كته : نياز نيست حتما افراد عضو شده ، در اين تاپيك ، سوژه را جلو ببرند و تمام اعضاي سايت ميتوانند در جلو بردن سوژه به ما كمك كنند ...----------------------------------------------------------------------------
سوژه ي جديد لودو در راهرويي كه به اتاق بازجويي ختم ميشد ، قدم بر ميداشت ...
راهرويي كه در ديواره ي خود ، سنگ هاي سياه را در خود جاي ميداد .
لودو در هنگام ورود به اتاق بازجويي ، مردي را ميديد كه با پالتو و شلوار سياه ، در كنار در ايستاده بود .
لودو بدون توجه به او خواست وارد اتاق شود كه ...
- آقا ، لطفا كارت شناسايي تون رو لطف كنيد تحويل بديد .
لودو در حالي كه نگران حال موكلش بود ، با عجله كارت شناسايي را تحويل مرد داد .
هنگامي كه مرد متوجه شغل لودو شد ، خجالت زده گفت : ببخشيد ...
سپس كارت شناسايي را تحويل لودو داد .
لودو بلافاصله اتاق شد و در آنجا تعدادي تلويزيون و كامپيوتر را ميديد كه نمايانگر اتاقي بودند كه موكل لودو در آن بود ...
لودو موكل خودش را در پشت شيشه ميديد كه در حال قدم زدن در اتاق بازجويي بود .
سپس رو كرد به يكي از كاراگاهان و گفت : توي بازجويي هايي كه ازش كرديد ، چيزي گفت ؟
- نه ...
- كي ميبرنش دادگاه ؟
كاراگاه كه از سوال هاي زياد لودو عصباني شده بود ، فرياد زد : آقا ، به شما چه مربوطه ؟ اصلا كي شما رو راه داده بياين داخل ؟
- من وكيل پايه 1 دادگستري هستم . ( مامور مخصوص حاكم بزرگ ، ميتي كامان . احترام بگذاريد
)
- عذر ميخوام ... ببخشيد . سه روز ديگه ميبرنش دادگاه ...
- ميتونم باهاش ملاقات كنم ؟
بله ...
ده دقيقه بعد ...لودو مقابل موكلش نشسته بود و به او زل زده بود ...
سپس شروع كرد به صحبت كردن ...
- مورفين ، تو با خودت چي كار كردي ؟ ميدوني صد بسته سيگار
مجازاتش دويست ضربه شلاقه و يه سال زندان ؟
مورفين گفت : لودو ژون ، شيگار تقويت كننده اي روح و ژژشمه ... مفيده ...
- ميدوني سه روز ديگه دادگاه داري و من هنوز هيچ مدركي ارائه نكردم ؟
- خب ، اژ بي ارژگي خودته ...
لودو :
بيست دقيقه بعد ...لودو پايش را از اتاق بيرون گذاشت و وارد راهرو شد ...
درون افكار لودو ...حالا من مدرك از كجا جور كنم ؟
شايد بتونم لا اقل به خاطر شلاق ها از قاضي ، تخفيف بگيرم ...
آهان ... فهميدم ... بايد برم پيش دوستم كه قاضيه ماهريه ...
مطمئنم اون ميتونه كمكم كنه ...
بيرون افكار لودو ...- پس بزن بريم .
بعد از چند دقيقه ...لودو در مقابل در چوبي خانه ي دوستش ايستاده بود و در مقابل او تابلويي خود نمايي ميكرد ...
گلگومات ، وكيل پايه ي يك دادگستري
ویرایش شده توسط روفوس اسكريم جیور در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۱۹ ۱۳:۱۸:۵۹
ویرایش شده توسط روفوس اسكريم جیور در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۱۹ ۱۳:۲۳:۲۰