گیلدروی که خیلی خوش تیپه از سوراخ خیابون میاد تو ( بیل که خودش جون عمش خوش تیپه، خوش تیپیه گیلدی رو میبینه، کم میاره، غش میکنه... حالا به سی چهل تا ماگلی هم که غش کردن کاری نداریم )
چشم آرتور میفته به یوزی هایی که دسته گیلدی بود... از سنگینی وزن ادرار رها میشه!
آرتور:
(تریپ بامشادی) ای کاش لو نداده بودم که اسباب بازیه!
گیلدی: به...به... آرتور جان بابا... چه خبرا؟
آرتور: سلامتی لرد :pint: ( از مودی یاد گرفته لیوان کتابی میذاره تو جیبش )
گیلدی: میبینم که با پسرت در تاریکی شب قدم میزنی... الفیشیو! (بیل تبدیل به ماهی میشه)
آرتور: تنگیومناسببرایپسرمیو!( یه تنگ ماهی ظاهر میکنه، بیلو میندازه توش )
گیلدی: ماهیوبشوحالاکوسه ایو! (بیل کوسه میشه)
آرتور: تنگیوبشوحالادریایو! (تنگ بیل تبدیل به دریا میشه)
گیلدی:کوسه ایوبشوحالابیلیو! (کوسه هه دوباره تبدیل به خود بیل میشه)
بیل در آخرین لحظاتی که روی آب بود: کمک... کمک..شنا بلد نیستم!
آرتور: دریایوبشوحالاخیابونیو! (دریا دوباره تبدیل به خیابون میشه)
همه:
(تریپ بامشادی)
آرتور: ای بابا.. پسرم... پس لباسات چی شدن؟
بیل: به باد رفتن!
گیلدی: بی جامه پارتی استاده دیگه؟