هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۴۶ چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
1. الهه ی ماه را لطف کرده و توصیف کنین!8 نمره

برخلاف تصور عده ای که فک میکنن چون ماه متعلق به شبه، پس الهه شم تاریک و سیاهه، باید عرض کنم که برعکس، اتفاقا موهای بلند و پرپشت الهه ی ماه سفید رنگ و درخشانه و با یه پیچ و تاب ساده به موهاش، میتونه هزاران جادوگر رو از راه راست منحرف کنه.

چشماش خاکستری و درشته و بینی ای چنان زیبا داره که با هزاران عمل جراحی زیبایی هم کسی نمیتونه مثلشو بوجود بیاره. صورتی داره که کاملا نسبت های عدد طلایی ریاضی Golden ratio رو رعایت کرده و این یعنی زیبایی خیره کننده که با یک نگاه باز هم میتونه هزاران جادوگر رو جذب خودش کنه و هزاران عاشق ِ با "یک نگاه عاشق شده" رو بوجود بیاره.

قدی بلند و هیکلی رعنا داره و پوستش چنان روشنه که وقتی از دور به کل وجودش همراه با موهای سفیدش نگاه میکنیم، انگار که داره میدرخشه و شب ها خودش شبیه یه گوله ماه میشه، انگار که داره از خودش نور ساطع میکنه و اطرافو درخشان میکنه.

2. شب چهاردهم است و ماه در آسمان نیست، دنیا را در رولی توصیف کنید!12 نمره

صدای فریادهای وحشت آور مردم در سرتاسر هر کوچه و خیابانی می پیچد و مردمی که با آسودگی در خانه هایشان خوابیده و نگاهی به بیرون از خانه و لذت بردن از طبیعت ِ آسمان نکرده اند، نیز با چنین فریادهایی به خود آمده و هراسان به بیرون از خانه قدم می گذارند و جویای وضعیت پیش آمده می شوند.

عده ای دیگر که خودشان را با تکنولوژی مشنگی وفق داده اند، با شنیدن اخبار که وضعیت هولناک اجرام آسمانی را بررسی میکرد، متوجه وضعیت پیش آمده می شوند. گوینده ی اخبار می گفت:

- تلسکوپ های ما نشون میدن که ماه تا همین چند ساعت پیش در آسمان مشاهده میشده، اما به طرز شگفت انگیزی ناپدید شده. درسته که در اکثر مناطق هوا ابریه و حتی با وجود ماه، نمیتونیم اونو رویت کنیم، اما حقیقت اینه که با کنار رفتن ابرا هم ماهی در کار نیست. ماه گم شده ... اون سرجاش نیست.

و همین آن ها را از خانه هایشان به بیرون می کشید، تا ماه را، ماهی را که شاید تا به آن روز قدر وجودش را ندانسته بودند، بنگرند. عده ای دیگر از طریق رادیو به مشکل پیش آمده پی بردند.

- قطع شدن جزر و مد دریا و بواسطه ی اون تغییر آب و هوا، کوچیک ترین نگرانیه ماست. متاسفانه ماهواره های مشنگی خبر دادن که اگه ماه تا دو روز آینده نمایان نشه، سیارکی به ما برخورد میکنه و مسلما تلفات جانی زیادی برای اون تیکه از زمین که سیارک باش برخورد داشته بوجود میاد. حتی شاید به سایر قسمتای زمین هم آسیب وارد کنه.

و با این خبرگزاری های گسترده، کم کم تمام جهان، حتی آنجایی که صبح بود و ماه در روشنایی خودش را گم کرده بود، از این موضوع مطلع شدند و دلواپس و نگران به آسمان چشم دوخته بودند و جویای ماه بودند.

این مردم ِ نگریسته به آسمان، دیگر سکوت کرده بودند، اما با زبان بی زبانی از ماه میخواستند که به جایگاهش برگردد و دوباره شب هایشان را نورافشانی کند. وای برکسانی که تا به آن روز ارزش وجودی ماه را درک نکرده بودند و در تمام این روزها نگاهی به بالا نینداخته بودند تا از زیبایی ِ وجود ِ ماه بهره مند شوند.

- لینی ... لینی؟ بلند شو از خواب! دیگه وقت رفتنههه!

لینی با تکون شدیدی از خواب میپره، صورتش خیس عرقه و دستاش میلرزه. با عجله از اتاق بیرون میپره و بعد از روشن کردن تلویزیون و مشاهده ی اخبار ِ هواشناسی که وضعیت هوا را خوب و آفتابی بیان میکرد، نفس راحتی کشید ... تمامش خوابی بیش نبود!

3. چرا ماه چنین تاثیری روی موجودات مختلف دارد؟10 نمره

ماه خیلی خفن و جادویی و خارق العاده س و باعث تحریک شدن و فعالیت بیشتر یه سری چیزا درون بدن میشه و از اونجایی که تو شب چهاردهم از کل وجود ماه میتونیم بهره ببریم، تاثیرش روی بدن بیشتر میشه و در نتیجه اتفاقات گفته شده میفته.

مثلا در مورد دیوانه ها که قدرت تخیل و توهم دیدنشون بالاس، با حضور ماه سلولای مغزیشون، اون بخشی که به توهمات ما مربوطه، تحریک میشه و شروع به فعالیت بیشتر میکنه و دیوونه ها بیش از پیش دیوونه میشن و دست به کارای عجیب میزنن.

در مورد بالا رفتن آمار جرم و جنایت هم همینه، بخش کنترل کننده اعصاب حسابی قاتی میکنه و مختل میشه و قدرت تفکر رو میگیره و موجب خلاف های بیشتر میشه.

ماه زیبایی خیره کننده ای هم داره که خیلیارو به خودش جذب کنه، از جمله گرگا که ما اکثرا میبینیم رو به ماه زوزه میکشن ... اونا جذب این زیبایی ماه میشن و با زوزه کشیدن سمت ماه، میخوان که به ماه نزدیک تر شن و باش ارتباط برقرار کنن.

گرگینه ها هم که هردو اثر ماه رو کلهم با هم دارن. هم جذب زیباییش میشن و هم تغییرات شیمیایی ای که در اثر همون تحریک شدن بوجود میاد، باعث میشه تغییر شکل بدن و تبدیل به گرگ بشن.

پس دو تا چیز شد! زیبایی خیره کننده ی ماه و تاثیراتی که قدرت نهفته در ماه، روی یه سری از اجزا و سلولای بدن ما میذاره و اونارو تحریک و وادار به فعالیت بیشتر میکنه.




پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱:۴۳ چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

مرلین کبیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
امروز ۲:۱۵:۴۰
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
پیام: 718
آفلاین
تکالیف:

1. الهه ی ماه را لطف کرده و توصیف کنین!8 نمره

بانویی زیبا و جذاب و درخشنده، صورتی به نسبت کشیده، با بینی و دهان کوچک و چشمانی که از شدت زیبایی تمام حواس فرد مقابلش را می رباید. با قدی متوسط و بدنی لاغر، دست ها و پاهایی لاغر ولی زیبا، بدنی در نهایت تناسب که گویی تراشکار ماهری آنرا به دست خود تراشیده است. با نهایت وقار و طمانینه راه میرود و از هر جایی که عبور میکند، نشاط و طراوت را به ارمغان می آورد. تمام افرادی که او را می بینند دلباخته ی وی می شوند. زیبایی وی از ماه هم بیشتر است و ماه خود به او غبطه میخورد. اندوهی در چهره ش وجود دارد که هیچ کس تا به حال دلیلش را درک نکرده است. کافیست چند کلام با او هم صحبت شوید تا بدانید از تک تک اتفاقات زمین با خبر است.

2. شب چهاردهم است و ماه در آسمان نیست، دنیا را در رولی توصیف کنید!12 نمره

دختر نگاهی به آسمان انداخت و گفت:
- مامان، چرا ماه تو آسمون نیست؟ مگه نباید وقتی شب چهاردهم هر ماه، قرص کامل ماه توی آسمون باشه؟ چرا الان بدقولی کرده؟

مادر نگاهی به فرزندش انداخت و در حالیکه سعی میکرد نگرانی و ترس صدایش را مخفی کند گفت:
- نمیدونم عزیزم، احتمالا ماه گرفتگیه و درست میشه، نگران نباش.

- اما من ماه رو خیلی دوست دارم، من ماهم رو میخوام! نباید بدقولی میکرد، من چهارده روزه که منتظر همچین روزی هستم که بشینم با ماه درد و دل کنم.

مادرش لبخندی به او زد و مشغول کارش شد. دختر به سمت بالکن اتاقش رفت و به آسمان نگاه کرد، نمیتوانست باور کند که ماه هم او را تنها گذاشته بود، آنها که به هم قول داده بودند تا همیشه کنار هم باشند، و او هر شب توی بالکن بنشیند و ماه هم از آن بالا او را نگاه کند و با هم حرف بزنند. دختر عادت داشت از اتفاقاتی که در طول روز برایش افتاده بود را بگوید و ماه هم در کمال سکوت، به حرف او گوش میداد و پا به پایش بیدار می ماند.
- خیلی بدقولی، دیگه به تو هم اعتماد نمی کنم، تو همیشه این جا بودی، حالا که دیدی من بهت احتیاج دارم و میخوام باهات درد و دل کنم، رفتی؟ اصلا کجا رفتی بدون اجازه ی من؟

دختر با لحن طلبکارانه ای با جای خالی ماه حرف میزد، از دنیای اطرافش خبر نداشت و در حالیکه اشک میریخت به ماه گلایه میکرد، چند باری از شدت اشک ریختن مجبور به سکوت شده بود و در هر سکوت حس میکرد که چقدر تنها ست، بی هیچ کسی در کنارش.

باد شروع به وزیدن کرده بود و موهای پرپشت و بلند دختر را به رقص واداشته بود؛ صورت دختر با برخورد اولین باد، مانند اینکه با دوستی قدیمی رو بوسی میکند و از شدت خوشحالی قادر به حرف زدن نیست، خوشحال شذ. خوشحالی محض در تک تک اجزای صورت دختر نشسته بود. حسی به او میگفت که قرار است ماه را ببیند، ولی نمیدانست چگونه.

دختر فریادی از سر خوشحالی کشید، دستانش را باز کرد و باد را در آغوش گرفت و با نگاهش به جای خالی ماه خیره ماند. دیگر اشک نمی ریخت، غرق در شادی و خوشحالی شده بود.
- دارم میام دوستِ بدقول ِ دوست داشتنی من!

در کسری از ثانیه تمام پیکر دختر را نوری نقره ای رنگ گرفت، چند لحظه بعد ماه دوباره در آسمان خودنمایی میکرد. اما جای دخترک برای همیشه بر روی زمین خالی می ماند...


این بود آخرین برگ زندگی مردی که تمام دنیایش را در شبی که ماه نبود از دست داد. دنیایی که به خاطر نبودن ماه نابود شد و مرد را نیز با خود به سمت نابودی کشاند.

3. چرا ماه چنین تاثیری روی موجودات مختلف دارد؟10 نمره

موجود؟ ینی دیگه جزر و مد و جاذبه و اینا رو که در اثر نزدیکی و حسی که بودن ماه در کنار زمین به زمین دست میده و این ها به نوعی ابراز احساسات زمین به وجود ماه هست رو نگم؟ باشه نمیگم! من دانش آموز حرف گوش کنی بودم موقع دانش آموز بودنم!
در بقیه ی موارد، بجز موجودات جادویی که نور ماه به نوعی طلسمی رو که روی اونها گذاشته شده رو فعال میکنه و باعث میشه که به عنوان مثال تدی لوپین به گرگ تبدیل بشه، موجودات دیگه ای هم هستن که به نوعی با ماه عشق بازی میکنن. وجود ماه برای ادامه ی حیاتشون ضروریه، مثل غذا خوردن و خوابیدن و ...، دیدن ماه هم برای اونا ضروریه؛ مثل همین استاد دلاکور که بدون ماه فکر نکنم دووم بیاره و به خاطر ماهه که این همه کمالات داره و اینا!
بعضی حیوانات هم با دیدن نور ماه روشن میشن، نه مثل گرگینه ها که طلسمشون فعال میشه، مثل جغد و خفاش که شب کارن و با دیدن نور ماه، میفهمن که شیفت کاریشون شده و میزنن بیرون پی یه لقمه نون واسه خانواده.




پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲

هرپوی کثیف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۳ یکشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲۰:۳۴ یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
1.بنده چون خودم یه جادوگر ِ باستانی هستم سلنه جان رو به چشم دیدم البته اون موقع بچه بودم .
سلنه تنی نقره فام دارد و همیشه می درخشد و گیسوان ِبلندش همیشه باز است و درخشنده تر از پوستش است . اندامی کشیده دارد و ولبخندی خیره کننده .سلنه به شدت داف بوده و از لبخندش برای به دام انداختن هر جنبنده ای استفاده می کند. او به هیچ چیز و هیچ کس راضی نیست و همیشه به دنبال ِ معشوقه ای جدید می گردد.
آمارش را داشتیم مدتی هم با زئوس بود و جواب دعاهای ما را نمی داد بعد گندش در آمد که با چند تا از خدایان دیگر هم بعله .
سلنه گاهی اوقات به سولاریوم می رود و tan می کند و به همین دلیل است که بعضی شب ها ماه کمی زرد رنگ است .

2.این رول را برای زمان زندگانیمان می زنیم باشد که با قرون گذشته آشنا شوید .
نزدیکای غروب بود هرپو داشت از خودش صداهایی در می آورد :«هسش» که یعنی «babay باسیلیسک خوشگلم بیا که امشب کلی مهمون داریم یه سری گرگینه ی خوشمزه امشب منتظرتن »
صدای مهیبی بلند شد:«هش هس ههههساسشاشاسشایسسسهشهسشسهشساشسهاشسهشهشاسسسسشـ» که یعنی :«نمی خوام »
هرپو می خواست بزند باسیلیسک را له کند اما یادش آمد که 200 سال به پای این بچه سوسول خون جگر خورده.چشمانش را بست و سرش را بالا گرفت و نفس ِ عمیقی کشید و چشمانش را باز کرد و دید ماه در آسمان نیست !!!
هرپو که تعجب کرده بود طبق ِ عادت رفت و در پناهگاهش پنهان شد ولی آن شب از حمله گرگینه ها خبری نشد.هرپو رفت تا ببیند در این شب ِ عجیب در شهر چه خبر است . در آن زمان مردم شب های 14 برای در امان ماندن از شر گرگینه ها با کشتی به وسط آب می رفتند ولی کشتی شان به گل نشسته بود و همه در حد مرگ ترسیده بودند .
باد داشت شدید تر و شدید تر می شد و ناگهان تبدیل به گردباد شد که داشت همه جا را به ویرانی می کشید،هرپو دید که دکل کشتی شکست اهمیتی نداد و خیلی سریع تلپورت شد.
3. یکی به خاطر جاذبشه که با تغییر فاصله تغییر می کنه و وقتی به حالت حد اکثری می رسه یه روی سری موجوداتی که حساس تر هستند تاثیر می زاره و یکی دیگه هم تاثیر روانی که درخشندگی و زیباییش توی شب داره.یکی دیگه هم گفتم که تقصیر ِ خود سلنه س .



پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۳۸ جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۲

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
"تدریس جلــسه ســوم"


بــادی که از صبح وزیدن را شروع کرده بود هنوز آرام نشده بود و درختان جنگل ممنوعه را با دستان خود خم و راست می کرد و ابر ها را از آسمان دور می کرد! اگر شما در تالار نشسته باشید با یک شیر کاکائو گرم در دستانتان و در مـعـرض موج های داغ شومینه، به نظرتان این منظره زیبا مـی آید!
اما اگر قرار باشد در این هوا به منطقه ای از جنگل ممنوعه بروید، دیگر چنین احساساتی وجود نخواهند داشت... و این حال تمامی دانش آموزانی بود که آرزوی همان کلاس گرم و نرم جلسه پیش را می کردند!

پروفسور دلاکور با لبخندی شیرین و بی خیالی تمام انگار نه انگار وسط طوفانی مهیب ایستاده در کنار درختان منتظر دانش آموزان بود! تنها چیزی که ثابت می کرد او فقط تصویر نیست و آن جا حضور دارد موهای پریشانش بودند که با باد می رقصیدند!
- دنبالم بیاین! میریم وسط جنگل!

همانطور که دانش آموزان به صف پشت سرش مـی آمدند توضیح داد:
-درس امروز ما راجع به یک جرم آسمانیه که ما بیشتر اوقات می بینیمش و اگه تو آسمون باشه حتی آلودگی فزاینده ی هر روز هوای لندن هم جلوی نور افشانیشو نمی گیره و این جسـم؛ "مـاه"ـه!

لحظه ای سکوت کرد تا جای پایی میان ریشه های درختان در آن جنگل که لحظه به لحظه تاریک تر می شد پیدا کند و ادامه داد:
- ماه هر بیست و هفت روز و هفت ساعت و چهل و سه دقیقه دور زمین یه دور کامل میزنه. این جرم زیبای آسمانی از قدیم الایام تاثیر بسیاری روی زندگی ما زمینیان داشته و بیشتر از اون روی ما جادوگرها!
ماه؛ میان جادوگران باستانی ِ جادویی نور خورشید نامیده می شده... در افسانه های قدیمی خداوندگار ماه ایزد بانو سین، سلنه یا لونا بوده!

آهی از نهاد دانش آموزان بلند شد! عـشقـی که لحظه بر لحظه بیشتر در کلام فلور نمایان می شد بیانگر این موضوع بود که او روی دور حرف زدن افتاده!

- ماه روی موجودات جادویی هم تاثیر فراوانی داشته، با کامل شدن ماه گرگینه ها گرگ می شن! سانتور ها مسخ می شنـ و آمار جرم و جنایت در دنیای مشنگی پنجاه برابر میشه! درهای تیمارستان ها بسته و علامت ملاقات ممنوع روی درش ایجاد میشه! ماه یعنی رمز و راز! یعنی قدرت!

سپس سریع تر به طرف نــوری که رو به رویــش بود گام برداشت و ادامه داد:
-بدون مــاه جهان دچار اغتشاشات و مشکلات زیادی میشد! جزر و مد از بین می رفت، در نتیجه آب و هوا تغییر می کرد، مدار زمین تغییر می کرد، امکان برخورد سیارک ها و اجرام آسمانی با زمین افزایش پیدا می کرد! گرگینه ها به مرگ تدریجی دچار می شوند و ...

بالاخره به محوطه ای دایره ای شکل، رو باز رسیدند که توسط درختان جنگل ممنوعه محاصره شده بود و چمن های نم دار کوتاهـش جان می دادند برای نشستن... اما خارق العاده تر از آن "ماه"ـــی بود که بالای محوطه نور افشانی می کرد و روی هزاران هزار ستاره ای که کنارش چشمک می زدند را کم می کرد...!
فلور کـه خودش هم می درخشید، رو به دانش آموزانش که با بهت به آسمان خیره بودند گفت:
- جـدا از همه ی اینا... ماه اگه نبود، آسمون ایـنـقد زیبا می شد؟!
نقل قول:

تکالیف:
1. الهه ی ماه را لطف کرده و توصیف کنین!8 نمره
2. شب چهاردهم است و ماه در آسمان نیست، دنیا را در رولی توصیف کنید!12 نمره
( در تدریس گفتم چه اتفاقاتی میفته، میتونین از همونا استفاده کنین!)
3. چرا ماه چنین تاثیری روی موجودات مختلف دارد؟10 نمره


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۰۳ جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۲

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
امتیازات کلاس نجوم و ستاره شناسی:

ریونکلاو:
لینی وارنر: 30
مثه همیشه! :)

دافنه گرینگراس: 29+1= 30

پروفسور فلیت ویک: 26+1= 27
پروفسور... ما سر کلاس نجوم و ستاره شناسی هستیم! نه زیست شناسی! :|
مجموع: 29

هافلپاف:
رز ویزلی: 29+1= 30
رز ^_______^

هلگا هافلپاف: 30
بانو هلگا! نصایحتان یادم می مونه! البته من این نکترو هم در نظر گرفته بود، وگرنه جلسه قبل شما کلا نمره نمی گرفتین! :ذ

پروفسور تافتی: 30
واو! O_o
مجموع: 30

گریفندور:
گودریک گریفندور: 30
با تشکر از شرکتتان در این کلاس!

آلیس لانگ باتم:29+1=30
خوب بود! ^_^
مجموع: 20


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۶:۴۵ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲

آليس لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۷ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۵۲ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳
از پسش برمیام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 266
آفلاین
1. یک دانشمند و کَشفـَــش را نام ببرید!(6)

ویلیام هِرشل (موسیقیدان و ستاره شناس انگلیسی)

ایشون کاشف سیاره اورانوس بودند و بعد از اون کاشف دو قمر زحل و اورانوس و همچنین کاشف امواج فروسرخ.

2. زنــدگی نــامه یا نحوه رسیدن آن دانشمند به موضوع کشف شده را بنویسید. (14) {نشینین واسه من فوق علمی کار کنین، تخیلتونو آزاد بذارین!}

یه روز این ویلیام بیکار نشسته بود و داشت رادیو گوش میکرد. تازگیا دو تا قمر کشف کرده بود و تصمیم گرفته بود فعلا چند روزی استراحت کنه و از پز کشفش بهره ببره فعلا.

گوینده ی رادیو: با عرض سلام خدمت شنوندگان عزیز. امروز با خبری داغ در خدمتتون هستیم. گالیله ستاره شناس بزرگ، موفق به کشف چهار قمر از اقمار سیاره مشتری شد. این کشف را به این دانشمند و همه ی مردم این جهان تبریک میگیم.

ویلیام: بعد بعد بعد :worry:

ویلیام در حالی که غر میزد و سفری با عمه ی گالیله رفته بود، از جا برخاست و تصمیم گرفت کشفی دیگر بکند تا دوباره سر زبان ها بیوفتد. پس تصمیم گرفت این دفعه به جای قمر و ممر و کوکب، بره یه سیاره کشف کنه که شهرتش تا آخر عمر تضمین بشه.

میخواست این دفعه هم از خواهرش کمک بگیره ولی یادش افتاد، دفعه ی قبل که فقط پیچ تلسکوپو خواهرش بسته بود، همه گفتن تلسکوپو با کمک خواهرش اختراع کرده. پس بیخیال شد و به سمت دفتر کارش رفت.

سال ها بود که از چوبدستیش استفاده نکرده بود و به نوعی به جامعه ی مشنگ ها ملحق شده بود. ولی این دفعه پای مرگ و زندگی درمیون بود، پس چوبدستیشو از زیر لایه های گرد و خاک زیر تخت بیرون کشید و بعد از تلاش زیاد برای به یاد آوردن ورد مورد نظر، فریاد زد: اکسپکتو پاترونوم

خروسی از چوبدستی بیرون اومد و قوقولوکنان به ویلیام زل زد.

ویلیام صداشو صاف کرد و گفت: امممم...سلام...ببخشید بعد از این همه سال مزاحمت شدم.....بیزحمت اگه خسته نمیشی برو یه سر فضا. از مشتری اونورتر. اخه میدونی، مشتری کشف شده. برو، بعد بازم برو. هروقت یه سیاره ای، چیزی دیدی...برگرد. فقط سعی کن محلشو خوب یادت باشه. دستت درد نکنه. اگه خسته میشی نروها. راضی نیستم به مرلین.
خروس جیغی زد و به سمت در رفت.

ویلیام بعد از سال ها از استفاده از چوبدستیش راضی بود.

3. طلسم، روش یا اختراعی بسازید یا پیدا کنید تا بتوانید سر کلاس بدون آن که کسی بفهمد بخوابید!(10) (توضیح دهید چطور ساختید، یا اختراع کردید!)

فوتو آیز پوت photo eyes put

این طلسم نسخه چینی فوتوشاپ است.

در این طلسم ابتدا عکسی از چشمهای شما در حال باز و البته بسیار سرحال گرفته می شود. _ در این عکس چشمهای شما متحرک است و بسار مشتاقانه به معلم خیره شده است _ معلم هم که میبیند، شما بسیار مشتاقید اصلا از شما سوال نمیپرسد، مگر این که شانستان قهوه ای باشد.

این عکس بر روی چشم های شما قرار میگیرد و شما به خوابی راحت و آرام( البته این مورد تضمینی نیست و دارای گارانتی نمی باشد) در آغوش صندلیتان فرو خواهید رفت.


سوال امتیازی:
4. هـدف جادوگر خائن چه بود؟ تحریک کننده او برای قرار دادن این اطلاعات در دسترس مشنگ ها چه بود؟


Power & Money

این دو از عوامل عمده فاش کردن رازها و قرار دادن اطلاعات در دسترس دیگران بوده و است.

البته عوامل دیگری نیز وجود دارند، مثل خاله زنک بازی، میل به کسب شهرت و افتخار، قرص و دارو نبودن دهان و ...



تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۰:۲۱ یکشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۲

پروفسور فلیت ویک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۷ چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۹:۲۷ سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۳
از خوابگاه اساتید هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 288
آفلاین
بسم المرلین


سوال نخست


چارلز داروین، مکتشف و نظریه پردازِ نظریهِ تکامل، معروف به نظریه تکامل داروین، و همینطور، نظریه پردازِ اصلِ 15 تکامل داروین که توش زود تر از تدی ریموس لوپین، وزغ ها رو تشریح کرده.

کشفِ داروین این بود که تمام موجودات، وزغات، پروانه ها که خیلی هم مخلصیم و سیاهان و سپیدان و همینطور ریونیان، اجدادی داشتن و به قول معروف یهو، تلپی از آسمون هفتم نیوفتادن پایین.

سوال دوم


قضیه از این قراره که یه روز، داروین به همراه اهل و عیال و دوستان و آشنایان و در آخر هم محققین برای اکتشاف و تحقیق درباره موجودات و نظام طبیعت میره جزایر بالاک گالاپاگوس و اون جا با یک سری حیوانات و موجودات جدید آشنا می شه.

یک روز که توی اتاقش نشسته و داره روی چند نمونه وزغ مطالعه می کنه، به یک گونه از وزغ که دارای اندام ها و حالت متفاوتی هست بر می خوره و پس از سالها تحقیق متوجه میشه این وزغ و کلا تمام موجودات چند صد ساله پیش زمین، اجدادِ حیوانات امروزی هستند و این حیوانات همینجوری تکامل پیدا کردن تا حالا !

حالا ربطش به ستاره شناسی اینکه اون این کار رو برای ستاره ها هم ثابت کرد!

داروین که یک فشفشه هم بوده متاسفانه، بوسیله این کشف، روی ستارگان تحقیق می کنه و بعد از کلی زحمت و درگیری و اینا، متوجه میشه که بله؛ ستارگان هم دارای اجدادی هستند و هر سال تکامل پیدا می کنن.

این کشف اون در دنیای مشنک ها اصلا منتشر نشد اما در دنیای جادوگری ما ممنون کشفیاتِ چارلز داروین هستیم.


سوال سوم


چشمیوس نبینیوس :

این ورد رو ما خودمون همین دیروز اختراعش کردیم استاد!

سر کلاس نشسته بودیم و سخت خوابمون میومد، اصن یه وعضی!! ما هم از خدا بی خبر این چوبدستی رو گرفتیم سمت معلممون و اون هم روش به تخته بود و مارو نمی دید، با خودم زیر لب می گفتم چی میشه الان چشمش مارو نبینه، چی میشه ؟

و یک لحظه به ذهنم رسید، بگم : "چشمیوس نبینیوس" و معلم از خدا بی خبر بعد از اینکه شنید من چیزی گفتم برگشت و مستقیم تو چشای من نگاه کرد، ورد هم کارش همین شد، با خیره شدن در چشمای معلم بدبختمون، تا آخر کلاس اون رو توی یک هاله فرو بردم که انگار همه چیز خوبه.

در حقیقت برای اجرای این طلسم که کلی هم تا حالا واسش به هم پول پیشنهاد شده، باید این ورد رو اجرا کنیم و همون موقع به چشمای معلم نگاه کنیم و بقیش درست میشه.

دبیر دیگه شما رو نمی بینه و شما هم می تونی هر چند پادشاه و شاهزاده و البته شاهدخت رو با رعایت موازین و شئونات آسلامی، ببینی !

سوال چهارم


به دلایل مختنلفی این کار انجام شده؛ که ما به چنتاش اشاره می کنیم :

1. من تحقیق کردم استاد و بدست آوردم که این عاقای نامعلوم الحال، خیلی هم نامعلوم الحال نیست. اون عاشق دختری یه بابایی میشه و اون بابای اون دختر هم یک جادوگرِ خیانت کار بوده که ورد و اینا رو به مشنگا می فروخته و در حقیقت سرشون کلاه می ذاشته. این باباهه وقتی متوجه میشه این فرد اسرار زیادی رو تو خودش نگه داشته، از همین عاشق پیشگیش استفاده می کنه و تمام راز ها رو بدست میاره.

2. این وسط بهش قول پول و ثروت و قدرت هم میده که مسلما در انجام این کار بی تاثیر نبوده.

اما با این که من اعتقادی ندارم ولی در کتاب های تاریخ نوشته که دلیل اصلی این کار، این بوده که ایشون خودش خون اصیل نبوده و اون وفاداری و اصالت رو به جادوگران در خونش نداشته !


مرسیوس چاکریوس !


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۳۶ شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۲

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
1. یک دانشمند و کَشفـَــش را نام ببرید!(6)

مارکو پلو!
... شامپویی از جنس ستاره ها که باعث می شه ریزش مو از بین بره.

2. زنــدگی نــامه یا نحوه رسیدن آن دانشمند به موضوع کشف شده را بنویسید. (14) {نشینین واسه من فوق علمی کار کنین، تخیلتونو آزاد بذارین!}


مارکو پلو در خانواده ای از طبقه متوسط متولد شد. مادرش یک خانم مهربان و پدرش هم یک مرد مهربان بود. مارکو کم کم بزرگ شد و به سفر رفت و تو راه، کلی زبون یاد گرفت. از جمله پارسی. اون تو ایران مدت زیادی موند و بالاخره تصمیم گرفت که به ادامه سفراتش بره.

یـــک روز، خوابیـــد و وقتــی بلند شد؛ دید که تو هوا معلقه و دور و ورش همه چیز بالا و پایین، دور و ور و چپ و راست هستند. خیلی تعجـــب کرد و بـه زور، خودش رو به یک پنـــجره رسوند و کاشــف به عمل آمد که بـــــــــعـــــله! اوشــون در فضـــا تشریف دارن. مارکـــو خیلی تعجب کرد. همون لحظه، از سفینه به بیرون پرتاب شد و دستش خورد به یک ستاره.

یک دفعه، متوجه شد که لباس ِش خیلی نرم شده. این قدر که حتی نرمیش به دستش رسید و اون رو لطیف کرد. مارکو یک مشت گنده از اون ستاره رو کند و گذاشت توی جیبش. خلاصه، این قدر مشت مشت کند که بالاخره، لباسش پر شد و گیر کرد اون تو. همون لحظه، فهمید که اکسیژن ِش داره تموم میشه. حالا مارکو بدو طرف سفینه و کی ندو.

بعد، مارکو پلو، با خوش حالی به ایران بر می گرده و توضیح می ده ماجراهاش رو و از اون ستاره یک شامپوی نرم کننده و ضد ریزش مو درست می کنه که خیلی معروف میشه!

3. طلسم، روش یا اختراعی بسازید یا پیدا کنید تا بتوانید سر کلاس بدون آن که کسی بفهمد بخوابید!(10) (توضیح دهید چطور ساختید، یا اختراع کردید!)

ما از اون آدماش نیستیم داداش! واقعا که...

کمپانی گل های رنگارنگ تقدیم می کند: روش خوابیدن! خوب، این روش به این صورته که شما، میری زیر میزت. بعد، چشمات رو می بندی و استاد، اصلا تو رو نمی بینه و درذ نتیجه، متوجه نمی شه که خوابی و تو می تونی با خیال راحت بخوابی. اما ممکنه استاد تو رو از زیر میز ببینه و بگه بیا بیرون که برای این هم یک راه حلی داریم. شما می تونین موقعی که دارین میرین زیر میز یک مداد هم همراه خودتون ببرین و به استادتون بگین که این مداد رو داشتین از زیر میز می گرفتین و اگه استاد پرسید خوب، چرا این قدر طولش می دادی؛ تو باید بگی داشتم دنبالش می گشتم.

حالا، اگه استاد دیده باشه که چشمت بسته بود؛ کارت لنگه و در آپدیت های بعدی این مشکل بر طرف می شه اما فعلا مشکل داریم و می تونی، موقتی با یک طلسمی روی میزت رو سیاه کنی که استاد زیرش رو نبینه. فقط توی کلاس مودی کاربرد نداره. البته شما می تونین چشم مودی رو از کاسه در بیارین تا اون نتونه به شما گیر بده یا ببینتدون.

حالا اگه وقتی استاد مچتون رو گرفت؛ باز خواب داشتین؛ این بار، به محض روی برگردوندن استاد، می تونین با یک خودکار به زیر میز برین که کارتون لنگ نباشه!

این روش، با تفکر، منطق و مغز شصخ شصخی بنده تهیه و تنظیم شده و هیچ ارزش قانونی دیگری ندارد و شما می تونین تنها با ارسال عدد 3 به شماره 33557 سی دی آموزشی این روش رو گیر بیارین.

4. هـدف جادوگر خائن چه بود؟ تحریک کننده او برای قرار دادن این اطلاعات در دسترس مشنگ ها چه بود؟


آخه راز افشا کردن هدف می خواد؟ کلا از اول دنیا بوده و هست این اصل افشا کردن راز و باید همه راز افشا کنند و کسی که راز را افشا نکند؛ کس نیست!



تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۹:۵۷ شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۲

پروفسور تافتی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۸ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۴۳ چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹
از آمدنم نبود گردون را سود!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
1. یک دانشمند و کَشفـَــش را نام ببرید!(6)

حضرت ژان پل سارتر...
والا ایشون از تقدم وجود بر ماهیت پرده برداری کردن!

2. زنــدگی نــامه یا نحوه رسیدن آن دانشمند به موضوع کشف شده را بنویسید. (14) {نشینین واسه من فوق علمی کار کنین، تخیلتونو آزاد بذارین!}

روزی از روزها ژان پل سارتر مشغول قدم زدن توی اتاقش بود. اون موقع مردی بود جوون، یک و نیم متر، با عینک مربعی بزرگ، کت و شلوار ِ شیک و یه کراوات دراز و قرمز. صورتش گرد بود و موهاش پخش و پلا بودن و اینا...

ژان نگاهش افتاد به یه خودکار ِ قرمز، به خودش گفت چرا خودکار قرمز آبی نمینویسه؟ در این لحظه یک ندا به گوشش رسید:
- چون سازندش اونو طوری طراحی کرده که قرمز بنویسه!

در این لحظه ژان دچار دلهره شد، به خودش گفت خودکار قبل از اینکه به وجود بیاد در ذهن ِ طراح پردازش شده، به عبارتی کیفیت ها و کاربردهایی که قرار بوده از خودکار سر بزنه قبل از وجودش در ذهن طراح شکل گرفته، و هر اونچه بعد از وجود خودکار ازش سر میزنه، مثل قرمز یا آبی بودنش، ناشی از همون کیفیت ها و کابردهای از پیش تعیین شدست...

ندا:
- حالا چی کار کنیم ژان؟ یعنی ما هم مخلوق یک طراح هستیم؟ یعنی ما هم هر کاری انجام میدیـم بر اساس ماهیت شکل گرفتمونه؟

ژان دستشو گذاشت زیر چونش، راه رفت و راه رفت و راه رفت، سرشو انداخت رو شونه ی چپش، قرمز شد، بنفش شد، رفت مستراح، فکر کرد، اندیشه کرد، تلاش کرد... یک ساعت، دو ساعت، سه ساعت... ناگهان روح پر فتوح ِ مرحوم اسپینوزا توی اتاقش ظاهر شد:
- پخ!

ژان یکه خورد و افتاد رو زمین و یه جاییش خیس شد. حالا اینکه کجا بود بماند، چون درست نیست وسط کلاس ِ سنگین نجوم از این جا پریدن به اون جا... یعنی اون جایی که خیس شده... اسپینوزا دهان ِ مبارکشو گشود و شروع کرد به حرف زدن:
- اگه یه سنگو به بالا پرتاب کنین، و در وسط ِ حرکت سنگ بهش قدرت اندیشیدن بدین، سنگ گمان خواهد کرد هر سویی که بره و هر حرکتی که انجام بده ناشی از اختیار خودشه، در حالی که نحوه ی حرکت سنگ ناشی از چگونگی پرتاب توسط شماست !

اسپینوزا اینو گفت و غیب شد. سارتر که افتاده بود بلند شد، یه صندلی پیدا کرد و خودشو پرتاب کرد روش، اما با این که سبک بود صندلی شکست و سارتر از وسط جر خورد، در لحظه جرخوردگی احساس کرد که فهمیده چی به چیه... دست راستشو مشت کرد و آورد بالا و فریاد کشید:
- نـــع! نــــع! نــــع!...

ندا:
- خوب تا اینجاشو فهمیدیم، بقیشو بگو!

ژان:
- ... وقتی یک شیء ساخته میشه، مثلن همون خودکار ِ قرمز، به دست صانعی ساخته میشه که تصوری از اون شیء داشته، این تصور هم کاربردها و کیفیات مورد نظر از اون شیء و هم اسلوب ایجاد اونه، درواقع سازنده ی هر شیء، مثل همون خودکار قرمز، میدونه اونچه میسازه به چه کاری میاد... با این مقدمه میفهمیم ماهیت در خودکار ِ قرمز مقدم بر وجودشه... وقتی از نسبت خدای آفریننده و انسان حرف میزنیم، از اونجا که اراده و فهم رو همزمان، یا اراده رو متاثر از فهم در نظر میگیریم، نتیجه میگیریم که صانع اون چیزی رو به وجود میاره و خلق میکنه دقیقن میشناسه؛ بنابراین انسان دقیقن مثل خودکار قرمز خواهد بود، از این منظر بشر تحقق مفهومیه که در اندیشه خداست، اول ماهیت داره و بعد وجود پیدا میکنه...

ندا:
-

ژان:
- ... اما من اینو نمیگم... نــــع! اون چه من میگم دقیق تره، اگه واجب الوجود نباشد، لااقل یک موجود هست که در اون وجود مقدم بر ماهیته، موجودی که قبل از تعریف پذیری توسط یک مفهوم وجود داره، و اون انسانه! درواقع تقدم وجود بر ماهیت یعنی انسان اول به وجود میاد، وجود خودش رو درمیابه، در جهان خودش رو پیدا میکنه و بعد خودش رو میشناسونه، یا به عبارتی تعریفی از خودش ارائه میده.

در این لحظه ندا میره رو وضعیت سکوت و ژان پل سارتر یه لبخند ملیح میزنه و به خودش افتخار میکنه و تصمیم میگیره بره نمایشنامه شیطان و خدا رو بنویسه و وسط این هیری ویری، روح پرفتوح مرحوم خیام در راستای کم نیاوردن از اسپینوزا ظاهر میشه:
- پخ!

ژان دوباره میفته و این دفعه سنگوب میکنه و حالش بد میشه و اصن یه وعضی پیش میاد که میره به کما. خیام هم اصن محل نمیذاره به ژان و صداش رو صاف میکنه تا رول رو خیلی لطیف و با یه رباعی تموم کنه و این حرفا:
- یزدان چو گل وجود ما می آراست
دانست ز فعل ما چه برخواهد خاست
بی حکمش نیست هر گناهی که مراست
پس سوختن قیامت از بهر چه خواست؟


3. طلسم، روش یا اختراعی بسازید یا پیدا کنید تا بتوانید سر کلاس بدون آن که کسی بفهمد بخوابید!(10) (توضیح دهید چطور ساختید، یا اختراع کردید!)

در حقیقت نه ساختیم، نه اختراع کردیم، یافتیــم!

ورد گو تو هل: چوبدستیتونو میارین بالا، میگیرین به سمت هدف مورد نظر، خعلی ریلکس و آروم میگین گو تو هل. بعد یه نور آبی رنگ از چوبدستیتون میاد بیرون، میره به سمت هدف مورد نظر و بعد از برخورد به هدف مورد نظر اونو دگرگون میکنه. هدف ِ مورد نظر خعلی سر به زیر و سر به راه به شما میگه چشم و از همون راهی که اومده میره به طرف ِ هل. بعد شما خعلی راحت میخوابین، مزاحمینو این شکلی از خودتون دور میکنین، مزاحمینم واسه یه مدتی میرن تو هِل با عمر و یزید و ابوسفیان یه دو سه دست نردتخت بازی میکنن برمیگردن... به همین راحتی!

این ورد رو هم توی یکی از کتب عهد بوق، استاد بوقیان بهش اشاره کرده بودن و من چون میخواستم بوق دوچرخمو تعمیر کنم به اون کتاب مراجعه کردم و خعلی خعلی بوقیالیستی و شانسی با این ورد مواجه شدم. استاد نوشته بودن که یه روز با همسرشون دعواشون شده بود، در حالی که چوبدستیشونو به طرف همسرشون گرفته بودن فریاد زدن گو تو هل، بعد همسرشون از در خونه رفت بیرون و وقتی برگشت معلوم شد واقعن یه دو ساعتی تو هل بوده و اینا... بعد استاد بوقیان متوجه شدن که هر وقت بخوان مزاحمت کسی رو از سر وا کنن میتونن ازین ورد استفاده کنن.

سوال امتیازی:
4. هـدف جادوگر خائن چه بود؟ تحریک کننده او برای قرار دادن این اطلاعات در دسترس مشنگ ها چه بود؟


جادوگر خائن بیکار بود در اصل، چون بیکار بود گفت برای تنوع یه حرکتی بزنه و اینا... ببینین اصولن تمام مشکلات از نبودن شغل و ایناس...

ویز سحـــر و جـــادو کی میخواد رسیدگی کنه؟ نع، آخه تا کی بیکاری؟ من بیکار، تو بیکار، من خودم میشناسم، طرف لیسانس ِ مهندسی معجون سازی داره و بیکاره... والـــا !



پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۱۷ پنجشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۲

هلگا هافلپاف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱:۱۴ جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 211
آفلاین
1. یک دانشمند و کَشفـَــش را نام ببرید!(6)

اصغر کله پز!
کشف اصغر آقا کله پز، ستارگان دب اصغر بوده.

2. زنــدگی نــامه یا نحوه رسیدن آن دانشمند به موضوع کشف شده را بنویسید. (14) {نشینین واسه من فوق علمی کار کنین، تخیلتونو آزاد بذارین!}

شاید شما خبر نداشته باشید ولی در زمان های بسیار قدیم در یکی از کوچه پس کوچه های شهر لندن، دو دانشمند خفن علم نجوم، که با هم رقابتی تنگاتنگ داشتند زندگی می کردند.
اصغر کله پز و اکبر زاقارت!
این دو که از اساتید علم ماگل شناسی نیز بودند به خوبی در میان ماگل ها زندگی می کردند و جادوگر بودن خودشون رو مخفی کرده بودند.
اصغر آقا به شغل شریف کله پزی و اکبر آقا به شغل شریف زورگیری مشغول بودند!

اصغر آقا یک شب بعد این که کله پاچه ها رو بار گذاشته بود به روی پشت بام مغازه ش رفت و با استفاده از تلسکوپ جادویی ـش شروع به رصد کردن اجرام آسمانی شد.
همین چند وقت پیش بود که اکبر یه مجموع ستارگان رو توی آسمون پیدا کرده بود و اسمش رو گذاشته بود دب اکبر.
اصغر هم که از حسادت نردیک به منفجر شدن بود خودش را کشت تا بالاخره 4 تا ستاره پیدا کرد و اسمشون رو گذاشت دب اصغر.

3. طلسم، روش یا اختراعی بسازید یا پیدا کنید تا بتوانید سر کلاس بدون آن که کسی بفهمد بخوابید!(10) (توضیح دهید چطور ساختید، یا اختراع کردید!)

اسکولیوس!

این ورد رو من سر کلاس های متعددی که سرکت کردم موفق به کشفش شدم.
وقتی که با چوبدستی یه حرکت دورانی رو انجام بدی و ورد اسکولیوس رو بخونی همه ملت یه حالت اسکل واری پیدا می کنن که نمی تونن تشخیص بدن تو خوابی یا بیداری.
استاد آخه من از کجا بدونم چطوری ورد اختراع میشه که بیام برات توضیح بدم؟

سوال امتیازی:
4. هـدف جادوگر خائن چه بود؟ تحریک کننده او برای قرار دادن این اطلاعات در دسترس مشنگ ها چه بود؟


والا این گالیله یه زن داشت، که اون زنش یه خواهر داشت. خواهر زنش یه شوهر داشت که رئیس اداره ی بوق بود.
هر وقت این دو تا خواهر کل می انداختند با هم، زن گالیله شکست می خورد. از این رو به گالیله فشار وارد کرد که باید کاری بکنی که من توی چشم خواهرم بترکونم.
به همین دلیل گالیله رفت و همه ی این چیزا رو افشا کرد و خلاصه این که باجناقش رو از دور خارج کرد.


سخنی با استاد:
استاد جان، به نظر این حقیر (با مویم! ) طول و عرض جواب داده شده به سوال چندان اهمیتی نداره.
ممکنه کسی با یک جمله چنان جوابی به یه سوال 15 نمره ای بده که همه بترکن از خنده و از این حرفا.
همونطوری که اندازه ی یک رول مهم نیست من فکر می کنم اندازه ی جواب هم چندان مهم نباشه.
این صرفاً نظر شخصی بنده س و می تونه برای شما هیچ معنا و مفهومی نداشته باشه.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.