خب سلام !
من معلم جدید درس گیاه شناسی هستم . امیدوارم بتونیم سال خوبی رو با هم داشته باشیم
قبل از هر چیز امتیازات جلسه پیش رو اعلام کنم :
هلگا و رز هر کدوم 7 امتیاز برای گروهشون کسب کردند و آنیتا دامبلدور نیز شش امتیاز !
به این ترتیب :
هافلپاف : 20 امتیاز
بقیه گروهها 0 امتیاز
-----------------------------------
جلسه پنجم_ شنیدین میگن مرلین عوض شده ؟
_ عوض شده واقعا ؟
_ مثل اینکه از وضع آفتابه های مدرسه ناراضی بوده
_ ولی میگن استاد خوبی گیرمون افتاده ؟
_ نه بابا مگه مرلین بیچاره چه گناهی کرده بودش ؟ استاد به این خوبی !!!
این صدای دانش آموزان هاگوارتز بود که مثل هر هفته داشتند به سمت گل خانه ها حرکت میکردند .
سرانجام همگی آنها از کنار جالیز ها گذشتند و وارد گلخانه شماره دو شدند .
آنجا گلخانه تقریبا تاریکی بودش و تنها میز بزرگی در وسط گلخانه قرار داشت که بر روی آن حدودا بیست گل بنفش زشت قرار داشت .
دانش آموزارن پشت سر هم وارد گلخانه میشدند و اولین کاری که میکردند این بود که با تعجب به اطرافشان نگاه کنند .
ناگهان صدایی همه آنها را از جا پراند !
لطفا سر جاهایتان بنشینید .
همه برگشتند و پروفسور زابینی رو دیدند که داشت از نقطه تاریکی از ته کلاس آرام به سمت آنها میامد .
دانش آوزان که تا حدی غافل گیر شده بودند بدون هیچ حرفی روی صندلی های کنار میز بزرگ نشستند . به طوری که هر کدام از آنها در مقابل یکی از گلهای زشت قرار گرفتند . دانش آموزان نگاهی به هم انداختند و گویی ذهن همدیگر رو خونندند چون همگی مشغول دراوردن کیف و کتابهایشان شدند .
پروفسور زابینی بدون هیچ حرفی خودش رو به ته میز قسمتی که صندلی اساتید قرار داشت رساند و سپس گفت :
خب ! من استاد جدید درس گیاه شناسی هستم . اسمم پروفسور بلیز زابینی هست . مدیر مدرسه از من خواسته که بجای معلم قبلیتون به اینجا بیام و به شما درس بدم ! حالا کسی سوالی داره ؟
کریچر :
قربان میخواهید ما هم خودمون رو معرفی کنیم ؟
پروفسور زابینی همه بچه های کلاس رو از نظر گذراند و بدون کوچکترین توجه به کریچر گفت :
خب ظاهر کسی سوالی نداره پس بهتره درسمون رو شروع کنیم .
بلافاصله صدای دراوردن کیف و کتابها در کلاس پخش شد . پروفسور زابینی یکی از اون گلهای بی ریخت رو به خودش نزدیک کرد و گفت :
_ خب بهتره درسم رو با یک سوال شروع کنم ! کسی میدونه این گلها چه کاربردی دارند ؟
کلاس ساکت شد . همه با تعجب به هم نگاه میکردند اما ظاهرا به غیر از کریچر کسی جواب این سوال رو نمیدونست .
پروفسور زابینی دوباره با خونسردی نگاهی به کلاس انداخت و گفت :
_ خب ظاهرا مجبورم خودم جواب این سوال رو بدم !
کریچر از فرط هیجان روی پاهایش ایستاد و شروع کرد به بالا و پایین پریدن تا بلکه پروفسور زابینی او رو ببیند .
حال دیگه توجه تمام کلاس به کریچر جلب شده بود . پروفسور زابینی که دید بیشتر از آن نمیتواند بی تفاوت بماند گفت :
_ جن تو بگو !!!
کریچر : آقا من میخواستم بگم که من نمیدونم
با این حرف کلاس رفت هوا . پروفسور زابینی که از این حرف اصلا خوشش نیومده بود با اوقات تلخی گفت :
200 امتیاز از ریونکلا کم میشه .
بلافاصله خنده از روی لبان بچه ها پاک شد .
پروفسور زابینی چند لحظه با لذت به بچه های ریونکلا نگاه کرد سپس گفت :
خب بر میگردیم سر درس امروزمون . اسم این گلها گلهای شفادهنده هست . این گلهای با اینکه ظاهر غلط اندازی دارند خواص دارویی بسیار زیادی دارند و جادوگران در پزشک جادوگری نیز از این گیاه زیاد استفاده میکنند .
پروفسور زابینی بار دیگر تمام کلاس رو از نظر گزروند و گفت :
_ کسی میدونه از این گیاه چطور استفاده میشه ؟
اینبار همه حتی کریچر ساکت شدند و تنها به هم نگاه کردند تا ببینند کی جواب این سوال رو میداند . پروفسور زابینی گفت :
_ خب باشه خودم میگم .
پروفسور زابینی یک جفت دستکش کهنه برداشت و دستش کرد سپس دستش رو به سمت گل جلوی خودش برد و با یک حرکت نوک ساقه گل رو شکست . چند لحظه گذشت همه بچه ها داشتند با دقت به حرکات پروفسور زابینی نگاه میکردند .
ناگهان ماده نارنجی رنگی از ساقه شکسته گل آرام آرام به بیرون آمد ! بلافاصله پروفسور زابینی بطری پلاستیکی رو از توی جیبش دراورد و زیر ساقه قرار داد . همه داشتند با حیرت به قطرات نارنجی رنگی نگاه میکردند که آرام آرام در بطری میریخت .
پروفسور زابینی همان طور که با دقت به ساقه شکسته چشم دوخته بود گفت :
_ اگرچه این مایع نارنجی رنگ خاصیت دارویی دارد اما باید مواظب باشید که هیچ وقت دستتون به طور مستقیم با این مایع تماس پیدا نکند چرا که این مایع در صورت تماس با پوستتون باعث میشود که تاول های بزرگی بر روی دستتون پدید بیاید ! پس همیشه سعی کنید هنگام کار با این گل از دستکش استفاده کنید .
مدتی گذشت . سرانجام آخرین قطره نارنجی رنگ نیز درون بطری ریخت . بلافاصله بلیز در بطری رو از روی میز برداشت و بطری رو بست سپس رو به جمعیت گفت :
_ ما به همین سادگی میتونیم مایع درون گل رو جمع آوری کنیم به شرطی که مواظب باشیم که این مایع روی دستتمون نریزه . حالا کی میتونه به من بگه که چطوری جادوگران از این معجون استفاده میکنند ؟
بلافاصله دراکو دستش رو میبره بالا .
پروفسور زابینی بار دیگر به تمام دانش آموزان نگاه کرد تا اینکه چشمش روی دراکو ثابت ماند سپس گفت :
_ دراکو بگه !
دراکو گفت :
این مایع به تنهایی هیچ کاربردی نداره اما اگر به معجونهای شفادهنده اضافه بشه خاصیت آن را چند برابر میکنه ! این مایع بیشتر به معجونهایی اضافه میشه که جادوگران استفاده کننده از این معجون به بیماری های جادویی مبتلا شدند اما در مقابل کسانی که نفرین شدند یا طلسم شدند این معجون هیچ کاربردی نداره !!!
پروفسور زابینی :
آفرین دراکو از این بهتر نمیشد . منم توضیح دیگه ای ندارم پس در نتیجه پنجاه امتیاز برای اسلی !!!
پروفسور زابینی به ساعتش نگاهی انداخت و گفت :
خب دیگه الانه که زنگ بخوره اما تکلیف جلسه آیندتون رو بگم :
1- مایعی که از شیره گل شفادهنده گرفته میشود در علم پزشکی جادوگران چه کاربردی دارد ؟
2- این مایع در چه معجون هایی استفاده میشود ؟
3-یک مقاله خوب در مورد عمل کردتون در این جلسه برای من بنویسید .
سوال اول حداکثر 5 امتیاز - سوال دوم حداکثر 5 - سوال سوم حداکثر 15 امتیاز
موفق باشید