جای داور بودم همون جا بارزی رو نگه میداشتم یه پنالتی به نفع اسلیترین یونایتد میگرفتم

بلوریچ: چرا؟

کوییرل : مگه شما اون جرج ویزلی رو ندیدی که داشت وسط زمین داد میزد این کار خلاف قانونه باید جریمش میکردیم
البته هنوز هم دیر نشده طبق قانون چون از اون صحنه فیلم برداری شده ما بعدا توی کمیته ی انضباطی از خجالتش در میایم

بلوریچ :

دوباره دامبل دو باره پشمک دوباره آگهی دوباره آهامگ بندری

بعد از آگهی

بلوریچ: خوب تماسی گرفتیم با یکی از این بازیکنان

با سلام اگه مکنه شما خودتون رو معرفی کنید

مونتاگ: من شوالیه مونتاگ مدیر عامل و سر مربی و مدیر فنتی و همچنین مدافع تیم اسیلاترین یونایتد هستم

بلوریچ: خسته نباشی برادر

مونتاگ : سلامت باشی جیگر

بلوریچ: خوب شما برای ما بگو چه اتفاقی افتاد

مونتاگ: والا ما داشتیم بازی مون رو میکردیم یهو این جرج ویزلی اومد جلو گفت سلام چطوری بعد من بهش گفتم مگه تو دکتری گفت اره من هم دستم درد میکرد دادم معاینه کنه ولی اون یهو دستمنو گرفت گذاشت دور گردنش بعد هم شروع کرد به بال بال زدن هی داد میزد که کک کنید و ... ما خیلی ترسیده بودیم گفتیم شاید قاطی کرده بعد تیکا اومد گفت اگه ناخون هاشو بگیریم درست میشه برای همین ...

بلوریچ: خوب دیگه کافیه شما سوالی نداری جناب کوییرل

کوییرل : چرا آقای مونتاگ این ویزلی وقتی داشت داد میزد چی مگفت

مونتاگ: هیچی قربان حرف های نا مربوط میزد قابل گفتن نیست

کوییرل : اشکل نداره

بلوریچ: شما حرفی نداری جناب مونتاگ

مونتاگ: من فقط یه انتقاد دارم چرا شما به ا اجازه ی حرف زدن نمیدی مگه ما برای کویدیچ این مملکت زحمت نکشیدم چرا هی میخوای حرف های ما رو سانسور ...

بلوریچ: خوب وقت برنامه تموم شد بعلا بای

دورابه دامبل و ...



Re: آنسوی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۳:۱۹ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۵
#11

بلرویچ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۰ یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵
از گاراژ ابی تیزی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 264
آفلاین
ساعت 11:30 دقیقه ... کانال جادوگر تی وی ... برنامه آنسوی کوییدیچ .

بر روی صفحه تلویزیون :

سیارات و ستارگان در دوردستها دیده می شوند . تصویر باسرعت به پیش می رود . دوربین روی یک سیاره زوم می کند ، کره زمین نزدیک و نزدیکتر می شود . دوربین وارد بخشی از قاره اروپا میشود و از فراز شهری بزرگ عبور ، در پایین ترین نقطه شهر و در جوار یک انبار بازیافت اتومبیلهای کهنه ، ساخمانی کهنه و قدیمی دیده میشود . دوربین از دیوارهای ساختمان داخل و متوقف می شود .
آنجا شبیه استدیوی برنامه تلویزیونی بود . ناگهان نوشته ای بر روی صفحه تلویزیون پدیدار میشود .

آنسوی کوییدیچ ( " ی " رو قرمز زدم نگین بلرویچ استقلالیه )

مجری : سلام عرض میکنم خدمت تمام کوییدیچ دوستای دنیای جادوگری . امیدوارم حالتون خوب باشه . ما امشب یک مهمان بسیار مهم اینجا داریم . ولی قبل از معرفی یه پیام بازر گانی ببینین .

تصویر ناگهان سیاه شد و یکدفعه وارد سواحل نیلگون خلیج فارس شد . در آنجا دومبول به همراه چندتا از این برادران و خواهران وولک سیاه پوست جنوبی نمایان شد که با یک آهنگ بندری خفن در حال بندری زدن بود . ریتم آهنگ لحظه به لحظه تندتر میشد و دومبول و یاران وولکش هم جوگیزرتر میشدند . در آخر هم دومبل که خیلی جوگیزر شده بود با اون همه ریش و پشم یه حرکت هلکوپتری میزنه . با اون همه ریش و پشم بیشتر شبیه به پشمکی شده بود که روی چوبش میچرخد . و اینجا بود که روی صفحه تلویزیون نمایان شد :

پشمک های شکلاتی و زعفرانیه حاج عبدالله .

تصویر مجددا استدیوی آنسوی کوییدیچ رو نشون میده .

مجری : بله ! همون طور که دیدین دامبل توی پروژه تبلیغاتی پشمک حاج عبدلله شرکت کرد . با تبلیغش کار ندارم ، ولی پشمکش واقعا خوشمزه است . . اجازه بدیم نظر میهمان عزیز برنامه رو هم در مورد این تبلیغ جویا بشین . میهمان این برنامه پروفسور کوییرل ، رییس سازمان تربیت بدنی . پروفسور نظرتون راجع به این تبلیغ چی بود ؟

دوربین روی چهره خشمگین پروفسور کوییرل زوم میکنه . تقریبا از کلش دود بلند میشد و به رنگ بنفش در اومده بود .

کوییرل : واقعا این آلبوس دامبلدور آبروی هر چی بازیکن کوییدیچ رو با شرکت در این تبلیغ برد . من نمی دونم این همه بودجه وزارت به تیم پاورداس داد ، بازم رفت توی تبلیغ پشمک بندری زد

مجری : خب ... حالا بیخیال این موضوع . بهتره در مورد کوییدیچ صحبت کنیم . پروفسور کوییرل ما یه بخش از مسابقه دو تیم اسلیترین یونایتد و بلغارستان که هنوزم در حال برگزاری است رو تهیه کردیم . می خواستیم نظر شما رو در مورد این تصاویر بدونیم .

مجری به همراه کوییرل که کمی رنگ بنفش صورتش کم شده بود و به رنگ نارنجی در آمده بود ، به مانیتور وسط استدیو نگاه کردند .
در روی صفحه مانیتور مونتاگ نمایان شد که از پشت گردن جرج ویزلی رو گرفته بود و جرج هم داشت بال بال میزد . در همین حین تیکا از دور با سرعت اومد و جفت پا رفت تو شکم جرج . جرج فریاد میزد و کمک می خواست ولی بی فایده بود ، توجه هیچ کس به او نبود . بلرویچ ، داور مسابقه تمام حواسش به اطراف حلقه های اسلیترین یونایتد بود و هیچ توجهی به شکنجه جرج در وسط مسابقه نداشت . تیکا یک انبردست از جیبش در آورد و با اون تک تک ناخونهای جرج رو کشید . مونتاگ و تیکا به صورت شیطانی می خندیدند . جرج هم فقط با دهان باز فریاد میزد . مونتاگ با دیدن دهان باز جرج وسوسه شد و یه لنگه از کفشش رو کرد توی دهن جرج . در سمت دیگر زمین بلرویچ همچنان در گیر حمله بازیکنان بلغارستان بود و هیچ توجهی به داد و فریادهای جرج نداشت . تا اینکه تیم بلغارستان یک گل زد . شکنجه های مونتاگ و تیکا تا زمان گل بلغارستان ادامه داشت . تصویر قطع شد و آرم آنسوی کوییدیچ دوباره نمایان شد .

مجری : خب ... پروفسور نظرتون راجع به این تصاویر چی بود .

کوییرل : خب می تونم بگم گل واقعا زیبایی بود . مهاجمهای بلغارستان خیلی خوب حمله می کردن . این نشانه پیشرفت کوییدیچه .

مجری : ملت بیننده : کوییرل :

-----------------------------------------------------
این برنامه ادامه دارد ....


دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: آنسوی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۶:۴۸ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۵
#10

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 742
آفلاین
آرم شروع برنامه ی آنسوی کوئیدیچ
پرنده ای شبیه کفتر از دور دست با سرعت به سمت دوربین حرکت میکنه و با قدرت زاید الوصفی با دوربین برخورد میکنه و به زمین میوفته دوربین رو پرنده زوم میکنه تصویر هدویگ صفحه رو میپوشونه
داخل استدیو
مجری : باعرض سلام مجدد برنامه رو شروع میکنیم . خدائی آرم رو حال کردین اینو فیلمبردارمون در حین تمرین گریف یونایتد گرفت خوب امروز برناممون به حاشیه ی شروع اولین بازی دوستانه ی کوئیدیچ اختصاص داره و مهمون برناممون هم کمک داور مسابقات بینزه . سلام پروفسور
بینز: با عرض سلام خدمت ببیندگان عزیز خوب من آماده هستم پاسخگوی سئوالات شما باشم
مجری : اولین سئوال ببخشید یه چند روزی نبودید شایعه شده بود سره همون قضیه ی شیتیل و این حرفا اخراج شدید
بینز : نه بابا شیتیل چیه فقط یه چند روزی آزکابان بودم بعد مثل اینکه بیگناه بودم آزاد شدم خوب سئوال بعدی
مجری : خوب تصاویر پخش میشه شما نظر خودتون رو بگید
تصویر زمین تمرین کوئیدیچ
تمرین تیمهای اسلیترین یونایتد و بلغارستان رو شاهد هستیم
تماشاگرانی هم در کنار زمین به تشویق تیم هاشون مشغولن
تماشاگران اسلایترین : مونتاگ سوسکش کن مونتاگ سوسکش کن
تماشاگران بلغار : جرج بیا اینجا جرج بیا اینجا
جرج با لبخند بسیار مصنوعی به سمت تماشاگران بلغار میره و داره دست تکون میده که به یک باره یک بازدارنده میخوره تو صورتش
جرج : کدوم نامردی بازدارنده فرستاد
تصویر مونتاگ رو نشون میده با یک نیشخند
جرج به سرعت به سوی مونتاگ حمله میبره و زمین و کوئیدیچ شلوغ میشه تماشاگران با هم درگیر میشن و بازیکنان هم با هم گرد و خاک تصویر رو میپوشونه
استدیو
مجری : خوب به خاطر صحنه های بسیار زشت از پخش ادامه ی درگیری معذوریم خوب پروفسور
بینز : خوب چی بگم اینا تو تمرین اینطورین تو مسابقه دیگه معلوم نیست چه خبر میشه
مجری : ببخشید چرا زمین تمرینی فقط یکی دارین این همه تیم فقط یه زمین
بینز : خوب همین یکی هم زیاده بودجه نداریم دیگه
مجری : در همین رابطه یه تماس تلفنی داریم
صدا : الو الو
مجری : خوب پروفسور کوییرل به شما سلام عرض میکنیم ببخشید نظر تون درباره ی بودجه چیه
کوییرل : با سلام من که بودجه ی مورد نیاز رو در اختیار داوران یعنی لرد و بینز قرار دادم اونا باید پاسخگو باشن دیگه حرفی ندارم مزاحم نشید
مجری : خوب پروفسور شنیدید . یه شایعه ای هست که شما و لرد بودجه رو بالا کشیدید و دارید تو ساختمون لیگ کانتر میزنید
بینز : نه بابا ما کی کانتر زدیم به جون خودم فقط وارکرافت میزنیم
مجری : اوهوم پس همش شایعه بوده عجب آدمائی هستن ها همش شایعه درست میکنن خوب به انتهای برناممون رسیدیم حرف پایانی
بینز : خوب میخواستم به تیمها اعلام کنم مراقب باشید که مسابقات سطحش خیلی بالاست و به کاپیتانها باید بگم با بازیکنانتون هماهنگ کنید چه جوری باید بازی کنن تا این مسائل اخیر پیش نیاد
مجری با تشکر از حضورتون در این برنامه . تا برنامه ی بعد
تیتراژ پایانی
همون تیتراژ آغازین


[b][color=0000FF]بينز نام


Re: آنسوی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۳:۵۲ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
#9

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
لرد بلرویچ:"زود باشید این خرابکاریها رو جمع و جور کنید برنامه باید زودتر شروع بشه.این تراکتور رو هم سریعتر جمع کنید تا من اعصابم خورد نشده."

عوامل صحنه به سمت تراکتور رفتن تا روشنش کنن و از اونجا ببرنش ولی با واکنش تند جاسم روبرو شدن که طی یک حرکت انتحاری پرید جلو تراکتور و گفت:"هیچکی از جاش تکون نخوره.اگه به تیراختور من دست بزنید میزنمتونا... "

نورممد هم به طرفداری از جاسم پا می شه و میگه:"راست می گه.مگه خودتون خوار مادر ندارید؟با تیراختور ما چی کار دارید؟ "

لرد بلرویچ به سمت اونا میاد و سعی می کنه با دیپلماسی و مذاکره قضیه رو حل کنه!!!(بووووووق)

کمی اونطرفتر توی اتاق گریم:
دراکو:"آخ آخ یواشتر.آی می سوزه وای می سوزه."

سالازار که داشت با معجونی که از سم ماراش درست کرده بود(!) زخمای دراکو رو ترمیم می داد گفت:"بابا یه کم تحمل کن نواده ی عزیزم.الان تموم می شه.قیچ قیچ!

آلبوس که ریشاش بر اثر این حرکت انتحاری جاسم و نورممد کلا به هم ریخته بودن شونه به دست داشت با ریشش ور می رفت.ولی امان از ریش بلند!

دراکو:"آلبوس جون زحمت نکش اونا دیگه صاف نمیشن.باید بسوزی و بسازی! "


آلبوس:"تو هنوز دومبولتو نشناختی.سالی جون اون ژلو بده من اینجوری نمیشه!"

بالاخره کار ترمیم استودیو تموم شد و مهمانا که دوباره گریم شده بودن و از هر لحاظ آماده بودن روی صندلیاشون نشسته بودن و آماده بودن تا دوباره به طرزی دیدنی اظهار وجود کنن!

بلرویچ رو به دستیار کارگردان کرد و گفت:"همه چیز آماده است؟"

دستیار کارگردان سرش رو به علامت تایید تکون داد و دوباره پشت دم و دستگاهش رفت.

لرد برگشت و رو به فیلمبردار کرد و گفت:"1...2...3...ضبط میشه..."

دوباره همه ی چراغها خاموش شدن.از توی صفحه ی تلویزیون هیچی معلوم نبود.همه جا تاریک تاریک بود.

یهو ضدای آهنگ "راکی" به زیبایی سالن رو در بر گرفت و پروژکتوری روشن شد و مهمانان برنامه رو نشون داد.

دوربین روی آلبوس زوم کرد که داشت همزمان با آهنگ سرشو تکون می داد و با حالت خاصی به ریشاش تاب می داد(رقص ریش!!!).

تصویر حرکت کرد و روی دراکو مالفوی ، این یگانه وزیر مردمی ، قفل شد.

دراکو با آهنگ خاصی سرشو بالا پایین می کرد و با آهنگ همراهی میکرد.گویا توهم برش داشته بود!!!

تصویر سریعا چرخید و به روی سالازار رفت.

بر خلاف مهمانان دیگه ی برنامه سالازار خیلی آروم نشسته بود.ولی این مارش بود که کلشو به چپ و راست می برد و زبونشو به طور منظمی بیرون میاورد و باز برمیگردوند توی دهنش.

جاسم و نورممد هم که انگار با این آهنگها حال نمی کردن داشتن بیلاشونو دستمال می کشیدن!!!

دقایقی به همین حالت گذشت و میهمانان کم نیاوردن.بالاخره پخش صدای استودیو آهنگ رو قطع کرد و همزمان با این کار نور استودیو به حالت اولش برگشت.

دوربین از زوم در اومد به طوری که همه ی مهمانان برنامه توی کادر باشن.

بلرویچ:"بینندگان عزیز با عرض پوزش از تاخیر نیم ساعته ی برنامه قسمت دوم معرفی تیم پاور داس رو با حضور اعضای این تیم شروع می کنیم.از دراکو کاپیتان این تیم می خوام که بازیکنان تیمش رو برای آشنایی بینندگان معرفی کنه."

دراکو:"بله حتما.معرفی می کنم.دروازه بان تیم ، آلبوس دامبلدور!"

تصویر روی دامیلدور زوم می کنه و اون رو در حال بندری زدن نشون می ده!!!

دراکو:"مهاجم تیم ، سالازار اسلیترین!"

دوربین سالازار رو نشون می ده که داره با ماری که دور دستش پیچیده بازی می کنه و اصلا توجهی به دوربین نداره!

دراکو:"مدافعان تیم ، جاسم و نورممد!!"

دوربین به سرعت می چرخه و جاسم و نورممد رو نشون می ده که بیلاشونو به حالت نگهبانان دروازه ها به هم تکیه دادن و دارن لبخندی ملیح(!) به دوربین می زنن.

دراکو:"جستجوگر تیم ، آخخخخخخخخخخخخخ...

همه:"چی شد؟"

دراکو:"هیچی بابا.داشتم می گفتم آخراموویچ !"

تصویر روی آخراموییچ زوم می کنه که از شنیدن اسمش تعجب کرده و داره با چلنگر صحبت می کنه.

دراکو:"و در آخر تیم یه بازیکن دیگه هم داره که نامش تا شروع مسابقات فاش نمیشه.خودم هم که مهاجم هستم"

بلرویچ:"ممنون از معرفیت دراکو.خوب در قسمت اول برنامه به بررسی وضعیت چند تن از اعضای تیم پرداختیم.در ادامه ی صحبتهای برنامه ی قبل می خوایم صحبتی با آقای آخخخخخخخخخخخخخخخخخخ...

دراکو:"نگران نباشید.داره می گه آخراموییچ !!!"

بلرویچ:"ممنون از تذکر دراکو.داشتم می گفتم که در ادامه ی صحبتهای برنامه ی قبل می خوایم صحبتی با آقای آخرامویچ داشته باشیم و نظر ایشون رو راجع به وضعیت تیم بدونیم.آقای چلنگر لطفا از ایشون بپرسید که از وضعیت تیم پاور داس راضی هستن یا نه؟

چلنگر چیزی توی گوش آخراموویچ می گه و منتظر جواب میمونه.

دوربین آخراموویچ رو نشون می ده که بعد از کمی فکر کردن شروع به صحبت می کنه.

"استاتویچ گودیانو راضویچ والاته زامانوسی کمویچ"

بلرویچ:"آقای چلنگر ایشون چی گفتن؟"

چلنگر:"گفتن خیلی خوب و جذابه فقط زمان پخششو بیشتر کنید(رجوع کنید به گزارشات تلویزیونی درباره ی سریالها!!!!!!!!)"

بلرویچ:"بله.ممنون از صحبتهای آقای آخخخخخخخخخخخ..."

همه به جز دراکو:"باز چی شد؟"

دراکو:

بلرویچ:"هیچی داشتم می گفتم آخراموویچ.از صحبتهای ایشون ممنونیم.حالا نوبت جاسم و نورممده که نظرشونو بیان کنن.بفرمایید لطفا."

نورممد شروع به صحبت می کنه و دوربین سریعا روی صورت اون قفل می شه:"خوب من کاملا این تیمو گبول دارم و از تیراختورهایی که وزیر به ما داده هم راضیم.جاسم تو هم بگو."

جاسم شروع به صحبت می کنه:"من بود راضی.بیل زنی از اون بود سختتر!!!"

بلرویچ:"خوب صحبتهای مدافعان تیم پاور داس رو هم شنیدیم.میرسیم به قسمت آخر برنامه.از کاپیتان تیم می خوام که نظرشو راجع به تیم گروه فمن که تازه وارد مسابقات شده بدونم."

آلبوس:"چون من در این مورد از دراکو بیشتر تجربه دارم(!) بهتره که من توضیح بدم.کلا زن جماعت اگه دور هم جمع شن نمیشه روشون حساب کرد.من به این تیم امید زیادی ندارم ولی با این حال به نظر تیم قویی میان."

دراکو:"آلبوس درست می گه.به نظر تیم قویی میان.ولی بهتره یه نکته رو اینجا ذکر کنم و اون اینه که توی دوران وزارت من یعنی مردمی ترین وزیر دوران هیچ تفاوتی بین زن و مرد نخواهد بود.من تضمین می کنم که..."

بلرویچ حرف دراکو رو قطع می کنه و رو با سالازار که انگار تا الان اصلا تو باغ نبوده(!!!) می کنه و میگه:"نظر شما چیه سالازار؟

سالازار:"خوب همونطور که قبلا هم گفته بودم Only Black پس در نتیجه نیش نیش!!!"

بلرویچ:"ممنون از این نظر واضح سالازار .بینندگان عزیز این برنامه در همینجا به پایان می رسه.از حضور این مهمانان عزیز متشکریم و لحظات خوب و خوشی رو برای همشون آرزو مندیم.تا برنامه ی بعد..."

یهو آلبوس طی یک حرکت فرا انتحاری می پره جلوی دوربین و میگه:"برای حسن ختام برنامه من یه سورپرایز برای بینندگان برنامه دارم.لطفا به من توجه کنید ."

و بدون معطلی شروع به بندری زدن می کنه.پس از این حرکت زیبا تصویر عوض می شه و دوباره عکس همون پیرمرد پشمک فروش نمایش داده می شه...

بیب!

و ساحره ی قصه ی ما تلویزیون رو خاموش می کنه...


ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۹ ۱۵:۳۲:۴۷
ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۹ ۱۵:۳۳:۴۷



Re: آنسوی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۰:۵۰ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
#8

بلرویچ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۰ یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵
از گاراژ ابی تیزی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 264
آفلاین
بر روی صفحه تلویزیون :

معرفی تیم پاور داس ( قسمت دوم )

همه جا تاریک بود و هیچ شباهتی به استدیو برنامه " آنسوی کوییدیچ " نداشت . صفحه تلویزیون کاملا سیاه بود . به یکباره نور شدیدی از گوشه استیو تاپید . آهنگ خفن فیلم " راکی " نواخته شد . مردی در تشعشعات نور ظاهر شد . از ریشو پشمش مشخص بود که دومبول است . دو نفر دیگر هم با عظمت خاصی و با قدمهای استوار در کنارش ظاهر شدند . آن دو نفر ، سالازار و داراکو بودند . هر سه نفر قدمی به جلو برداشتند . صحنه با عظمتی بود ؛ این قدرت پاور داس بود . وقار و عظمت از سر و روی آن سه نفر می بارید . ولی بقیه اعضا تیم کجا بودند ؟
ناگهان صدای هولناکی از پشت آن سه نفر شنیده شد ، صدا شبیه انفجار بود . تمام چشمها متوجه آنسوی نور خیره کننده شد ... چشتون روز بد نبینه . جاسم و نور ممد سوار بر تراکتور دربازه استدیو آنسوی کوییدیچ شکستند و بصورت وحشیانه ای از روی دومبول ، دراکو و سالازار رد شدند و بعد از رسیدن به وسط استدیو ترمز دستی تراکتور را کشیدند . چراقهای استیو روشن شد . دراکو ، سالی و دومبول در گوشه ای آش و لاش افتاده بودند و دیگر اثری از آن وقار و عظمت نبود ، به عبارتی دیگر جاسم و نورممد چیزی از وقار و عظمت آنها باقی نگذاشته بودند . در سمتی دیگر ، بلرویچ با چشمان گشاد شده به تراکتور جاسم و نور ممد نگاه می کرد .
بیچاره بلرویچ ، امروز گزارشگر برنامه بود و قرار بود ورود با شکوهی برای اعضا پاور داس ترتیب دهد . در مرکز استدیو هم جاسم و نورممد بیبلهای خود را برداشتند و در یک حرکت انتحاری از بالای تراکتور به پایین پردند .

جاسم : اوف اوف اوف ... هوی جاسم هوی . تیراختور هم چیز باحالیه ها .

نور ممد : هومک ( ) آره باب ... دست وزیر درد نکنه پول تیراختور رو بهمون داد . میگم جاسم به نظرت گراردادمون مبلگش کم نبود .

جاسم : هومک ... فکر کنم کم بود ... باید دوتا تیراختور می گرفتیم . ببین راستی وزیر کجاست ؟

جاسم و نورممد نگاهی به اطراف کردند . تقریبا استدیو تخریب شده بود . بدنهای آش و لاش وزیر ، دومبول و سالی گوشه ای افتاده بود و دکور استیو از بین رفته بود . بلرویچ همچنان در شک ورود جاسم و نورممد با تراکتور بود . او با این حالت به مسئولین پشت صحنه استدیو گفت :

- ببینم ... برنامه الان روی آنتنه ؟!

فیلمبردار با سرش به بلرویچ اشاره کرد که بله روی آنتنه . بلرویچ نگاهی به دوربین کرد و با صدایی اندوه بار گفت :

- خب دوستان عزیز همونطور که دیدین ، بعلت ورود وحشیانه مدافعین پاور داس ، فعلا تعدادی از بازیکنان تیم قادر به مصاحبه نیستن . شما یه پیام بازرگانی نیم ساعته ببینین .

دوربین بر روی چهره های خندان جاسم و نور ممد زوم کرد و بعد پیامهای بازرگانی شروع شد .

تصویر یک پیرمرد با ریش و پشم قهوه ای نمایان شد که لبخند ملیحی زده بود و در حال ساختن پشمک بود و گوینده تبلیغ با آب و تاب گفت :

- پشمکهای طمع دار حاج عبداله . با تمعهای شکلاتی و زعفرانی .

ادامه دارد .....

--------------------------------------------------------

دوستان لطفا همین برنامه ( معرفی پاور داس 2 ) رو ادامه بدین . در بین برنامه هم به حضور تیم ساحره ها ( گروه فمن ) در جام جهانی اشاره کنین .


دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


آنسوی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۰:۲۱ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#7

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
از درون مغاک!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1130
آفلاین
زمان: صبح یک روز دل انگیز بهاری
مکان: خانه ی یک جادوگر در یک شهر ماگلی


آواداکداورا....آواداکداورا...آواداکداورا...آوادا....

صدای جیغی بلند میشه!!...زنی از روی چیزی شبیه تختخواب میپره بیرون!
-کو کو؟....اسمشونبر کو؟

ناگهان نگاهش به ساعتی که در کنار تختخواب زنگ میزد خورد و نفسی به راحتی کشید!
ساعتی که جاری اش به مناسبت تولدش برای او خریده بود و برای صبح ها ساخته شده بود تا زن را از خواب بیدار کند!!

زن به سمت هال رفت و بعد از سر زدنی مختصر به مرلین گاه به سمت وسیله ای مشنگی حرکت کرد.

بیب!

شبکه ی دو....شبکه ی تو!....سیریوس در دام مرلین...فیلمی از شبکه ی دوی جادوگر تی وی...شبکه ی دو...شبکه ی تو!! (کسی که تبلیغ میکنه لباس سیریوس رو پوشیده و در مرلینگاه هستش!!)(بر وزن تبلیغ فیلم مرد عنکبوتی 2 در شبکه ی دوی خودمون!!)

بیب!

ناگهان در یک حرکت انتحاری بر روی صفحه آرمی از یک برنامه ی جدید ظاهر میشه:

""آنسوی کوییدیچ!
مهمانان امشب برنامه: اعضای تیم پاور داس!
ساعت پخش: 00:00 دقیقه""
-----------------------------------------------------------------------
ساعت 00:00
مکان: استودیوی برنامه ی آنسوی کوییدیچ!


یک صندلی و میز در یک طرف استودیو و هشت صندلی و یک میز در طرف دیگر استودیو قرار داده شده.
فردی با موهای بلند و صورتی رنگ پریده در پشت میز مجری برنامه نشسته...

-ضبطه؟...خب...سلام عرض میکنم خدمت شما بینندگان عزیز و خیرمقدم میگم به میهمانان امشب برنامه ی آنسوی کوییدیچ....قبل از اینکه از این عزیزان بخوایم خودشون رو معرفی کنند سری به سرفصلهای این برنامه میزنیم!

دوربین از روی مجری به تلویزیون ماگلی وسط استودیو میچرخه و بر روی تصاویر مجری صحبت میکنه....

-برگزاری جام جهانی کوییدیچ...درست یا غلط؟
بر روی صفحه آرم جام جهانی کوییدیچ که یک آتشفشانه نشون داده میشه!
-بررسی اوضاع داخلی باشگاه پاورداس
بر روی صفحه ساختمون اصلی باشگاه یعنی وزارت سحر و جادو به نمایش در میاد!
-بررسی وضعیت لژیونرهای تیم پاورداس
بر روی صفحه پرچم تیم برزیل به نمایش درمیاد!!!
-و در آخر هم چند سوال خصوصی از اعضای تیم پاورداس!
بر روی صفحه جاسم و نورممد در حال بیل زدن به نمایش در میان!




دوربین نمای کلی استودیو رو نشون میده!

مجری رو به مهمانان برنامه: خواهش میکنم برای شروع چند کلامی را با بینندگان صحبت نمایید!

ناگهان در یک حرکت انتحاری آلبوس دامبلدور از جاش بلند میشه!!
مجری: چیزی ناراحتتون کرده جناب دامبلدور؟
دامبلدور: نه خب گفتید صحبت بکنید گفتم به عنوان بزرگ این تیم با شما صحبت کنم!
مجری: هر جور میلتونه!!
دامبلدور در حالی که در استودیو وایستاده حرف میزنه!!:(دامبلدور هم اینقدر استودیو ندیده؟! )
-به نام یگانه منجی عالم جادوگریت که اسنیچ را آفرید تا ما کوییدیچ بازی کنیم!

مجری و مهمانان برنامه: بابا!!!!!!
دامبلدور: من آلبوس دامبلدور هستم.....سلام!!

مجری اوضاغ رو خیط میبینه و در یک حرکت انتحاری میگه:
-خب بله جناب اسلیترین شما بفرماید!

سالازار اسلایترین: سلام عرض میکنم خدمت بینندگان و باید همین جا بگم که Only Black!!
مجری: و شما جناب وزیر...

وزیر: بنده سلام عرض میکنم خدمت تمام بینندگان عزیز و یه خسته نباشید هم به بچه های پشت صحنه میگم به خاطر زحمتهایی که میکشن ولی دیده نمیشه و از همین جا به غشر زحمتکش جامعه یعنی پروفسورها یا به قول خودمون معلین روز معلم رو تبریک میگم!(نکته: تقویم جادوگریه وزارتخونست دیگه!! )


مجری: خب بله چون وقت نیست مزاحم بقیه ی مهمون ها نمیشیم و قسمت اول برنامه رو هم میپیچونیم و به قسمت دوم برنامه میریم!

صدای اعتراض بقیه مهمانها بلند میشه....!
مجری: نگران نباشید به همه میرسه!!....خب در این قسمت از سه بنیانگذار این تیم یعنی آقایان مالفوی و اسلایترین و دامبلدور سوال میکنیم....اوضاع داخلی باشگاه چطوریه؟مشکلی برای شرکت در مسابقات نیست؟آیا بازیکنان از مدیران باشگاه راضین؟سرمایه گذاری مدیران باشگاه چطور بوده؟

دراکو: خب البته من پیشنهادم اینه که برای اینکه مردم درست متوجه بشن حرفای بنده ی حقیر رو سوالاتتون رو یکی یکی بپرسید ولی خب چون نمیخوایم وقت مردم بیهورده طلف بشه به سوالاتتون سریعتر جواب میدم....نیست چون خیلی مردمیم!...بله میگفتم....خب اوضاع خیلی عالیه...مشکل خاصی در باشگاه وجود نداره....دو بازیکن خارجی هم که جدید آوردیم و این باعث شده که باشگاه مصمم تر به کار خودش ادامه بده.یکی از بازیکنان که خب فکر کنم بشناسینش یعنی آخخخخخخخخخ......

مجری و مهمانان: چی شد؟!!

دراکو: هیچی هیچی....داشتم میگفتم آخراموویچ بازیکن خارجیمونه!

مجری و مهمانان: آهان!!!

دراکو: بله!...و بازیکن بعدیمونم که یه بازیکن برزیلیه که در این مورد آلبوس بهتر میتونه صحبت بکنه!

دوربین از روی وزیر مردمی بر روی دامبلدور میره!
در گوش دامبلدور چیزی قرار دادن تا به وسیله ی آن چیز باهاش حرف بزنن که دوباره مثل قبل جوگیزر نشه!

دامبلدور: خب بله...بنده چون خودم یک مهره ی برزیلی در قسمت سازمان ملل و اینای وزارتخونه محسوب میشدم به وزیر توصیه کردم که یه مهاجم برزیلی بخره برای تیم تا تیم مشکلی نداشته باشه...چون به هر حال من پیشرفتم خیلی زیاده و حتما بقیه ی برزیلیا هم پیشرفتشون زیاد میشه!!!

مجری: خب بله...بعد جناب اسلایترین واکنش شما در قبال این موضوع چی بود؟
سالازار: صددرصد!!
مجری: صددرصد چی؟!
سالازار: صددرصد من مخالف بودم!...چونکه بنده Only Black میباشم و به همین خاطر نیش نیش!!

مجری: بله کاملا منظورتون رو دقیق دقیق فهمیدیم!!!....خب در این قسمت از برنامه میریم سراغ یکی از بازیکنان خارجی تیم یعنی آخراموویچ!....خب جناب آخراموویچ رو مترجمشون یعنی آقای چلنگر(cholangar) همراهی میکنند!....آقای چلنگر اگر میشه ازشون بپرسین که چه شکلی شد که به تیم پاورداس پیوستند؟!

چلنگر: آر یو کریزی!!؟(Are you crazy)

مجری: عرض کردم که بپرسید چه شکلی شد که به تیم پاورداس پیوستند!!

چلنگر: بله همین رو پرسیدم و ایشون جواب دادن که وزارتخونه پول دادن و ایشون رو خریدن!


مجری: بله....میریم سراغ سوال بعدی در مورد تیم!...جناب دامبلدور شما چرا در پست دروازه بانی قرار گرفتید؟!...یه کم مشکل ندارید با این پست؟

دراکو مالفوی: ببخشید اجازه بدید من در این مورد به عنوان کاپیتان تیم صحبت کنم.خب ببینید...من و سالازار که مهاجم بازی میکنیم....جاسم ونورممد هم که خب بله!!...یعنی باید دفاع بازی کنند...یه مهاجم برزیلی هم خریده بودیم...آخخخخخخخخخخخ....

همه: چی شد؟!!

دراکو: هیچی هیچی!!!...داشتم میگفتم...آخراموویچ هم که جستجوگر بود....بعد دیدیم فقط دروازه بانی مونده آلبوس رو گذاشتیم دروازه....در ضمن مگه چیه؟!
مجری: هیچی گفتم شاید مثلا چشمشون نبینه یا مثلا ریششون زیر پاشون گیزر کنه یا یه همچین چیزایی!
آلبوس:


مجری: بله بله!....خب میرسیم به قسمت آخر برنامه!....سوال خصوصی از جاسم و نورممد!!...جناب جاسم شما شغل قبلیتون چی بوده؟...جناب نورممد شما چطور؟

جاسم: اوووووووووهوووووووووو(صدای صاف کردن گلو!)(بووووق!).....ما بودیم در شغل بیل میزدیم زمین را!
نورممد: ما هم میزدیم با جاسم!

مجری: بله بله بیل میزدید متوجه شدیم!!...خب به انتهای برنامه نزدیک میشویم....در ضمن اینجا که رسیدیم هدف این برنامه رو هم بگیم که یک موقع سوالی در ذهن بینندگان ایجاد نشه...بله هدف این برنامه این بود که کمی تا قسمتی در قسمت قسمت این برنامه قسمتی از برنامه های آینده ی تیم پاورداس رو مشخص کنه و قسمت بعدی هم به احتمال زیاد همین خواهد بود پس منتظر باشید چون خیلی جذاب بود و خواهد بود!(جملات دومبولیسمی قصار!!!)....تا برنامه ی آینده خدانگهدار!!

------------------------------------------------------------------------
اخبار 60 ثانیه ای:

-سخنگوی تیم پاورداس اعلام کرد که نام بازیکن برزیلی تا شروع مسابقات اعلام خواهد شد!
-تیم پاورداس هرگونه عکسبرداری و فیلمبرداری و حضور بر سر تمرین خودشان در ممنوع اعلام کرد که دلیلش هم مشخص نشدن تاکتیکهای خیلی خیلی مدرن این تیم اعلام شد!
-آلبوس دامبلدور اعلام کرد که بعد از این جام جهانی با زمین کوییدیچ خداحافظی میکند!
-وزیر مردمی اعلام کرد که به تمامی شهروندانی که میخواهند بازی های جام جهانی کوییدیچ را تماشا کنند وام داده خواهد شد که خدایی نکرده کسی به خاطر پول این بازی هارو از دست نده!


شناسه ی جدید: اسکاور


Re: آنسوی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۰:۱۴ شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
#6

اوتو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۰ دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۲ شنبه ۹ تیر ۱۳۸۶
از اون بالا جغد میایَ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 286
آفلاین
خوب خوب منکه حال میکنم پست بزنم تو تاپیکای این سبکی
--------------------------------


پر حاشیه ترین موضوع سازمان
کوئیدیچ


تلوزیون روشن شده و همه منتظر شروع مصاحبه ی پر حاشیه ای بودند که قرار بود هفته پیش برگزار بشه اما تعدادی از طرفداران دو آتیشه ی یکی از داوران و کسی که برای این لیگ زحمت فراوانی کشید در جلوی در شبکه جم شده بودند تا نگذارند آن داور وارد شبکه بشه و خبری که گفته بود رو اعلام کنه اما امروز با تدابیری که از منزل وی تا شبکه دیده شده قرار است مصاحبه برگزار شود...

پیامهای بازرگانی که تموم نمیشه مثله پیامهای ماگلها هاست که آدمو کچل میکنه تا تموم بشه :ygrin

خوب شروع شد:


سلام عرض میکنم به بینندگان عزیز برنامه آنسوی توهم معزرت میخواهم آنسوی کوئیدیچ
امروز قرار است تا محاصبه ای که قرار بود هفته ی پیش برگزار بشه اما به علت به وجود آمدن مشکلاتی امروز در همین ساعت برگزار کنیم.
خوب بیشتر جادوگران از حاشیه های که دآمن گیر سازمان لیگ شده کمو بیش اطلاع دارند,ماننده برگزاری اولین دوره ی مسابقات باشگاهی که بسیار ضعیف بود ,کنار رفتن پرسی ویزلی از سمت اجرایی لیگ و منصوب شدن شخص دیگری به این سمت ,افزایش ناگهانی داوران و حالا استعفای یکی از آنها که قرار است امشب در مورده این موضوع بحث کنیم.
به همین خاطر از یکی از داوران مسابقات که زحمت زیادی برای به وجود آمدن این لیگ کشیده اند اما حالا از این سمت نیز استعفا داده اند صحبت خواهیم کرد.
سلام عرض میکنم خدمت آقای اوتو بگمن و تشرف فرمایی شما را خیر مقدم عرض میگم.
اوتو بگمن:بنده هم به نوبه ی خود سلام عرض میکنم خدمت شما و بیننده های عزیز برنامه ی آنسوی کوئیدیچ.
خوب آقای بگمن برای اولین سوال شما چطوری توانستید این لیگ را راهندازی کنید و هدف شما از این کار چه بود
بگمن: خوب بنده با زحمت زیاد و رنجی که متحمل شدم توانستم نظر پروفسور کوئیرل را جذب کنم برای ایجاد این لیگ که ایشون هم واقعا در حق من خیلی خوب کردند که از اینجا ازشون تشکر میکنم.

خوب چرا شما بعد ارز اینکه این سازمان را تاسیس کردید مدتی غایب شدین و این سازمان توسط پرسی ویزلی اداره شد.

بگمن: خوب آقای مجری خدمت تون عرض کنم که بعد از اینکه ما لیگو احداث کردیم مشکلی حادی برای من ایجاد شد که نتونستم بیام و به لیگ سر بزنم .
خوب چه مشکلی بود که شما نتوانستید سه هفته به لیگ سر بزنید.
بگمن: این یه موضوغ خصوصی هست به شما چه ربطی داره مگه فضولی.
فقط میخواستم بیننده ها هم بدونند که چه مشکلی برای شما به وجود آمده بود.

بگمن: خوب فقط اینو میتونم بگم.(هک)برادر هک پدر آدمو در میاره

اووووووو خوب بعد از اینکه وارد لیگ شدید به چه چیزهایی برخورد کردید.
بگمن: خوب وقتی وارد لیگ شدم دیدم جناب پرسی ویزلی نتوانستند به خوبی این لیگو اداره کنه وبه همین خاطر ایشون رو از سمت اجرایی لیگ بیرون گذاشته اند و دآرند شخص دیگه ای رو برای این سمت انتخاب میکنند.و در آخر جناب لرد بلوریچ به این سمت انتخاب شدند که من از اینجا به ایشون باز تبریک میگم.

خوب شما بعد ازاینکه وارد شدید چه سمتی داشتید

بگمن:وقتی که وارد شدم دیدم بنده را نیز از سمتم اخراج کرده اند و قتی با پروفسور کوئیرل صحبت کردم ایشون گفتند که من به شما یک ماه فرصت داده بودم تا لیگو اداره کنید که نتوانستید به خوبی از این کار بر بیائید,من هم گفتم که مشکلی برام پیش آومده بود که نمتونستم به لیگ سر بزنماما ایشون گفتن حالا کار از کار گذشته و حالا لرد مسئول اجرایی لیگ محسوب میشه .
اما بعد آن روز نامه ای از از لرد دعوت کردم که مرا دعوت کرده بودند که جزء هیات داوران بشم که من هم با آغوش باز این دعوت را قبول کردم .
خوب آیا حالا مشکلی بین شما به وجود آمده که میخواهید از هیات دآوران هم کنار بکشید
بگمن:نخیر

خوب پس چرا میخواهید کنار بکشید
هم
بگمن:خوب چون من میخواستم در سمت دآوری در مسابقاتهم شرکت کنم اما با واکنش دیگر اعضا روبه رو شدم و به همین خاطر از این سمت کنار کشیدم
.
آیا آنها شما رو تحدید کردند!!

بگمن: خوووووب چه عرض کنم .نه آنها اینکارو نکردند بلکه من به خواست خودم از هیات داوری خوارج شدم.
پس حالا چیکار خواهید کرد .آیا خانه نشین خواهید شد.


بگمن: خیر آقا جان من هیچ وقت این کارو نخواهم کرد. من از هیات داورا بیخودی کنار نکشیدم بلکه میخوام به عنوان بازیکن در یکی از تیمها عوض بشم و در مسابقات جام جهانی شرکت کنم تا با آن تیم قهرمان جهان بشیم.

خوب این خبر خیلی خوشحال کننده ای هست ,شما بااین خبر میشه گفت خیال همه جادوگران را راحت کردید.

بگمن: بله ..این بعضیها هستند که یک مساله کوچیک رو بزرگ
جلوه میدن.خوب ازاینجا من به همه ی بازیکنان تیمها میگم که هر چه در توان دارند رو کنند چون میخواهیم همه ی آنها رو شکست بدیم.
خوب برای آخرین سوال نام تیم مورد نظرتون چیه؟
بگمن: خوب حالا اینو نمیگم چون با چند نفر هماهنگ کرده ام اگه آنها قبول کنند همین روزا اسمه تیم را خوام گفت.
مجری: خوب تشکر میکنم از شما که درخواسته ما را قبول کردید .

بگمن:من هم از شما تشکر میکنم.


فعلا با این حال میکنیم...


شخصیت جدید







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.