خلاصه:ً
مرگخوارا با خبر مى شن که دامبلدور بچه داره و بچه ش تو يتيم خونه ى سنت دياگونه. ريگولوس به شکل بچه درمياد تا بره و بچه رو پيدا کنه. اما چون دير مى کنه لرد، آريانا و هکتور رو هم مى فرسته. - هک قراره همينطور که رو شونه ى منى بياى؟ مگه من وسيله ى حمل و نقل توأم؟
بله!
تا آريانا بياد و اعتراض کنه، هکتور شونه ى آريانا رو محکم مى گيره و به مقصد يتيم خونه، آپارات مى کنه.
پاق
صداى پاق هکتور نمياد. آريانا فکر مى کنه مرلين رو شکر اون بشر جا مونده که سرش رو مى پيچونه و مى بينه هکتور بى وقفه داره معجون درست مى کنه. بس که با آريانا يکى شده ديگه صداى پاق يه دونه مياد.
دوتايى وارد يتيم خونه مى شن. ميرن سمت پذيرش.
- سلام خانم. ببخشيد ما مى خوايم بچه بگيريم...
خانمه يه نگاه به آريانا و بعد يه نگاه به هکتور که روى شونه ى آريانا با حالت
نگاهش مى کرد، کرد. احتمالا فکر مى کرد شوهر آرياناست.
- شما و شوهرتون؟
- اوه! نه. يعني... آره!
آريانا تو كسري از ثانيه فكر مي كنه براي پيدا کردن جيگرگوشه ى خان داداشش بايد اين کارو بکنه.
- ما به بچه هاى خارق العاده علاقه داريم. داريد؟
- بله!
خانم شما چرا هنوز
هستيد؟
- من تيک دارم.
مامور اينو گفت و راه افتاد.
- ما فقط يه بچه ى خارق العاده اينجا داريم. فکر مى کنيم دچار پيرى زود رس شده.
- چطور مگه؟
مامور در اتاق رو باز مى کنه و ديگه جايى براى سوال باقى نمى مونه.
يه پسر حدودا شش ساله توى اتاق مشغول بازى با يه عروسک مذکر بود. وقتى صورتش رو برگردوند... ريش داشت!
- ريش داره.
آريانا
هكتور:
- عمه قربونش بره. به خان داداشم رفته.
- به خاطر بازي با عروسك مذکر دارى مى گى؟
يهو بچه متوجه حضور هک و آريانا مى شه. تا مامور بياد هشدار بده که" مراقب باشيد!" بچه جلو مياد.
- دلام!
- گول مظلوميتش رو نخوريد.
- من به شما... اع... اع...
- اعتماد منظورته عمه قربونت بره؟
- بره! اعتماد دالم.
من خوشحالم.
بومب تتتتتق اتاق منفجر شد.
همه جا رو دود گرفته بود. آريانا با نگرانى از جا بلند مى شه. هکتور هنوز داشت معجون درست مى مرد. مامور روى زمين افتاده و زخمى شده بود. آريانا دنبال جيگر گوشه ى خان داداشش بود.
- من اينجام.
- عمه قربونت بره چى شد يهو؟
مامور داشت نفس هاي آخرش رو مي كشيد.
- اين بچه يه خرابکاره. وقتي خيلي خوشحاله يا ناراحت، همه چيو خراب مى کنه.
- به عمه ش رفته.
مامور مرد. هك و آريانا، جيگر گوشه ى خان داداش رو برداشتن و برگشتن به خانه ى ريدل.