تريتيش...تيپيتيش....(صداي رعد و برق) شر شر...شر شر(بارون)جادوگريت يا بي جادوگريت؟مسئله اين است.جهان در معرض نابودي است.گروهاي زيادي به وجود آمده است...چندگانگي هايي بي انتها....
از زماني كه ريش مرلين را در شكنجه كاه بريدند جادوگريت مرد....
وقتي هزار نفر را شكنجه دادند...جادوگريت مرده بود
وقتي در محفل هر بي سروپايي را راه دادند....جادوگريت مرده بود
سال ها گزشت و گزشت..ولي جادوگريت برنگشت
تيتيرشي...شر شر.
جهان تبديل شده بود به هزاران گروه...حتي هاگوارتز هم گروهبندي شده بود....آيا بايد گروهبندي ميشد؟
آيا نبايد كسي دست به كار ميشد تا اين چندگانگي را برطرف كند؟تا كي بايد ادامه داشت...تا كي مردم بايد سكوت ميكردند؟
در گوشه كنار شهر..در گودالي...در پناهگاهي....عده اي جوان اغفال شده تصميم به طرحي گرفتند كه اهداف آن مشخص بوداهداف آنها در ظاهر پليدانه و غير عادلانه بود...ولي در باطن حمايت كننده بشريت و جادوگريت و عدل بود...آنها شروع به عمل كردند...2 ماه بر سر گروه خود حرف زدند و نقشه كشيدند...بالاخره دست به اقدامي كردند كه خيلي هارو متعجب كرد و باعث سكته عده زيادي از قدرتمندان شد
آنها در روزي پايگاه خود را مشخص كردند و اسم گروه خود را HCo گزاشتند(نامي كه كشف نخواهد شد مگر ما بخواهيم)و خود را معرفي كردند:
نقل قول:
زاخاریاس اسمیت...به همراه....سرژ تانکیان...پاتریشیا وینتربورن...سیبل ایزابل دورست...هدیه پاتر....شاهزاده خالص...و آنهایی که مارا در این راه همراهی نکردند و بعد به ما خواهند پیوست.
آنها هدف مهم خود را اينچنين بيان كردند:
نقل قول:
مهمترين هدف....اساsي ترين هدف....و محور فعاليت=جنگ تا نابودي دو گروه گريفيندور و اسليترين
تريتيش..تيريختيريخ....شر.شر...شرشر...
آنهاشروع كردند....خوب پيشرفت كردند و اهداف خود را شناساندند....هدف آنها رسيدن به قله بود(قله در اينجا كنايه از يگانگي هست)....تا يك قدمي قله پيش رفتند...افراد پليد و يا انسان هاي ظاهر خوب و باطن پليد را تا نابودي دنبال كردند ولي
نقل قول:
این تاپیک برای مبارزه با تاپیک HCO درست ساخته شده، لطفا به زیر توجه کنید!
گروهي ديگر پديد آمد..براي مبارزه با آنها..گروهي با نام I.P.C و با حالتي كودكانه خود را معرفي كردند.با اين وجود ضربه خود را زدند...گروهي كه تا يك قدمي قله بود را به دامنه هاي پست و پهن و چندگانه پرت كردند(دامنه=كنايه از چندگانگي)
آنها شروع به كوباندن گروه آزادي خواه و يگانه خواه كردند...
گروه Hco با وجود مشكلات داخلي كه بوجود آمده بود باز هم قد كشيد....با كمك رئيس فعال خود(زاخارياس اسميت» قد كشيد....با وجود ضربه ها و شكنجه ها باز هم تا نزديكي هاي قله پيش رفتند....كمي تا پيروزي آنها...پيروزي بشريت..پيروزي جادگريت.....مانده بود كه دومين ضربه وارد شد.....
نقل قول:
سام:ای خاك بر سر بی عرضتون كنم من چند دفعه كنار شومینه گفتم بیایم بریم یه گروه بزنیم با این Hcoمسخره مبارزه كنیم.آخر نیومدید تا این شاهزاده رفت اینكارو كرد.
كریچر:اولندش كه درست صحبت كن.دومندش هم كه رفتی یه پست بی سرو ته توی اچ سی ا زدی توقع داری ما بیایم ادامش بدیم.
سام: حالا بی خیال من میگم هنوزم دیر نشده پشین بیان بریم پهلوی شاهزاده تا باهاش همكاره كنیم.
همه:
همه جلوی ساختمان I P C وای میستن.
سام:خب بچه ها بهتره قبل از اینكه بریم تو یه اسم برای گروهمون بزاریم تا كم نیاریم.باشه؟
همه:
سام:خب باشه خودم یه اسم میذارم .ببینم H.I.N چطوره؟.
آنها با هنر نمايي سام وايز ضربه اي وارد كردند....البته در پشت صحنه اين گروه مشكلاتي هم بود...عده اي ميگفتند(يگانه جن سايت) كه گروهHCo براي تبليغ است و موضوع پشت گوش خاراندن خيلي مسخره است...آنها به جشنهاي در پايگاه خود افتخار ميكردند..البته يگانه جنگجوي هم بود كه به آنان هشدار ميداد كه بپا خيزي..و حالا هم ميبينيد كه فقط خودش اقدام ميكند«سام وايز»
.باز همان مشكلات براي گروه...ولي گروه شروع نكرده بود كه با دو ضربه ول كند....انها با هم قصم خورده بودند.پس دوباره قد كشيدن.....
جنگهاي زيادي در گرفت....زمانها گزشت ولي جادوگريت برنگشت
گروه HIN هم اهدافي داشت تا گرو Hco را نابود كند....
مسئوليتي كه بايد گروه تحمل ميكرد اين است:هم بايد چندگانگي را از بين ببرد و جهان را متحد و يكتا كند و هم با دو گروه ديرگ مبارزه كند... و حالا سخني مشهور كه بسار به جا گفته ميشود:
آيا كسي هست مارا ياري كند؟ندايي از اعماق شنيده ميشود كه مارا متوجه اين مطلب ميكند كه هنوز انسانهايي هستند كه خواستار آزادي و يگانگي باشند
هنوز اين گروه در حال جنگ است...تا پيروزي...ولي
جادوگريت برنگشت.
تريشتريپ...تتلختيتيريش...شرشر...شرشر.