خلاصه:
نجینی آراگوگو قورت داده و لرد دستور میده اونو صحیح و سالم از داخل شکم نجینی نجات بدن. مرگخوارا لایتینا رو به همراه معجون پونه (مار از پونه بدش میاد) به خورد نجینی می دن بلکه با ریختن معجون تو معدهش، آراگوگو بالا بیاره.
حالا لایتینا به مِریِ نجینی(عضو بدن) رسیده و مری فقط در صورتی اجازهی عبور میده که لایتینا چیز جالبی بهش بده.
نکته: تا حالا کفگیر و جاروبرقی و اسمارتیز به مری پیشنهاد شده.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
- این چیه دیگه؟
- صابون!
- خب؟
لایتینا که این وسیله رو فقط چون سایر وسایل به نظرش مناسب نمیومدن انتخاب کرده بود، ناگهان با درک استفادهی مفیدی که میتونه ازش بکنه، به هوش ناخودآگاهش (برگرفته از ضمیر ناخودآگاه) ایمان میاره.
- این صابونه! صابون! باورت میشه؟ صابون!
- اینو یه بار دیگه هم گفته بودی.
مری که جوابی نمیگیره سقلمبهای به لایتینا میزنه.
- فایدهش چیه؟
لایتینا در حالی که از شدت ذوق و شوق بالا و پایین میپره جواب میده:
- این وسیلهی نجات من از دست تـ... امم قطعا تو که نه... تِرَش یعنی، منظورم تِرَشه!
تغییر زبان ناگهانی لایتینا عجیب به نظر میومد و مری به نظر اصلا قانع نشده بود.
- صابون! وسیلهای برای تمیزی!
- به نظرت من کثیف میام؟
لایتینا به امید سُرتر شدن مری به خاطر استفاده از صابون و عدم تواناییش برای نگهداشتن لایتینا در حین سر خوردن، گلوشو صاف میکنه تا مری رو برای استفاده از صابون تشویق کنه...