هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ��Ԑ�� ����
پیام زده شده در: ۱۳:۰۴ سه شنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۷
#59

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
به به ... چه مکانی ...

خوب مدت ها بود دلم میخواست پوز یک نفر رو به خاک مالش بدم !

کلا این مرگخوار لج من رو در آورده ... کسی که هیچکس انتظارش رو نداره ...

من بارتی کراوچ رو به مبارزه میطلبم ... منتظرتم ...



سبک دوئل : تلفیقی ....


ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۸۷/۹/۱۹ ۱۳:۰۸:۲۹

هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: ��Ԑ�� ����
پیام زده شده در: ۱۲:۵۹ سه شنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۷
#58

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
خون برادر را از روی هوس سر می کشند (یا یه چی توی همین مایه ها!)


از وقتی قدم نحسشو به این دنیا گذاشت، همه چی رو دو قبضه کرد؛ من فراموش شدم و در درجه ی آخر اهمیت قرار گرفتم. چرا؟ فقط چون باهاشون هم خون نبودم؟

البته اومدنش زیادم بد نشد... چشمم رو به روی حقایق باز کرد! فهمیدم هیچی خونواده ی اصلی آدم نمیشه، فهمیدم واژه ی "برادر" معنیش با "داداش" خیلی فرق میکنه، البته برای بعضی افراد.

و من نشستم و مشاهده کردم که چطور:

با نگاه های مظلوم و لبخند های شیرین توی دل همه جا باز کرد...

چطور خیلی سریع پذیرفته شد و به شهرت رسید...

چطور به خاطر نام و شهرتش، پله های ترقی رو یکی بعد از دیگری طی کرد....

چطور هر وقت جایی گیر کرد من میشدم "برادر" و هر وقت خوش خوشانش بود من همون "داداش " هم نبودم...

چطور کوچکترین فرد شد بزرگ خاندان!

هر چی دیدم و کشیدم دیگه بسه...


میخوام اون چشمای سبزت رو از کاسه در بیارم...آلبوس سوروس پاتر!


تصویر کوچک شده


Re: ��Ԑ�� ����
پیام زده شده در: ۱۲:۱۲ سه شنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۷
#57

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۱ شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۲:۰۵ یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷
از آرامگاه سپید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 131
آفلاین
دختر برو خونه اینجا این مرگ خوارا میان می خورنت!

من در این مدت به دنبال کسی بودم که نافرم لج من رو در آورده و خیلی مشتاقم تا جوابش رو بدم!
نارسیسا مالفوی

من این مرگ خوار رو برای صاف کردن یک سری خورده حساب ها به دوئل دعوت میکنم باشد تا پاره پوره شود!
آمیـــــن

[spoiler=فقط تام باز کنه]دخترمو ول کن!نزار دوئل کنه واگرنه ...[/spoiler]



Re: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۱۱:۱۵ سه شنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۷
#56

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
ارباب اين سوژه ايراد داره! دوئل زمان لوئي 13 بود فك كنم يا شايدم هنري چهارم، ممنوع اعلام شده!

ارباب من قصد دارم با اين دختره ي مو سياه ِ وزوزي ( اشتباه نكنيد! منظور گلشفتالو نيست! ) دوئل كنم!

بله، منظورم بلاتريكسه!

ديگه خستم كرده! ميخوام براي هميشه يه اكسپليارموس محفلانه بهش بزنم خلاصش كنم!


ايش!


سايه ي لرد سياه مستدام ، و ريش دامبل دراز باد!


اينم يه افكت افتخاري براي ارباب:


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرگ !
پیام زده شده در: ۹:۲۴ سه شنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۷
#55

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
نام : مری باود !

فرد دعوت شده : یک نفر برای کشتن ! ،ولی چون دم دست نیست ! لرد ولدمورت

نوع دوئل : ترجیحاً تلفیقی ...


ویرایش شده توسط مری باود در تاریخ ۱۳۸۷/۹/۱۹ ۲۱:۰۷:۱۰

خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۳:۲۷ سه شنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۷
#54

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
آیا میخواهید انتقام بگیرید؟
آیا قصد دارید شعله های خشم و نفرتتان را به روشی منطقی و عادلانه خاموش کنید؟
آیا به این نتیجه رسیده اید که دنیای جادوگری یا جای شماست یا جای او؟
آیامیخواهید کسی را سربه نیست کنید؟
آیا مایلید قدرتتان را به کسانی که شما را به سخره میگیرند نشان دهید؟

در صورتیکه جواب شما به هر یک از سوالات بالا مثبت است بدون تامل و تردید
او را به دوئل دعوت کنید!

-----------------------------------
قصد داریم باشگاه دوئل را به مکانی مناسب برای مبارزات تن به تن جادوگران تبدیل کنیم.

شما جادوگران و ساحره های خشمگین و انتقامجو متعلق به هر دسته و گروهی که باشید میتوانید با ذکر دلیل یا بدون دلیل با زدن یک پست در این تاپیک او را به دوئل دعوت کنید.
در صورت دعوت شما به جادوگر یا ساحره یا موجود جادویی مورد نظرتان اطلاع داده خواهد شد که دعوتتان را در مدت مقرر رد یا قبول کند.
در صورت قبول کردن فرد دعوت شده سوژه مشترکی توسط داوران برای هر دو طرف در نظر گرفته خواهد شد.دو جادوگر در مهلت مشخص شده پستهای دوئل خود را ارسال خواهند کرد.داوران با درنظر گرفتن همه شرایط پستها را بررسی وامتیاز دهی(و در صورت درخواست نقد)خواهند کرد و در نهایت برنده دوئل مشخص خواهد شد.

توضیحات:

1-هیچ محدودیتی برای دعوت وجود ندارد ولی بهتر است که برای جذابتر شدن دوئل سعی کنید که طرف مقابل تقریبا هم سطح و هم سبک شما باشد.
2-دو جادوگر میتوانند با توافق هم شخص یا اشخاصی را برای داوری معرفی کنند.در صورت مشخص نکردن داور، پستها توسط لرد ولدمورت(ناظر انجمن)و ایوان روزیه(مشاور ایفای نقش)داوری خواهند شد.
3-این یک رقابت رول نویسی خواهد بود.بنابراین قدرت و مهارت شخصیتهای کتاب در نظر گرفته نمیشود و حتی ضعیفترین جادوگران میتوانند از جادوگران بزرگ و قدرتمند دعوت کنند.
4-نترسید...یکبار برای همیشه...او را به دوئل دعوت کنید!




Re: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۱۲:۰۴ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۸۷
#53

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
هری و دوستاش به سرعت وارد محدوده می شن و اعمالی رو که تو بیجامه پارتی انجام می دن رو اینجا هم انجام می دن . به صورت دایره وار به دور آلبوس گلرت می رقصن و می چرخن و با ایجاد این دایره مانع از ورود ممدهای باتوم به دست به محدوده ی اعمال بی ناموسی گلرت و آلبوس می شن .


بارتی با سرعت هر چه تمام تر به سمت پنجره داره می دوه و نورممد با یه باتوم و کور ممد هم بدون باتوم دارن دنبالش میان و هی بهش نزدیکتر می شن ... بارتی به محض اینکه به پنجره می رسه خودشو کنار می کشه و نور ممد و کور ممد و باتومشون با هم میفتن بیرون و بارتی می پره رو سرشون و دوباره از بیرون ساختمون به سمت در می ره .

- هوووم ... به نظرم این خیلی ارزشیه .
- هوووم ... از اون بالاتر من فکر میکنم این خیلی ارزشیه !

و جفتشون از دیوار بالا می رن تا زودتر از بارتی کراوچ به در برسن و حسابش رو برسن .


... یکم اونطرف تر آمبریج روی زمین افتاده و داره انرژیشو پر می کنه و یه نوار بالای صفحه ایجاد شده که اول زرد و بعد به سبز تبدیل می شه و اون انرژیش پر می شه .
از جاش به سرعت بلند می شه . به سمت مالی ویزلی حمله ور می شه و مالی جا خالی می ده و آمبریج با کله می ره اونور رینگ و باز انرژیش تموم می شه .

... مالی فرصت رو غنیمت (؟!) می شمره و به سمت آمبریج حمله ور می شه . بلندش می کنه و پاشو تا لگن () فرو می کنه تو سوراخ سمت راستی دماغ آمبریج و ...


آسپ و لوگو هاش ...
ملت با خنده : لِگو آقا جان . لوگو اشتباهه .
آسپ در حالیکه پرس شده : نخیر ! اینایی که تو کولمه لوگوئن

... و لِگو هاش با هم پرس شدن و گلگومات هم که چشم نداره روشون نشسته و زار زار گریه می کنه و از جاشم بلند نمی شه که ناگهان دو تا چیز گرد رو حس میکنه که به پاش خورده .


ویرایش شده توسط بارتي كراوچ در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۸ ۱۲:۲۵:۴۴


Re: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹ یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۷
#52

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
- بیـــــــــــــــــــــبو بیــــــــــــــــــــبو! وزارت آرشاد مرگخواری وارد میشود!
ناگهان یک عدد وانت وارد میشه و جلوی ملت دستی میکشه و ماشین کامل میچرخه و پشت وانت روبه ملت گرخیده می ایسته و عده بی شماری ممد مجهز به باتوم میپرن پایین ...
آنتونی در بلند گو: گلرتو آلبوس .. این دو عامل فساد جامعه جادوگری رو تا میخورن کتکشون بزنین! بقیه رو هم اگر زدین اشکال نداره ...

بلافاصله ممد ها به سمت جمعیت حاضر میدون و با باتوم می افتن به جون مردم ...
- جیـــــــــــــــــــــــغ داد هوار!
در کسری از ثانیه سالن پر از انواع اقسام پرتو های رنگی میشه .. و در اون اثنا بارتی از فرصت استفاده کرده و یه بار دیگم در رو میشکونه و فرار میکنه ..

نورممد: به نظر من این خیلی بچه پر روئه!
کورممد: از اون بالاتر من فکر میکنم خیلی بچه پرروئه!

بلافاصله نورممد و کورممد با استفاده از قدرت خارق العادشون دو تا از نزدیکترین ممدها رو خفت میکنن و باتوماشونو میقاپن و نورممد جلو می افته و کورممد هم کورمال کورمال در صدد تعقیب بارتی در میاد ..

در سویی دیگر آمبریج چوبدستیشو تا تا ته کرده تو گوش مالی به طوری که چوبدستیش از اون یکی گوش مالی همراه با یک عدد پرده و چوب پرده به ابعاد وسیع زده بیرون ...
آمبریج: شیطون تو پرده خونه تو گوشت قاچاق میکنی؟
مالی: لامصب ... پرده گوشمو از جا دراوردی! تازه قسطی خریده بودمش ... میــــکشمت!

در سویی دیگر درست در مرکز درگیری آلبوسو گلرت با همکاری حاضرین با اقتدار کامل دارن آرشادی ها رو شکست میدن ...
آلبوس: میدونی گلرت ... یه چیزی رو تا الان بهت نگفتم.
گلرت: چی؟
آلبوس: تو عشق اول و آخر منی!
گلرت: اوه ... واقعا غافلگیر شدم ! الان احساس خیلی خوبی پیدا کردم ..
- :bigkiss:

بلافاصله صدای تشویق و هلهله جمعیت هم تماشاچیا و هم ممد های کتک خورده سالنو به لرزه درمیاره .. در اون اثنی آل سو که متوجه شده کسی تحویلش نمیگیره .. دل و رودشو جمع میکنه میاد جیم شه که ...
- اوه گلگو جایی را ندید .. گلگو بی چشم ...
آسپ

همون لحظه سقف خراب میشه و آوار رو سر ملت میریزه ...
- هری ! مطمئنی همینجاست؟ من احساس بدی دارم!
- آره باب ... خودم خواب دیدم ... همینجاست ... این نامردا اینجا پارتی راه انداختن منو دعوت نکردن مثلا میخوان منو محو کنن! هووووهاهاها بچه ها حمــــــــــــــــله!
ملت!!!!!!!!


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۲۱:۱۵:۳۵
ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۲۱:۲۱:۳۴



Re: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۲۰:۱۴ یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۷
#51

گ‍لرت گريندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۳ شنبه ۹ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۷:۱۴ جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۸۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 10
آفلاین
از اون طرف بارتي كه ابتدا خوشحال شده بود كه توسط نور ممد و كور ممد خفت شده و اينبار از پنجره سقوط نكرده ، پس از نوش جان كردن بيستيمن ضربه سر زانو بليز كه درست روي دماغش كوفته شد شديدا دلش ميخواست دوباره خودشو از پنجره پرت كنه پايين.

اونور ميدون هم يكي از تماشاچي ها كه شديدا دلش به حال اسپ سوخته بود و ميخواست ازش لوگو بازي ياد بگيره يك عدد تلمبه بادي جور كرده بود و با فرو كردن لوله ي تلمبه در حلق اسپ تصميم داشت وزير پرس شده رو به حالت عادي برگردونه .

تماشاگر:ببين من شروع ميكنم به باد كردنت ، هر وقت از نظر خودت بس بود بگو بسه !! تا نگي بس من كارمو متوقف نميكنم.
آسپ:امم .. امم . امممم (چون لوله تو حلقشه نميتونه حرف بزنه)

فيشششش .. فيششششش(افكت باد شدن)

يك ساعت بعد

فيششششش .. فيششششش

آل سو به اندازه ي يه بالون بزرگ باد شده و تموم رگهاي بدنش به شدت زده بيرون اما چون لوله تو حلقشه نميتونه حرف بزنه و در نتيجه نميتونه دستور توقف بده.

فيشششش .. فيشششششش
_اممم .. امممم .. اممممم

آُسپ نگاه ملتمسانه اي به فردي كه داره بادش ميكنه ميندازه و با وحشت به دست طرف نگاه ميكنه كه دوباره ميخواد جهت تلمبه زدن اقدام كنه.

فيشششش .. فيششش..

بنگ!!!

وزير منفجر ميشه و قسمتهاي مختلف بدنش سفير كشان به قسمتهاي مختلف اتاق پرتاب ميشن.

قلوه ي وزير صاف توي دهن بليزي فرو ميره كه داشته 52 دومين ضربه سر زانو رو تو صورت بارتي ميزده ، قلب و عروقش ميخوره توي سر امبروج و روده هاي نه متريشم پيچ و تاب خوران دور لرد ميپيچن و چلغوز بندش ميكنن .

گلرت :


ویرایش شده توسط گ‍لرت گريندل والد در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۲۰:۴۸:۲۳
ویرایش شده توسط گ‍لرت گريندل والد در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۲۰:۵۱:۳۹
ویرایش شده توسط گ‍لرت گريندل والد در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۲۰:۵۳:۰۲

اسمشو نبر تو منو كشتي...


Re: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۱۷:۳۹ یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۷
#50

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
همه برمیگردن و وزیر مردمی رو در آستانه در رویت میکنن به غیر از ...
- اوه گلگو چیزی ندید .. گلگو بی چشم ! گلگو کور ... بوق بوق برین کنار....
گلگومات به سمت در میره و ندانسته وزیر مردمی رو مثل گوجه فرنگی زیر پاش له میکنه!

در سویی دیگر گلرت دست لرد رو پنج بار از پشت پیچونده و چوبدستیشو کرده تو دماغ لرد و مغزشو هدف گرفته ...
گلرت: بگو غلط کردم و دیگه به آلبوس پایین تر از گل نمیگم!
لرد: آلبوس غلط کرده و خیلی هم خره!

آلبوس که شدیدا پشت ملت موضع گیری کرده: گلرت بزن تو اونجاش .. چشمشو درار .. قلقلکش بده از خنده بترکه .. بزن تو کله کچلش ...
همه: بزنش .. بزنش!

بلافاصله یه ماهیتابه میخوره تو کله گلرت و دنیا دور سر گلرت میچرخه! ... بعد یه ماهیتابه دیگم میخوره ... و سپس یکی دیگه .. دو تا دیگه!
مالی: آها گیرت آوردم ای بی همه چیز بی ناموس ... مثل اینکه عادت داری بچه های معصوم مردمو بزنی ...
جینی: ایول مامانی!
همه!!!!!!!!!!!!!

مالی گلرتو از روی لرد میندازه کنار و بر بالین لرد میشینه و همینطور که داره سعی میکنه چهره لرد رو رویت کنه:
- اوه طفلک بیچاره ... نگران نباش .. مالی ژله ای نجاتت داد .. جیـــــــــــــــــــــــــغ این بچهه چرا این شکلیه!

ناگهان آمبریج در حالی که از خارج کردن دسته یکی از ماهیتابه ها که در گوشش گیر کرده شدیدا ناکام مونده؛ میره بالای رینگ کشتی کج و از اون بالا L1 رو میگیره و روی صفحه کلمه special ظاهر میشه و سپس میپره روی مالی ...
آمبریج: آوووووووهاهاها من خودم شش دوره عنوان قهرمانی لیگ کشتی کج زنانو دریافت کردم!!!

در سویی دیگر بلیز در کمال وقاحت و نامردی داره دور سالن میدوئه و همه رو نشونه میگیره و کروشیوشون میکنه و به ریششون میخنده که پاش به یه چیزی گیر میکنه و میخوره زمین!
کورممد: اوه بلیز تویی؟ بیا ما بارتی رو خفت کردیم .. بیا بزنش ..
کورممد یکی میزنه تو گوش بارتی ...
بلیز همینجور که کنار کورممد و نورممد میشینه: آخه چرا؟
و با زانو میخوابونه تو دماغ بارتی!
نورممد: هی ما در رو درست میکنیم هی این لامصب جفت پا در رو میشکونه ... حالا فعلا بزنش بعدا برات تعریف میکنم!
و یه کله به صورت بارتی روانه میکنه ...

در سویی دیگر همه بر بالین آل سو نشستن ...
آل سو: من دارم میمیرم؟ .. ولی من نمیخوام بمیرم! تو رو خدا کمکم کنین میخوام زنده بمونم .. نجاتم بدین! من هنوز میخوام لوگو بازی کنم ...
ملت: منظورت لِگوئه؟
آل سو: نه جانم لوگو ... یه نمونشم تو کوله پشتیم هست .. درارین نگاه کنین!


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۱۸:۰۲:۴۷
ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۱۸:۱۲:۴۰
ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۱۸:۲۵:۳۱








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.