نقل قول:
جناب برنفورد
لطفا خودتون رو به طور کامل و بر طبق فرم معرفی کنید. آدرس ندید بگید برید فلان جا...ممکنه برای بعضی ها مقدور نباشه.
چشم.آخه ميدونيد نميتونم از زبان خودم بگم براي همين يه تكه از داستان رو براتون مينويسم:
......مدت زيادي نگذشت كه در پشتي كلاس خيلي آهسته روي پاشنه چرخيد و بانوي بلند قامتي در رداي سفيد اب دنباله اي بسيلر بلند وارد كلاس شد.امتداد موهاي مشكي رنگش دور بازويش حلقه خورده بود و تا زمين ميرسيد. زمزمه تحسين برانگيزي از گوشه و كنار كلاس به گوش ميرسيد. پروفسور برنفورد در حاليكه همچنان چشمانش با پارچه سفيدي بسته بود آرام از ميان ميزها گذشت و خود را به ميز استاد رساند، پوست لطيفش برق ميزد، تضاد خاص بين رنگ سياه موهايش و سفيدي صورتش جذابيت خاصي به صورتش ميبخشيد. كلاس در سكوت فرو رفته بود و همه به استاد جوان و جديد خيره مانده بودند. در حاليكه دستان ظريفش را براي يافتن محل نشستن كمي جلوتر از خودش نگه داشته بود صندلي مخصوص استاد را پيدا كرد. پرواتي با صداي بسيار آرام و حزن انگيزي گفت: اون واقعا نميبينه! ......
راستي درخواست عضويت در گروه گريفيندور رو هم دارم.
مرسي...
تایید شد! (مک گونگال)
ویرایش شده توسط پروفسور مينروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۹ ۵:۴۶:۲۰