هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۰

الفیاس دوجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۹ شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۱
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 47
آفلاین
1‏_مي خوام گوشت قيمه ي شده ي ولدومورت رو بدم سگم بخوره
2‏_‏2تا3ساعت مي تونم
3‏_جادو ي سفيد,درسته من اين رو از دوست صميم آلبوس ياد گرفتم از هوركراكس ها متنفرم
از روشنايي خوشم مي آيد
4‏_بله با جان و دل قبول مي كنم
5‏_مي دونيد كه با ولدومورت مي خوام چيكار كنم ولي با مرگ خوار ها سعي مي كنم تا آخرين قطره ي خون با ان ها بجنگم و همه را از بين ببرم
من الفياس دوجم زير قولم نمي زنم


از خانم رولينگ متشكرم كه همه ي مان را آفريد

---------


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۸:۳۶ جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۰

salN


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۸ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۵۴ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
در عملیات گزینش اولین سوال انگیزه ست.. انگیزه شما؟

انگیزه رو نمی دونم بعععدی !! (شوخی کردم بابا)
سفید بودن !!

چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟
من که روزی 5 ساعت توی نتم !! 4 ساعت روزانه خوبه ؟!


باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید.

ایراد نداره معرفی شخصیتم باشه ؟!
اگه ایراد نداره آدرس زیر :
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... mode=0&start=0&menumode=2

حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟

بله چه جورم

تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.

با انواع ورد ها از پا درشون میاریم تا پای مرگ هم با هاشون میجنگیم !! منم که اجازه استفاده از جادوی سیاه دارم !! (البته هیچ وقت ازش استفاده نکردم و نمی کنم !!! ارزششو نداره خودمو کوچیک کنم !!) مثل این که من الستور مودیم ها !! چی فکر کردی ؟!


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۲۳ ۱۸:۳۸:۱۵
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۲۴ ۱۵:۲۵:۲۷


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱:۱۴ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰

آرنولدold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۰ شنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۷:۱۵ پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۱
از روي شونت! باورت نمي شه نگام كن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 353
آفلاین
شما هم اسپمر قهاری هستیا سیریش جان حالا که تاییدم این اتاق ما رو هم بدین پشت در خانه 12 تو چادر سرده.


تصویر کوچک شده

یادش آمد که در آن اوج سپهر
هست پیروزی و زیبایی مهر

فر و آزادی و فتح و ظفر است
نفس خرم باد سحر است

دیده بگشود و به هر سو نگریست
دید گردش اثری زاین ها نیست

بال برهم زد و برجست از جا
گفت کای دوست، ببخشای مرا

سال ها باش و بدین عیش بناز
تو ومردار، تو و عمر دراز

من نیم در خور این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی

گر در اوج فلکم باید مرد
عمردر گند به سر نتوان برد

شهپر شاه هوا، اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت

سوی بالا شد و بالا تر شد
راست، با مهر فلک هم بر شد

لحظه ای چند بر این لوح کبود
نقطه ای بود دگر هیچ نبود


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
محفل که فعلا" صاحاب نداره! ولی از نظر من شما تاییدی!

گودریک تو هم بیا تایید کن


تصویر کوچک شده


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۲۳:۲۹ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰

آرنولدold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۰ شنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۷:۱۵ پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۱
از روي شونت! باورت نمي شه نگام كن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 353
آفلاین
سلام منم اومدم محفل گفتن اینجا ستاد اسکان داره و آبلیمو والور میدن تازه اگه پایه خدمتت بالا باشه و چند بار شهید شی بهت تلوزیونم می دن خب منم نامه خودمو می پستم:

متن نامه:

این پستمن خوبه یا برم بهترش کنم برگردم؟


جواب سوالات:

به دلیل ارزش قائل شدن برای چشم خواننده از نوشتن متن سوال چشم پوشی کرده و به عدد سوالات اکتفا می کنیم.

1 - خیلی وقت کنم 4 ساعت

2 - د

3 - خیر

4 - بله

5 - چنین اتفاقی غیر ممکن بود بالاخره بزرگترین جادوگر قرن شکست خورده بود. بلاتریکس در حالی که به سمت جنگل می دوید به مینروا کروشیوایی پرت کرد با این کار توانست چند ثانیه حواس او را پرت کند تا خود نا پدید شود. و جسد بی جان اربابش را در فصای میان دریاچه و جنگل جا گذاشت.


تصویر کوچک شده

یادش آمد که در آن اوج سپهر
هست پیروزی و زیبایی مهر

فر و آزادی و فتح و ظفر است
نفس خرم باد سحر است

دیده بگشود و به هر سو نگریست
دید گردش اثری زاین ها نیست

بال برهم زد و برجست از جا
گفت کای دوست، ببخشای مرا

سال ها باش و بدین عیش بناز
تو ومردار، تو و عمر دراز

من نیم در خور این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی

گر در اوج فلکم باید مرد
عمردر گند به سر نتوان برد

شهپر شاه هوا، اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت

سوی بالا شد و بالا تر شد
راست، با مهر فلک هم بر شد

لحظه ای چند بر این لوح کبود
نقطه ای بود دگر هیچ نبود


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۱:۰۲ سه شنبه ۵ بهمن ۱۳۸۹

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
به نام خدا

با سلام


هوا بی رحمانه سرد بود. مردی در حالی که گاهی سرفه می کرد در حال قدم زدن در دل تاریکی بود. آن مرد به دنبال روشنایی می رفت، به سوی زندگی پر از نور می رفت. اما این کار سختی بود. چند باری خودش نیز گم شده بود. اما اینبار راهی یافته بود که فکر می کرد بهترین راه برای رسیدن به روشنایی بود.

مرد بعد از پیاده روی زیاد دم در خانه ای مخفوف ایستاد و پاکتی از جیبش در آورد و داخل خانه انداخت.

متن نامه:

سلام آلبوس جان

من می خوام محفلی بشم. زود جواب بده.

چند رولم رو لینک می کنم ببین: اولی،دومی و سومی البته اگه وقت داشته باشم بهتر هم می رولم.

۱. چند ساعت در هفته می توانید در خدمت محفل ققنوس و عملیات های آن باشید؟

15
ساعت

۲. اگر در محاصره همه جانبه باشید، کدام یک از روش های دفاعی زیر را برای جلوگیری از نفوذ مرگخواران به منزل شخصی خودتان استفاده خواهید کرد تا زمانی که یاران محفل برسند؟ (تست هوش ! )
الف) ریختن پودر مرگخوار کش در میان درز های شیشه و درب ها
ب) کار گذاشتن افسون های دفاعی و مرگبار
ج) گروگان گرفتن زن و بچه خود به شکل نمایشی در برابر مرگخواران
د) کار گذاشتن چرخ گوشت درونی روی دستگیره درب ها


ب

۳. در عملیات های آنتحاری به تمامی اعضای بیرونی بدن شما بمب های جادویی حاوی افسون های آواداکداورا و کروشیو وصل می گردد و شما را به درون اماکن پر از مرگخوار و مدیر می فرستیم تا ضمن انفجار و تکه تکه کردن خویش، جمع زیادی از نیروهای پلید را با فدا کاری خویش نابود سازید. لازم به ذکر است که در صورت انجام این کار تابلوی نقاشی و مجسمه شما در تالار شهدای محفل قرار خواهد گرفت و خانواده ی شما نیز تا سه چهار نسل تامین خواهد شد. آیا حاضرید در عملیات های آنتحاری شرکت کنید؟

بله

۴. می دانید که مدیران همگی متحد لرد سیاه هستند. اگر مدیری شما را تنها گیر بیارد و نتوانید از افسون آنتی بلاک استفاده کنید، بی شک به جزایر بالاک خواهید رفت. آیا در جزایر بالاک همچنان برای محفل ققنوس تا پای جان با نگهبانان جزیره می جنگید؟
بله

۵. لطفا شیوه مرگ لرد سیاه و سقوط منوی مدیریت و متحدان وی را در حد یک پاراگراف رول یا قصه یا عبرت نامه یا مشابه آن توصیف فرمایید !

و بالاخره روشنایی بر تاریکی غلبه کرد. لرد بزرگ که سال ها با قدرت هر کی که دلش خواست کرد، از بین رفته بود. متحدان آن مرد سیاه در دام افتاده بودند. محفل قدر ت را به دست گرفته بود. روشنی در حیاطی ظهور کرد و قلب لرد تاریکی را شکافت و تاریکی را از بین برد.



شناخت کافی رو رول هاتون دارم. به شرط کمی فعالیت بهتر و بیشتر برای محفل باید بگم خوش اومدین. تایید شد !


ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۵ ۱۱:۵۱:۱۱


اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ سه شنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۹

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
اوج گیری محفل ققنوس !



از میان شیشه های ترک خورده و سوراخ ،عقربه ی کوچک ساعت برج بیگ بن روی عدد ۸ ایستاده بود و عقربه ی بزرگ نماینگر ۱۲ ! چراغ صفحه ساعت با جرقه هایی گاهی روشن و مدتی خاموش باقی می ماند. کمتر نور چراغ از ساختمانی در لندن به چشم می آمد. اندک روشنایی شهر هم از تیر های چراغ برق کوچه و خیابان ها بود که یکی در میان سوخته بودند. تقریبا هیچ صدایی از شهر همیشه پر سر و صدای لندن به گوش نمی رسید مگر در دقایقی صدای موتور سیکلت و چند اتومبیل ! رودخانه تیمز این بار خالی از قایق بود و سرمای هوا گوشه های آن را منجمد می ساخت. کمی آن طرف تر در میدان گریمولد که تماما خاموش بود، غوغایی برقرار بود و تا چشم کار میکرد جادوگرهای مختلف با هیکل و لباس های گوناگون در مقابل یک آپارتمان ایستاده بودند و با چوبدستی های خود اشعه های نور را روی دیوار آجری آپارتمان می گرفتند. بلاخره همهمه و بحث جادوگران پایان گرفت؛ آجرهای دیوار آجری یکی یکی کنار می رفتند. عده ای دوربین های عکاسی خود را بالا گرفته سر جمعیت گرفته بودند تا از صحنه عکس برداری کنند.
از میان آجرهای کنار رفته، دربی نیمه باز نمایان شد و چند قامت بلند و کوتاه بیرون آمدند و دوباره آجرها با همان سر و صدای قبلی روی درب را پوشاندند. آلبوس دامبلدور با ریش بلند، بافته شده و نقره ای خود از چند پله ی کوتاه پایین آمد و در مقابل جمعیت جادوگران مختلف ایستاد. در میان نور چوبدستی های جادوگران و فلاش دوربین ها چشمان آبی رنگش از میان عینک هلالی شکلش برق میزد و در اثر باد خنکی که می وزید و بوی مرگ و ماتم را به درون حفره ی بینی سایرین فرو می نمود، شنل بلند و یکدست سیاه رنگش به رقص در می آمد ولی این بار کلاه بوقی اش را به سر نداشت. تا حدود دو دقیقه میان او و خبرنگاران و سایر جادوگران نگاه هایی رد و بدل شد و هیچکس هیچ حرفی نمی زد. سرفه ای کوتاه کرد و با صدایی بلند گفت:
«دوستان عزیز. دوستان عزیز. در دوران تاریکی هستیم. پیش پای شما با چهار جسد در خانه شماره ۱۲ رو به رو شدیم. نه . نه. خواهش میکنم شلوغ نکنید. خواهش میکنم شلوار منو نکشید پایین، آقای کاف. دستمو ول کن ریتا. از افشای هویت شان معذوریم. نه. گفتم نـــــــــــــه ! »
سکوت مرگبار برقرار شد. فلش دوربین ها قطع شد و همه با ترس به دامبلدور خیره شدند. دامبلدور بدون حفظ حالت خشم ملایم تر شلوار زیر شنلش را با اشاره انگشتش بالا کشید و ادامه داد:
« خلاصه. دیروز عصر با نخست وزیر ماگل های بریتانیا جلسه ای داشتیم و همانطور که حالا می بینید شهر کاملا متروک و ساکت شده و هیچ ماگلی نمی بینیم. همه رو با هر شرایطی که بود به کشورهای همسایه منتقل کردند. لرد ولدمورت بار دیگر با اتحادی جدید و تقریبا فنا ناپذیر قدرت گرفته و داره حملات ویرنگر بعدیشو طراحی میکنه. ما جادوگران ساده ای هستیم. همین پسره ی کله زخمی که مدت ها پشتش بودم حالا از ... »
اهمم !
صدای سرفه ی ریتا اسکیتر حرف دامبلدور را قطع کرد و همه نگاه ها به سمت ریتا اسکیتر جلب شد. با صدایی لوس و دخترانه پرسید:
« آلبوس ، میدونی که دارم نسخه ها و ویرایش های متنوعی از "زندگی و دروغ های آلبوس دامبلدور" منتشر می کنم. سوالم اینه که شما دقیقا پشت هری پاتر چه کاری میکردین؟ »
دامبلدور با بی اعتنایی ادامه داد:
« یادم نیس. خلاصه همین پسره ی کله زخمی، پاتر که مدت ها پشتش بودم حالا از متحدین لرد سیاه شده. همگی اسنادش رو دیدیم که چطور در افتتاحیه فیلم آخر کله زخمی همدیگر را در آغوش گرفته بودند. شما اگر بدانید در دوئل تالار اسرار وزارتخانه چه زجری در برابر ولدمورت متحمل شدم برای دفاع از هری پاتر کله زخمی؟ به خاطر ندارید که چطور فریاد می زد سیریوس ! سیریوس و میخواست بلاتریکس را تکه تکه کند؟ حالا همگی این دو رو در آغوش هم مشاهده می کنیم ! به ما نارو زدن، دوستان ! ما شاهد اتحاد قدرتمند لرد سیاه با مدیران هستیم. هر لحظه امکان داره شما رو بدون چوبدستی و افسون های آنتی بلاک گیر بیارن. اون وخته که همگی میرین جزایر بالاک و اگه مقاومتی هم بروز بدین حذف و در نهایت شهید خواهید شد. باور بفرمایید تالار شهدای محفل ققنوس دیگر ظرفیتی نداره تا مجسمه و تابلویی از یک شهید جدید اضافه بشه بهش. و من اعلام می کنم که در برابر بی رحمی، من هم دیگر مراعات نخواهم کرد و بی رحم خواهد بود. من از تمامی یاران و مرگخواران لرد سیاه دعوت می کنم تا هر چه سریع تر به محفل ققنوس بپیوندند تا خود و خانواده خودشون رو از درگیری های مرگبار خلاص کنند... »

زنی با پالتوی خال خالی - سفید از نژاد سگ دالماسین که تا وسط کله اش روی موهای سیاه رنگ خود رو سری آلبالویی کشیده بود با صدایی دورگه و عجیب گفت:
« امان پور هستم از سی.ان.ان . جناب دامبلدور. لطفا شیوه برخورد حقوق بشری خودتون رو با مرگخواران اسمشونبر ، در حقیقت افراد گول خورده و گمراه شده اعلام بفرمایید... »

دامبلدور با تعجب با قیافه و صحبت های زن دقت کرد و با کمی مکث پاسخ گفت:

« نمیدونستم ماگل ها هم خبرنگار فرستادن ! تکرار می کنم که به لرد سیاه و مرگخوارنش رحم نخواهم کرد. پس بشتابید مرگخواران. بشتابید و به اینجا بیاین. یاران من در محفل ققنوس اینجا دم در فرش های قرمزی پهن خواهند کرد که همگی روی آن سجده می زنید و توبه می کنید. بعد هم به داخل محفل وارد خواهید شد و هر آنچه که آمار و زیر آب زنی از لرد سیاه دارید رو تحویل محفل می دهید تا از زندان آزکابان در امان باشید و عضوی از محفل شوید. می دانید که. ما به جای دمنتور چندین اژدها را نگهبان این زندان کردیم. به توصیه های یاران من در محفل گوش کنید. همین حالا مرگخواران بدون نوشتن هیچ استعفا از چنگال خونین لرد سیاه فرار کنید و به اینجا بیاین. از ما شوید. من باید برم. نسل تک شاخ ها و تسترال های کشور در حال انقراض است. وزارت سحر و جادو نداریم. بودجه نیست. به خاطر بچه ها تون بجنگید ! شب دوستان خوش ! »
در میان همهمه اعتراض جادوگران و رگبار سوالات از آسمان ققنوسی روی سر دامبلدور فرود آمد. شعله های آتش دامبلدور پیر را فرا گرفت و در میان جرقه های گذرا ناپدید شد. ریموس لوپین در حالیکه جلو جمعیت می رفت فرم ها و اطلاعیه های مختلفی را در بین جمعیت پخش می کرد و با اشاره چوبدستی اش به در و دیوار ساختمان ها می چسباند.


[spoiler=به اعضای فعلی محفل]یاران و دوستان پیشین در محفل ققنوس لطفا با گرمای حضور و حرارت نفس خویش در خانه گریمولد پیمان دوباره خویش را اعلام فرمایند. خلاصه امر اینکه با رولیدن ابراز وجود فرمایید. [/spoiler]

اطلاعیه عضویت در محفل ققنوس

برای عضویت در محفل ققنوس و مبارزه در راه پلیدی ها یک نمونه از هنر رول خویش را لینک بفرمایید. سپس آنرا به شکل پاکیزه بدست گرفته، درون پاکت نامه گذاشته ، درون صندوق دم درب بیندازید و در مقابل درب خانه ۱۲ گریمولد چادر بزنید تا نوبت تایید شما شود. بی شک کمیته حمایت از پناهندگان محفل ققنوس محل اسکان و تغذیه شما را فراهم می کند. توجه داشته باشید که از تاریخ تولید پست بیش از دو ماه نگذشته باشد. می توانید سه – چهار پست هم لینک بفرمایید. جدا از لینک ها لطفا به سوالات زیر هم جواب دهید:

۱. چند ساعت در هفته می توانید در خدمت محفل ققنوس و عملیات های آن باشید؟

۲. اگر در محاصره همه جانبه باشید، کدام یک از روش های دفاعی زیر را برای جلوگیری از نفوذ مرگخواران به منزل شخصی خودتان استفاده خواهید کرد تا زمانی که یاران محفل برسند؟ (تست هوش ! )
الف) ریختن پودر مرگخوار کش در میان درز های شیشه و درب ها
ب) کار گذاشتن افسون های دفاعی و مرگبار
ج) گروگان گرفتن زن و بچه خود به شکل نمایشی در برابر مرگخواران
د) کار گذاشتن چرخ گوشت درونی روی دستگیره درب ها

۳. در عملیات های آنتحاری به تمامی اعضای بیرونی بدن شما بمب های جادویی حاوی افسون های آواداکداورا و کروشیو وصل می گردد و شما را به درون اماکن پر از مرگخوار و مدیر می فرستیم تا ضمن انفجار و تکه تکه کردن خویش، جمع زیادی از نیروهای پلید را با فدا کاری خویش نابود سازید. لازم به ذکر است که در صورت انجام این کار تابلوی نقاشی و مجسمه شما در تالار شهدای محفل قرار خواهد گرفت و خانواده ی شما نیز تا سه چهار نسل تامین خواهد شد. آیا حاضرید در عملیات های آنتحاری شرکت کنید؟

۴. می دانید که مدیران همگی متحد لرد سیاه هستند. اگر مدیری شما را تنها گیر بیارد و نتوانید از افسون آنتی بلاک استفاده کنید، بی شک به جزایر بالاک خواهید رفت. آیا در جزایر بالاک همچنان برای محفل ققنوس تا پای جان با نگهبانان جزیره می جنگید؟

۵. لطفا شیوه مرگ لرد سیاه و سقوط منوی مدیریت و متحدان وی را در حد یک پاراگراف رول یا قصه یا عبرت نامه یا مشابه آن توصیف فرمایید !



در زیر سایه ریش سیفید این حقیر باشید ! نه در مقابل انعکاس کور کننده ی نور از کله ی عریان وی !


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ شنبه ۸ آبان ۱۳۸۹

ایگنوتیوس پورالold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۱ یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۱:۲۴ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
به نام خدا



در عملیات گزینش اولین سوال انگیزه ست.. انگیزه شما؟

صاف کردن مرگخوارا در ابتدا و بعدش به صلابه کشیدن لردی!

بنده زخم خوردم از این مرگخوارا



چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟

روزی 1 ساعت


باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید.


طلسم سپر مدافعش دیگر توان دفع طلسم مرگبار مهاجم را نداشت تنها راهی که برایش مانده بود اجرای طلسم محرمانه ی محفل بود،باید طلسم ققنوس طلایی را اجرا میکرد.

در کسری از ثانیه طلسم ققنوس طلایی را اجرا کرد،پرتو ای طلایی از چوب جادویش بیرون آمد،تنها چند ثانیه طول کشید که تبدیل به پرنده ی غول پیکر طلایی رنگ شد!

لرد ولدمورت محو شکوه و ابهت پرنده شده بود و ...(متاسفانه الان داماد اومد و بنده باید بروم این قسمت رو گذاشته بودم اخر که مصادف با اومدن داماد شد:دی)



حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟

به زیر شلواریه دامبل قسم



تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.


روبرویش ایستاده بودم و به تنها چیزی که فکر میکردم به سخره گرفتن اون شیاد،پست فطرت بود!

چوب جادوم رو بالا آوردم و فریاد زنان طلسم رو ادا کردم:"پشمکیوفسکی" مقادیر زیادی پشم و پیل ییهو بر روی صورت و بدنش سبز شد و از جایگاه داور صدا آمد:100 امتیاز برای ایگنو میریم سراغ جدول!

امیدوارم تایید شم اگه نشم سر میذارم به بیابون های هاگزمید

دفعه اخرت باشه اینطوری فرم پر می کنی بوقیا !
شانس اوردی محفلی ها رحم می کنن و مثل ولدک نمیزنن کسی رو له کنن !

با توجه به رول های که از سایتهای دیگه ازت دیدم خوش اومدی !


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلـدور در تاریخ ۱۳۸۹/۸/۸ ۲۲:۱۵:۲۵


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹

بیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۴ پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۴۸ شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۹
از پناهگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 42
آفلاین
ببین آخه این پست خدا وکیلی سطحش پایینه:کافه دوئل تا پای مرگ
خواهشا ببین اگه خوبه با پیام شخصی بهم خبر بده که عضو محفلم.
ممنون.

تایید نشد !


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلـدور در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۲۳ ۱۹:۰۳:۴۲

آخرین دشمنی که بایدنابود شود مرگ استتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۴:۰۶ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹

ali


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۶ جمعه ۱۸ تیر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۳:۴۴ چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۱
از مدرسه ی جادوگری نیوزیلند.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 35
آفلاین
ج 1:می خوام بجنگم نیس؟
ج 2:تا جایی که بتونم.
ج 3:من تازه اومدم ولی سعی می کنم تو این یکی دو هفته یه داستان بنویسم.
ج 4:به هرچی شما بگی قسم میخورم قبول.
ج 5:سعی می کنم کاری کنم که نه محفل مشکل بر نخوره و هم دوستام تنها نباشند.

خیلی ممنون.


[color=CC0000]تایید نشد ! بهتره هنوز عضو الف دال بشید ![/color]


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلـدور در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۲۳ ۱۸:۲۲:۲۲
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلـدور در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۲۳ ۱۸:۲۲:۵۷
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلـدور در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۲۳ ۱۸:۲۶:۴۸







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.