هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۱:۵۳ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵

ارنی مک میلانold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۳ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۶
از دوردست ترین قله
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 135
آفلاین
به نام يزدان پاك

1. اخراج شدن آنيتا دامبلدور را چطور توجيه مي کنيد؟ حقش بود اخراج بشه؟ واقعا به فکر حذب بود؟ يا مغز استاد معيوب بود؟! توضيح کامل بديد ! نمايشنامه بهتره ! ( 10 امتياز)

به نظر من اشتباه استاد بوده كه از موقعيت استفاده كرده و در نبود پدر وي او را شپلخ و به بيرون رهسپار كرده است .
آنيتا دامبلدور كه ظاهرا يه فرد فعال و به دور از حاشيه هست و به نظر من يكي از بهترين نويسنده هاست و هيچ ربطي هم به حذب و ... نيز نداره . كلا عضوي هست كه تيكه هاي باحالي ميندازه كه آدم دوست داره خفش كنه . ( ) . ( نكته : افعال معكوس )

2. دليل اصلي از ميان رفتن جادو در قاره امريکا چيست؟ چرا اصلا در اين قاره جادو پايدار نماند؟ ( 10 امتياز)

خب اين مشخصه ، هر چيزي به تمدن و قدمت خودش بر ميگرده ، قاره اي همچون اروپا و اطراف خاور ميانه جطو مكان هايي است كه رشد جادو از آنجا شروع و به اوج رسيده است اما اين قاره نسبتا تازه كشف شده ي آمريكاست كه ظاهرا ميخواد اين تاريخ را ناديده بگيره و به يكباره قدرت را در دست بگيره .
" يك شبِ نميشه راه صد ساله را رفت " ... (استاد سياسي ميپرسي ) .

3. استاد اينيگو ايماگو= دالاهوف= مايک لوري= ويليام ادوارد را توصيف کنيد؟ هر چي عشقت ميکشه بگو! فکر کردي به من برميخوره، من که تو پي ام شخصي جوابتو ميدم جوجه ! ( 10 امتياز)

خب پروفسور يه كپي رايتي ، چيزي ميگفرتي از ايگور كه هر چه ميخواهد دل تنگت بگو !!! .
به نظر من اين استاد ما يه ذره خفن تشريف داره ، من فقط كمي اطلاعات قرار ميدم كه ميتونيد اطلاعات بيشتري رو تو فرهنگ اصطلاحات سايت ببيني !!!
ويليام ادوارد : مجهول الشخصيت . مخوف . بي آزار (آخريش خالي بندي بود )
اينگو ايماگو :ايشون نيز مجهول الشخصيت . فعال . هر چي بگم كم گفتم .
مايك لوري : باز هم مجهول الشخصيت . يه زماني واسه خودش بوقي بوده ( ) . آواتورش مد شد بعد از چند وقت .
اينگو ايماگو : يوزر جديد . كاربر فعال . تا به حال سه بار باي داده از جادوگران . خفن شده جديدا . تا حالا مدير شده ولي ناظر نتونسته بشه كه دوست داره بشه . ( يه ذره غلو داشت اين آخرين توصيفاتم )


پاتر , رولینگ خزیده کردت !!


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۱:۰۶ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵

ویولت بودلر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۰ یکشنبه ۱ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۵۳ شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰
از اون یارو خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1548
آفلاین
1)آخه استاد جیگر و گرامی!این چه سوالی بود؟من چه میدونم حزب چیه که بخوام بدونم آنیت چیکارشه!
به هر حال بنده یک جواب مناسب میدم(نه سیخ بسوزه نه کباب!اگه بگم تقصیر آنیته فردا پس فردا ییهو دیدی همه چی قاطی پاتی شد و ویولت بودلر ترور شد!بگم مغز استاد معیوبه فردا دیدی:ا!ویولت بودلر از درس تاریخ جادوگری افتاد)نتیجه میگیریم که اینجا نه مغز استاد گرامی(که الهی قربونش برم!)معیوبه نه آنیتا(پرانتز رو نخون استاد!انیتا تو گلی!به چرت و پرت های من توجه نکن!)مشکلی داره!اینجا یک نفر مغزش معیوبه و باعث تفرقه افکنی بین این دو تا انسان ماه شده که اونم ویولت بودلر!الهی بره زیر تریلی هیجده چرخ!الهی گلمراد بشینه روش هی بگه بلند شو هی گلمراد بگه:ها؟!
ج2)کاملا دلیلش معلومه!آخه آمریکاییهای خاک تو سر(این مقاله مشتیست بر دهان آستاکبار جهانی!)زدن هرچی انسان از نسل این استاد های گل منگلی و نازنین و خوشگل و خوش تیپ و باهوش و نابغه و ناز ما بود از کشورشون ریختن بیرون.حالا استاد ندارن بهشون درس بده اینطوری عقب موندن!خاک تو سرسون!بد بخت ها!بیچاره ها!عقب مونده ها!من الان خیلی به استاد علاقه دارم!استاد نمره تشویقی میدید؟!
ج3)بابا اینم سواله!کی به عمرش استاد به این گلی نازی مهربونی که خیلی هم خوب نمره میده به این باهوشی نابغه ای حاضرجوابی خونسردی و خونگرمی دیده؟تازه استاد ما خیلی هم بامزه است و ما هم خیلی دوستش داریم!استاد دوستت داریم!


But Life has a happy end. :)


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۹:۱۹ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
ياهو



1. اخراج شدن آنیتا دامبلدور را چطور توجیه می کنید؟ حقش بود اخراج بشه؟ واقعا به فکر حذب بود؟ یا مغز استاد معیوب بود؟! توضیح کامل بدید ! نمايشنامه بهتره !
woW! استاد به نظر سوالتون زياد تو حاشيه است! چون من كه نميدونم حذب كارش چيه و اصلا چيه(!) چطور ميتونم به خودم تلقين كنم كه كار شما درست بوده؟؟ ... در ضمن دخترا خيلي زود رنج هستن!

مكان، كلاس درس!
7 دقيقه قبل!!
اينور كلاس!!!
جسي كه از بس دست به سينه نشسته بود به بيماري هيستريايي دچار شده بود و از اينكه پرسي و سارا كه پشت سر اون نشسته بودند هي حرف ميزدند به ياد روزهاي خوش خودش با استر افتاد و داشت جوش مياورد كه اندرو مياد پيشش و ميگه :
- آبجي ببين من موشك درست كردم! ... راستي چزا ساكتي؟ اه ؛ دو روز دنيا بخواي ساكت باشي كه نميشه ! اين استر رو ولش يادم باشه در موردش يه چيزي بهت بگم!
جسي كه كمي روحيه گرفته بود از وسط دفتر تعاوني خودش كه پارسال در زمان وزارت دريكو بهشون داده بودند رو باز كرد و يه برگه كند و ترجيح داد براي اينكه حداقل اسمش به حق جز بدها باشه ! ساختن قورباغه ي كاغذي!

اونور كلاس!!
آنيتا و چو در حالي كه داشتن با هم حرفهاي خيلي محرمانه و سري ميزدند با ورود استاد سريع تعدادي كاغذ را كه روي ميز بود جمع كرده و با برپايي كه توسط استرجس گفته شد، بلند شدند.

سيم ثانيه بعد!
پروفسور با نگاهي همه رو از سر ميگذرونه و ميگه :
- هي استر! چرا اينقدر سر و صداس؟ تو اينجا چيكاره اي؟ بهتره يكي كمكت كنه ! پاتر!
جسي :w W !
هري : !
استاد : ها؟ چند تا پاتر داريم؟؟؟ خب مهم نيست استرجس تو مدتي استراحت كن ! اين دوتا مبصر بشن! !
دخترا : ايول ! مرسي شلوغي!

دوباره اونور كلاس!
استاد در آخر كلاس در حال راه رفتن بود كه آنيتا رو ميبينه با دستاش روي آسمون شكل هاي گنگي رو رسم ميكنه! كمي اونور تر نيز چو وقتي متوجه استاد ميشه برگه ها رو جمع ميكنه! .... استاد چند بار آنيتا رو صدا ميزنه ولي اون متوجه نميشه! به همين دليل اون رو به دفتر مدرسه ميفرسته و ميگه:
- من شاگردي كه به درس توجه كنه لازم دارم! در غير اينصورت بفرمايين!

2. دلیل اصلی از میان رفتن جادو در قاره امریکا چیست؟ چرا اصلا در این قاره جادو پایدار نماند
به دليل پيشترفت علم و دانش !
و اينكه وقتي يه جادويي بدون پايه و اساش بنا شده باشه نميتونه زياد پايدار بماند چون ممكن است طرفداران زيادي نداشته باشه تا اون رو ترويج بدن!
و اما پايدار نماندن جادو هم به دليل اين است كه بشر همواره در حال تغيير و تحول است و سعي دارد از چيزهايي با خطر كمتر و بازدهي بيشتر استفاده كند! اما چون چوبدستي در اين اواخر درصد خطاي بالايي داشت به مرور زمان كمتر و كمتر استفاده گرديد.

3. استاد اینیگو ایماگو= دالاهوف= مایک لوری= ویلیام ادوارد را توصیف کنید؟ هر چی عشقت میکشه بگو! فکر کردی به من برمیخوره، من که تو پی ام شخصی جوابتو میدم جوجه !
جالب!





Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵

باب آگدنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۳۹ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰
از گروه همیشه پیروز گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 527
آفلاین
1. اخراج شدن آنیتا دامبلدور را چطور توجیه می کنید؟ حقش بود اخراج بشه؟ واقعا به فکر حذب بود؟ یا مغز استاد معیوب بود؟! توضیح کامل بدید ! نمايشنامه بهتره ! ( 10 امتیاز)

من چی بگم استاد.. بگم حقشه اگه مدیر شد من رو اخراج میکنه, اگر هم بگم مغز شما معیوبه از کلاس اخراجم
برای همین هم آنبتا حقش بود هم معز شما معیوبه(این جوری اگر انیتا خواست من رو اخراج کنه میگم من گفتم مغز شما معیوبه و اگر شما خواستید من رو اخراج کنید میگم گفتم آنیتا حقش بوده)
توضیح:
آنیتا حقش بود چون واقعا به فکر حذب بود....نه تنها به فکر حذب بلکه به فکر اینم بود که چه طور بره خودش رو پیش وب ماستر عزیز کنه که مدیر درجه یک بشه.

آیا مغز استاد معیوب است؟
معلومه که هست...اصلا شما برای چی میپرسی؟ اگر بری تو کلاسهاش میبینی که هری پاتر رو تشخیص نمیتونه بده و نزدیک بود از کلاس بیرونش کنه!!(خودم هم نمیتونم)

2. دلیل اصلی از میان رفتن جادو در قاره امریکا چیست؟ چرا اصلا در این قاره جادو پایدار نماند؟ ( 10 امتیاز)
دلیلش اسلحه و از این جور چیز هاست, تازه چون ادمهایی مثل استاد ايماگو در آمریکا پیدا نمیشن که به مردم درس بدن!!

3. استاد اینیگو ایماگو= دالاهوف= مایک لوری= ویلیام ادوارد را توصیف کنید؟ هر چی عشقت میکشه بگو! فکر کردی به من برمیخوره، من که تو پی ام شخصی جوابتو میدم جوجه ! ( 10 امتیاز)

استاد انسان بسیار خوبیه آدم بسیار پاک با قلبی نیمه سالم(زیاد سیگار میکشه) فقط نام خانوادگیش رو بره عوض کنه
_____________________________________
استاد ببخشید که کمی ارزشی شد
اگر دوست داشتید پاکش کنید


ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۸ ۱۸:۴۰:۴۰
ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۸ ۱۸:۴۲:۳۸
ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۸ ۱۸:۴۵:۱۴
ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۸ ۱۸:۴۶:۰۳



Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۸:۰۵ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵

لارتن کرپسلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۲ دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۰۲ شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲
از یو ویش!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 471
آفلاین
1. اخراج شدن آنیتا دامبلدور را چطور توجیه می کنید؟ حقش بود اخراج بشه؟ واقعا به فکر حذب بود؟ یا مغز استاد معیوب بود؟! توضیح کامل بدید ! نمايشنامه بهتره !
خب حقش که بود اخراج بشه چون من از همه کسایی که می رن به باباشون می گن بدم می یاد.
بعدشم مگه فکرم می کنه که فکر حذب باشه؟
جمله داخل پرانتز رو شما نخونید پروفسور! (آنیتا یه وقت به دل نگیری ها . این حرفا واسه تایید کار استاد و نهایتا نمره بود . در واقع مغز استاد معیوبه!)
----------------------------------------------------------------------------------
2. دلیل اصلی از میان رفتن جادو در قاره امریکا چیست؟ چرا اصلا در این قاره جادو پایدار نماند
همونطور که می دونید انواع جادو ها(سیاه، سفید، رنگی! و...) به تمرکز زیاد احتیاج دارن.اما خب امریکایی ها دو نوعن .
یا اصلا نمی دونن تمرکز خوردنیه یا پوشیدنیه ، یا اینکه تمرکز دارن، اونم خیلی زیاد اما رو چیزایی که اگه بگم می ترسم شناسه عزیزم به خطر بیفته.
مورد بعدی اینکه امریکایی ها اونقدر به فکر بقیه مردم جهان و نجات دادن اونا از دیکتاتوری هستن که دیگه وقتی واسه جادو و جادوگری ندارن!
----------------------------------------------------------------------------------
3. استاد اینیگو ایماگو= دالاهوف= مایک لوری= ویلیام ادوارد را توصیف کنید؟ هر چی عشقت میکشه بگو! فکر کردی به من برمیخوره، من که تو پی ام شخصی جوابتو میدم جوجه !
من زیاد تو کلاستون نبودم ، ولی اول اینکه چرا وقتی می گم تو پرانتزو نخون می خونی؟ مگه خودت پرانتز نداری!
بعدشم اینکه سیگار برای سلامتی مضره.(ولی خودمونیم دیگه کسی که اینجا نیست ، هر چی خواستی بیا پیش خودم رات میندازم!)


نارنجی رو بخاطر بسپار!

طنز نویسی به موجی از دیوانگی احتیاج داره...

چه کسی بود صدا زد : لارتن!؟


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۵:۴۱ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵

پروفسور پي ير برنا كورد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۱ سه شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۹:۴۶ شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 141
آفلاین
سلام پروفسور

اول که به خاطر کلاس‌های خوبی که برگزار می‌کنید واقعاً بهتون تبریک می‌گم.
بعد هم که جواب‌ها:

1. اخراج شدن آنیتا دامبلدور را چطور توجیه می کنید؟ حقش بود اخراج بشه؟ واقعا به فکر حذب بود؟ یا مغز استاد معیوب بود؟! توضیح کامل بدید ! نمايشنامه بهتره ! ( 10 امتیاز)

من اخراج شدن آنیتا رو از چند جهت مورد بررسی قرار می‌دم.
1- حقش بود اخراج بشه:
آنیتا از روزی که پاشو گذاشت توی این مدرسه، خیال می‌کرد از دماغ فیل افتاده.
نه اینکه باباش مدیر مدرسه‌است، خیال کرده چه خبره.
همش سر کلاسا هر کاری دلش می‌خواد میکنه، مصبرم جرأت نمی‌کنه بهش بگه هوی.
خلاصه استاد واقعاً حقش بود اخراج بشه.
اصلاً باید از جلسه اول سر کلاسا راش نمی‌دادین.

2- واقعاً به فکر حذب بود:
آنیتا از روزی که اومد به فکر تشکیل یه حذب درست و حسابی در حمایت از پدرش بود.
من بارها به این حذب دعوت شدم ولی هر دفعه با شجاعت کامل و بدون ترس از عواقب این کارم، بهش گفتم نه.

3. مغز استاد معیوب بود:
این موضوع که واقعاً موضوع قابل تأملی است.
خوب اصلاً اگه یه بار یکی از جلسات کلاس استاد رو خونده باشین خودتون متوجه می‌شین که استاد واقعاً مغز معیوبی داره.
آخه یکی نیست بهش بگه بابا تورو چه به تدریس.
حالا درسته که آنیتا خیلی از خود راضی و فکر می‌کنه همه توی مدرسه باید جلوش سر تعظیم فرود بیارن و فرش قرمز پهن کنند.
اما آخه این استاد ما هم مخش عیب داره.

2. دلیل اصلی از میان رفتن جادو در قاره امریکا چیست؟ چرا اصلا در این قاره جادو پایدار نماند؟ ( 10 امتیاز)
خوب به این سؤال می‌شه از جوانب مختلف نگاه کرد و جواب داد.
اولین دلیل و مهمترین دلیل که جنبه سیاسی هم داره، تولید سلاح‌های پیشرفته توسط سرمایه‌داران سیساستمدار آمریکا بود که چون این عزیزان فقط به فکر افزایش درآمد و در نتیجه فراهم نمودن آسایش برای همسر و فرزندان و دوست... بودند، در نتیجه به شدت از گسترش جادو و جادوگری در این قاره جلوگیری کردند.
دومین دلیل عدم حضور جادوگران با انگیزه و شجاع بود که به حمایت از جادو جادوگری بپردازند.
و سوم اینکه چون با پیشرفت روزافزون صنعت و تکنولوژی، امکانات آسایشی و رفاهی در این قاره روبه فزونی نهاد، در نتیجه دیگر کسی به جادو و جاوگری رغبت نشان نداد و اصلاً جادوگری در این قاره از ریشه، ریشه کن شد.

3. استاد اینیگو ایماگو= دالاهوف= مایک لوری= ویلیام ادوارد را توصیف کنید؟ هر چی عشقت میکشه بگو! فکر کردی به من برمیخوره، من که تو پی ام شخصی جوابتو میدم جوجه ! ( 10 امتیاز)
در کل استاد شوخ طبع و جالبی هستش، ولی من مطمئنم که یک تختش کمه.
آخه سر کلاس اگه مثه آدم هم نشسته باشی یه گیری چیزی بهت می‌ده و یا منفی می‌گیری و یا باید از کلاس هرری (یعنی بری بیرون)
از روزی که اومده باید دائم سر کلاساش چرت و پرت بنویسیم.
اسمش می‌زارن قدرت تخیل
آخه یکی نیست بگه جناب استاد این خوزعبلات رو از کجا می‌یاری تحویل ملت می‌دی؟
ما که نفهمیدیم سر کلاس ایشون باید مثه آدم بشینیم یا اینکه می‌تونیم چفتک بندازیم و کیف دنیارو بکنیم.
در مجموع کلاساش کر خندس و خوب واسه رفع کسالت و خستگی خوبه.
در مورد اون توصیه‌های شب امتحانم باید بگم، مطمئن باشین ما یه نیگا هم به درسا نمی‌کنیم.

---------------------------------------------------------------------------
در آخر پستم از دوستانی که توی تایپیکم احیاناً بهشون توهین کردم عذر خواهی می‌کنم، خصوصاً آنیتا و البته استاد عزیز.
اگه ناراحت شدین حق دارین و حتماً توی پیام شخصیم برام پیغام بذارین.
ارادتمند
پی یر



كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
به نام او كه ما را اصيل پاك آفريد!



جلسه پنجم( جلسه وداع)
بررسی اصل های پیدایش جادوی نوین و جدید در قاره آمریکا


کلاس تاریخ جادوگری مثل گذشته تا چشم کار می کرد پر از دانش آموز بود، سر و صدا کل کلاس را ورداشته بود که حتی باعث شده بود چند تن از اساتید به نشانه اعتراض به کلاس بیایند و داد بکشند، استرجس پادمور روی میز معلم نشسته بود و در حالی که قلمی به دست داشت، نام های بچه های شلوغ را می نوشت...
جسی: مبصر اجازه ! منو پاک میکنی، یه ساعت دست به سینه نشستم !
استر: زیر میزی بیا بالا !
جسی با نگاهی پرمعنی و بد دست در میان موهای خویش می کند و یک سیکل بیرون می کشد و محکم به سمت استر پرتاب می کند:
- پول ساندیس و کولوچه ام رو گرفتی، بچه بد !
استر: ایول..شد 1 گالیون..چون پرت کردی پاکت نمی کنم...
جسی:
سپس چرخید و روی به سمت دیگر کلاس گفت:
هوی پرسی چرا مخ میزنی..با بچه ریونی ها چیکار داری...
با خشم از میز پایین پرید و به سمت پرسی رفت که در کنار آنیتا دامبل نشسته بود، خود را به لبه میز رساند و کاغذ بدها را روی میز گذاشت...:

جسی پاتر
کریچر
*^#|[‍
کارکاروف
پرسی ******
وینکی
پرسی: بیشین بینیم بابا ! از کی تا حالا تو مبصر شدی؟ پس نشانت کجاست؟ مثلا من مبصرم !
استر: تو مبصر مدرسه ای، مال این کلاس منم...حرف نزن..میندازم بیرونا...

درب کلاس باز شد، کلاس در سکوتی مرگبار فرو رفت، استاد در حالیکه شنل و لباس یک دست مشکی بر تن کرده بود داخل شد، به بروبچ نگاهی انداخت، ابرویی کج کرد و به سمت استر رفت:
استر:
استاد: خب..اینا خوب ها هستن دیگه...به به..
استر: نه استاد...اینا...
استاد: هیس بابا !
استر:
استاد در حالیکه در دست راستش دفتر کلاسی به دست داشت به سمت میزش رفت و روی صندلی اش ول شد...:
- خب خب..به به...جسی پاتر..یه مثبت..کریچر..ایول...دو تا مثبت..کارکاروف..نه..مرگخواری..یه منفی...پرسی..اوه..اوه..اصلا باهات کار ندارم..وینکی..آخه..همیشه حقتو خوردن اینم روش !
کارکاروف: استاد اجازه، چه ربطی داشت؟
استاد: ربطش بود به آب هویج دامبلدور، حالا نوشیدنی میخوای؟
کارکاروف: نه قربون دستت !
استاد نگاهی به جو کلاس و دانش آموزا کرد سپس گلویش را صاف نمود و گفت:
- خیلی با حالم نه...میدونم..حالا کسی سیگار داره؟ !
در یک لحظه همه دانش آموزان دست در رداهای خود کردند و به سمت میز استاد شیرجه رفتند و پاکت های سیگار را جلوی استاد گرفتند:
استاد: آوووو، سیگاری ها رو باش..کلک رو داشتید..خودتون رو لو دادید...نفری یه منفی...
ملت:
استاد از جایش برخاست و به سمت تخته سیاه رفت، سپس بلافاصله چرخید و گفت:
- بینم مبصر تو چرا گچ نذاشتی اینجا؟ گچ کو ها؟
استر: اهم...استاد..تقصیر ما نبوده..بچه ها پرت کردن تو صورت همدیگه...
استاد: ایول..یادم باشه آخر زنگ منم تو رو پرت کنم تو صورت بچه ها...حواسا جمع..بپرسم بلد نباشی..بیرون..درس رو خوب گوش کنید...
استاد چند سرفه کرد سپس شروع به تدریس نمود:

در سال هزار سیصد و سنگ و چوب، قبل از بابا مشتی کوری و آلبوس دامبل، هنوز جادوگری وارد امریکا نشده بود..، حدود دویست سالی میگذره که جادوگری رسما با پایه و اساس اومده تو این قاره شاخ امروزی ! بنیان گذار جادوگری در این قاره جادوگر گمنام انگلیسی، "پیشی پیشی ماوا" می باشد که ننه وی انگلیسی بوده و باباش افریقایی ! ( چه شود !)، این یارو با استفاده از قوه خنگیت خویش موفق شد چند تا اصل الکی انفرادی با جادوی های جدید اروپایی دربیاره و جادو رو بیاره تو این قاره...اما متاسفانه همانطور که شاهد هستید بعد ار گذشت این دویست سال اسلحه های خفنز امروزی جایگزین چوبدستی های جادویی دیروزی در این قاره شدند، مخصوصا کشور ایالات متحده امریکا....این شد که جادو از میان رفت در این قاره.. که تا حدودی باشماست.میگم خدمتتون..
جسی: استاد اجازه !
استاد: بفرما !
جسی: استاد ایشون زن داشتند؟
استاد: نه..مومیایی شده ایشون قصد ازدواج نداره...
- خب گوش کنید بینم..هیس..هوی...مردک..با تو هستم...
با عصبانیت به سمت میز آخر درست جایی که کریچر و بروبچ نشسته بودند اشاره کرد:
- هوی تو..بقل کریچ نشسته..لم نده..بیا بالا بینم...
ناگهان پاتر ( عله اعظم) در حالی که خسته و خواب آلود به نظر می رسید بالا آمد، استاد گفت:
بینم..واسه چی حواس کریچ منو پرت میکنی..؟ها؟ واسه چی درس رو گوش نمیدی؟ ها؟..دعوت از اولیا بدم؟
عله: اینیگو از شناسه ات سیر شدی بابا...؟!
استاد: ئه عله تویی، راحت باش ! خوب گوش کنید..حواسا اینجا...نه نمیشه...برو بیرون..
با انگشتش به سمت میز اول درست جایی که آنیتا دامبل نشسته بود نشانه رفت:
- بیرون..بچه مدیر هم میخوای باشی باش ! پیشته بیرون !
آنیتا از جایش بلند شد و با ناراحتی گفت:
آقا ما که کاری نکردیم...
استاد: به نظر میاد به فکر حذب هستی؟ حواست به درس نیست..بیرون...حالا...
آنیتا جلوی صورت خود را گرفت و های های گریه نمود و در حالیکه اشک می ریخت و خارج می شد با خشم گفت:
- به بابام میگم !
و محکم درب را به هم کوفت و خارج شد.
- بچه های گلم حواس اینجا...اه..اصلا حسش نیست درس تمومه..خب..همانطور که میدونید ترم تمومه..همه می تونید M بزنید الان...چند تا نکته رو تخته می نویسم یادداشت کنید بعد برید، راستی تکلیف یادم رفت، پرید جلوی تخته و چوبدستی خود را از شنلش بیرون کشید و تکان داد:

1. اخراج شدن آنیتا دامبلدور را چطور توجیه می کنید؟ حقش بود اخراج بشه؟ واقعا به فکر حذب بود؟ یا مغز استاد معیوب بود؟! توضیح کامل بدید ! نمايشنامه بهتره ! ( 10 امتیاز)

2. دلیل اصلی از میان رفتن جادو در قاره امریکا چیست؟ چرا اصلا در این قاره جادو پایدار نماند؟ ( 10 امتیاز)

3. استاد اینیگو ایماگو= دالاهوف= مایک لوری= ویلیام ادوارد را توصیف کنید؟ هر چی عشقت میکشه بگو! فکر کردی به من برمیخوره، من که تو پی ام شخصی جوابتو میدم جوجه ! ( 10 امتیاز)


اما نکات مهم برای شب قبل از امتحان که حتما بهش پایبند باشید:

1. روز قبل از امتحان تاریخ جادوگری، با خیال راحت تا لنگ ظهر بگیر بخواب !
2. ننه خواست بیدارت کنه خالی ببند بگو تا صبح داشتم درس می خوندم !
3. بیدار شدی قشنگ دست و صورتو میشوری یه چی میندازی بالا بعد میری پشت کامپیوتر، دبلیو دبلیو دبلیو دات جادوگران دات اورگ، حس داد نحوه برخورد کل کل کن حس داد رول بزن !
4. قشنگ مسنجر رو باز کن با خیال راحت بشین چت کن.( خودم میام اصلا با هم چت می کنیم ! )
5. وقتی داره شب میشه، برو پای تی وی بگیر جادوگر تی وی، بشین لیگ برتر کوییدیچ ببین !
6. آخر شب دیگه داری از شدت خماری می میری، حال کردی یه نگاه سی ثانیه ای به جزوه بنداز !
7. برو دستشویی، دندونا رو بشور، بپر تو رختخواب !
8. بگیر بخواب، فردا صبح امتحان داری !



موفق باشید
استاد


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۵

اما دابزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۹ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۳
از تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 457
آفلاین
1- چرا نور ممد موفق نشد؟
در واقع نور ممد کمتر از يک قدم با موفقيت کامل يعنی ترويج جادوی باستانی در آسيا فاصله داشت اما...
نور ممد تقريباً توانسته بود مردم آسيا را با جادوی باستانی مصر آشنا و استفاده از آن را رايج سازد. او در پايان کار خود تصميم گرفت سفری به مصر داشته باشد و با مشاهده­ی مستقيم چگونگی عملکرد طلسم­هاي باستانی بر روی مقبره­ی مصريان، اطلاعات خود را در اين باره تکميل و مردم آسيا را از رمز کليدی اين جادو آگاه کند.
هيچکس از جزئيات ماجرا با خبر نيست اما همه مي­دانند که نور ممد در اثر تماس با يکی از مقبره­ها، توسط موميايي مقبره به درون آن کشيده شد و خب... بعد از اينکه او را بيرون کشيدند ديگر مانند قبل نبود.
گويا امواج قوی و اثرات طلسم­هاي باستانی بر مغز وی اثر گذاشته و اتفاقی نظير شستشوی مغزی در او به وجود آورده بودند.
به دنبال پاک شدن حافظه­ی نور ممد و باقی ماندن يکی از کليدی­ترين اصل­هاي جادوی باستانی مصر به صورت يک راز، مردم آسيا برای هميشه از توان استفاده از اين جادو بی­بهره ماندند.
2- فلسفه­ی نور ممديسم را روی همان 8 اصل به صورت دلخواه ويرايش کنيد.

1. در صورت لزوم و سود بيشتر فقط به فکر منافع خويش باش که منفعت طلبی در حد افراط، سر بزرگتر از تو را به باد داده!

2. هيچکس را جز خود محترم مشمار به جز افرادی که چاپلوسيشان منفعتی به دنبال دارد!

3. بدی کن و آن را در اخلاقت محسوس ساز که اگر موفقيتی در کار باشد از آن ستمکاران است!

4. در جمع مال بکوش اما بيشتر از آن در حفظ آنچه که بدست آورده­ای!

5. خسيس باش اما بدان که اگر به حمايت نيازمند گشتی مي­بايست راه بخشش را در پيش گيری؛ تاريخ نشانگر آن است که نيازمندان هميشه در حفظ قهرمانان خويش موفق بوده­اند!

6. خشن و بی­رحم باش اما در کنار آن مروت را از ياد مبر؛ خشم جوانمرد فراگير تر از غضب سنگدل است!

7. بر حذر باش که دشمنی دوست از دشمنی دشمن خطرناک­تر است پس ابتدا رحم و شفقت را بر دوستان ببند!

8. جنگ بزرگترين ريسک است، تا راه ديگری جز خفت و خواری داری به آن مينديش!

9. اگر خواهان قدرت هستی از خانواده چشم بپوش اما در طلب خانواده هرگز قدرت را رها مکن!

10. اگر در پی انتقام برآمدی زجر بده اما مکش!


ویرایش شده توسط اما دابز در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۷ ۱۷:۰۵:۰۰


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۰:۵۶ یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۵

لارتن کرپسلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۲ دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۰۲ شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲
از یو ویش!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 471
آفلاین
1. چرا نور ممد موفق نشد؟ ( 15 امتیاز)

این که نور ممد نامرد می خواست بخش های قدرتمند جادوی باستانی رو فقط به رشتیا یاد بده و به انحصار در بیاره. سر بقیه مردم ایران و آسیا هم با طلسم ها و وردهای آبکی شیره بماله که البته با یک اشتباه کوچیک! کتابی که برای رشتی ها در نظر گرفته شده بود در خارج از رشت انتشار یافت و بقیه ملت در پی انتقام ار ایالت رشت طلسم هایی رو رو اونا اجرا کردن که الان نتیجش مشخصه!

------------------------------------------------------------------------
2. فلسفه نور ممدیسم را روی همان 8 اصل به صورت دلخواه ویرایش کنید؟ (15 امتیاز)

1. فقط در پی منافع خود و گریفیندور باش !

2. هیچکس را جز خود و کله گنده ها محترم مشمار !

3.با اسلیتیرینی ها مباش اما در وقت نیاز از در دوستی...

4. طماع باش و در جمع پست ارزشی بکوش!

5. خسیس باش ، اما اصفهانی مباش!

6. خشن باش ،مانند خشانت های جناب ایگور درمورد پست های ارزشی!

7. دشمنان را از میان بردار و در صورت لزوم به دوستان هم رحم نکن. البته اینکار بدون خشانت هم ممکن است. مثل زیرآب....

8. در باب هیچ چیز غیر از جنگ با اسلیتیرین میندیش !
------------------------------------------------------------------------


نارنجی رو بخاطر بسپار!

طنز نویسی به موجی از دیوانگی احتیاج داره...

چه کسی بود صدا زد : لارتن!؟


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۳:۱۹ شنبه ۵ اسفند ۱۳۸۵

جرج  ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۵ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۶ یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۷
از مغازه ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
1- چرا نور ممد موفق نشد؟

نورممد یکی از بزرگان تاریخ جادوگری در عصر باستان بود و چون غیرت ایرانی بودنش اجازه نمی داد کشورش از این جادو بی نصیب بماند به ایران امد و شروع کرد به تدریس جادوی باستان که در این کار ناموفق بود.

دلایل:

1- یکی از دلایلش میتونه این باشه که در هزار سال پیش جادوگری در ایران و چه دراسیا رواج نیافته بود و بنابراین نمی توانست به کسانی که از جادو سر در نمی اورند جادوهای پیچیده باستانی را یاد بدهد.

2- نورممد دریافت بود که جادوی باستانی اصول خواستی ندارد و به فکر این افتاد که در طول سفری که به ایرا داشت بتواند رابطه ای بین انها پیدا کند ولی نتوانست. وقتی نورممد رشتی متوجه شد که جادوی باستان بدون فلسفه قائده و اصول خواستی هستند متوجه این موضوع شد که بهتر است جادوئی را که بدون که اصول خواستی است به مردم کشورش و حتی کشورها دیگر یاد ندهد.

3- به دلیل تنها بودن در اموزش جادوهای باستانی و کسی نبود که به او کمک کند و در نتیجه پس از مدتی دلسر شد و دیگر ادامه نداد.

4- ممکن در راه سفر یا در ایران ضربه ای به سر او خورده باشد و تمام وردها و جادوهای باستانی را فراموش و از یاد برده باشد.


2- فلسفه نور ممدیسم را روی همان 8 اصل به صورت دلخواه ویرایش کنید؟


1- همیشه بیشتر در پی منافع خود وکمی در پی منافع مردم باش.

2- به همه احترام بگذار تا به تو همان گونه که احترام میگذاری احترام بگذارند.

3- بدی کن چنان بنما که داری بدی میکنی و خوبی کن چنان بنما که داری خوبی میکنی.

4- طماع باش و در جمع مال بکوش که اگر اینگونه نباشی چون تمام مردم اینگونه هستند.

5- همیشه با گشاده دستی با مردم فقیر رفتار کن.

6- با همه همان رفتار را داشته باش که با تو دارند.

7- دشمنان را هلاک کن و در صورت لزوم اگر دوستان هم مانع باشند از سر راه بردار.

8- درباره هچ چیز جز مرگ ; نفرت ; انتقام یا موهبت دوست داشتن فکر نکن.


اگر به یک انسان فرصت پیشرفت ندهید لیاقت چندان تاثیری در پیشرفت او نخواهد داشت. ناپلئون







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.