هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۵:۵۷ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۳

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
يگانه ترين ب!
=-=-=-=-=-=
باشركت: ويكتور كرام، استريجس پادمور، آبرفورث دامبلدور، بيگانه، عمه مارچ،
=========
صورت كرام كامل توي كادر با بكگراند خيابان از بالا!
كرام: كممممممممممممممممممممممممممممممك(كمك)
صفحه سياه شد!
================
فيلمي از : ويكتور كرام
فيلمنامه: بيگانه
================
يك هفته قبل
================
بيگانه رو به كرام: سلام رئيس من دست بوسم! الان رفتم خونتون دخترت رو بردم مهدكودك اومدم!
كرام: دستت درد نكنه مهربون شدي!
بيگانه: من خاك پام، من در شامپو ام! من در دستشويي ام! شما تو قلب من جا داري! (بعيد مي دونم كسي فهميده باشه )
كرام: چي شده بگو ببينم، برو عقب! تو مهربون مي شي من احساس خطر مي كنم!
بيگانه: رئيس اگه كه... راستش... چه طور بگم.... من ... يعني من و غريبه.... عرض كنم كه ....ما ....
كرام: بگو ديگه!
بيگانه: راستش، يه بچه! يعني كه... بچه يدونه... كلاغ .... من ... تو حياط بودم!
كرام: بچه؟
بيگانه: بچه ي... يعني كه ما.... يه بچه ...
كرام: آها! سرپرستي يه بچه رو به عهده گرفتين؟ لابد هم پول مي خواي .... ببين بيگي جان ، مي دونم كه تازه ازدواج كردي و خرج داري ولي دليل نمي ...
بيگانه: بچه ي خودمونه!
كرام: .... خرج داري ولي دليل نمي شه كه اين همه.. بچه بخري ...بچه... كلاغ ... چي؟ بچه ي خودتونه؟واسا ببينم!
بيگانه بدو كرام بدو! دور ميز مي چرخن! و كرام هر چي فحش بلده مي ده:
كرام: يعني چي! شما يه ماه نشده ازدواج كردين! ملخ ها هم يه چند روز صبر مي كنن بعد بچه دار مي شن! من چه گناهي كردم كه گير شما دو تا افتادم! برو گم شو بيرون! لابد قبل ازدو......

+ يك دقيقه بعد+

كرام: خوب، گفتي چقدر بنويسم؟ ....آهان! ... خوب كوچولو رو كي مي بينيم؟... آي چشم، دستت كه طوري نشد؟ تا آرنج كردي تو چشم؟ ... خيلي خوب باشه خونسرد باش! پسره يا دختر؟
بيگانه: نمي دونم! هنوز معلوم نيست! عمه مارچ رفته جواب آزمايشگاه رو بگيره!
كرام: باشه، تو برو بانك از اون ور هم برو خونه! من يه سر برم دكتر بيام! راستي من مگه بچه ي مهدكودكي دارم؟

+ شب ساعت 21+

هرميون: به نظر من، بايد اسم بچه رو متناسب انتخاب كرد!
كرام: جدي؟
هرميون: داري مسخره مي كني؟
آبرفورث: دعوا هاي زن و شوهري رو بذارين كنار! به نظر من اسمش رو بذاريم،"آبرفورث" هم قشنگه، هم مي تونيم "آبرفورث قهرمان" صداش كنيم!
غريبه: چرا عمه مارچ نمي آد، دلم شور مي زنه!
بيگانه: بميرم براي اون دلت!
استرجس پادمور: بابا نگين اين حرف هارو من تنم ... خارش مي ... گيره! ويكتور..... اون چنگال رو.... بده!
آبرفورث: راستي يه سوال؟ من هرچي حساب مي كنم كه از روز عروسي تا حالا مگه چند وقت گذشته .... چيه ؟ ويكتو چرا وشگون مي گيري؟ ... داشتم مي گفتم مگه چند وقت از روز عروسي گذشته كه اين دو تا .... آي بابا نكن! چيه؟ .....يه لحظه.!
آبرفورث و كرام در گوشي صحبت مي كنن!
آبرفورث: .... مگه كه ....ما... راستش من اصلا حرفي نمي خواستم بزنم! من اصلا سوال نداشتم!
استرجس: چرا داشتي! من يادمه!
آبرفورث: آقا نداشتم!
استرجس: چرا ديگه، داشتي، من قشنگ يادمه! گفتي يه سوال دارم!
آبرفورث: عجب آدميه ها! آقا من سوال نداشتم! اصلا نمي خوام بپرسم!
استرجس: نمي شه كه! بايد بپرسي! مگه تو ناموس نداري؟
آبرفورث: چه ربطي داره؟
كرام: بس كنين! به نظر من هر كس سه ايم پيشنهاد بده! يه دختر يه پسر! به نظر من اسمش رو بذاريم:
ويكتور و هرميون!
هرميون: راست مي گه! من موافقم!
استرجس: به نظر من بايد اول خود پدر مادر نظرشون رو بدن! ولي اگه نظر من رو بخواين بايد بگم كه:
استرجس و استرجسه!
آبرفورث: بعله استرجس راست مي گه اول بايد خود پدر و مادر بگن! ولي :
"آبرفورث" و "ريكو" هم خوبه!
غريبه: بيگي، اول تو بگو!
بيگانه: نه تو اول بگو!
هرميون: مي شه بس كنين! اين آ برفورث تمام چنگال هاي خونه رو مي ماله به خودش!
آبرفورث: بابا! مي خاره!
غريبه: ما قبلا تصميم گرفتيم! اسمش رو مي ذاريم:
"هيپوتالاموس" و "اف دوازده"
هرميون: شوخي مي كنين؟
آبرفورث: قبل هيچ حرفي، يه سوال؟ كي هيپوتالاموس رو گفت؟
بيگانه: زن من! چه طور مگه؟
آبرفورث: هيچي، من همين طوري پرسيدم! ... موبايلم زنگ زد! الو!
استرجس: زنگ نزد ها!
آبرفورث: چرا زنگ زد، آروم زنگ مي زنه!
استرجس: نه نزد، من نشنيدم!
كرام: بس كنين! .... بينين عزيزاي من! آخه "اف دوازده" ... نه من مي خوام بدونم كي اين رو رو بچه اش مي ذاره! آخه بيگانه جان، حالا هيپوتالاموس يه چيزي ولي "اف دوازده" چرا اين رو انتخاب كردي؟
بيگانه: اين رو هم غريبه انتخاب كرده! كسي مشكلي داره؟
كرام: هان؟ موبايلم زنگ زد!.....
استرجس: زنگ نزد ها! من نزديكش بودم!
...... دينگ دانگ ......( زنگ خونه )
كرام: ديدي! بهت مي گم زنگ زد يعني زنگ زد!
هرميون: من مي رم در رو باز كنم!
+پنج دقيقه بعد+
عمه مارچ: خيلي خوب مي خونم گوش بدين!
غريبه: فقط يه كم سريع تر من طاقت ندارم!
عمه مارچ: اين ها كه همش خارجكيه؟ خووب .... بچه .... پسره!
كرام: اوووه! خوبه، پسر دردسرش كمتره! خوب اين ويكتور كوچولو رو كي مي بينيم؟
عمه مارچ: صبر كنين! و يكي ديگه كه اون هم پسره! البته بجز اون دو تا دختر ديگه!
استرجس: يكي با يكي ديگه و يه دوتا، مي شه... شيش تا!
آبروفورث: چهار تا بچه؟ غير ممكنه!
كرام: بدبخت شدم! لابد خرج اين چهار تا رو هم من بايد بدم؟
استرجس: بابا شيش تاس!
عمه مارچ: دو تا دختر، دوتا پسر، خيلي بامزه مي شن!
آبرفورث: پس واجب شد اسم يكي شون رو بذاري "آبرفورث قهرمان"
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
شش روز بعد!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
كرام: بده من بچه! با اين بازي نكن! من نمي فهمم بچه دار ميشين خوب نيگرشون دارين ديگه! من بدبخت چه گناهي كردم؟ نكن! دست يه به اين چسب نزن! .... بدش به من....آي، بابا بذار دندون در بياري بعد گاز بگير! ..... او... اون چك رو دست نزن! ولش كن! بده به من! .... اي احمق! پاره اش كردي....! خداي من! بيگاااااااااااااااااااااااااانه!
+ لبه ی پشت بام+
غريبه: هيچ مي دونستي "ايليمينيتور" (اسم يكي از بچه ها) به قفل خيلي علاقه داره؟
بيگانه: جدي؟ مثل "پرينت اسكرين" كه به پنجره علاقه داره!
- كممممممممممممممممممممممممممممممك(كمك)
غريبه: اين آقاهه كه از پنجره پرت شد پايين شبيه كرام نبود؟
بيگانه: فكر نكنم، چون كرام تو دفترش داره با "ايليمينيتور" بازي مي كنه!

پايان
+++_+++++_++++_++++_+
تيتراژ:
چشما شو بسته کوچولوی من
زاری می کنه از برای من
حالا خوابیده , شیرش رو خورده
دل همه رو با این کار برده
چش چش دو ابرو دستاش کوچولو
چه ناز خوابیده ترسان ز لولو
قربونش می رن مامان و بابا
در فکر فردا بهتر زحالا
خوابیده اینجا پهلوی کرام
صبح که پاشدی: کوچولو سلام

توضيح:
اين هم يه فيلم توپ! كاملا فلبداهه بود!خودم باهاش حال كردم! به مناسبت حرفه اي شدن هاليويزارد! تقديم به كرام!(نوشته شد امروز سه شنبه)
این تیتراژ عالی رو هم شاعر محترم (می می) گفتن که ازشون تشکر می کنیم که تا 12 شب بیدار موندن و برای اینکه شعر به فیلم برسه هنر مندی کردن!



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
شرمنده یکم ادامه ش طول کشی
ادامه انتقام
بلا در خواب کودکیش مرو میبینه دوباره همون کابوس کشته شدن پدرش بوسلیه دارکی چشماشو باز میکنه عرق صورتشو پاک میکنه و به خودش میگه من باید انتقام خون پدرم رو بگیرم زده در به صدا در میاد در رو باز میکنه
نیروی نوشابه ای:این نامه رو حاجی برای شما نوشته
بلا در رو میبنده چوبش رو به لاک نامه میزنه اون رو درمیاره
میخواستم از نزدیک همدیگر و ملاقات کنیم همین امشب
بلا به خودش میگه موقعی خوبیه برای انتقام
***
بلا تو راه سیریوس رو میبینه که با دو دست بستش تقلا میکنه تا لیوان روی زمین رو وردار
بلا:چند وقت که آب نخوردی
سیریوس:از ظهر دیشب
بلا:میدونی میخوایم با هم دوئل کنیم
سیریوس:البته
بلا به خودش میگه وقت برای این حرف ها زیاده :من باید برم
سیریوس:باشه خداحافظ
*****خونه ی حاجی*********
حاجی:من از تو خیلی خوشم اومده خیلی زیبا چهره ای میخوای فردا بریم مرکز آسلامی عقدت کنم
یلا لبخند ساختی میزنه :خیلی زود سر اصل مطلب میرید
حاجی:من همیشه اینطوری یم
بلابه خودش:الان وقشته باید بیل رو از چادرم وردارم بزنم تو سرش
حاجی انگار فکر بلا خونده ازش دوری میکونه
*******فردا ی آنشب *****
بلااز خواب بلند میشه باید بره دوئل حاجی کریچر رو ببینه
از خونه میاد بیرون میبنه وسط میدون هر دو ایستادن حاجی خیلی راحت اون گوش نشسته
کریچر لبخندی رو لباشه و همه براش آرزوی موافقت میکنن اما اظطراب در تو چشاش موج میزد
وقت دوئل فرا میرسه کریچر و حاجی چشماشون رو به هم دوختن تیک !
در یک ثانیه صورت هردوشن روی زمین میفتن حاجی از جاش بلند میشه و لبخندی به همه میزنه
****شب آنروز****
بلا راه می افته تا سیریوس رو ببینه
بلا:سیریوس؟؟ بیدار شو
سیریوس:چیه ؟؟
بلا:میدونی که من وتو فردا باید با هم دوئل کنیم من که نمیخوام تورو بکشم تو این مسابقات شرکت کردم تا با حاجی روبرو بشم
سیریوس:چرا؟؟
بلا:چون ... چون.. اون پدرمو کشته
سیریوس:و تو میخوای از اون انتقام بگیری
********فردای آنروز راس ساعت دوازده "*********
سیریوس وبلا روبرو هم واستادن تیک! .....
اما از کسی صدایی در نمیاد
حاجی:اگه همدیگر طلسم نکنید مجبورم هردوتون رو بکشم
سیریوس:یال منو طلسم کن !
حاجی: 10
بلا:نه تو منو بکش
حاجی:نه
.....
حاجی 3
سیریوس:بفرست
2
و1
سیریوس:آواکدورا(ر) نور سبز رنگی از به سینه بلا میخوره اون رو نقشه زمین میکنه
حاجی:آفرین به این شجاعت امیدوارم دوئل قشنگی رو با هم داشته باشیم
*************فردای آنروز
سیریوس حاجی رودرو چهره به چهره یک دیگرچند ثانیه ای بیشتر نمونده سیریوس یه نگاهی به نیروی های نوشابه ای میکنه تیک! در همین لحطه صدای انفجار در سرتاسر شهر میپیچه سیریوس:چند نفر رو طلسم میکنه میکنه تمام میدون شهر رو خاک ور میداره وقتی حاجی چشماشو باز میکنه بجای سیریوس بلا رو جلوی روش میبینه
چند ثانیه ای به نگاه میکنن
بلا حالا وقشه:آواکدورا !
حاجی:آواکدور
و حاجی نقش بر زمین میشه بلا بالای سرش میره نشان پدرش رو از جیب حاجی بیرون میاره
سکانس آخر
بلا چمدونش تو دستش گرفته به طرف سیریوس میاد :bigkiss: دست سیریوس باز میکنه ستاره مارشالی میزاره تو دست سیریوس:این شهربه مارشال نیاز داره
و ار همان تپه ای بالا اومده بود پایین میره


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۶:۱۴ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
سلام من بیگی ام! چه طورین؟
خوب بحث داغ فیلم و این چیز هاست!
باید بگم که سانسور! باید سانسور کرد! چه فیلم ها رو چه افراد رو! به نظر بنده, فیلمی که ساخته می شه باید یه سری قوانین رو زعایت کنه! توهین به مقدسات باعث می شه که بقول معروف گند بزنه به فکر و ذهن و فیلم بقیه! یا کار های سطح پایین! بنده حس طنزم از دست رفت ی ..... میاد در مورد .... ولش کنید بابا! اعصابم از دست سایت فعلا خورده! باشه بعدا!
خودتون رو بذارید جای من! یه پسری بیاد آیدی غریبه رو ور داره چی کار می شه کرد؟ لابد باید باهاش نمایشنامه بنویسم! اگه می خواستم که آدم بود بگم غریبه باشه! خورم باید ورش دارم! خوب من باید چی کار کنم؟ باید غریبه رو تو یه صحنه بکشم دیگه! سه تا از فیلم های نوشته شده ام سوخت! درد دل زیاده!



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۵:۰۹ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
کریچر پیکچر تقدیم میکند
خداحافظ رفیق
با شرکت: ویکتور کرام
هری پاتر
هرمیون گرنجر
ابرفورث دامبلدور
کینگزلی
کریچر
بیگانه
مازامولا
آقاهه در نقش کار فرمای کرام
..
.
.
نور , صدا و دوربین: ممد آچار فرانسه
تهیه کننده , کارگردان و فیلمنامه نویس : کریچر




کرام ساک به دست دم در وایستاده همه ی بچه ها داخل هالی ویزارد جمع شدن
کرام: خوب بچه ها اگه خوبیی بدیی از من......
بیگانه وای .... خدای من ....... من نمیتونم.......... من دوری تو رو نمیتونم تحمل کنم
کرام با حالت بغض: بیگانه من هم ناراحتم این طوری که میکنی دلم رو خون میکنی بگزار با خاطره ی خوش از اینجا برم
بیگانه در حالی که داره حق حق میکنه: باشه
کریچر: اگه بیگانه بتونه من نمیتونم من عمرا نمیتونم من تازه اومدم کجا داری میری حالا بدون تو من چی کار کنم
کرام: من بهتون سر میزنم من هم دلم براتون تنگ میشه و نمیتونم شما رو فراموش کنم
هری و ابرفورث گوشه ای دارن با هم حرف مینن
هری: چه خوب یکی از دیتا بیس پر کنای سایت رفت
ابرفورث: آره دیگه خیلی داشت فعالیت میکرد
مرلین و ولدمورت اون طرف تر
مرلین: عالی شد دیگه هیچ رقیبی نداریم
مازامولا داره یک گوشه هرموین رو تسکین میده
مازامولا: گریه نکن من خودم برات یک شوهر خوب پیدا میکنم
هرمیون: نمی تونم من به این پسره عادت کرده بودم
کینگزلی در گوش بیگانه: ببین بیگی تو دلت میخواد این کرام بره؟
بیگانه: نه من جونم به جونش وصله
کینگزلی: پس باید یک کاری کنی قبولش نکنن
بیگانه: گناه داره آخه
کینگزلی: ما که بیشتر گناه داریم
ببین اون داره من و تو رو تنها میگزاره
بیگانه: میگی چی کار کنم؟
کینگزلی: هیچی فقط یکم بیشتر خودت باش


ماشین کسی که میخواد کرام رو استخدام کنه دم در نگه میداره
آقاهه: سلا آقای کرام بفرمایین بالا
بیگانه: کرام....کرام... یک یادگاری به من نمیدی؟
کرام: ها؟....... چرا بگانه جان چی میخوای بهت بدم
بیگانه: در همین ماشینه که میخوای باهاش بری
کرام و آقاهه:
کرام: نمیشه بیگانه جان یک چیزی بخواه که مال خودم باشه تا هر وقت بهش نگاه کردی یاد من بیفتی
بیگانه: نه من این دره رو میخوام .....من این در رو میخوام همین رو میخوام( بیگانه در این صحنه کولی بازی در میاره)
کرام رو به آقاهه: آقا میشه این در رو بدم به دوستم قول میدم با اولین حقوقم جبران کنم
دیم دینگ دیم درام دیریم(موبایل آقاهه)
آقاهه: بله بفرمایید............ بله چشم عزیزم ...... میخرم باشه سر راهم میخرم آره..... الان تو راه خونه ام
غریبه: آقا این موبایلتون رو میشه ببینم
آقاهه: خانوم من عجله دارم آقای کرام شما هم سوار شید بریم دیگه
بیگانه: هوی تو نباید با زن من این طوری حرف بزنی موبایلت رو میدی یا موبالیت کنم
آقاهه:
اسنیپ: حالا این جا که داری میری چی میسازین کرام
کرام: پنجره
بیگانه: چی؟... پنجره؟....اه اه اه حالم به هم خورد چه محصول در پیتی
آقاهه: آقای محترم پنجره های ما بهترینه
بیگانه: برو بابا پنجره چیه
آقاهه: درست صحبت کن آقا
بیگانه: آدم بهتره بمیره ولی پنجره درست نکنه
آقاهه: حواستون باشه شما دارید به من توهین میکنید
بیگانه: دقیقا همین طوره من دارم به تو توهین میکنم مرتیکه پنجره ای
آقاهه: من دیگه تحمل نمیکنم شما هم آقای کرام استخدام نمیشی بمون پیش همین رفیق خل و چلت
کرام: من خودم رو میکشم ... من میرم معتاد میشم ............ من خودم رو از آخرین طبقه ی هالی ویزارد پرت میکنم پایین

دوربین کرام رو ازبالا نشون میده که داره به طرف بیگانه حرکت میکنه
صفحه تاریک میشه و تیتراژ می یاد بالا و صدای بازیگرا تو پس زمینه به گوش میرسه
هری: ولش کن کرام
ابر فورث: یکی این رو بگیره الان خون به پا میکنه
هرمیون: فکر کنم این طوری بهتر شد مگه نه کرام
مازامولا: نمی تونی حرف نزنی الان داره این وری میاد
کریچر: بابا یکی جلوی این رو بگیره کار دستمون میده ها
...............


با تشکر از همه ی اهالی جادوگران
آقاهه و شرکت پنجره سازی ایشون و کلیه کسانی که من رو در ساخت این فیلم یاری دادن


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۸:۳۷ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
فيلم:بخشکي به اين شانس

فيلمي از ويکتور کرام
با شرکت:
ويکتور کرام
ويکتوريا کرام
بيگانه
حاجي دارک لرد
وزير بلغارستان
تهيه کننده:هري پاتر
تدارکات:ارکات!!!
----------------------------
تمام جريان اين داستان واقعي است!!!!!

تلفن همراه کرام زنگ ميزنه و کرام به اون به جواب ميده!!!
((تمامي صحبتها به زبان بلغاري است))
کرام:الو؟!!!
وزير بلغارستان:ويکتور خودتي؟!!!
کرام:بله !!جناب وزير!!!!
وزير:ويکتور معلومه چت شده؟....کشور خودتو ول کردي!!!...رفتي به يک کشور بيگانه!!!...داري به اقتصاد اونجا کمک ميکني؟جواب بده؟
کرام:قربان..آخه موقعيت خوب بود!!!...پول خوبي تو اينکار بود؟
وزير بلغارستان:خوب چرا اينکارو تو کشور خودت انجام نميدي؟!!!....اسمشم بذار هالي وند!!!مثل هاليوود يا هالي ويزارد!!!
کرام:آخه جناب وزير.....
وزير بلغارستان:آخه نداره!!!....يا مياي اينجا!!!...يا از تيم ملي بلغارستان ميندازيمت بيرون!!!...تو تيم ملي انگليس هم نميتوني بازي کني!!!
گوشي قطع ميشه و فقط صداي بوق ممتد مياد!!
-------------
ويکتوريا((خواهر کرام)):ببين ويکتور!!...خيلي خوب ميشه!!..مياي پيش ما!!...ديگه هم اون مو وزوزي هواييت نميکنه!!!
کرام:يکي ز دغدغه هام همينه!!!...نميتونم از هرميون دل بکنم!!!
ويکتوريا:خاک تو سر زن ذليلت کنن!!!..مگه دستم بهت نرسه!!!...حالا اگه خواستي بعدا اون دندون گرازيو همراه خودت بيار!!!
کرام:اينا به کنار!!نميتونم از رفقام دل بکنم!!!از بيگانه....ابرفورث...حاجي...کالين...موذمال..هري..و همه!!
ويکتوريا:همون بهتر از اونا دوري!!!تو رو فاسد کرده بودند!!!..حالا که وزير لطف کرده و خودش شخصا باهات تماس گرفته نه نگو!!!
کرام:بهتره بگي تهديدم کرده!!!
ويکتوريا:حالا هر چي!!!...ميبينمت!!!
--------------
کرام:دوستان!!...متاسفانه بايد اعلام کنم!!!...اين جلسه گودباي پارتي منه!!!...و از فردا ديگر همديگه رو نميبينيم!!!
فاج:خودا روشکر!!!بلاخره به آرزوم که وزارته ميرسم!!!!
مرلين:منم ميشم معاونش!!!
هرميون:پس ديگه سايت جون ميگيره نه؟!!!!
بيگانه:هالي ويزاردم به من ميبخشي نه؟!!!
ابرفورث:ديگه کسي نيست به تمهايي که ميسازم!!...گير بده!!!
حاجي:و آسلام رو بر باد بده!!!بي ناموسي رو تو فيلماش رواج بده!!!
ايليدان:يا پستا و تاپيکاي ناظر ديگه رو پا کنه!!!
هري پاتر:تازه..يکي از طرفداراي ويدا کم شد!!!!
جرج:تازه کسي نيست ديگه داستاناشو!!!دير به دير بده...مرديم تا اين ارباب وحشت يه فصلش در آد!!!
گيلدي:هوممک؟باي عيلکم!!!
---------------
کرام سوار هواپيما ميشه
:ylash:
کرام: بيگي اينجا چيکار ميکني؟
بيگانه:راستش با حاجي که صحبت ميکرديم!!!...ديديم هيچکدوممون..بلغارستانو نديديم!!!..شنيدم..کليساهاش خيلي بزرگن و دراش هم به همون بزرگيه!!!
حاجي:از اينها به کنار!!...بايد مردم بلغارستان ارشاد ميشدند...تا ديگه...اعجوبه اي مثل تو رو صادر نکنن!!!
کرام:مگه من چمه؟
حاجي:چت نيست؟!!!....ماشاالله...مالامال از اشکالي!!!
کرام که دلخور شده بود..روشو به پنجره ميکنه
مهماندار هواپيما:دوستان!!!...متاسفانه خبر رسيده!!!وزير بلغارستان فوت کردند!!!و براي همين همه پروازها به کشور بلغارستان کنسل شده!!!..متاسفانه تا اطلاع ثانوي پروازي صورت نميگيرد!!!
کرام:بخشکي به اين شانس!!!...حالا که قرار بود صاحب مال و ثروت بشيم نشد!!!!
حاجي:همين ديگه!!!...فقط به پول و گاليون فکر ميکني!!!..اصلا عاطفه سرت نميشه!!!...بيگي بريم!!!
کرام تو دلش:آخيش اين وزير مرد!!!راحت شدم!!!ميتونم کارمو ادامه بدم!!!
-----------------
کرام بر ميگرده به هالي ويزارد ميبينه همه به مناسبت بازگشت کرام دارن عزاداري ميکنن!!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۵:۳۴ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳

اليور هورنبايold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ سه شنبه ۸ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۸:۴۳ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۱
از هاگزميد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 180
آفلاین
بيا ديگه .....دلمون خوش بود اينجا فيلما سانسور نميشن كه بيا...كارمون در اومد...رئيس يادت باشه تو نطفشو كاشتيا .....ببين كي بت گفتم....
ببين رئيس با همين يه پيشنهاد كوچولوت ( تو رو به مظلوميت بابا ننه ي نويل قسمتون ميدم اين پيشنهادو جدي نگيرين)كاري كردي كه فيلما سانسور شده برسن به دست ملت...خوب الان نويسنده ي بد بخت وقتي فيلمنامرو به هيئت نظارت ارسال ميكنه ...هيئتم خواهي نخواهي واسه ابراز وجودم كه شده يه تيكه هايي رو كم و اضافه ميكنه ..تازه اگه شانس نويسنده بگه و هيئت نظارت جو سانسور به سبك برو بچ صدا سيماي ايران نگيرتش...چون اون وقت ميبيني نويسنده يه فيلم خانوادگي نوشته و بعد از سانسور يهو يه فيلم جنگي مياد بيرون!!!
اون موقس كه ديگه نفرينش مال پشت سر تو اه...از من گفتن بود


[img alig


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۲۳:۴۴ دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۳

آبرفورث دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۰:۴۶ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 543
آفلاین
هوم! البته بنده نظر خاص ديگري دارم؛ و اون هم اين است كه اگه جناب كرام فعاليت رو بيشتر كنند؛ و يه گروه هيئت نظارت تشكيل دهند؛ تا فيلم‌هايي كه از كيفيت پاييني برخوردار هستند و يا مناسب ارسال در اين بخش نمي‌باشند؛ در سايت قرار نگيرند؛ در واقع نويسنده فيلم‌نامه را به هيئت نظارت ارسال و پس از كسب مجوز نمايش آن را در انظار عمومي (انجمن) در معرض نمايش قرار دهد!



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۲۱:۳۷ دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۳

عمه مارج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۴ پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ پنجشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۴
از لندن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 18
آفلاین
فقط اوونایی که میخوان نمایشنامه بنویسن؛سعی کنن با ...
هیچ کلمه ای مناسب نمیبینم که بگم...
فقط در حد ظرفیت کسایی باشه که دارن میخوونن!


چرا بعضی وقتا هیچ چیز اتفاق نمی افته؟؟؟


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۴:۰۵ یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۳

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
به نظر من بهتره اينو هم بگين كه بازيگراي بيخودي هم تو ليست بازيگرا ننويسن.

من اكثرا توي فيلمها ميبينم كه اسم بازيگري رو ميارن ولي اون توي فيلم نيست!!!
-----------------
توسط کرام ویرایش میشود:

این به خاطر سود بیشتر و فروش بیشتر فیلمهاست!!!!
اسامی چون گیلدی ...چو چانگ...و هرمیون باعث پر فروش شدن فیلمها میشود


ویرایش شده توسط ويكتور كرام در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۹ ۱۸:۴۰:۱۸

[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۷:۵۶ یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۳

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
هالی ویزارد حرفه ای میشود

دوستان از حالا میخواهیم هالی ویزارد رو حرفه ای کنیم
شرایط یک هالی ویزارد حرفه ای:

1-هر شخص یک نماد برای شرکت سازنده فیلم خودش باید بسازد((چنانچه خود نمیتوانید میتوانید به من سفارش بدید)) این نماد قبل از شروع هر فیلم باید زده شود تا مشخص شود فیلم متعلق به کدام کمپانیست

2-تمام دست اندرکاران فیلم باید مشخص شوند...اینطور نیست که جای بعضی عناصر خالی باشد((توضیحات کافی در پستای بعدی داده میشود))....کارگردان...کمک کارگردان....تهیه کننده....جلوه های ویژه....تدارکات...آهنگساز باید مشخص شوند

3-مامور نقد فیلم کریچر هستش ...او باید سعی کند همه فیلمهایی که زده میشود نقد کند...البته من و بیگانه نیز به او کمک میکنیم...در نتیجه تمام فیلهایی که اینجا زده میشود تحت بررسی قرار میگیرد

4-بعد از اتمام فیلم سعی کنید...پشت صحنه های فیلم را نیز به تصویر بکشید

فعلا اینا بسه تا بعد


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.