هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۳ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
بررسی پست شماره 442 باشگاه دوئل، ابروکرومبی:


چون پست رو قبلا خوندم می تونم قبل از شروع ایرادای کلی شو بگم.
اولین و مهم ترین ایرادش اینه که خیلی کش داده شده! طولش مهم نیست. مخصوصا در پست دوئل. این مهمه که موقع خوندن، می خواستیم زودتر تموم بشه یا نه؟
سوژه کمی تکراری شده. سوژه خیلی خوبیه...حتی یکی دو بار اول شوکه کننده بود که جادوگران به این شکل سوژه بشه. ولی الان دیگه نه. الان تکراری شده.


نقل قول:
تاریکی از بین رفت و فضا روشن شد.
در دلِ غارِ بزرگی ایستاده بود.
- کسی اینجا نیس؟

پژواکش جواب داد: "نه! نه! کسی اینجا نیس!"
با گام‌هایی لرزون، به سمت جلو حرکت کرد.
این صحنه جالبی بود. این که پژواک اینجوری جواب بده. ولی به نظر من کال مونده! نه خامه...و نه رسیده. نصفه مونده. یا از اول باید نوشته می شد که: "نیس...نیس...نیس"...که خواننده می فهمید که این واقعا پژواک صداست و جواب نمی ده. و یا پژواکه بیشتر حرف می زد! پررو بازی در میاورد!
یه ایراد ریزی هم لحنش داره. موقع خوندن حس می کنی یه ایرادی هست. "گام" خیلی ادبیه..."لرزون" خیلی محاوره ای. این دو تا کمی باید به هم نزدیک بشن. با هم هماهنگ بشن. گام می تونه تبدیل به قدم بشه که سنگینیش کمتره...یا لرزون تبدیل به لرزان بشه. این جا بحث محاوره ای و نوشتاری نیست. بحث محاوره ای تر بودن و نوشتاری تر بودنه. کلمات بتونن با هم جفت بشن!


صحنه ها رو عموما خیلی خوب توضیح می دین. توصیفاتتون به شکلی هستن که صحنه رو واضح و روشن می شه تصور کرد. صحنه ها رو بیش از حد کش دار و کند توصیف نمی کنین. این خیلی خوبه. ولی بعضی جاها، سرعتتون زیاد شده:
نقل قول:
با این فکر، سر جاش میخکوب شد. پشتِ سر و جلو و چپ و راستش رو پایید. چیز عجیب و چشم‌گیری رو ندید.
امّا از بالای سرش غافل شد.
نیزه‌ای از لای سقف ظاهر شد و به سمتش پرتاب شد.
جیغی کشید و به کناری شیرجه زد.
- هی! این... این دیگه چی بود؟
این جا بعد از "غافل" شد، صحنه سریع تر از چیزی که باید باشه پیش رفته. می دونم اونجا سرعت صحنه اس که زیاده و اتفاقا باید پشت سر هم بیفتن، ولی بازم سریع تر از چیزیه که خواننده بتونه هضمش کنه. راه حلش هم اینه که اون جا زاویه دید کمی عوض می شد. تا اون لحظه از پایین به صحنه نگاه می کردیم، و از اون جا می تونستیم بریم بالا...پیش نیزه. یعنی می گفتیم که نیزه ای ظاهر شد...کمی تکون خورد و یوآن رو هدف گرفت...و با تمام قدت پرتاب شد.
اون دو تا "شد" پشت سر هم، هم قشنگ نیستن. می تونن اینجوری باشن: نیزه‌ای از لای سقف ظاهر، و به سمتش پرتاب شد.


از کلمات انگلیسی اصلا و به هیچ عنوان استفاده نکنین! مگه این که واقعا جایگزینی براشون نباشه. کیفیت نوشته رو شدیدا میارن پایین. مثلا این جا به نظرم نمی شد معادل فارسی خوبی پیدا کرد:
نقل قول:
- وحشیا! هیچکدوم‌تون نمی‌تونین مانع رسیدنم به اون تخم طلایی بشین! هیچ اهمیتی نداره که چند نَفَرین! همه‌تونو حریفم! رئیس‌تونو هم حریفم! پوزه‌شو به خاک می‌مالونم و سُر و مُر و گُنده برمیگردم خونه! اگه لازم شد هم دوباره میام و همه‌تونو روی درجه‌ی سختیِ Hard شکست میدم و High Score میزنم! فاکس لایف!
این همینجوری خوبه...ولی بقیه جاها نه. مثلا تو دیالوگ های یوآن بود...حتی اگه دیالوگ باشه، جو رو خراب می کنه.


نقل قول:
همین که چرخید که بره، یکی از سگ‌ها از پارس ‌کردن دست کشید.
- آقا روباهه، اجازه؟ دُمبِت درازه.
این صد در صد باید حذف می شد. این یکی از اون قسمت های "پستی" بود که می گفتم! پستو خراب می کنه. یوآن می تونست همینجوری یهو متوجه دمش بشه. یا مثلا سگا یهو دست از پارس کردن بکشن و شروع به خندیدن به دمش کنن.


نقل قول:
یادش اومد که چند دقیقه قبل، توسط یه ساطورِ گنده، دُمِ نازنینش به کاردستی تبدیل شده بود. ولی اون موقع توی مخمصه گیر کرده بود و وقت نداشت که از درد جیغ بکشه.
امّا الآن وقتش رو داشت.
- عـــا! عـــا! عـــو! عـــو! عـــی! عـــی! عـــا!
این یکی دیگه از قسمت های ضعیف بود. مخصوصا با دو لینک پشت سر همی که داده شده و خواننده رو مجبور می کنه پستو نصفه رها کنه و بره سراغ لینکا...ارزششو نداشت.


نقل قول:
به تعداد دفعاتی که دُمِش ساطور خورده بود، فریاد زد و دردِ ته‌نشین‌شده رو تخلیه کرد. بعد، با چسب نواری، تیکه‌های دُمِش رو به همدیگه چسبوند
این ایده خیلی خوب بود. سریع ازش رد شدین. این جور ایده ها رو باید تبدیل به ضربه کرد. مثلا بگین بعد از گریه و فریاد و اینا به خودش اومد. اون یوآن ابروکرومبی بود و می تونست از پس این مشکل بر بیاد. همونجا بود که فکر بکری به ذهنش رسید. می تونست دمش رو دقیقا مثل اولش کنه...و از این حرفا...
و بعد راه حل ساده و بامزه چسب رو اجرا می کرد.


نقل قول:
یوآن وایساد.
- با منی؟
- نه با اون یکی دیوارم. با خودتم دیگه.
این جاش خوب بود. همینطور این اشاره:
نقل قول:
روباه با خودش فکر کرد که اِی کاش یه ریونکلاوی رو با خودش می‌آورد. حتی به قیمت اینکه تخم طلایی رو پنجاه-پنجاه شریک بشه.



کل قسمت معما و دو به اضافه دو عالی بود. اینجاس که امتیاز جنابعالی می ره بالا...و بعد باز میاد پایین!


نقل قول:
با هر وقفه، یه ضربه‌ی کلّه به دیوار می‌کوبید.
دیوار، خونی نداشت که از سر و صورتش بپاشه.
اصلاً سر و صورتی نداشت که خون ازش بپاشه.
بنابراین کمی از سیمانِ بین آجُرهاش پاشید.
اینم عالی بود.


نقل قول:
با موجودی مواجه شد که ظاهراً متشکل از تعداد زیادی جادوگر بود. مثل یه توپ خیلی خـیـلـی خــیــلــی گنده که از هر گوشه‌ش، سر و دست و پا بیرون زده بود.
ایده اصلی جادوگرانی غافلگیر کننده نبود. ولی شکلش جالب بود. همین توپه!


نقل قول:
هرکدوم از جادوگران جواب دادن:
- منو میگی؟
- نه بابا منو میگه!
- داشت منو نگا میکرد.
- انگشتش طرف من بود.
- با زبونش بهم اشاره کرد.
- رونالدینیویی بهم اشاره کرد.
- ما رو میگه.
- کی با تو کار داره کچل؟
- هوووی!
- یکی اینو بندازه بیرون!
- یکی اونو بندازه بیرون!
- ببین با کیا شدیم صد نفر!
اینا کمی زیاد و کمی ساده بودن. می تونستن شخصیت دار تر باشن.


جروبحث های بعدی جادوگرانیا خیلی طولانی بود. خسته می کرد. صحنه ها جالب بودن. مثلا جایی که دارن از هم می پاشن...جایی که شلوار رودولف بادبان می شه.


اون شکلک مسخره ای که برای "جادوگران" می ذاشتین انتخاب فوق العاده ای بود.


ابروکرومبی آخرش کمی قهرمان بازی در آورده! روباه بازی بیشتر بهش میومد.


قسمت "خر" کلا به نظر من اضافه بود.


نقل قول:
- جان سالم به در ببر!
اینم خیلی خوب بود.



نقل قول:
- آخ چِشَم!
- آخ دماغم!
- آخ پام!
- اینی که گرفتی، پامه. پات نیس.
- اِ نیستش؟ ... اِ ایناهاش! آخ پام!
- ملاقه‌م کجاش شبیه پاته؟
- بازم نیستش؟ ... آها! ایناهاش! آخ پام!
- عصای منه، باباجان!
- پس پام کدوم گوریه؟
- از چه روی در این هاگیر واگیر در پی پایِتان می‌گردید؟
- خو می‌خوام بگیرمش و درد بکشم!
- درد نکش! مجبوری مگه؟
این قسمت بد نیست. ضعیف نیست. در یه پست عادی خوب هم محسوب می شه. ولی اینجا، می تونست نباشه...یا خیلی کوتاه تر باشه.


قسمت نویل خیلی خوب بود...نویل بودی؟...واقعا؟...نویل آخه؟! نویل؟! لانگ باتم؟!


این پست رو باید سریالی خوند...روزی یه تیکه شو! داور دوئل همچین شانسی نداره. مجبوره همه رو یکجا بخونه. برای همین تو پست دوئل باید انتخاب کنین. قسمت های خیلی قوی رو بذارین، و از قسمت های کمی ضعیف تر صرفنظر کنین. هر چقدر هم که خوب باشه، خسته کننده می شه. مخصوصا با توجه به سبک شلوغ و پر دیالوگ و پر شکلکش.


نقل قول:
جادوگران به یوآن اشاره کرد.
یوآن:
ساحرگان با دیدن تخم توی دست روباه، دوتا سیلی به خودش زد و جیغی کشید.
- بچه‌مون دست تو چیکار می‌کنه روباهه؟ چی از جونمون می‌خوای؟ ما که نه تو رو می‌شناسیم، نه هیزم تَری بهت فروختیم! چرا گروگان گرفتیش؟ پول می‌خوای؟ هرچقدر دلت بخواد بهت میدیم! ولی کاری به کار بچه‌مون نداشته باش! تو رو جون هرکی دوس داری! خواهش!

و با پیش‌بندش، مشغول پاک کردن اشکِ معمولی و اشکِ سبزش شد. هرچند که اون وسط، ربکا جریکو با بقیه‌ی ساحره‌ها هماهنگ نبود و داشت برای روباه، بوسِ حلقه‌ایِ هوایی می‌فرستاد.
یوآن چشم غرّه‌ای به ربکا رفت.
- اولاً که تو یکی کور خوندی، دختره‌ی مو گیلاسی! سه ماه از زندگیمو خراب کردی! دوماً، من هیچی از جون بچه‌تون نمی‌خوام! نه تخم‌تونو می‌خوام، نه پول‌تونو، نه هیچی‌تونو! از همون اولشم کاری به کار هیچکدوم‌تون نداشتم! ولی یه حسی مجبورم میکرد که بچه‌تونو بدزدم! یه صدایی دَرِ گوشم می‌گفت اگه ندزدمش، منو می‌کُشه! ولی الآن دیگه ازش نمی‌ترسم! بیاین، اینم تخم‌تون! می‌خوام برم اون یاروی وسوسه‌کننده رو پیدا کنم و حقشو بذارم کف دستش!

امّا ساحرگان همچنان گریه می‌کرد و جادوگران هم بغلش کرده بود.
- دروغ نگو روباهه... تو... تو می‌خواستی زندگی‌مونو به آتیش بکشونی! تو می‌خواستی ما رو از داشتن یه بچه محروم کنی!
- دارم بچه‌تونو دو دستی تقدیم می‌کنم، بازم گریه می‌کنی؟
- هیـــــس! چیزی نگو... از همون اول تقدیرم این بوده که زندگیم به دستِ توی مکار نابود بشه! جیگرت آتیش بگیره! آتیـــــش!
این قسمت به این بزرگی رو کپی کردم که بگم این قسمت که اندازه یه پست کامله، می تونست در حد یکی دو دیالوگ خلاصه بشه. چیزی هم از کیفیتش کم نمی شد.


نقل قول:
لرد که طاقت دیدن ورژن نوزاد مؤنثش رو نداشت، جلوی چشماش رو با دستاش پوشوند.
این جاش اصلا لینک لازم نداشت. حتی توضیحش خیلی واضح تر از عکس بود.


نقل قول:
ویولت هم تصمیم گرفت که با کنت الاف ازدواج کنه و خودش رو توی خونه‌ی کنت زندونی کنه تا هیچوقت چشمش به ویولتِ مذکرِ ریش و سبیل‌دار نیفته.
کرابِ جدیدی که لوازم آرایشی دیگه براش آپشن نبودن، بلکه لازمه‌ی زندگی‌کردن بودن.
رودولفِ جدیدی که دیگه به این راحتی‌ها نمی‌تونست برهنه بشه و بدتر از اون، ظاهراً در آینده طعمه‌ی ورژن بزرگسالش میشد.
دامبلدورِ جدیدی که به‌جای ریشِ درازِ سفید، به لب‌های سرخِ غنچه‌شده و دماغی که حداقل چهار بار عمل شده، مجهز میشد.
مالیِ مذکر، نام خونوادگیش رو به آرتورِ مؤنث تحمیل میکرد و کارخونه‌ی ویزلی‌سازی ورشکست میشد و پریوت‌ها جهان رو تسخیر می‌کردن.
این قسمت اونقدر که ظرفیت داشت، قوی نبود. می تونست کمی کوبنده تر باشه!


این پست احتیاج به کمی انتخاب، صرف نظر کردن، خلاصه کردن، و پررنگ کردن بعضی قسمت ها داشت. ایده های بکر و فوق العاده ای توش بود که کاملا نشون می داد نویسنده خلاقیت کافی داره.


همین دیگه. برو پی کارت! یه بار خوندم امتیاز بدم(دو بار خوندم حتی)... یه بارم خوندم و نقد کردم!




!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۳۹ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
بررسی پست شماره 477 کافه تفریحات سیاه، گیبن:





موفق باشید!


!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۰:۴۴ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶

گیبنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱
از زیر سایه ی هلگا به زیر سایه ی ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 255
آفلاین
سلام لطفا نقد بشه.


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۲۶ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
الان قراره نقد کنیم دیگه یعنی؟!

پیچیده شد!...نقد می کنیم احتمالا...


نقل قول:
ولی صرفاً دارم می‌پرسم که از نظر شما داورا، همه‌ی رولام از لحاظ کیفی تفاوتی ندارن؟ همه‌شون در یه حدّن؟
از نظر کیفی تفاوت دارن. زیاد نه...ولی دارن. چیزی که می تونم بگم اینه که رولای شما یه ویژگی واضح دارن(حداقل به نظر من)...
پستی و بلندی!
یه جاش عالی می شه...یه جاش ضعیف. و اونقدر بالا و پایین می ره که در نهایت، امتیاز متوسط می گیره. مثل دانش آموزی که نصف نمره هاش بیست باشه و نصفشون صفر...موقع نقد می تونم بگم کجاش خوب بود و چیش بد بود. ولی موقع امتیاز دهی فقط یه امتیاز میتونم بدم. البته 27 متوسط نیست. خوبه. 26 متوسط رو به بالاست. ولی به هر حال دلیلش همینه که یه قسمتش عالی می شه و یه قسمت دیگه یا یه ویژگی دیگه میاد می زنه خرابش می کنه. امتیاز شما هم هی می ره بالا و میاد پایین.
ولی در حالت کلی فکر می کنم این که خیلی سعی کنیم یا اصلا سعی نکنیم، تاثیر مستقیمی نداره. بیشتر بسته به اینه که ایده به ذهنمون برسه. چه در مورد کلیت داستان و چه موقعیت های ریز تر. اینو برای این گفتم که خودم پست هایی زدم که خیییلی براش فکر کردم. با دقت نوشتم. شاید به نظر خودم شاهکار بودن! ولی ملت خوندن...و کسی چیزی نگفت. یعنی توجه کسی رو جلب نکرد. و پست هایی زدم که خیلی سریع و بدون فکر زده شد و به نظر خودم خاص نبود، ولی ملت چپ و راست اومدن گفتن چقدر عالی بود. تحت تاثیر نظر همدیگه هم نبودن. خصوصی می گفتن.
مدتی سعی کردم کشف کنم که چی می شه که خوب می شه...ولی به نتیجه ای نرسیدم.

خودم اصلا از امتیاز 26 و 27 خوشم نمیاد...شاید چون زیاد داده می شه. ولی کاریش نمی شه کرد. چاره ای نداریم وقتی جمع بندی پست طرف 27 می شه. چه دلیل دیگه ای می تونه داشته باشه؟ مثلا شما در ذهن ما به عنوان یه 26-27 جاافتاده باشین؟
اینجوری نیست واقعا.
ما خواه ناخواه از همه، یه پیش زمینه ذهنی داریم...اینو نمی شه پاک کرد. ولی خیلی پیش اومده نویسنده های خوب کم گرفتن و تازه کارا در حد متعجب کننده ای امتیازشون زیاد شده.


!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۳۴ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶

آرنولد پفک پیگمیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۲ شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۵:۵۹:۴۹ جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲
از هررررررررررچی که منفوره، خوشم میاد!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 95
آفلاین
یه خدافسیِ سرررد به اون مگسِ تک‌چشم و اون مو فرفریِ دماغ‌دار! و... اممم... خیلی!
بریم سر فرع مطلب!
اون روباهه الآن توی بیمارستان بستنی شده و هی می‌خواد برنگرده اینجا، ولی به‌زور یه نیمچه‌روز بهش مرخصی میدن که نیاد اینجا.
برا همین بهم گفتش که نیام اینجا و از طرفش بهتون نگم که: میشه اینو نقد نکنین؟
و...
هووووووووف!
با توجه به اینکه سخته فوراً عادت کنم به این روش صحبت کردن عجیب و غریب و فعلاً هم برنامه‌ای ندارم برا حد و حدودش، همین یه بارو عادی حرف بزنم که نمی‌تونم سؤالمو برعکس بپرسم.
بله!
یه سؤال خیلی مهم برام پیش اومده.
من تقریباً تا حالا ده بار دوئل کردم.
و می‌تونم خیلی راحت رولای دوئلی رو که زدم، از لحاظ کیفی رده‌بندی کنم. می‌تونم بگم که بهترینشون همین آخری بوده که تازه نتایجش اومد. اگه از نظرم رتبه‌ش "یک" باشه، از رول "دَهُمی" خیلی بهتره. اصلاً رولِ رتبه دَهُمی رو دیگه هیچوقت نخوندم و به نظرم باید ۲۲ یا ۲۳ می‌گرفت.
چی باعث تعجبم شده؟
اینکه همه‌ی رولام یا ۲۶ گرفتن یا ۲۷. ینی یه بارم ندیدم غیر از ۲۶ و ۲۷ نمره‌ی دیگه‌ای بگیرم.
چه همون رولی که توی آخرین ساعاتِ مهلتِ دوئل نوشتمش و اصلاً براش وقت نذاشتم و ازش راضی نیستم... و چه همین رول آخری که واقعاً براش وقت گذاشتم و تقریباً ازش راضیم.
نمیگم باید بیشتر از ۲۷ بگیرم یا دارم به نظر شما داورا بی‌توجهی می‌کنم یا دارم اعتراض می‌کنم یا هرچی. این باشگاه دوئل مال شماس، نظر و سلیقه‌تونه که مشخص می‌کنه کی برنده‌س و کی بازنده. کی ۲۹ می‌گیره و کی ۲۴.
حرف، حرف شماس.
ولی صرفاً دارم می‌پرسم که از نظر شما داورا، همه‌ی رولام از لحاظ کیفی تفاوتی ندارن؟ همه‌شون در یه حدّن؟
ممنون.


Rock 'n' Roll 'n' Rule 'n' Role!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۲ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
نقد ندارم!


ولی می خوام درباره چیزی که می شه گفت هر روز از من پرسیده یا نظرخواهی می شه، یه چیزایی بگم. که مجبور نشم دائم حرفامو تکرار کنم. اگه کسی سوال کلی پرسید، به این پست ارجاعش بدم.

شخصیت پردازی!

این چیزیه که بعد از ورودتون به ایفای نقش، توصیه می شه انجام بدین. ولی این کار اصولی داره.


اولین موردی که وجود داره و بارها و بارها تکرار کردم، اینه که شخصیتی بسازین که قابل استفاده باشه. فکر کنین! که من که این ویژگی رو به این شخصیت اضافه می کنم، کجا و چطوری قراره ازش استفاده کنم.
مثلا طرف میاد می گه شخصیت من تو خواب خروپف می کنه.
خب؟
این این چقدر می تونی استفاده کنی؟ این شخصیت چند بار می تونه تو سوژه بخوابه؟ حالا خود خوابیدن ایده بدی نیست...ولی "صدای خروپفش بلند شد" رو اگه سه بار بنویسی، عمرش تموم می شه. دیگه نمی شه ازش استفاده کرد.
یا می گه شخصیت من سیب دوست داره.
خب؟...بعدش؟
یا طرف میاد قهرمان می سازه. یه سری ویژگی خوب پشت سر هم ردیف می کنه که این شخصیت منه. شجاع...جذاب...مغرور...متعصب...دانا...باهوش...
این شخصیت فقط و فقط برای خودتون جالبه. برین تاریح سایت رو بگردین. ببینین حتی یک شخصیت وجود داره که اینجوری باشه و جا افتاده باشه یا موفق باشه؟
نیست.
حتما دلیلی داره که نیست.
این قهرمان سازی ها به درد نمی خورن. چون سوژه ندارن. دقت کنین. تمام شخصیت های جا افتاده و سوژه ساز سایت عیب و ایراد دارن. بنابراین، از شکستن شخصیت ها نترسین. لای پر قو نگهشون ندارین. شما به زیبایی و شجاعت شخصیت احتیاج ندارین...به سوژه هاش احتیاج دارین. سوژه چیزیه که بتونین تو موقعیت های مختلف، ازش استفاده های مختلفی بکنین.
ظاهر شخصیت، اصولا سوژه محسوب نمی شه. مگه این که یه ویژگی خیلی جالب و عجیب داشته باشه. بیخودی به موهای طلایی و نقره ای و قد بلند و چشم آبی اشاره نکنین.
یا طرف میاد می گه شخصیت من از دروغ متنفره و از خیانت خوشش نمیاد.
خب...کیه که از دروغ و خیانت خوشش بیاد؟ همه بدشون میاد خب.
این سوژه نیست...تعریف از شخصیته. به درد هم نمی خوره.
تازه واردا معمولا بیشترین مقاومت رو در مقابل این مورد دارن. دوست دارن شخصیتشون کامل و بی نقص باشه. ولی چند ماه بعد متوجه می شن که واقعا یه جای کار ایراد داره و اینجوری هر چی تلاش می کنن به جایی نمی رسن.

مورد بعدی اینه که طرف یه ایده پیدا می کنه...میاد پشت سر هم و بدون وقفه بهش اشاره می کنه(معمولا تو چت باکس). مطمئن باشین در اشاره پنجم، این سوژه رو به باد دادین! شخصیت و سوژه این جوری جا نمیفته. زننده و تکراری می شه.
یک کلمه رو اگه ده بار پشت سر هم تکرار کنین مفهومشو گم می کنه. سوژه هم همینطوره.

هرگز و به هیچ عنوان نرین به شخص یا گروهی بگین که شخصیت من فلان جوره و ویژگیاش اینا هستن. این کار هم نابود کردن شخصیت، قبل از شروع کاره.
این مثل این می مونه که یه غنچه داشته باشیم و سعی کنیم سریع با دست خودمون بازش کنیم.
برای یه لحظه باز می شه...ولی خیلی زود پژمرده می شه.
باید به غنچه فرصت بدین که کم کم و خود بخود باز بشه.
برای جا انداختن شخصیت باید فعالیت کنین. باید تلاش کنین. اعلام کردن به گروه، تلاش نیست. این کار شخصیتتونو تک بعدی و بی استفاده می کنه.
شخصیت خیلی با احتیاط و ملایم باید جا بیفته. بگردین موقعیت های مناسب رو تو سوژه ها پیدا کنین و شخصیتتونو معرفی کنین.
چت باکس در رده دومه. الان مد شده هر کی معرفی شخصیت می کنه دو روز بعدی تو چت باکس داره چپ و راست به شخصیتش اشاره می کنه. این که دوستاتون با شما همراهی می کنن نشون نمی ده که شخصیتتون درست جا افتاده! این فقط نشون می ده که شما دو عدد دوست دارین! کمکی به ایفای نقشتون نمی کنه. این کارو نکنین.

یه چیزی که تجربه به من ثابت کرده اینه که برای شخصیت ها نمی شه تعیین تکلیف کرد. این که شما بیایین بگین شخصیت من فلان جوره...

سوژه باید پیش بیاد.

شما مثل یه عنکبوت باید تارتونو بتنین.و صبورانه منتظر شکار باشین. فعالیتتونو بکنین و صبر کنین که سوژه پیش بیاد. وقتی پیش اومد سریع بگیرینش. دورشو تارپیچی کنین که فرار نکنه...و ازش استفاده کنین.
اینجور سوژه ها خیلی موندگار تر و جالب تر و قابل استفاده تر می شن.
من، جادوکارها، ناظر ها یا مسئول گروهتون می تونه با توجه به رفتار شما و معرفی شخصیتتون، یه سرنخ هایی بهتون بده...ولی اینا فقط سر نخن...در نهایت همون سوژه ای جا میفته که به موقع شکار شده باشه و روش کار شده باشه و آروم آروم و با تلاش جا افتاده باشه.

برای جا انداختن شخصیت اصلا عجله نکنین. شما لازم نیست به محض ورود یه شخصیت خیلی برجسته و پررنگی داشته باشین. این کار باعث می شه شخصیت شما به همین شکل خام و هول هولکی در ذهن ها بمونه و فرصت های بعدی رو از دست بدین. چون بعدا اگه سوژه بهتری پیدا بشه مجبورین این گذشته رو پاک کنین و سوژه جدید رو از اول جا بندازین. کارتون دو سه برابر می شه.
اون شخصیت پردازی که به تازه واردا می گیم، بیشتر یه معرفی کلیه. که خنثی نمونین. که من وقتی دارم می نویسم، بدونم مثلا رز در حالت کلی چه جور آدمیه. تو این موقعیت چه عکس العملی نشون می ده. بتونم ازش استفاده کنم.
در همین حد کافیه. برای بقیه اش باید صبر کنین...که پیش بیاد. این که کل انرژیتونو صرف جا انداختن سوژه های خام می کنین و بعد که می بینین نگرفت، ناامید می شین، اشتباهه. شما فعالیت کنین. سوژه ها میان.
حرف دوستان و هم گروهی ها رو باور نکنین. همین تعریف های تو خالی باعث می شه اشتباها فکر کنیم موفق شدیم، در حالی که هنوز در اول راه هستیم. اینا باعث می شه درجا بزنیم و تلاش نکنیم. برین پست های عمومی سایت رو بخونین. پست کسی رو که هیچ ارتباطی با شما نداره. ببینین از سوژه شما استفاده کرده؟
اگه نکرده، بدونین جا نیفتاده...فقط به زور و ظاهرا دارین سعی می کنین بالا نگهش دارین. که فایده ای هم نداره. بالاخره همگی خسته می شین و ولش می کنین.


در مورد شخصیت پردازی سیاه و سفید توضیح نمی دم. چون شاید در آینده پست جداگانه ای براش بزنم.


!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۳۹ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
بررسی پست شماره 342 قصر خانواده مالفوی، دافنه مالدون:


دافنه


نقل قول:
اممم...اها بعد یه سوال الان اینقدری که من نوشتم کمه یا خوبه؟
در نگاه اول و بدون خوندن، کمه...من همیشه می گم کوتاه بنویسین. ولی این زیادی کوتاهه. در حدی که نمی شه توش حرف جدیدی زد. اندازه ظاهری پست ها همیشه نشون دهنده چیزی نیست. پست رو باید خوند که بشه درست گفت که طولانیه یا کوتاه. موقع خوندنه که می شه فهمید که زیاد بود؟ کم بود؟ احساس کردی چیزیش کمه و کاش بیشتر توضیح داده می شد؟ احساس کردی زیادی کشش داده؟
با دیدن ظاهر پست فقط می شه یه نظر کلی داد.


نقل قول:
راستش اصلا نمیدونم که پیشرفتی کردم یا نه.خودم که احساس میکنم هیچ پیشرفتی نکردم.
ببین...سیستم خیلی قدیمی جادوگران(منظورم هفت هشت سال پیشه) این بود که اعضا میومدن می گفتن وای! یه سایتی که توش می شه ایفای نقش کرد. چه باحال! برم عضو شم!
عضو می شد.
بعد سوژه رو می خوند و می گفت چه جالبه...ده دقیقه بیکارم. سریع یه پست بزنم.
پست می زد.
همین راحتی و بی خیالی و سریع نوشتن باعث می شد در طی یک روز شیش تا پست ایفای نقش بزنه. خسته هم نشه.
حالا قدیم تر هم داریم...وقتی که کمتر کسی اینترنت پر سرعت داشت. باز شدن یه صفحه چندین دقیقه طول می کشید. با وجود این می نوشتیم. راحت و بی خیال. هم ما خوشحال بودیم هم سایت.
این سیستم پیشرفت کردن، بعدا مد شد.
اعضا حساس شدن. احساس کردن اومدن این جا که مهارت های نویسندگی شونو به نمایش بذارن.
اینجوری نیست خب. این جا سایت ایفای نقشه.
ملت چیزای اشتباهی رو زیادی جدی گرفتن... این جمله "پیشرفت نمی کنم" رو تو یکی دو سال اخیر، بارها و بارها شنیدم...و در سال های قدیم، اصلا نشنیدم!
سیستم عوض شده...و به شکل خوبی هم عوض نشده.
شما چرا باید دائم در حال پیشرفت باشین؟ من چرا باید دائم برم جلو؟ مگه من و شما نویسنده هستیم؟
ما اومدیم این جا تفریح کنیم. دور هم یه چیزی بنویسیم. وقتی یه سوژه تموم شد، بعید می دونم کسی وقت بذاره و بره از اول بخوندش. پرونده پست ها و سوژه های تموم شده، بسته می شه. انگار هیچوقت زده نشدن.
برای همین حواستون باشه برای چی چقدر وقت می ذارین. چقدر انرژی صرف می کنین. چقدر اعصاب خرد می کنین.
بد بنویسین!
عمدا نه...برای خرابکاری نه...ولی اگه توانایی کسی در حد خاصیه، خودشو اذیت نکنه. نگه چرا من روز به روز بهتر نمی شم. این شدنی نیست. همه که نمی تونن تاابد پیشرفت کنن و هی بهتر بشن. انرژیتونو بذارین روی کار گروهی. روی ایفای نقش. روی شرکت و فعالیت. بقیه اش واقعا مهم نیست. یه سطح متوسط و قابل قبولی داریم. همه باید سعی کنن به اونجا برسن. برای جلوتر رفتن می تونن تلاش کنن. ولی تمرکزشونو روی این نذارن. بعضیا جلو می رن...بعضیا نمی رن. اصلا هم مهم نیست.
فقط یه توصیه اساسی می تونم بکنم. برای پیشرفت، از اون تاپیک "کی، کی، کجا" جدا شو و بیا تو ایفای نقش فعالیت کن. اون تاپیک بی معنی ترین و بی مصرف ترین تاپیک سایته و هرگز به هیچ دردی نخورده و نخواهد خورد. تعداد زیاد پست در اون تاپیک فقط نشون می ده که طرف می خواسته تعداد پستاشو ببره بالا.


نقل قول:
انان فکرشان رو،روی هم گذاشتن تا به نتیجه ای برای فرار از ازدواج برسن.
"آنان فکرشان رو روی هم گذاشتن"، یه ایرادی نداره؟ موقع خوندن احساس نمی کنی مشکلی داره؟
اون مشکل لحنشه. یا باید اینجوری باشه:
اونا فکرشون رو، روی هم گذاشتن تا به نتیجه ای برای فرار از ازدواج برسن.
یا اینجوری:
آنان فکرشان را، روی هم گذاشتند تا به نتیجه ای برای فرار از ازدواج برسند.
که من به شما حالت اول رو توصیه می کنم. چون آزادی عمل بیشتری داری.


نقل قول:
-تو چیزی به فکرت رسید؟
-من مگه قراره پنیری به کلم برسه؟
روی طنز اشتباهی داری کار می کنی. این نوع طنز حداقل فعلا برای شما مناسب نیست. این کمی تجربه می خواد. دایره لغات خیلی وسیعی می خواد.ابتکار می خواد. اینا رو کم کم می تونی به دست بیاری...ولی فعلا کمی زوده. طنز درست شما کمی بالاتر بود:
نقل قول:
ساعت ها فکر کردن و بازم فکر کردن و دوباره نیز فکر کردن ولی هیچ فکری به سرشان نزد.
همین تکرار فکر کردن، طنز بهتر و مناسب تری بود. می تونستی کمی بیشترش کنی. که فکر کردن و فکر کردن و به این نتیجه رسیدن که برای حل مشکل باید فکر کنن. این فکر کردن رو به شکلای مختلفی می شد نشون داد. حتی می شد ظاهر این دو نفر رو توصیف کرد که به حالت های غیر عادی دارن فکر می کنن.


نقل قول:
-این که من به کمک ماسکام و کرمام صورتم رو جوری درست کنم که ترسناک شه، بعد تظاهر کنم که انگار دارم به تو اسیب میزنم.
-اره عالیه.
نه خب عالی نیست!
مشکلی که تو پست قبلی شما بود، این جا هم هست. شما باید توجه کنی که اینا دو نفرن که دارن با هم ازدواج می کنن. نه دو تا بچه که قصد بازی دارن. الان فرض کنیم جسیکا صورتشو ترسناک کرد...پدر و مادرا واقعا گول همچین چیزی رو می خورن؟!


اصل سوژه رو خوب پیش بردی. این که اینا دارن فکر می کنن که چیکار کنن که خانواده ها منصرف بشن. راه حل هم بد نبود، ولی به سن و سال و موقعیت اینا نمی خورد. می شه کمی پرورشش داد و بهترش کرد. شما هم ادامه بده. بخون...بنویس. خوشبختانه برای پیشرفت جا داری. هنوز خیلی تازه کاری. عجله نکن. کم کم یاد می گیری که با هر سوژه و هر شخصیتی می شه چیکار کرد.


یه چیز امیدوار کننده ای که دیدم تلاشت برای علامتگذاری بود. این عالیه. وقتی پستی رو نقد می کنم و در نقد بعدی می بینم هیچی عوض نشده، احساس می کنم وقتمو تلف کردم. احساس می کنم به جای اون نقد می تونستم دو سه تا پست بزنم. چون نقد کردن وقت خیلی بیشتری می گیره. ولی وقتی می بینم تغییر یا حتی تلاشی برای تغییر وجود داره، امیدوار می شم. می دونم که وقتمو تلف نکردم و طرف توجه کرده. این کارت خیلی قشنگ بود.

بعد از خوندن می تونم بگم پستت خیلی کم نبود. با توجه به محتواش، قابل قبول بود. ولی با توضیح بیشتر صحنه ها می تونست بهتر و متعادل تر بشه.
برای پیشرفت عجله نکن. خیلی زوده. کسی به این سرعت پیشرفت نمی کنه.


موفق باشی.


ویرایش شده توسط آراگوگ در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۱ ۲۱:۴۶:۰۹

!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۱۵ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۶

دافنه مالدونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۶ جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۵:۵۴ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
از این دنیا اخرین چیزی که برایم باقی می ماند،خودم هستم.
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 229
آفلاین
میشه لطفا اینو نقد کنید.
ممنون.
راستش اصلا نمیدونم که پیشرفتی کردم یا نه.خودم که احساس میکنم هیچ پیشرفتی نکردم.
به هرحال ممنون میشم نقدش کنید.
اممم...اها بعد یه سوال الان اینقدری که من نوشتم کمه یا خوبه؟


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۵۵ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
مردم!

منو ببینین!

اون جا نه...بالا ...بالا رو نگاه کنین!

خب...سلام!

از این به بعد نقد های این انجمن توسط من و لرد ولدمورت(بصورت مشترک) انجام می گیره. لطفا به هیچ عنوان تعیین نکنین که کی نقد کنه. هر کدوممون که مناسب تر باشیم و وقت داشته باشیم نقد می کنیم.


با تشکر...تارهایتان مستحکم!


!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۳۲ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۶

لرد ولدمورتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۳:۱۳ یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 29
آفلاین
گيبن

آراگوگ مسافرت بودن، پس من نقد كردم پستتون رو.

بررسى پست شماره ٤٠٣ انجمن تفرقه، گيبن

نقل قول:
ولی حالا که بود میتوانست از مزایایش برخوردار شود. نمیتوانیم اسمش را بیاوریم و ریش پشمکی چشم تو چشم شدند.


باز هم مثل هميشه، اول اين نكته رو ميگم كه شروع و پايان پست، مهمترين بخششه.
توى شروع پست، خواننده تصميم ميگيره كه پست رو بخونه، يا ازش رد شه. و با پايان پست، تصميم ميگيره كه سوژه رو ادامه بده يا بگذره.
توى پست شما، خواننده بايد برگرده و انتهاى پست قبل رو بخونه، تا متوجه بشه كه شما، از چند خط مونده به پايان پست قبل، پستتون رو شروع كردين. و اين خوب نيست. ميتونستين از جمله ى اول صرف نظر كنيد و پست رو با چشم تو چشم شدن لرد و دامبلدور شروع كنيد.
ضمنا، هميشه گفته ميشه كه سوژه هارو رد نكنيد. الان سوژه اين بود كه اينا بى خانمان شدن. اين سوژه خيلى خيلى جاى كار داشت. خيلى ميشد راجع بهش نوشت.

نقل قول:
لرد که از قبل دست ریش را خوانده بود که حتما هم خوانده بود چوبدستی کبریایی خود را دراورد و با ان لِیزرسبز تیزش دور تا دور جایی را که ایستاده بودند و به وسعت تمام جایی که همه ایستاده بودند بُرید و زمین از زمین کنده شد و همین که خواست به پرواز در بیاید صدای زمین درامد که:


اين پاراگراف به نظر من مشكل داره...توضيحات اضافه داره و اين، باعث مبهم شدنش شده.

نقل قول:
یه کم از اون پس لرزه های زلزله ای که چند لحظه پیش درست کردین تو من مونده . من نمیتونم تحمل کنم با خودتون ببرید.


من ارتباط بين ديالوگ و شكلك رو متوجه نشدم. به نظرم كلا بهتر بود كه استفاده نشه ازش.

نقل قول:
تعدادی اخ و اوخ شنیده شد و چندین نفر روی زمین افتادند و جمعیت کم شد. حالا همه را میتوانستی بشناسى!


همونطور كه تو شروع پستم گفتم، پايان پست نقطه ى مهميه. يه پست كامل و خوب، معمولا از جمله ى آخرش قابل شناسايه. چون يه جمله وجود داره كه به شما ايده ميده واسه ادامه دادن.

يه جمع بندى كلى بخوام بكنم، بايد بگم كه پستتون به شدت كمبود علائم نگارشى داشت. كه اين باعث ميشه خوندنش سخت بشه.
تيكه تيكه بود. يعنى از يه صحنه، ميپريد تو يه صحنه ى ديگه. انگار كه چند تا ايده داشتين و ميخواستين كه همه رو با هم استفاده كنيد. در كل، يه پست متوسط بود.
من پست هاى قبليتون رو خوندم. شما مدتى رو نبودين، تو اين مدت هم احتمالا ننوشتين و اين كاملا نرماله كه تو اين حالت، كيفيت نوشته ها پايين بياد. اما با توجه به پست هايى كه تو اين چند وقت اخير زدين، مطمئنم كه شما خيلى بهتر از اين پست، ميتونين بنويسيد.

موفق باشيد.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.