تک و تنها بر فراز قلعه ی هاگوارتز پرواز می کردم. دوست مهربانم هدویگ در کلاس به سر می برد و من تک و تنها مانده بودم. تا نیم ساعت دیگر از کلاس می آمد. دیگر نمی توانستم تنهایی را تحمل کنم. باید کاری می کردم. فکری به ذهنم رسید...
سی و پنج دقیقه ی بعد:هدویگ: سلام. چته چرا اینجوری نگام می کنی. نوربرتا با قیافه ی
به هدویگ نگاه می کرد.
نوربرتا: تو فکر کم ببین من کی عجله دارم همون روز دیر بیا.
هدویگ: ببخشید. منتظر بودم همه برن بعد یه سوالی از پروفسور مک گونگال بپرسم. حالا چی کارم داشتی؟
نوربرتا:بیا بریم توراه بهت می گم. می ریم به کوچه ی دیاگون.
در راه نوربرتا فکرش را به هدویگ گفت و هدویگ با قیافه ای منعجب به دنبالش حرکت می کرد.
در کوچه ی دیاگون:هدویگ: تا این مردم بدبختو زهره ترک نکردی بیا بریم یه گوشه.
نوربرتا: پس تو برو و با لیست حیوونا بیا چون من تو فروشگاه جام نمی شه. هدویگ رفت اما بعد از چند دقیقه بدون لیست بازگشت اما چهره اش
نشان می داد که خوشحال است.
نوربرتا: چیه چرا اینقدر ذوق زده ای پس لیست کو؟
هدویگ: نمی دونی او فروشگاه چه قدر بزرگ بود. بیای توش فکر می کنی وارد یه قصر شدی. تقریبا 5 برابر تو هستش. بیا باهم بریم.هر دو به طرف فروشگاه به راه افتادند.
در فروشگاه موجودات جادویی:نوربرتا: ا... اینو ببین چه بزرگه!
هدویگ: گفتم که خیلی بزرگه.
هدویگ و نوربرتا بعد از وارد شدن به فروشگاه و سلام کردن با چهره ی
دنیس و چهره ی
آلفرد رو به رو شدند.
هدویگ: نترسین اومدیم یه حیوون بخریم. نیومدیم جنگ مغولان به راه بیندازیم. حالا چه حیوونایی دارین؟
باشنیدن این حرف چهره ی دنیس و آلفرد تبدیل به این
و بعد به این :grin: شد.
دنیس: بیاین این لیست حیووناییه که ما داریم.
با دیدن اولین ردیف برق در چشمان نوربرتا نمایان شد.
لیست موجودات جادویی ردیف اول:ابوالهل.........قيمت:5
اژدها چشم عقيقي استراليا و زلاندنو (به صورت نوزاد. قابل حمل در جيب)......قيمت:5
اژدها گوي آتشين چيني (به صورت نوزاد. قابل حمل در جيب)......قيمت:5
اژدها سبز چمني ولزي (به صورت نوزاد. قابل حمل در جيب)......قيمت:5
اژدها شاخدم مجارستاني (به صورت نوزاد. قابل حمل در جيب).....قيمت:5
اژدها دندانه دار نروژي (به صورت نوزاد. قابل حمل در جيب)......قيمت:5اژدها بلند شاخ رومانيايي (به صورت نوزاد. قابل حمل در جيب).....قيمت:5
اژدها پوزه پهن سوئدي (به صورت نوزاد. قابل حمل در جيب)......قيمت:5
اسب بالدار نقره اي.....قيمت:4
اسب بالدار طلايي......قيمت:4
پري (جانور زينتي و بسيار زيبا).....قيمت:5
پنج پا (معروف به مك بون پشمالو)....قيمت:4
با سيليسك ( درازا: ده سانتي متر، با چشم بند براي جلوگيري از نفله شدن).....قيمت:5
جن خاكي......قيمت:3
جن كوتوله.....قيمت:3
تك شاخ نقره اي......قيمت:5
تك شاخ طلايي....قيمت:5
توپك (در اندازه ها و رنگ هاي متفاوت).....قيمت:2.5
داكسي.....قيمت:2
سانتور (زير پنج سال، اهلي، حرف گوش كن)....قيمت:5
غول غارنشين (زير دو سال، قد: يك متر و پنجاه. تربيت شده زير نظر گراپ).....قيمت:4
ققنوس.....قيمت:5
كرم فلوبر(غذا: سبزيجات)....قيمت:1
مار سه سر....قيمت:5
هيپوگريف.....قيمت:5
يتي (معروف به پا گنده، غول برفي، يك ساله، قد: يك وپنجاه).....قيمت:4
هدویگ که متوجه شده بود توجه نوربرتا به اژدهای دندانه دار نروژی جلب شده بود به دنیس گفت: اژدهای داندانه دار نروژی ما اونو می خوایم.
نوربرتا: نخیر باید ببینم یکیشونو انتخاب کنم. جایگاه اژدها کچاست؟
آلفرد: ته فروشگاه اون جا که جلوش پرده کشیدیم. شما برین منم الان می یام.
نوربرتا: بیا بریم هدویگ!
هدویگ:
نوربرتا: باشه نیا خودم می رم ترسو.
در جایگاه اژدها:نوربرتا: آخی گوگولی مگولی. ببین منو ببین. بیا جلو بیا. گوگولی بیا!
بعد از چند دقیقه آلفرد وارد شد و گفت: اون کوچولو رو می خوای؟
نوربرتا: آره. گوگولی مگولی خیلی نازه. من همینو می خوام. یکی عین خودم. اسمشو چی بذارم؟
- بهتره اسمشو بذاری Nika خودت یه بار گفتی از این اسم خوشت می یاد. دختره دیگه؟
این حرف رو هدویگ که بر ترسش غلبه کرده بود و وارد شده بود بر زبان آورد.
نوربرتا: چی شد بالاخره اومدی؟
از قیافه اش نمی فهمی. خب دختره دیگه!
هدویگ: باشه پس ما این اژدها دندانه داررو می خریم.
آلفرد: شما برید پولو به دنیس بدید به همراه اسم اژدها من اینو براتون آماده می کنم و میارم.
هدویگ: بیا دنیس اینم 5 گالیون. نوربرتا پولشو من دادم و اینو به عنوان هدیه از من قبول کن.
نوربرتا: باشه قبوله. منم یه روزی جبران می کنم.
آن ها اژدها را گرفتند و دیگر در غیاب هدویگ نوربرتا تنها نبود.
**************************************************
می دونم پستم یکم عجیب غریبو ناقص الخلقانه هستش اما چی کار کنم شخصیتم حیوونه دیگه.
نوع حیوان: اژدهای دندانه دار نروژی. نام حیوان: Nika نام خریدار: نوربرتا.