هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۶

دیانا ویلیامسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۵ جمعه ۷ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۸:۰۹ پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
میشه لطفا ایشون نقد شن؟


Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۲ شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶

آملیا فیتلوورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۵ چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۹:۲۱ شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱
از پشت بوم محفل!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 503
آفلاین
ستاره ها آوردنم! نمیتونستم بیام!

نقد لطفا!



درخواستت بر سر ما فریاد کشید!

نقد ارسال شد!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۱۱/۲۳ ۲۰:۰۳:۵۴


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۴۹ شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
آملیای مردم!


کسی جز شما ممکنه دلیل ویرایش بنویسه؟

مامور شکنجه...چرا منو می فرستی برم شیش تا پست رو بخونم! زیر سایه ستاره ها تو یه خط بگو ماجرا چی بود (نگو...خوندم).

........................


نارسیسای ما


نقل قول:
میتونم درخواست نقد این پست رو ازتون داشته باشم؟

حقیقتش موقع نوشتنش ایده خاصی به ذهنم نرسید! یعنی نتونستم موضوع جالبی در مورد آینده نارسیسا پیدا کنم! پس تصمیم گرفتم همینو یه ایده کنم و بنویسمش. یعنی هیچی نشدن!
برای همین درخواست نقد دادم، تا بدونم نظر شما چیه...
البته که می تونی.
گاهی بی ایده جلو رفتن، بهترین ایده اس.


بررسی پست شماره 206 فرهنگستان ریدل ها، نارسیسا مالفوی:


نقل قول:
هنگامیکه لرد از گم و گور شدن لودو اطمینان خاطر پیدا کرد، به سمت مرگخوارانش برگشت.
_ خب رفت. امیدواریم تا ده سال دیگه مشغول یافتن نوشیدنی کره ای، ماستی ای، دوغی چیزی شه و نبینیمش.
شروع خیلی قوی نبود.
طنز نداشت...دیالوگ و شکلک مناسب لرد نبودن.
وسط رول لودو هم لرد سیاه یه دیالوگ با این شکلک داره. ولی اونجا، کمی زمان برده تا به اون مرحله برسه. کلافه شده...کنترلشو از دست داده. وقتی لودو می ره، اصولا لرد باید دوباره خودش بشه. مثل خودش رفتار کنه.


نقل قول:
سپس لرد به گوی روبرویش نگاهی انداخت.
_ کی نیومده هنوز؟ خودش با پای خودش بیاد...
این خوب بود. اینجا لرد شده دوباره.
بازم می تونیم شکلک های نامتناسب با شخصیت لرد رو براش استفاده کنیم. ولی قبلش باید حتما مقدمه چینی کافی داشته باشیم که خواننده قانع بشه که لرد به اون مرحله رسیده.


نقل قول:
نفر بعدی با پای خودش رفت. او کسی نبود جز نارسیسا.
_ اومدم ارباب
این قسمت احتمالا زیاد به دل خواننده نمی شینه. شاید اولش متوجه دلیلش نشه...ولی دلیلش اینه که شکل نوشتن این قسمت، با محتواش همخوانی نداشت. مثل این می مونه که با صدای بلند اعلام کنیم که یه خبر مهم داریم و بعد یه خبر بی اهمیت بدیم...می خوره تو ذوق شنونده! این قسمت باید ساده تر و معمولی تر نوشته می شد.


نقل قول:
« نارسیسا در مقابل آیینه تمام قدی ایستاده بود و لباس جدیدش را از نظر میگذراند... کمی بعد نارسیسا از پله های قصر خانوادگی شان پایین میرفت تا به جمع مهمانان عالی رتبه اش که از مهم ترین مقامات دنیای جادوگری بودند، بپیوندد... »

کمی گذشت...لرد و مرگخواران منتظر ماندند... ولی هرچه گذشت لباس های رنگارنگ تر و مهمانی های باشکوه تر پخش میشد و دیگر هیچ!

_ همین؟
صحنه و ایده خوب بودن. این که آینده نارسیسا از همین تشکیل شده باشه خوب بود. ولی می شد بیشتر توصیف کرد. صحنه های داخل آینه می تونستن طولانی تر باشن که خواننده هم به اون دیالوگ "همین؟" برسه.
یه مهمونی...و بعد لرد و مرگخوارا هیجان زده می شدن که الان قراره اتفاق هیجان انگیزی بیفته...و دوباره مهمونی.
شما تیترهای خوبی دارین...یه کمی باید بیشتر توضیحشون بدین که خواننده رو بیشتر قانع کنین.


نقل قول:
نارسیسا با خوشحالی دستانش را از گوی برداشت.
_ وای ارباب اون لباس آبیه رو دیدین؟ خیلی خوب بو...
اینجا هم اون "قانع نشدگی" وجود داره. خواننده با خودش فکر می کنه ممکنه نارسیسا اینجوری کنترل خودشو از دست بده که ذوق زده نظر لرد رو درباره لباسش بپرسه؟
مخصوصا با شناختی که از شخصیت محتاط و عاقل نارسیسا داریم.
یا باید دیالوگ رو خطاب به شخص دیگه ای(مثلا بلاتریکس) می گفت و یا کمی بیشتر درباره غرق شدنش تو تصویر داخل گوی می خوندیم و قانع می شدیم که حواسش کاملا پرت شده.


نقل قول:
لرد با افسوس سری تکان داد.
_ یعنی واقعا ده سال آینده هم همینی؟ مرفهین بی درد... برو نارسیسا... برو کنار حیف باتری گویمون که هدر دادی...
این دیالوگ خوب بود. شکلک هاش خوب بودن. چون الان یه ماجرایی اتفاق افتاده و باعث شده لرد به این مرحله از افسوس خوردن برسه.


پست شما ساده و قشنگ بود. ایده خوب بود. نوع اجرای ایده خوب بود. توضیحتون درباره کل ایده کافی بود. فقط در مورد عکس العمل ها و دیالوگ های خاص، مقدمه چینی بیشتری لازم داشت.
در مورد خود ایده با وجود این که چیزی کم نداشت، می شد گسترده ترش کرد. قضیه از مهمونیا کمی فراتر می رفت. درباره دراکو و لوسیوس هم می نوشتین. ولی یک صحنه ثابت چند بار تکرار می شد. نارسیسا یه سری جمله تکراری می گفت. دراکو و لوسیوس یه سری کارای تکراری می کردن. فقط مهمونیا تغییر می کرد. طوری که لرد فکر می کرد گوی خراب شده و هی داره همون صحنه رو تکرار می کنه.


مواظب شخصیت ها هم باشین. شخصیت خودتون...شخصیت مقابلتون.
شکلک ها بعضی جاها کمی نارسا هستن. می شه با شکلک های مناسب تر برای اون موقع جایگزینشون کرد. مثلا برای دیالوگ اول لرد یه شکلک عصبانی یا جدی مناسب تر بود. برای دیالوگ اول نارسیسا شکلک ترس یا شکلک های بی حالت تر مناسب تر بودن.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶

آملیا فیتلوورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۵ چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۹:۲۱ شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱
از پشت بوم محفل!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 503
آفلاین
بازم مزاحمت!

نقد این رو میخواستم. خیلی وقت بود جدی ننوشته بودم. میخواستم ببینم خوب شده یا نه؟
علائم نگارشی چی؟ زیاد ؛ زدم؟

زیر نور ستاره ها عشق بورزید.


دلیل ویرایش نوشته سر ما!

نقد پست ارسال شد!


ویرایش شده توسط آملیا فیتلوورت در تاریخ ۱۳۹۶/۱۱/۱۳ ۲۳:۱۴:۴۰
دلیل ویرایش: درخواست نقد بدون لینک؟!
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۱۱/۱۴ ۲۳:۵۵:۱۳


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶

نارسیسا مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۲
از سرتم زیادیه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 110
آفلاین
ارباب خان جان
درود!

میتونم درخواست نقد این پست رو ازتون داشته باشم؟

حقیقتش موقع نوشتنش ایده خاصی به ذهنم نرسید! یعنی نتونستم موضوع جالبی در مورد آینده نارسیسا پیدا کنم! پس تصمیم گرفتم همینو یه ایده کنم و بنویسمش. یعنی هیچی نشدن!
برای همین درخواست نقد دادم، تا بدونم نظر شما چیه...

پیشاپیش نهایت تشکر رو از راهنمایی هاتون دارم


?Why so serious


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
آریانای ما...


چقدر یهویی برگشتی...
ولی می تونیم حدس بزنیم چی شده...پشت در سایت منتظر بودی یکی درو باز کنه و بپری تو...نه؟

موهاتم مرتب کردی...ما دیدیم!
هکتور شدیدا دنبالت می گشت. بعد از تو دست و دلش به معجون سازی نمی رفت. ببینش...بلافاصله بعد از تو درخواست نقد داده...همواره در پی توئه!

لینک پست رو هم نذاشتی. آفرین...ما خود می یابیم!



بررسی پست شماره 777 دژ مرگ، آریانا دامبلدور:


خیلی وقته ننوشتی...همین که بتونی خودتو با سوژه ها هماهنگ کنی عالیه. مثلا همین سوژه شال و نجینی. تو دوره ای که این سوژه شکل گرفت کلا نبودی. ولی ازش استفاده کردی.


نقل قول:
نجینی به خودش می لرزه. حالا یا از نداشتن شال و یا از ترس نداشتن شال.

در این حین آریانا سرچ می کنه:

شال+کدوم شال +آیا نجینی شال داشت+شال نجینی+نشان گروه اسلیترین+شال بافتنی هدیه ی لرد به نجینی+تولد نجینی+جامپیچ هشتم+شال راه راه نجینی+نجینی و شالش همین الان یهویی


به نتیجه ای نمی رسه.
برای اینکه کسی در هوش سرشارش شک نکنه سوالی هم نمی کنه و ادامه ی ماجرا رو تماشا می کنه.
جام پیچ چیه!! جان پیچه اون. و خیلی مهمه!
بهترین کار رو کردی. در صورتی که متوجه سوژه ای نشیم، بهترین کار همینه که سعی کنیم آسیبی بهش نزنیم و دست نخورده باقی بذاریمش.
سوژه ها رو نمی شه کامل و دقیق توضیح داد. باید خودت ببینی و تجربه کنی. ولی در حالت کلی موضوعش اینه که لرد همیشه نگران نجینیه و اصرار داره که نجینی شالشو ببنده. نجینی هم تو آواتاراش همیشه شال گردن داره.
به هر حال این "دست نخورده باقی گذاشتن" رو با سرچت خیلی خوب اجرا کردی.


نقل قول:
به نتیجه ای نمی رسه.
برای اینکه کسی در هوش سرشارش شک نکنه سوالی هم نمی کنه و ادامه ی ماجرا رو تماشا می کنه.
دلمون برای هوش سرشار آریانا تنگ شده بود. کار خوبی کردی نوشتیش...جای خوبی هم ازش استفاده کردی. فرقی نمی کنه کسی سوژه رو می دونه یا نه. حتی اگه ندونه هم جالبه.


نقل قول:
اعضا هر کدوم یه بشقاب غذا می گیرن دستشون و جلوی نجینی شروع به خوردن می کنن. یهو همه ی فروشگاه های گوشت کشور برچسب همیشه تخفیف می خورن. و روز عید قربان به اون روز از سال منتقل می شه. همه ی گیاهخوارا متحول شده و گوشت خوار می شن. اعضای خونه تصمیم می گیرن گوشت بقیه ی سالشون رو تامین کنن و چندتا گاو می کشن و گوشتش رو بسته بندی می کنن توی یخچال. مراسم باربیکیو پارتی رو برگذار کرده و یه لیوان هم روش آب می خورن. یه چندتا از استادای هاگوارتز رو هم میارن و توی اتاق آویزون می کنن.
این قسمت هم ویژگی های خوبی داره و هم بدی!
خوبش نوع توصیفشه. اغراق آمیز و بسیار مسخره!
بدش اینه که اونقدر روی قسمت های فرعی و توضیح صحنه ها تمرکز کرده که قسمت اصلی فراموش شده که اینا چرا دارن این کارو می کنن؟
اولش می شد یک بار دیگه به موضوع "شام" اشاره کرد. البته مطمئن نیستم این سوژه رو هم بدونی یا نه. نجینی دائما از لرد شام می خواد...مهم نیست شب باشه یا روز. همیشه می خواد!


نقل قول:
نجینی بدجوری درحال شکنجه بود که بلاتریکس با یه جادو شال اون رو هم از گردنش درمیاره. شال رو دست به دست کرده و همه یه بار دور گردنشون امتحانش می کنن. بعد در اوج شکنجه شال رو حراج گذاشته به نازل ترین قیمت می فروشنش.
عالی بود. این حالت رو خیلی خوب می نویسی. اینجا هدف تحقیر کردن شال نجینی جلوی چشمشه...که به بهترین شکل ممکن اجرا شده. جمله آخر خیلی خوب بود.


نقل قول:
اعضا که روح رو بیرون آوردن خوشحال می شن. این وسطا یه استاد هاگ هم میندازن جلو نجینی که دوباره به زندگی برگرده و میرن که روح رو بگیرن و تو بدن یکی دیگه شکنجه ش کنن.
تو این سوژه و این قسمت، به اندازه کافی درباره نجینی نوشته شده. الان وقتشه که روح بره سراغ یه نفر دیگه. شما هم همین کار رو انجام دادی و سوژه رو آزاد کردی. کارت درست بود.


نقل قول:
برای نقد اومدم ارباب. توی پست اصلا نتونستم شکلک استفاده کنم و احساس می کنم خیلی کلی شده. بی زحمت نقدش کنید.
شکلک اصلا لازم نداشت. چون دیالوگ نداشت. توصیفاتش هم کافی بود. شکلک می زدی از موهات آویزونت می کردیم!
پستت کلی نشده. تو سوژه نجینی رو درست و دقیق نمی شناسی. با این حال کاملا خوب و کافی نوشتی. یعنی منم(که نجینی رو کاملا می شناسم) اگه می نوشتم در همین حد می نوشتم.


برگشتی...خوب برگشتی. بازم بیا. تو طنز خاص و خیلی قشنگی داشتی. بازم بنویس. بخونیم لذت ببریم.

...................

قیافه شو...


بررسی پست شماره 346 اتاق تسترال ها، هکول دگورث:


نقل قول:
چند مغازه اون طرف تر درست بین مغازه پاتیل فروشی و حشره کش سازی هاکتوریا و دوستان به جز هکتور
از سوژه کمی جدا شدی. ولی این جدا شدن به شکلی نیست که سوژه رو منحرف کنه. چون شخصیت ها رو پراکنده نکردی. مثل این می مونه که داستان داخل یک اتاق جریان داره و تو توی اون لحظه اتاق کناری رو توصیف می کنی.

شخصیت ها تو پست تو پراکنده نشدن... قبلش کمی پراکنده شدن. هنوز در حد بدی نیست ولی کلا بهتره جلوی پخش و پلا شدن شخصیت ها گرفته بشه. چون هر کدوم راه خودشونو می رن. سوژه های خودشونو پیدا می کنن و بعدا جمع و جور کردنشون سخت می شه. این که هر نویسنده ای بخواد درباره یک قسمت بنویسه، کاملا گیج کننده می شه.


نقل قول:
چند مغازه اون طرف تر درست بین مغازه پاتیل فروشی و حشره کش سازی هاکتوریا و دوستان به جز هکتور، یه دکه ی نوشیدنی سازی قرار داشت که به نظر میومد دچار زلزله شده.
این قسمت یکی دو تا ایراد داشت.
به نظر من اگه کل این قسمت به طور یکپارچه نوشته نمی شد، مفهومش بهتر منتقل می شد.
عبارت "بجز هکتور" خوب نبود. این اصطلاح خیلی تکراریه. برای همین فقط وقتی می خندونه که خاص باشه. مثلا اون روز یکی(یه فرد کم اهمیت) نوشته بود فیلم ساخت خواهران وارنر بجز لینی...این خوب بود. مال تو رو یه کمی هم کلمه "هاکتوریا" خراب کرده.
"به نظر می رسید دچار زلزله شده" برای توصیف وضعیت، خیلی خوب بود.


نقل قول:
اما داخل دکه ماجرایی بر خلاف تصور ملت در جریان بود. عامل این لرزش ها موجودی بود لرزنده و لرزاننده، سازنده و خوراننده، کشنده و نیش شکاننده و بسیاری القاب و عناوین دیگه.
این قسمتش خیلی خوب بود. یه اغراق و تعریف نامحسوس از هکتور وجود داره که چون نویسنده پست، هکتوره، باعث شده خیلی خنده دارتر و جالب تر بشه.


نقل قول:
- از جون من چی میخوای آخه؟
- تسترال!
- تسترال و کوفت! تسترال و معجون سقط شدگی، تسترال و مرگ. عجب تسترالی هستی تو!
جواب هکتور خیلی خوب و کافی و به جا بود! دیالوگ آخر خیلی قوی نبود...ولی عکس العمل بعدی هکتور و نوع توصیفش این قسمت رو کاملا نجات داده:
نقل قول:
هکتور که گنجایش این حجم از تعریف رو به شکل یه جا نداره، مرد فروشنده رو درون پاتیل شوت میکنه و یک ملاقه آب کدو حلوایی و نیم کیلو شلغم رو روی سرش خورد میکنه.

فعلش ایراد داره...ولی به شکلی نیست که خیلی متوجهش بشیم یا حواسمونو پرت کنه. فعل اول وقتی حذف می شه که دو تا فعل دقیقا مثل هم باشن:
هری شلغما رو پاک، و اونا رو از هم جدا کرد.(پاک کرد و جدا کرد)
نیم ملاقه آب کدو حلوایی رو سرش می ریزه و نیم کیلو شلغم رو روی سرش خورد میکنه.

درستش اینه...ولی اینجوری یه کمی سرعتش کم می شه و همین روی طنزش تاثیر می ذاره. من چیزی که تو نوشتی رو با وجود اشتباهش ترجیح می دم. یه اشتباه کوچولو داشته باشیم...ولی طنز جمله تاثیر گذارتر باشه.


نقل قول:
- تا سوپ پیازت نکردم نذاشتمت دم در محفل که هورتت بکشن بگو کجان؟
با این حالت نیمه دیوانه هکتور آشنا هستیم...ولی خوشبختانه بلدی ازش تو موقعیت های مختلف استفاده کنی. برای همینه که اصلا تکراری نشده. چند باری تو نقدام خطاب به دیگران گفتم که لازم نیست هر دفعه اسم هکتور اومد، جلوی دیالوگش شکلک ویبره زده بشه. باید جاش باشه. باید پیش بیاد. شکلک های تو سر جاشونن. معنی دارن.


نقل قول:
هکتور این حرفا سرش نمی شد. مشعلی رو روشن کرد و به پاتیل نزدیک شد.
- میگی کجاست یا روشن کنم؟
دیالوگ های هکتور، ساده، شخصیت دار، محکم، و قوی هستن.


یه تیکه تقریبا جدا از داستان رو نوشتی. هکتور رفته تو نوشیدنی سازی و با شکنجه صاحب مغازه، داره سعی می کنه ازش اعتراف و تسترال بگیره. ایده خیلی خوبیه...خیلی خوب نوشتیش. نه کم...نه زیاد...نه خسته کننده و نه تکراری. طنزش خوبه. شخصیت هاش خوبن. چه هکتور و چه صاحب مغازه ای که نمی شناسیمش.
صحنه ها به اندازه کافی و به خوبی توصیف شدن.


برو نبینیمت. این جا هم دست از سر آریانای بیچاره بر نداشتی!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۱:۴۸ شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
ارباب!

پاتیلی ساختم که نمیدونم خوش معجون شده یا نه! ارباب شما معجون میپزید توش؟


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۱۴ دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶

آریانا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۵ چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۸:۳۸ سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 371
آفلاین
سلام ارباب.
برای نقد اومدم ارباب. توی پست اصلا نتونستم شکلک استفاده کنم و احساس می کنم خیلی کلی شده. بی زحمت نقدش کنید.


Do you hate people
I don't hate them...I just feel better when they're not around




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۸ یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
آستریکس


کوله بار که نیست. فقط یک پسته.


ممنون که خلاصه رو نوشتین...و خوشحال می شم وقتی پست غیر تکی می زنین. هر چند شخصیتی ساختین که هماهنگ شدنش با دنیای جادویی کمی سخته. وارد شدنش به سوژه ها کمی سخته. مشکل خون آشام بودنش نیست. خون آشام بودن، اتفاقا سوژه سازه...ولی شخصیت شما کمی خودشو کنار می کشه. کمی جدی می شه. انگار مال یه دنیای دیگه اس. اگه کم کم بتونه به دنیای هری پاتری نزدیک بشه، کار شما هم ساده تر می شه.
احساس می کنم نمی خوایین این حالت مرموز و جدیش از بین بره...
اینو هم تو سوژه ها می شه حفظ کرد. البته اینجوری خیلی از سوژه های احتمالی رو از دست می دین. ولی باز انتخاب با نویسنده اس که شخصیتش رو چطوری شکل بده.


نقل قول:
من رولمو طوری نوشتم که لازم به خوندن سوژه قبلی نیست فقط یه سوژه وسط سوژه باز کردم , خودمو اوردم توش بعدشم بردم بیرون و سوژرو بستم و یه حرکت کوچیکی به سوژه گویل دادم. اینجا میخواستم ببینم اگه تو رول هام یه قاشق چای خوری هندیش کنم چطوری از اب در میاد همین.
راستش این سوژه اونقدر بد، و برای ادامه دادن نامساعده که هر بلایی سرش بیارین ممکن نیست وضعش بدتر بشه! برای همین خیالتون راحت باشه!
برای انجام این کار( نوشتن یه قسمت مستقل از سوژه) لازمه دقت کنین که موقعیت مساعد باشه. همیشه نمی شه این کارو کرد. مثلا وقتی سوژه اصلی به قسمت هیجان انگیزی رسیده، نمی شه بی خیالش بشیم و بریم دنبال سوژه خودمون.
یا مثلا وقتی پست قبلی با دیالوگ یا سوالی تموم شده باشه نمی تونیم ارتباط رو قطع کنیم.
این جایی که شما این کار رو انجام دادین، کاملا مساعد بود. یه توضیحی داده شده که هر چی نوشته باشین هم، بعد از پست و سوژه شما هم می شه برگشت سراغش. کهنه نمی شه! چیزی از دست نمی ده.
در مورد هندی شدنش هم تو نقد توضیح دادم.


نقدتونو فرستادم.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۲۵ شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶

گریفیندور

آستریکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۹ شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۴:۲۹:۱۹ دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۳
از شبانگاه توی سایه ها.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
گریفیندور
پیام: 275
آفلاین
سلام من بازم امدم با یه کوله باری از پست.
بازم درخواست این رول رو دارم.
خلاصه: گویل سنگ زندگی رو پیدا کرده و با اون خوشتیپ ترین مرده هارو بیدار کرده و یه جشن توی میدونگرفته و بقیه خوشتیپ هایی که هنوز زندن رو هم دعوت کرده. همه مردم برای ینکه یکی از اون مردای خوشتیپ رو تیغ بزنن کلی سفارش معجون عشق به هکتور دادن و هکتور هم مثل همیشه معجون تغییر چهره عاشق رو بجای معجون عشق درست کرده و به خورد ملت داده.

من رولمو طوری نوشتم که لازم به خوندن سوژه قبلی نیست فقط یه سوژه وسط سوژه باز کردم , خودمو اوردم توش بعدشم بردم بیرون و سوژرو بستم و یه حرکت کوچیکی به سوژه گویل دادم. اینجا میخواستم ببینم اگه تو رول هام یه قاشق چای خوری هندیش کنم چطوری از اب در میاد همین.



نقد پست ارسال شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۱۱/۱ ۰:۵۹:۱۳

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.