خب ایگور جان فکر میکنم که اشتباهه شما هم همینجاست!

اگر اسنیپ از ماجرا خبر داشت که توی کلاسش نمیموند. حداقل میامد بیرون یک خبری کسب کنه ببینه اوضاع در چه حاله.

ولی توی کتاب گفته بود که اسنیپ توی اتاق خودش بود و تازه وقتی که پروفسور فلیت ویک آمد و ماجرا رو بهش خبر داد فهمید که اوضاع از چه قراره.

پس نمیتونسته که از جریان خبر داشته باشه.

---

ویرایش ناظر: استفاده‌ی زیادی از علامت تعجب به جای نشانه‌ی «نقطه» چندان جالب نیست. سعی کن همون نقطه بذاری.

دامبلدور جان اگه به تاریخ ها توجه میکردی میدیدی که هر کدوم از پست ها 3 یا4 روزاختلاف شد بعد من چجوری ویرایش کنم وقتی مدت ویرایش 1 روز است
====================
بلیز جان یه جا گفتی که هیچکی از اتفاق اون شب خبر نداشت در صورتی که این جمله اشتباهه
شاید اسنیپ بالاخره تونسته بود از زیر زبون دراکو بیرون بکشه و یا از مادرش بپرسه و بعدش برای عملی شدن نقشش با دامبلدور و کمک از دامبل رفتند و کمد را درست کردن
برای بقیه نظراتت فعلا نظری ندارم

با سلام خدمت بروبچ
خوب طبق معمول این بلیز میاد یه پست میزنه برای ما هم چاره ای جز موافقت نم گزاره (جدی نگیرید)
درمورد حرف ((پ.ایگور کارکاروف)) من فقط به نظر بلیز چند تا نکته رو اضافه میکنم

ای ایگور ای کارکاروف ای پروفسور ای جیگر

دامبلدور از خیلی سال قبل در مورد جاودانه ساز های ولدمورت میدونسته
و اون دفترچه که هری بهش داده فقط یه مدرک برای نشون دادن درستی حرف هاش بوده و اگه دقت کرده باشین توی این چند سال در این مورد با هیچ کس حرف نزده و اولین اقدامش برای نابودی جاودانه ساز ها درست ابتدای کتاب 6 بوده
خوب این دو تا نکته رو میگه
اول اینکه رولینگ تا اول کتاب 6 نمیخواسته هیچ جوره به جاودانه ساز اشاره کنه

دوم اینکه دامبلدور یه چیز های جدیدی از ولدمورت فهمیده که رفته دنبال هرکوراس ها و اگه دقت کرده باشین بیشتر اون خاطره ها که به هری نشون داد مال قبل از اون زمان بوده

خوب من با این حرف های بالا میخوام بگم که موضوع جاودانه ساز ها اونقدر حساس بوده که دامبل حاظر نشده حتی در مورد اون ها اقدام کنه چه برسه به این که به کسی چیزی بگه

ودر مورد دوم توانایی اسنیپ یا فکر ما یا منطق اینجا مهم نیست تنها چیزی که مهمه فغکر خود رولینگه البته میشه در این باره صد جور حرف زد ولی اینجا جاش نیست

خوب جناب دنی کوبریک عزیز آدم باید یه چیز های رو بدون دیدن باور کنه

حالا برای اینکه به بحث تاپیک هم یه اشاره ی کوچیکی بکنیم

بله خود اسنیپ اونجا بود و واقعا از اون طلسم استفاده کرد و دامبل هم واقعا از برج سقوت کرد و مرد

آقا واقعا از بحث موضوع تاپیک دور شدید ولی چه میشه کرد منم که قبلا نظرم رو در این تاپیک گفتم پس ترجیح میدم که با نظرات شما عزیزان مخالفت کنم

نقل قول:

خب به نظر من این نظریه اصلا درست نیست اونم به چندین دلیل که امیدوارم بتونم شما رو قانع کنم !

اول از همه اینکه غیر از دامبلدور و هری هیچ کس دیگر از وجود جاودانه ساز ها آگاه نبودند پس در نتیجه حضور اسنیپ در اون مکان کاملا عجیب است !

دوم اینکه اگر واقعا دامبلدور جای جاودانه سازها رو پیدا کرده بود بهتر نبود که خودش میرفت ؟ یعنی به نظر شما اسنیپ انقدر قابل اعتماد و زبر دست بوده که دامبلدور کار به این بزرگی رو به دست اون بسپره ؟ و یا به نظر شما اصلا امکان داره که اسنیپ با این لطافت با هری رفتار کنه ؟

نکته بعدی اینکه نه دامبلدور و نه اسنیپ در آن شب نمی دونستند که قراره چنین اتفاقی رخ بده پس قطعا از قبل هم نمیتونستن نقشه ای رو بکشن !

نکته بعدی اینکه به نظر شما امکان دارد که دامبلدور بخاطر عملی شدن این نقشه جون این همه آدم رو در داخل هاوارتز به خطر بی اندازد ؟ و همچنین در میان مردم رعب و وحشت ایجاد کند ؟

ششم اینکه اصلا چرا باید دامبلدور اسنیپ رو بکشد این کار چه لزومی دارد ؟

نکته هفتم و آخر هم اینکه به نظر شما عین این سوژه یکبار توی کتاب چهارم مطرح نشده ؟ چرا رولینگ دوباره باید بیاد از این سوژه استفاده کنه ! به نظر شما داستان یک ذره لوس نمیشه !

امیدوارم تونسته باشم شما رو قانع کنم البته باز هم دلیل داشتم ولی به مهماش اشاره کردم !!!

نقل قول:

خب در جواب شما من یک مثال دیگه میزنم که به شما ثابت کنم چنین چیزایی از رولینگ بر میاد :

یادتونه که توی کتاب چهارم بارتی کراوچ پسر جام رو تبدیل به رمزتاز کرد تا هری با دست زدن به آن به پیش ولدمورت برود !

خب مگه بارتی کراوچ یا همون مودی قلابی بارها با هری توی یک اتاق تنها نشدن ؟ خب اون نمیتونست همونجا یک چیزی رو تبدیل به رمزتاز کنه و هری رو پیش ولدمورت بفرسته ؟ این کار بهتر نبود ؟ هیچ کس هم به این راحتیا شک نمیکرد !

با یکم فکر میبینی که چنین حرفی کاملا منطقیه ! اما رولینگ اینکار رو نکرد و داستان رو اونجوری که خودش میخواست ادامه داد ! پس اگر یکبار این کار رو کرده میشه گفت که باز هم ممکن است از این کارا بکند . من بخاطر وقت کمم فقط همین یکی رو مثال زدم ولی نمونه هاش توی کتاب زیاده

نقل قول:

خب و اما در جواب شما :

نه خیر کسی با چشم خودش لحظه سقوط دامبلدور رو ندید اما توصیفات کتاب کاملا حالات دامبلدور رو در حال سقوط بیان کرده !

من تا جایی که یادمه توی کتاب نوشته بود :

دامبلدور ابتدا به هوا رفت گویی برای چند لحظه در هوا ساکن ماند سپس مانند عروسک کهنه ای آروم روی زمین افتاد .....

فکر میکنم رولینگ به طور کامل این صحنه رو شرح داده ! حالا شما میگین که ققنوس دامبلدور اومده اونو نجات داده ! میشه یکی به من بگه اونوقت اون دامبلدوری که روی زمین بوده اون وسط چی کاره بوده ؟ یکی میتونه به من بگه که دامبلدوری که دیگه قدرتی براش نمونده بود بدون استفاده از چوبدستی و در چنین شرایط نامتعادلی که یک طلسم بهش برخورد کرده چنین جادوی بی نظیری رو با تمام جزییات انجام داده به طوری که هیچ کس شک نکرده ؟

نکته دومم که دیدم بعد نیست راجع بش یک توضیحی بدم اینه که ترس و وحشت و اینا از علایم طلسم آواداکدورا نیستند ! فکر میکنم شما منظور کتاب رو به درستی متوجه نشدید !

اون پدر و مادر تام که بخاطر طلسم آواداکدورا کشته شده بودند ؛ ترسی که در صورتشان دیده میشد بخاطر این بودش که قبل از اینکه طلسم آواداکدورا بهشون برخورد کنه با قیافه زیبای ولدمورت مواجه شده بودند و در ضمن یک جادو جنبل هم از طرف ولدمورت دیدن ! پس این موضوع کاملا طبیعیه که آنها بترسند ! وگرنه طلسم آواداکدورا که باعث نمیشه صورت شخص خود به خود تغییر حالت بده ! در اصل صورت اون اشخاص حالت اون فرد رو در زمانی که هنوز زنده بودن بیان میکرد امیدوارم متوجه شده باشی !
:poser:

آقا جون شما که می گید برجش بلنترین برج هاگوارتز هست.آیا کسی با چشمای خودش سیر کامل سقوط دامبلدور رو دید که از بالای اون به پایین بیفته فکر می کنم در صورت عدم وجود شاهد عینی بازم فاوکس میتونسته بیاد و اربابش رو رو هوا بقاپه و ببره همونطوریکه دامبلدور در کتاب 5 همین کار رو انجام داد..حالا از اون بگذریم طلسم آوادا آثار خاص خودش رو داره مثلاً اثر ترس و تعجب و وحشت در صورت اون بنده ی خدایی که مورد اثابت قرار گرفته که هیچ کدوم تو صورت دامبلدور نبوده.
البته حرفli Potter@و پ.ایگور کارکاروف(DarkMan) هم جای تأمل داره و میشه احتمال وقوعش رو بررسی کرد.
باتشکر

این نظری که دادید واقعا به دور از یک فردی هست که کتاب ها رو میخونه
اه مگه میشه اسنیپ با هری بره و اونقدر وارد باشه و حاضر باشه کشته بشه شما خودت حاضری چنین کاری بکنی
ولی از یه نظر حرف شما درست است شاید دامبلدور نبوده ولی اونجا خود دامبلدور بود که معجون رو خورد شایدم همون معجون معجون مرکب بوده و یا تو راه و یا ... عوض شده باشه ولی از اول نبوده
ولی چنین چیزی هم فکر نکنم درست باشه و جور در بیاد
من به نظر همه احترام میذارم و به هیچکی بی احترامی و هتک حرمت نمیکنم

-----------------------------------------------------------------------
بچه ها من دیروز کتابو دوباره با دقت خوندم(کتاب 6 )
اونجا که هری میپرسه پروفوسور دستتون چی شده؟
دامبلدور میگه که انگشتر و ... و اگه پروفوسور اسنیپ نبود میمردم
اسنیپ میتونست همونجا از مدرسه بره بیرون و دامبلدور بمیره و یا همونجا اواداکورا رو میزد تازه میتونست بگه که اون خیلی خطر ناک بود که دامبلدور بهش دست زد و من نتوتستم کاری بکنیم
نظرتون چیه؟

دو پست پشت سر هم یکی شد!از این به بعد دو پست پشت سر هم پاک میشه بدون هیچ تذکری!....دقت کنید دیگه!(دامبلدور-ناظر انجمن)

به نظر من دامبلی و اسی،هر دو از معجون مرکّب پیچیده استفاده
کردن و اسی شبیه دامبلی شده و با هری رفته و جانپیچ رو برداشته و از دامبلی قول گرفته که دامبلی در لباس اسی،او را بکشد و خود دامبلی برای جاسوسی نزد ولدمورت و از بین بردن نجینی،همراه مرگخوارها برود.

همین!!!دیدین چقدر ساده بود؟؟؟

وقتی یه نفر چوبدستی ش رو به سمت قلب یکی دیگه نشونه بگیره و نفرت هم توی صورتش موج بزنه و داد بزنه "آوراکاداورا" و یه نور سبز از چوبدستی ش بیرون بیاد و اون کسی هم که اون نوره بهش برخورد کرد بمیره؛ مطمئنا از این طلسم استفاده کرده و نه از چیز دیگه.

سلام
حرف های شما درسته ولی من باز میگم که این رولینگ خیلی نامرده
موقعی که هری در حال شکست از لرد هست دامبلدور رو میاره
من میگم حالا غیر از نظر قبلیم شاید دامبلدور فداکاری کرد که اسنیپ بره طرفه سیاه ها و به هری کمک کنه
با تشکر
ایگور کاروکاروف

به نظر من که همین طلسم رو اجرا کرد (البته اگه این طلسمی که گفتین همون طلسم مرگ باشه چون ویدا اسلامیه اسم این طلسم را یک چیز دیگر بیان کرده) چون در همان بخش های ابتدایی کتاب میخونیم که اسنیپ طرفدار لرد ولدمورته و لرد ولدمرت از او راضیه . پس هیچ شبه ای نمیمونه که اسنیپ برای طلسم کردن دامبلدور از طلسم مرگ استفاده کرده باشه چون میخواست لرد ولدمرت را بیشتر از خودش راضی کنه.