بلیز: خب دیگه بچه ها ... همه چیز تموم شد .. از این به بعد رئیس منم .. چون من همیشه دست راست ارباب بودم .. و حالا که ارباب قدرتشو از دست داده من رئیسم .. حالا میخوام بهتون نشون بدم من چقدر دارکم! آنی مونی دستتو از تو گوش ایوان در بیار .. بارتی رداتو بکن تو شلوارت شلوارتو بکن تو جورابت! مورفین دور خانه ریدل کلاغ پر برو.. بقیتونم از جلوی چشمم دور شید..
مقادیری گوجه فرهنگی از جلوی دوربین رد میشه!
آنی مونی: هووووم! یعنی چی؟ تکلیف این همه غذاهایی که براتون درست کردم چی میشه؟ شماها که از اول تابستون میرین مسافرت .. بعد از مسافرت میاین میخواین فعالیت کنید .. میبینید مدارس شروع شده .. بعدش دوباره میخواین فعالیت کنید امتحاناتون شروع شده .. بعد امتحانا میخواین فعالیت کنید دوباره عید شده دوباره میخواید برید مسافرت ... بعد که میاید دوباره امتحانای ترم دوم شروع شده ... بعد میاید فعالیت کنید میبینید دوباره تابستون شده و الخ! این منم که شبانه روز دارم براتون آشپزی میکنم ... من حق آب و گل دارم ... همیشه در کمال وقاحت حقوق طبقه آشپز نادیده گرفته میشه! آییی نفـــــس کش!
آنی مونی میاد یک حرکت پیچیده جادویی رو به معرض نمایش بذاره که شدیدا دور خودش گره میخوره ..
بووووووووووووووووووووم!
نصف دیوار خانه ریدل خراب میشه و گلگومات وارد میشه!
گلگومات: زئیس بودن به هیکل بود و گلگو از همه گنده تر!
همه: تو که مرگخوار نیستی!
گلگومات: چی چی رو مرگخوار نیستم .. گلگو یک مرگخوار اصیل بود .. ایناها اینم لینک (
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... id=198968#forumpost198968) درخواست مرگخواریم .. تا فردا تاییدم!
قررررررررررررررررررر! (صدای موتور گازی)
یک پستچی ماگلی از موتورش پیاده میشه و نامه ای رو به دست مرگخواران میده و میره .. درون نامه ..
اوه خدای من!
از این که شنیدم لردتون بی جادو شده خیلی متأثر شدم! سوووهاهاها! حالا خونسردی خودتونو حفظ کنید .. الان آژانس خبر کردم برم فرودگاه .. با اولین پرواز قم- لندن میرسم پیش شما تا سرپرستی گروهتونو به عهده بگیرم. همتونو خیلی دوست دارم.
خاله سارا خیلی خفنگزج!همه
همون لحظه شهرداری منطقه به خانه ریدل اعزام میشه و به قصد پلمپ کردن در خانه ریدل از ماشینشون پیاده میشن!
بلیز: آخه چرا؟
سیبل: جریان چیه؟ ما اینجا فعالیت های فرهنگی میکنیم! من از طرف جامعه پیشگو های خالی بند اعتراض دارم!
آنی مونی: منم از طرف جامعه سر آشپزهای غذاهای دریایی حوض خانه ریدل اعتراض خودمو اعلام مینمایم!
تره ور: منم از طرف جامعه دوزیستان شدیدا به نحوه عملکرد شما اعتراض دارم!
گلگومات: گلگو از طرف جامعه غول های غارنشین شدیدا همه چیزو تکذیب کرد!
مامور شهرداری شماره 1: هیچ میدونستید انتخاب رئیس جدید بدون جلب رای اعتماد و نظر مساعد از مجلس شورای جادوگریالیسم امکان پذیر نیست و با شما باید بر طبق قوانین برخورد بشه؟
!!!!!!!!!!!!!!!!
تذکر: بی خود زور نزنین .. مامور شماره 2 تو ماشین منتظر مامور شماره یکه و در این صحنه دیالوگی برای گفتن نداره!
سرانجام بعد از مذاکرات چند جانبه کله همه مرگخواران با سنگ سفتی مشابه با مواد به کار رفته در مغز آسپ برخورد کرده و آنها در اثر شدت ضربه شدیدا شروع به فحاشی میکنند و لازم به ذکره که در کنار بلند گو هم این عمل غیر انسانی رو انجام میدن و بلند گو هم از قضا روشنه و لرد در حالی که در حال به اتمام رسوندن جعبه دستمال شماره پنج میباشد به این حرفها گوش میکند ...
او باید کاری میکرد ... نباید این وضع از این بیشتر ادامه پیدا میکرد .. او به یک مرگخوار وفادار احتیاج داشت مثل .. بل....
ناگهان یک اس ام اس برای لرد میرسه .. لرد با اشتیاق گوشیشو برمیداره .. متن اس ام اس:
بی جادو شدن کچل رو به همه جادوگران ، ساحران ، مشنگ زاده ها و فشفشه ها تبریک عرض میکنیم ... حالا چوبدستی خودتونو پنج بار دور سرتون بچرخونید و این اس ام اس رو برای شونصد نفر دیگه بفرستید ... تا 6 روز دیگه یک اتفاق خوب برات می افته!لرد